زهری می‌گوید: محضر… زهری چه کسی است؟ زهری یک آخوند درباری اموی است، خود اهل سنّت به او «مَندیلُ الأُمَراء» می‌گویند، یعنی دستمال پادشاه‌ها. قضیّه‌ برای ۱۲۵۰ سال پیش است، بیش از ۱۲۵۰ سال پیش. خود آقایان می‌گویند خیلی پاچه‌ی پادشاه در حلق او است! مندیل است، خود آقایان می‌گویند. می‌گوید رفتم گفتم، به چه کسی؟ به خالد قَصری. به پادشاه مکّه و مدینه گفتم: یک چیزهایی سیره پیدا کرد‌ه‌ام، داشتم سیره می‌نوشتم، روایت می‌نوشتم، راجع به انصار هم یک چیزهایی پیدا کرده‌ام. گفت نه، ننویس. گفتم: چشم، نمی‌نویسم. ننویس یعنی کتمان. یک روز دیگر به او گفتم: یک چیزهایی راجع به علی پیدا کرده‌ام، می‌خواهی بنویسم؟ گفت: «لَا»، یعنی نه، «إِلّا أَن تَرَاهُ فِی قَعرِ الجَحیم»، مگر این‌که علی را در انتهای جهنّم نشان بدهی، یک چیزهایی نقل کنی بگویند این جهنّمی است، این‌طور بنویس امّا ننویس.