سالار شهیدان (علیه‏السلام) هرگز در اندیشهٴ کشتار و خونریزی نبود. هدف اصلی آن حضرت (علیه‏السلام) آگاهی بخشیدن به مردم بود. به همین دلیل، بارها با سپاهیان «عمر سعد» به اتمام حجّت پرداخت. گاه قرآن به دست، بی‏سلاح و جامهٴ نبرد به میان آنان رفته، می‏فرمودند: آیا مرا می‏شناسید؟ من حسین بن علی بن ابی طالب هستم؛ یگانه فرزند دختر رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) بر روی زمین. به چه انگیزه‏ای قصد کشتن مرا دارید؟! جرم من چیست؟! آیا بدعتی در دین نهاده‏ام که خون مرا حلال می‏دانید؟! آیا جرم سیاسی مرتکب شده‏ام؟! آیا آشوب کرده‏ام یا کسی را کشته‏ام؟! «ابن زیاد» که اکنون بر طبل جنگ می‏کوبد، چندی پیش در منزل «هانی بن عروه» زیر شمشیر نماینده‏ام مسلم بن عقیل بود. اگر هدف ما آدمکشی و آشوبگری یا ترور بود، «مُسْلِم» همان جا او را از پای در می‏آورد.


آنگاه آن حضرت (علیه‏السلام) پرسیدند: آیا از ما پولی طلب دارید؟ (مسلم بن عقیل، وجوه شرعی بسیاری در اختیار داشت؛ ولی از آن استفاده نکرد و برای گذران امور خویش، اندکی پول از مردم کوفه قرض گرفت و هنگام شهادت وصیّت کرد که زره و ابزار جنگی او را بفروشند و قرضش را بپردازند). سپس فرمودند: بنابراین، نه از ما طلبکارید و نه خونی ریخته‏ایم و نه شورش کرده‏ایم و نه در دین بدعت نهاده‏ایم؛ یعنی هیچ مجوّزی برای مبارزه با ما و قیام برای کشتن ما وجود ندارد. پس، به چه دلیل خونمان را حلال کرده و کمر به قتل ما بسته‏اید؛ «فبم تستحلّون دمى؟!»[۱].


گفتنی است: سالار شهیدان (علیه‏السلام) در سخنانی دشمنان خویش را در ردیف مشرکان و ملحدان برشمرده، فرمودند: خداوند بر چهار گروه بسیار خشم گرفت:

 

۱ – یهودیان که عُزیر را پسر خدا می‏دانستند؛ ﴿قالت الیهود عزیر ابن الله﴾[۲]


۲ – ترسایان که می‏گفتند: خدا، روح القدس، عیسی؛ ﴿إنّ الله ثالث ثلثه﴾[۳]


۳ – مجوسیان که آفتاب و ماه را می‏پرستیدند.


۴ – گروهی که تصمیم به کشتن من گرفته‏اند[۴].


بدین‏سان آن حضرت (علیه‏السلام) عمر سعد و سپاهیانش را همتای یهودیان، ترسایان و مجوسیان، شایستهٴ شدیدترین کیفر الهی دانستند؛ زیرا آنان می‏خواستند چراغ امامت را خاموش کنند و بساط دین را از اساس برچینند؛ یعنی همان‏طوری که در جهت مُثْبَتْ، ولایت اولیای الهی حصن حصین امّت است؛ «ولایه علی بن أبى طالب حصنى» و در ظلّ توحید که حصنِ حصینِ بالذات است واقع می‏باشد، در جهت منفی نیز انکار آن و قیام برای از بین بردن آن، شبیه انکار توحید و قیام برای اثبات تثنیهٴ یهود یا تثلیت ترسایان یا پرستش ثنوی گبریان کهن است.

 

 

منبع:پرسمان



پی نوشتها:
[۱] ـ بحار الأنوار، ج۴۴، ص۳۱۸

[۲] ـ سورهٴ توبه، آیهٴ ۳۰

[۳] ـ سورهٴ مائده، آیهٴ ۷۳

[۴] ـ بحار الأنوار، ج۴۵، ص۱۲

منبع: شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی،آیت الله جوادی آملی، ص ۱۹۰