از مجموع نظریات مفسران در تفسیر آیه‏ “کَما أَنْزَلْنا عَلَى الْمُقْتَسِمِینَ”‏ استفاده می شود که در معنای این آیه سه احتمال وجود دارد:

 

۱ – ممکن است منظور از مقتسمین سران کفّار باشند که نیروهایى را در ایام حج بر سر جاده‏ها و ورودى‏هاى مکّه تقسیم مى‏کردند، تا به مسافران بگویند که شخصى به نام محمّد (ص) ادّعاهایى دارد، مبادا به سخنان او گوش فرادهید. آنان پیامبر را کاهن و ساحر و مجنون معرّفى مى‏کردند.

 

۲ – گروهى که قرآن را در میان خود تقسیم کردند، تا هر یک مشابه بخشى از قرآن را بیاورند.

 

۳ – کسانى که به بخشى از قرآن عمل و بخشى را رها مى‏کردند.

پاسخ تفصیلی

کَما أَنْزَلْنا عَلَى الْمُقْتَسِمِینَ* الَّذِینَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِینَ”؛ (ما بر آنها عذابى مى‏فرستیم) همان گونه که بر تجزیه‏گران (آیات الهى) فرستادیم! همانها که قرآن را تقسیم کردند (آنچه را به سودشان بود پذیرفتند، و آنچه را بر خلاف هوسهایشان بود رها نمودند)!

کلمه “عضین” جمع “عضه” است و اصل عضه “عضوه” بوده “واو” آن را انداخته‏اند و به همین جهت جمع آن با نون آمده است، همچنان که در “عزه” گفته شده است عزون، چون اصل عزه نیز عزوه بوده، و” تعضیه” به معناى تفریق است، و از “اعضاء” گرفته شده که هر یک از دیگرى جدا است، پس اگر بگوییم “عضیت الشی‏ء” معنایش این است که من فلان چیز را متفرق و عضو عضو کردم.[۱]

 

در باره معناى آیه: “کَما أَنْزَلْنا عَلَى الْمُقْتَسِمِینَ”، و بیان مقصود از “مقتسمین” و وجه تسمیه آنان به این نام،در میان مفسران اختلاف نظر وجود دارد.

سیاق کلام بى اشاره به این معنا نیست که این جمله (کَما أَنْزَلْنا عَلَى الْمُقْتَسِمِینَ) متعلق به جمله مقدر باشد که جمله “وَ قُلْ إِنِّی أَنَا النَّذِیرُ الْمُبِینُ” بدان اشاره دارد، پس معناى جمله مورد بحث این مى‏شود که من ترساننده‏اى هستم که شما را از آن عذابى که قبلاً بر مقتسمین نازل شده بود مى‏ترسانم و مقصود از مقتسمین کسانی هستند که خداى تعالى در جمله “الَّذِینَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِینَ” توصیفشان کرده، و به طورى که در روایات آمده طائفه‏اى از قریش بودند که قرآن را قسمت قسمت کرده عده‏اى گفتند سحر است، عده‏اى دیگر گفتند افسانه‏هاى گذشتگان است، جمعى گفتند ساختگى است.

بعضى هم گفته‏اند: جمله “کَما أَنْزَلْنا عَلَى الْمُقْتَسِمِینَ” متعلق به قبل است؛ آن جا که مى‏فرمود: “وَ لَقَدْ آتَیْناکَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِی”، و معنایش این است که ما قرآن را بر تو نازل کردیم آن طور که بر مقتسمین نازل کردیم. طبق این معنا، مقصود از مقتسمین، یهود و نصارى هستند که قرآن را قسمت قسمت نموده و گفتند به بعض آن ایمان داریم، ولى به بعضى دیگرش ایمان نداریم. سیوطی در الدر المنثور است به نقل از طبرانى در کتاب اوسط، از ابن عباس روایت کرده: “مردى از رسول خدا (ص) پرسید به من خبر ده از کلام خدا که مى‏فرماید: “کَما أَنْزَلْنا عَلَى الْمُقْتَسِمِینَ” فرمود: یعنى یهود و نصارى، گفت: خبر ده از جمله” الَّذِینَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِینَ”، فرمود: آنهایى که به بعض کتاب ایمان آورده و نسبت به بعض دیگرش کفر ورزیدند“.[۲]

 

 

 

طبرسی صاحب تفسیر مجمع البیان می گوید: در این باره، دو قول است:

 

۱ – قتاده در معنای آیه می گوید: یعنى قرآن را بر تو نازل کردیم، همان طورى که بر یهودیان و مسیحیان که قرآن را قسمت قسمت کرده، میان اجزاى آن تفرقه افکندند و بعضى را قبول و بعضى را رد کردند، نیز نازل کرده‏ایم. اینان در قرآن کریم، هر چه با کتاب خودشان موافق بود مى‏پذیرفتند و هر چه مخالف بود، رد مى‏کردند. ابن عباس می گوید: علت این که آنان را «مقتسمین» نامیده، این است که آنها کتاب هاى آسمانى را قسمت قسمت کرده، به قسمتى ایمان مى‏آوردند و بهقسمتی]کفر می ورزند[.

 

 

۲ – شما را از عذابى مى‏ترسانم که بر آنهایى که راه‏هاى مکه را قسمت کردند – تا از ایمان به پیامبر گرامى مانع شوند -، نازل کردممقاتل می گوید: آنها شانزده نفر بودند که ولید بن مغیره، آنها را در موسم حج، مأموریت داده بود تا سر راه مسافران مکه بایستند و به آنها بگویند که تحت تأثیر جاذبه معنوى محمد (ص) قرار نگیرند و فریب او را نخورند! خداوند بر آنها عذاب نازل کرد و به خوارى و سختى جان سپردند. این گروه، قرآن را به اجزایى تقسیم کردند: قسمتى را سحر، قسمتى را “اساطیر اولین” و قسمتى را افترا نامیدند.[۳]

صاحب تفسیر المیزان می گوید: ظاهر این است که دو آیه مورد بحث، قومى را یاد آورى مى‏کنند که در اوائل بعثت بر علیه بعثت و براى خاموشى نور قرآن قیام کرده بودند، و آن را قسمت قسمت کردند، تا به این وسیله مردم را از راه خدا باز دارند، و خداوند هم عذاب را بر ایشان نازل کرده و هلاکشان نموده است.[۴]

 

نتیجه: از مجموع نظریات مفسران استفاده می شود مقتسمین کسانی بودند که در مقابل پیامبر صف آرایی کرده قرآن را قسمت قسمت کرده، آنچه را که به نفعشان بود پذیرفتند و آنچه را که به ضررشان بود، گفتند دروغ، افسانه و… است. البته گفتنی است که این صفت اختصاص به همان گروه صدر اسلام نداشته، بلکه هر کس و هر گروهی در هر زمان این خصوصیت را داشته باشد، این آیه بر آنها قابل انطباق است.

 

منبع:اسلام کوئست


[۱] طبرسی، مجمع البیان، ج ۶، ص ۳۴۴، انتشارات ناصر خسرو، تهران، ۱۳۷۲ ش‏.

[۲] طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج ۱۲، ص ۳۸۵، دفتر انتشارات اسلامى، قم، چاپ پنجم‏، ۱۳۷۴ ش‏.

[۳] ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج‏۱۳، ص ۲۱۵- ۲۱۶، انتشارات فراهانى، تهران، چاپ اول‏، ۱۳۶۰ ش‏.

[۴] ترجمه المیزان، ج‏۱۲، ص ۲۸۶.