عبادت و بندگی مستقل و بی‌نیاز از اهل بیت شیطنت است، عبادت نیست، هیچ قربی هم ندارد. کسی که در مقابل اهل بیت سر فرود نمی‌آورد «سَوَاءٌ عَلَى مَنْ خَالَفَ هَذَا الْأَمْرَ صَلَّى أَوْ زَنَى‏»[۱] می‌خواهد نماز بخواند، می‌خواهد فحشا کند. البتّه خوب عنایت بفرمایید، مستضعفین را کنار بگذارید. آن‌هایی که مستضعف فکری هستند و ولایت به آن‌ها نرسیده را کنار بگذارید. امّا آن کسانی که عامد هستند، عالم هستند در مقابل ولی خدا سر فرود نمی‌آورند، این‌جا خضوع نمی‌کند. با این‌که می‌داند این از طرف خدا است با این وجود خضوع نمی‌کند. این را در روایات گفتند «سَواءٌ صَلَّی أم زَنا» می‌خواهد نماز بخواند، «أم زَنا» یا برود فحشا انجام دهد، أعوذ بالله زنا کند. یک استاد بزرگواری بود می‌گفت اگر یک فحشایی مرتکب شود، یک گناهی مرتکب شود، نماز او عُجب دیگر ندارد، خجالت می‌کشد، امّا نماز که بخواند تازه عُجب هم دارد. خدایا من برای تو نماز خواندم. تازه این بدتر است! نماز او بدتر از فحشای او است. چون نماز او برای او عُجب می‌آورد، توقّع و طلبکاری از خداوند برای او می‌آورد.

اگر ما بتوانیم خود را تسلیم کنیم، همان عهد! آن عهد این‌جا به کار می‌آید. خود را تسلیم کنیم، یعنی تمام وجود خود را به او بسپارید، به حرف او، به سیره‌ی او، به چیزی که او می‌گوید، به چیزی که ولی خدا می‌خواهد، خود را به او بسپارید. بگذارید ولی خدا عبادت خود را با قوای شما انجام دهد. یک فرمانده کار خود را با کدام قوا انجام می‌دهد؟ با سربازهای خود. ببینید یک فرمانده کار خود را انجام می‌دهد، کار آن فرمانده هم با فرض این‌که برای خدا است عبادت است. یک فرمانده را در یک جنگ در نظر بگیرید. دارد فتح می‌کند و به جلو می‌رود، امّا آن فرمانده قوا می‌خواهد، ابزار می‌خواهد. ابزار او سربازهایی هستند که تسلیم هستند، سربازهایی که خود را به او می‌سپارند. حالا اگر ما نسبت به ۱۴ معصوم این‌طور شویم، یعنی خود را قوای آن‌ها کنیم. دست و پا و وجود و تمام جسم و جان خود را و سرمایه‌های خود را در اختیار آن‌ها قرار دهیم، همانی که در آن جمله‌ی زیارت است، تمام سرمایه‌های من در اختیار شما، اگر این کار را بکنیم اهل بیت عبادت می‌کنند، یعنی عالَم را به سمت خدا می‌برند، آن وقت وقتی عبادت کردند از نورانیّت عبادت آن‌ها به قوا و سربازها و آن کسانی که خود را به طفیل آن‌ها تسلیم کردند، نورانیّت آن‌ها به ما می‌رسد. کمالات آن‌ها به اندازه‌ی تسلیم بودن ما، به اندازه‌ی ظرف وجود ما به ما هم می‌رسد.

 


[۱]– بحار الأنوار، ج ‏۲۷، ص ۲۳۵٫