عهدی که شیعه در عالم میثاق بسته است فراتر از محبّت است، چون محبّت را دیگران هم دارند. آن عهد چیست؟ بگذارید از کلمات خود معصومین استفاده کنیم که آن عهد چیست. شما بعد از زیارت آل یاسین در مفاتیح ببینید، آن‌جا گفته است این عهدی که ما با اهل بیت داشتیم چه بوده است. «وَ هُوَ عَهْدِی إِلَیْکَ وَ مِیثَاقِی لَدَیْک‏»[۱] آن عهدی که ما داشتیم این است «فَأَبْذُلُ نَفْسِی وَ مَالِی وَ وُلْدِی وَ أَهْلِی وَ جَمِیعَ مَا خَوَّلَنِی رَبِّی بَیْنَ یَدَیْکَ»[۲] بعداً خود شما به همین متن زیارت مراجعه بفرمایید. عهد این بوده است «فَأَبْذُلُ نَفْسِی» جان خود را، مال خود را، «وَ وُلْدِی» فرزند خود را، «وَ أَهْلِی» خانواده‌ی خود را، «وَ جَمِیعَ مَا خَوَّلَنِی رَبِّی» هر امکانات و سرمایه‌ای که خدا به من داده است. خدا به شما چه سرمایه‌هایی داده است؟ آبرو داده است؟ علم داده است؟ یک مهارت‌هایی هر کدام دارند. تمام سرمایه‌های خود را در اختیار تو قرار بدهم، در اختیار امام قرار بدهم.

عهدی که ما با ائمّه داشتیم صرفاً محبّت نبود، بالاتر از محبّت بود. علاوه بر محبّت این است که تمام امکانات من در اختیار تو باشد، تسلیم! آن عهد این بوده است که من تسلیم تو باشم و اگر کسی بر این عهد باقی بماند، پایبند باشد؛ البتّه تسلیم درجاتی دارد، سلمان هم تسلیم بود، بی اجازه‌ی امیر المؤمنین (علیه السّلام) پلک نمی‌زند، مالک اشتر هم تسلیم بود، یک شیعه‌ی معمولی هم تسلیم است. اما این تسلیم‌ها خیلی با هم فرق می‌کند، درجات دارد. تمام عبادت ما، تمام رشد ما در گرو یک کلمه است، تسلیم.

 


[۱]– بحار الأنوار، ج ‏۹۹، ص ۱۱۷٫

[۲]– همان، ص ۱۱۸٫