موارد اختلاف

۱-۱٫‌ شخصی یا نوعی بودن مهدی عج؛

یکی از اختلافات مهم در این باره آن است که آیا مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشّریف) شخصیّتی معیّن و شناخته شده است یا شخصیّتی نامعیّن و ناشناخته است که با این نام و اوصاف خواهد آمد. بسیاری از علمای اهل سنّت، مهدویّت را «نوعی» دانسته، می‌گویند: پس از این در آخر الزّمان، در زمانی نامشخّص فردی نامعیّن، از پدر و مادری ناشناخته با این نام و اوصاف متولّد خواهد شد و انجام وظیفه خواهد کرد.

امّا شیعه امامیه و شماری از اهل سنّت، مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشّریف) را شخصی، یعنی فردی شناخته شده و معینّ می‌دانند و معتقدند: او بیش از این متولّد شده و هم اکنون به زندگی خود ادامه می‌دهد. معتقدان به شخصی بودن مهدویّت، مصداق بشارت‌های رسول خدا درباره‌ی مهدی را، همان مهدی موعود، فرزند امام حسن عسکری (علیه السّلام) دانسته‌اند.

در بررسی احادیث مهدی و اسناد و مدارک دیگر اسلامی، به دلایل و شواهدی برمی‌خوریم که مهدویّت شخص را تأیید می‌کند[۱]. «مهدویّت نوعی» پیامدهای منفی فراوانی دارد؛ چون بر اساس آن، در جهان کنونی، اولی الامری معصوم، امام و خلیفه‌ی قریشی تبار و فردی معصوم از اهل بیت که همراه قرآن باشد، وجود نخواهد داشت. در نتیجه‌ی شمار زیادی از احادیث صحیح رسول خدا تکذیب خواهد شد و از آن‌جا که ساحت مقدّس رسول حق، از هر گونه دروغی منزّه است؛ پس باید اولی الامر معصوم، خلیفه‌ای قریشی تبار و فردی معصوم از اهل بیت، در جهان وجود داشته باشد.

۱-۲٫ تولّد و نام پدر حضرت مهدی (عج)؛

شیعه معتقد است رهبر موعود، محمّد بن حسن عسکری است که سال ۲۵۶ هـ.ق متولّد شد و پدرش امام حسن عسکری بر امامت او تصریح کرده است. او سپس به اذن خدا، غیبت صغری و کبری نمود. غیبت صغری هنگامی بود که خداوند، وی را از نیرنگ حکومت عباسی نجات داد. وی از هنگام تولّد، مخفی زیسته، پدرش او را از دیده‌ها، پنهان می‌کرد. پس از وفات پدرش در ۲۶۰ هـ.ق شیعیان به واسطه نوّاب اربعه، با او ارتباط داشتند. نیابت آنان ۶۹ سال (۲۶۰-۳۲۹ هـ.ق) طول کشید. غیبت کبری، پس از وفات نایب چهارم آغاز شد.

امّا بیشتر اهل سنّت معتقدند که مهدی هنوز متولّد نشده و در آخرالزّمان به دنیا می‌آید. برخی از آنان نیز روایت‌هایی نقل می‌کنند که مهدی آخرالزّمان، هم نام پیامبر بوده و پدرش هم نام پدر گرامی رسول خدا (عبدالله) است. دسته‌ای از اهل سنّت که تولّد حضرت مهدی را پذیرفته‌اند، درباره‌ی سال ولادت یا ماه و روز آن و نیز پدر گرامی او، اختلافاتی با شیعه دارند.

برخی از علمای اهل سنّت (مانند عبدالله بن محمّد مفارقی، ابن طلحه شافعی، دیار بکری و…) سال ولادت مهدی را ۲۵۸ هـ.ق دانسته‌اند؛ ولی علمایی مانند ابن اثیر، ابن عربی، سبط ابن جوزی حنفی، صلاح الدّین صفری، ابن صباغ مالکی، ابن حجر مکّی همانند شیعه سال ولادت او را ۲۵۵ هـ.ق می‌دانند. درباره‌ی ماه و روز و ولادت مهدی موعود نیز علاوه بر نیمه شعبان- ۲۳ رمضان، ۹ ربیع الاوّل، ۸ شعبان و… اشاره شده است[۲].

یکی دیگر از اختلافات، درباره تبار و نام پدر مهدی موعود است. برخی از اهل سنّت، آن حضرت را از نسل امام حسن (علیه السّلام) و بسیاری او را از نسل امام حسین دانسته‌اند. شماری از دانشمندان سنی -همانند عالمان شیعه- نام پدر مهدی را حسن و آن حضرت را فرزند امام حسن عسکری دانسته‌اند. برخی نیز براساس زایده‌ای که در یک حدیث وجود دارد، نام پدر آن حضرت را، همانند نام پدر رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) «عبدالله» دانسته‌اند.

۱-۳٫ اعتقاد یا اعتراف؛

اعتقاد بنیادین به «اندیشه مهدویّت»، شیعه را از سایر مکاتب و مذاهب متمایز می‌کند. شیعه حیات و بالندگی خود را مدیون مهدویّت است؛ با آن‌ زندگی و رشد می‌کند؛ نفس می‌کشد؛ امید رستگاری و نجات دارد؛ هدایت و راهنمایی می‌شود و… شیعه مهدویّت را در امتداد «امامت» قرار داده و تمامی مسائل و امور سیاسی، فرهنگی، عقیدتی، و اجتماعی خود را بر اساس آن تفسیر و تبیین می‌کند. از آن‌جا که امامت در نزد شیعه، امری، ضروری، مداوم و جزء جدایی‌ ناپذیر زندگی بشری است؛ لذا نمی‌توان محدودیّت و پایانی برای آن قائل شد؛ از این رو «مهدویّت» تجلّی کامل الگوی «امامت» است[۳].

به نظر ماربین، مستشرق معروف آلمانی در کتاب انقلاب بزرگ، از  جمله مسائل اجتماعی بسیار مهم که همیشه موجب امیدواری و رستگاری شیعه شده است- همانا اعتقاد به وجود حجّت عصر و انتظار ظهور او است. حتّی اگر آثار معتقدات مذهبی از بین برود، شیعه دارای آن سرمایه‌ای خواهد بود که شوکت و اقتدار حکومت خود را نگاه خواهد داشت[۴].

امّا اندیشه مهدویّت در نزد اهل سنّت، بار اعتقادی و عملی خاصّی ندارد و تنها اعتراف به روایات و اذعان به ظهور یکی از فرزندان پیامبر مهدی موعود- در آخرالزّمان است. این اعتراف و اقرار، تأثیر خاصّی بر عملکرد فرهنگی، سیاسی و اجتماعی اهل سنّت ندارد و چشم انداز نوینی فرا روی آنان نمی‌گشاید. حتّی بحث «انتظار» و بهره‌مندی از آثار گران مایه‌ی این آموزه مثبت، جایگاه برجسته‌ای در نظر و رأی آنان ندارد! متأسّفانه روایات متواتر نبوی که در آثار معتبر اهل سنّت وجود دارد- با کم توجّهی آنان رو به رو شده و به دست فراموشی سپرده شده است!!

 

منبع: پرسشها و پاسخهای دانشجویی مهدویت پیش از ظهور؛ دفتر نشر معارف – تدوین و تألیف: رحیم کارگر


 

[۱]. برای مطالعه و ارزیابی این دلایل ر. ک: فصلنامه انتظار، شماره ۱۱ و ۱۲، (مقاله مهدویت و مذاهب اسلامی)، ص ۳۴۳-۳۴۶٫

[۲]. ر. ک: فصلنامه انتظار، شماره ۱۱ و ۱۲، (مقاله مهدویّت و مذاهب اسلامی)، ص ۳۴۰ و ۳۴۱٫

[۳]. ر. ک: نگارنده، مقاله انتظار و انقلاب، فصلنامه انتظار، ش ۲، ص ۱۲۸٫

[۴]. همان، ص ۱۲۹٫