بررسی قیود قابل استخراج از روایات در موضوع غنا

ابتدا لازم است این نکته تعیین کننده در بحث را متذکر شویم که با آن که پیش از این غنای لغوی را هر تحسین صوت همراه با مد و کشش و حدی از ترجیع و فراز و نشیب دانستیم ولی این معنا متخذ از کتب لغت عرب است که برای تبیین ریشه های معنایی لغات در زبان عرب بر اساس قدیمی ترین استعمالات آنها وضع شده اند و میتواند مبین معنای اولین کاربردهای لغات در زبان اصیل عرب باشد اما نمی تواند مبین کاربرد معنای غنا در همه اعصار باشد.

از آنجا که روایات وارد درباب غنا مربوط به زمان امام صادق و امامان بعدی است و حتی از امام باقر ع روایات اندکی دراین خصوص وارد شده و در این دوران با ورود کنیزان مغنیه از کشورهای ایران و روم که دارای آوازهایی با سبک ها و اوزانی حرفه ای بوده اند غنا از وضع اولیه متداول در بین اعراب بادیه نشین متحول شده و اشکال نوی در آن ظهور کرده و مردم با انس با این غناها جز در موارد خاص به سراغ آهنگ های قدیمی نمی رفته اند.

بنابر این، بعید نیست که غنا در این دوره دیگر در معنای اولیه متعارف نزد عرب های بادیه نشین مثل حداءو رکبانی که به صورت  ابتدایی و ساده بر روی شتران در بیانان ها و به قول ابن اعرابی «فی افنیه البیوت» با خود زمزمه می کردند بکار نمی رفته و کلماتی چون تغنی و غنا به آوازهایی با سبک های پیشرفته و وارداتی و اوزان خاص منصرف بوده است. لحن وصوت اعراب که پیامبر اکرم ص در روایت ابن سنان مردم را به استفاده از آن در خواندن قران تشویق کرده هم می تواند اشاره به همان تغنی ساده بدوی بدون تصنعاتی باشد که در غنای عصر بعد ایجاد شده است.

می شود حدس زد که مشخصه این سبک های جدید طرب انگیزی شدیدتر و ایجاد لذت های قوی -که از آن به حالت روانی خفت تعبیر می شود – در شنونده بوده و همین آثار و عوارض موجب می شده که در این دوره محافل و مجالس تغنی  طولانی برگزار شده و مغنیان حرفه ای مردم را ساعتهای سرگرم می کرده اند.

اما این که – به گفته مرحوم فیض و محقق سبزواری و نیز مرحوم مجلسی اول- این نوع غنا همیشه با فسادها و محرمات دیگر رایج در دستگاه های اموی و عباسی همراه بوده قابل اثبات نمی باشد بلکه- بر خلاف این نظر – می توان گفت مجالس لهو و عشرت آلوده به محرمات غالبا به دستگاه حکومت محدود بوده و معلوم نیست این مفاسد مانند مجالس شرب خمر و .. در بین عموم مردم آن دوره ها- که اهل تدین و رعایت موازین اولیۀ شرعی بوده اند -رایج بوده است؛ بویژه با توجه به این که طبق گزارش های تاریخی عده ای از صحابه و تابعین خوشنام هم دارای کنیزان مغنی بوده اند و اوقاتشان را با آنها صرف می کرده اند. ولی با این وجود، همین نوع غنا که همراه با فسادهای دیگر نبوده مورد نهی امامان قرار گرفته و شیعیان از شرکت در مجالس آنها منع شده اند.

خلاصه این که غنایی که مقابله با آن در روایات مورد توجه بوده و توجه امامان معصوم ع بخصوص امام صادق ع به دور نگاه داشتن شیعیان از آنها معطوف شده است تغنی هایی بوده که توسط مغنیان و به اصطلاح قیان و قینات به معنای کنیزان تعلیم یافته برای تغنی اجرا می شده و بویژه مجالسی که عده ای درمنازل خود تشکیل می داده و در آنها پذیرای دوستان و آشنایانشان بوده اند و نیز ناظر به خرید و فروش این دسته از آوازه خوانان حرفه ای بوده که یا برای سرگرمی شخصی صاحبانشان نگاهداری می شده اند و یا به عنوان منبع درآمد از طریق کرایه دادن آنها و یا تعلیم و سپس فروختن آنها به آنها نگاه می شده است. تمامی این موارد در روایات صریحا یا با اشاره مورد توجه امامان معصوم قرار گرفته است. بااین وجود موارد غناهای ساده هم گاه با تعابیری خفیفت تر مورد اعتراض ائمه ع قرار گرفته است مثل: «اما یستحیی احدکم ان یغنی علی دابته و دابته تسبح»

پس یک مشخصه اصلی غنای متداول که موردنظر امامان ع بوده و توسط کنیزان و مغنیان اجرا می شده لذت بخشی و سرگرم کنندگی آن است و این که غالبا با هدف ایجاد لذت های شهوانی و غریزی به معنای عام – نه الزاما شهوت جنسی- اجرا می شده است. گزارشی از این که در مجالس و محافل اشعار معنوی و یا احادیث و آیات قرآن توسط قیان و قینات تغنی می شده به چشم نمی خورد. تاکید امامان معصوم ع بر این که این نوع غنا لهو و باطل است و در حیز باطل قرار دارد بر لهوی بودن این غناها اشاره دارد. البته این امر به معنای نفی استفاده از تغنی کنیزان به صورت فردی –  و نه غنای رایجی که در مجالس و محافل خوانده می شده – برای صاحبانشان در غیر لهویات نمی باشد.

با عبور از این نکته اساسی به بررسی قیود و حدود غنای متداول در عصر امام صادق ع و دیگر ائمه معصومین ع پس از ایشان با استفاده از روایات و کلمات مبارکشان می پردازیم:

  1. همراه بودن با آلات ضرب وموسیقی:

آیا غنای مورد بحث در روایات همیشه با آلات لهو و ضرب مثل عود همراه بوده است؟

در برخی به همراه بودن تغنی مغنیان با ضرب انواع تارها اشاره شده است: «یضربن و یتغنین». اما در بسیاری روایات هم فقط از غنا یاد شده و تغنی، بدون اشاره به آلات موسیقی مورد مذمت قرار گرفته است. بنابراین، غنا و تغنی بنفسه متعلق حکم شارع می باشد.

  1. داشتن ریتم و ضرباهنگ به طوری که مناسب برای رقص باشد:

آیا آهنگ های بدون ترجیع و تحسین که به صورت مقطع برای ضرب گرفتن و دست زدن و رقصیدن که معمولا با آلاتی مانند دف و تنبک همراه است هم جزو غنا محسوب می شود؟

اگر غنا به معنای تحسین صوت با مد و ترجیع تعریف شود دیگر شامل خواندن های به اصطلاح ریتمیک که برای کف زدن و رقصیدن مناسب است نمی شود زیرا این گونه خواندن معمولا مقطع است و با مد و کشش مناسب نیست و حتی تحسین صوت هم از مقومات آن به حساب نمی آید. این که در روایات از بین آلات موسیقی که همراه با تغنی ذکر شده غالبا به عود که نوعی تار است اشاره شده و از دف و یا تصفیق و کف زدن و یا رقصیدن کمتر نام برده شده است این مطلب قابل استفاده است که غنایی که در میان عموم مسلمانان درعصر امام صادق و امامان بعد رواج یافته و آنان از گسترش آن در میان شیعیان بیمناک بوده اند و آنها را از حضور در این محافل منع می کرده اند همان غنای با مد و تحسین صوت بوده که در میان متدینین هم رواج یافته بوده است نه آهنگ های مجالس رقص و خمر که احتمالا فقط در دستگاه حکومت دایر بوده است. از قراین و شواهد فوق و نیز این که در لغت هم از مد و تحسین صوت رکن مقوم غنا یاد شده است می توان نتیجه گرفت  که بر آن گونه خواندن با ریتم ضرباهنگ «غنا» اطلاق نمی شده است؛ هر چند این شواهد نافی بکار رفتن اشتقاق «تغنی» برای این نوع نمی باشد.

یک تفاوت میان آهنگ غنایی و ضربآهنگ های ریتمیک آن است که آهنگ غنایی موجب خفت و آرامش روانی بوده و لذتی آرام بخش را ایجاد می کند ولی دومی بجای خفت و آرامش روحی(و یا علاوه بر آن)، خفت و سبکی و تحریک جسمی ایجاد کرده و افراد را به رقص و حرکت های جسمی وا می دارد. روایات زیادی که در مذمت استفاده از آلات لهو وارد شده به چنین نوع ضرباهنگ های دارای ریتم های تحریک کننده مربوط می شود. و همان طور که گفته شد بعیدنیست که غنایی که دربین مسلمانان پس از دوران اولیه و پس از فتوحات به عنوان یک پدیده عمومی حتی در میان اهل دیانت رواج یافت غنای نوع اول بوده است نه نوع دوم. البته این سخن به معنای نفی وجود نوع دوم در میان برخی مسلمانان غیر متدین و بویژه در دربارهای خلفا و والیان نمی باشد.

پس این نظر که هر غنایی مد الصوت و تحسین الصوت نیست و نسبت میان آنها عموم من وجه است با استناد به تغنی های دارای ریتم و ضرباهنگ قابل مناقشه بوده و ثابت نیست.

  1. بر اساس این نکته که غنای ساده و رکبانی در دوره امام صادق ع و پس از ایشان جای خود را به غنای مغنیان حرفه ای داده و غنای مطرح در روایات ناظر به چنین غنایی است طرب انگیز بودن در این غنا مقوم آن بوده زیرا بدون طرب و لذت بخشی، سرگرمی اتفاق نمی افتد؛ اما طرب به معنای خفت جسمی و تحریک شدن برای انجام حرکاتی تند مثل رقصیدن و یا دست زدن پیاپی- به عنوان رکن مقوّم غنای متعارف در زمان صدور روایات- نیست؛ زیرا همان طور که گفتیم غنایی که مورد توجه امامان معصوم بوده و مردم متدین هم به آن روی آورده بودند غنای همراه با معاصی شدید مثل شرب خمر نبوده و گزارشی هم از وجود رقص و پایکوبی در روایات مربوط به نهی از غنا دیده نمی شود.
  2. قید لهوی بودن غنا

لهو در صیغۀ اسمی به معنای بازی و لعِب و چیز سرگرم کننده آمده است:اللَّهْو: ما لَهَوْت به و لَعِبْتَ به و شغَلَک من هوى و طَربٍ و نحوهما. ‌و اللَّهْوُ: اللَّعِب.- لسان العرب.

در روایات اندکی به لهو بودن غنا اشاره شده است:

عن عَنْبَسَهَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: اسْتِمَاعُ اللَّهْوِ وَ الْغِنَاءِ- یُنْبِتُ النِّفَاقَ کَمَا یُنْبِتُ الْمَاءُ الزَّرْعَ.

اما ین معلوم نیست که غنا در این روایت از باب ذکر خاص بعد العام باشد بلکه ممکن است لهو  وغنا دو امر مختلف باشند که در کنار هم قرار گرفته اند.

در روایت محمدبن مسلم هم لهوالحدیث بر غنا تطبیق شده است که با توجه به اضافه شدن قید لیضل عن سبیل الله در بحث بعد مطرح خواهیم کرد.

بنابر این، روایتی دال بر این که غنای موضوع حکم شرعی، غنای لهوی به معنای غنای سرگرم کننده و لعب است دیده نمی شود

اما تعبیر غنای مُلهی در روایات مطرح شده است. در روایت وشاء:

عِدَّهٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْوَشَّاءِ قَالَ: سُئِلَ أَبُو الْحَسَنِ الرِّضَا ع عَنْ شِرَاءِ الْمُغَنِّیَهِ فَقَالَ قَدْ تَکُونُ لِلرَّجُلِ الْجَارِیَهُ تُلْهِیهِ وَ مَا ثَمَنُهَا إِلَّا ثَمَنُ کَلْبٍ وَ ثَمَنُ الْکَلْبِ سُحْتٌ وَ السُّحْتُ فِی النَّارِ.

سر کردن اوقات با جاریه ای که «تُلهیه» به شدت مذمت شده است. در روایت اعمش یکی از کبایر «اشتغال به مَلاهی که تصدّ عن ذکر الله» شمرده شده که یکی از مصادیق آن غنای ملهی خواهد بود. در روایات قمار هم آمده است که: «کل ما ألهى عن ذکر الله فهو المیسر».

نکته قابل توجه تفاوت میان لهو و اِلهاء است. این تفاوت در کلام اهل لغت دیده می شود:

اللَّهْو: ما لَهَوْت به و لَعِبْتَ به و شغَلَک من هوى و طَربٍ و نحوهما. ‌و اللَّهْوُ: اللَّعِب.- لسان العرب/ ..و اللَّهْوُ: اللَّعِب. یقال: لَهَوْتُ بالشی‌ء أَلْهُو لَهْواً، و تَلَهَّیْتُ به، إذا لعبت به و تشاغلت، و غفلت به عن غیره. و أَلْهَاه عن کذا، أى شغله. و لَهِیتُ عن الشى‌ء، بالکسر، أَلْهَى، بالفتح‌ لُهِیّاً «۱» إذا سلوت عنه و ترکت ذکره، و [إذا] «۲» غفلت عنه و اشتغلت.- نهایه/و یعبّر عن کلّ ما به استمتاع باللّهو..و یقال: أَلْهاهُ کذا. أی: شغله عمّا هو أهمّ إلیه.- راغب

مطابق بیان لسان العرب و راغب و ابن اثیر در مفردات و نهایه، لهو در صیغۀ اسم بر هر لعب و سرگرمی و استمتاعی اطلاق شده است؛ در حالی که اِلهاء و سایر مشتقاتش در ابواب مزید به معنای اشتغال کامل به امری است به گونه ای که از هر چیز دیگر غافل شود. پس با آن که «اللّهو» اسمی است از ثلاثی مجردِ لَهی یَلهو لهواً؛ ولی همان طور که ابن اثیر و راغب متفطن شده اند لهو در این معنای اسمی بر هر لعب و تمتعی اطلاق می شود در حالی که در صیغ فعلی بویژه در ثلاثی مزیدها و در باب افعال به معنای اشتغال کاملا سرگرم کننده است که فرد را از امور مهم دیگرش غافل می کند.

بنابر این، مفاد روایت وشّاء این است که غنای کنیزان مغنّیه حتی در صورتی که برای صاحبش می خواند از این جهت که مُلهی است و صاحبش را از وظایف لازمش غافل و منصرف می کند مذموم می باشد.

روایتی که می گوید اگر کنیز خوش صدایی با صدای خوشش ترا به یاد بهشت و زهد و فضایل بیندازد مانعی ندارد نیز همین امر را تایید می کند:

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ قَالَ: سَأَلَ رَجُلٌ عَلِیَّ بْنَ‌ الْحُسَیْنِ ع عَنْ شِرَاءِ جَارِیَهٍ لَهَا صَوْتٌ- فَقَالَ مَا عَلَیْکَ لَوِ اشْتَرَیْتَهَا- فَذَکَّرَتْکَ الْجَنَّهَ