خطبه‌ی ۱۸۲ در اوج فشار بر حکومت امیر المؤمنین صلوات الله علیه صادر شده است. در آن روزهایی که حکومت امیر المؤمنین سلام الله علیه از آن گستره‌ی عظیم خود افتاده و به یک کوفه تبدیل شده است؛ یعنی کشور سقوط‌کرده. این جملات امیر المؤمنین علیه السّلام کاملاً تفاوت نگاه حضرت با دیگران را نشان می‌دهد.

الآن مردم آن‌طور که ما می‌بینیم برای تاج و تخت و جیفه‌ی دنیا، آن کسی که مسئول است خیلی از اوقات از مسئولیت خود استفاده می‌کند و آن کسی که مسئولیت ندارد، به اندازه‌ای که می‌تواند (استفاده می‌کند). گاهی یک راننده‌ی اتوبوس ممکن است با عرض ادب و احترام به همه‌ی راننده‌ها- یک وقت دیدم در یک اتوبوس راننده‌ی اتوبوس چنان با تبختر با مردم حرف می‌زد، به ذهنم رسید این بنده‌ی خدا فعلاً فرمان اتوبوس را در دست دارد اگر فرمان اداره‌ی ۲۰ نفر آدم را در دست داشت چه کار می‌کرد؟! و اگر این شخص با این تفرعا، بالاتر می‌رفت چه می‌شد؟! و دیدم بعضی از مسئولین ما حق دارند که از فرعون هم فرعون‌تر هستند. حق دارند، برای این‌که اگر با آن نگاه به آن بالا برسد که می‌تواند حرف بزند، می‌تواند خیلی حرف‌ها را بزند. خودش را گم می‌کند. واقعاً این یک مسئله است که چه می‌شود که مسئول ما که طبق قوانین بالا می‌آید و بعداً یک مرتبه به حکومت می‌رسد و تغییر رفتار می‌دهد، خودشان را مصلح کل می‌بینند، در جایگاه مصلح کل می‌نشینند، همه هیچ چیزی نمی‌فهمند و فقط او می‌فهمد، راجع به همه چیز اظهار نظر می‌کنند، حدّاکثر در یک رشته شائبه و شبهه نباشد، اگر تقلّبی صورت نگرفته باشد، اگر درست درس خوانده باشد در یک رشته توان دارد امّا در صد رشته اظهار نظر می‌کند. بعضی از آن‌ها آن‌قدر در رشته‌ی ما اظهار نظر می‌کنند که اخیراً گاهی وقتی خبرگزاری‌های می‌خواهند از من مصاحبه بگیرند می‌گویم: چه کسی این حرف را زده است؟ اگر فلان شخص گفته است اصلاً ارزش جواب دادن را ندارد، اگر یک آدم حسابی حرف زده باشد بگویید من جواب او را بدهم. وقتی در همه‌ی مسائل ورود پیدا می‌کند و حرف می‌زند، این برای تغییر و تفاوت در نگاه است.

 

حکومت برای امیر المؤمنین صلوات الله علیه هیچ اصالتی ندارد. ما در جلسه‌ی مطلبی را بیان کردیم که یک جمله می‌خواهم به آن عرض کنم و بعد وارد خطبه بشوم و آن هم این است که عرض کردم: اگر ما نه الآن که انصافاً اگر بخواهیم بشماریم نقاط قوّت در حکومت داریم، تا حدّی استقلال داریم که کمتر کشوری دارد، آزادی هم تا حدّی داریم که کمتر کشوری دارد. بالاخره بنده معمولاً از ارکان حکومت یک چیزی می‌گویم. تا به حال کسی زبان ما را نبریده است. ظاهراً بنا بر این نیست که خیلی زبان ببرند! بالاخره آدم باید انصاف داشته باشد. حالا یا نمی‌توانند، یا نمی‌شود یا نمی‌خواهند. اوضاع نسبت به قبل از انقلاب خیلی فرق کرده است. اگر کسی بخواهد انقلاب را با قبل از آن مقایسه کند خیلی ظلم عظیمی است که انسان نمی‌تواند جواب پس بدهد. آدم از خون این شهدا خجالت می‌کشد. امّا به نسبت آرمان و توقّعی که داریم آن‌قدر فاصله‌ی ما زیاد است برای همین است که گله می‌کنیم. و عرض کردم نه الآن که احساس می‌کنیم که در بعضی از عرصه‌ها موفّق نیستیم که آن عرصه‌ها حتّی اگر یک یا دو عرصه باشند خیلی زیاد هستند، مثل تبعیض و فساد و ظلم و بی‌عدالتی و… این روحیه‌ی تبختری، فقط متعلّق به یک مسئول نیست، ممکن است یک طلبه به جایی برسد و این‌گونه عمل کند. عرض کردم اگر ما خیلی موفّق بودیم… مطلبی که می‌خواهم عرض کنم خدا می‌داند اگر کسی یک سال برود جایی بنشیند و این جمله‌ای که من الآن دارم می‌گویم را کسی باور کند، من حقّ دعای ندبه را به جا آورده‌ام. اگر خود من باور داشته باشم و بتوانم به شما القاء کنم که آن را باور کنید. اگر ما به همه‌ی آرمان‌های خود در حکومت جمهوری اسلامی رسیده بودیم، آن وقت باید ضجّه می‌زدیم: «أینَ بَقیّهُ الله؟» اصلاً نباید کسی تصوّر کند که مسیر جمهوری اسلامی می‌تواند جایگزین وجود مبارک امام زمان عجّل الله فرجه باشد. نه این‌که الآن گرفتار هستیم چون ظلم می‌بینیم، تبعیض می‌بینیم، فساد می‌بینیم، بی‌عدالتی می‌بینیم بگوییم: «أینَ بَقیّهُ الله؟»، ابداً. «أینَ بَقیّهُ الله» برای وقتی است که به همه‌ی آرمان‌های امام و رهبری به نتیجه رسیده باشد، آن‌جا باید فریاد «أینَ بَقیّهُ الله» سر داد. اگر من نمی‌فهمم به خاطر این است که صورت ذهنی از وجود امام زمان سلام الله علیه ندارم و آن حکومت جهانی و نهایی است. چون نمی‌دانم چیست فکر می‌کنم همین که او بیاید، رفاه برای من ایجاد می‌شود، ظلم‌ها برطرف می‌شود و همه چیز خوب می‌شود. چون افق دید من محدود است لذا من گاهی راجع به امام زمان سلام الله علیه بحث می‌کنم بعضی افراد تصوّر می‌کنند من مثلاً می‌گویم حکومت را رها کنیم و آن‌طور که بعضی‌ها فکر می‌کنند برویم به امام زمان سلام الله علیه… بله، هر دو باید باشد. ما وظیفه داریم به سمتی برویم که اگر مهدی فاطمه سلام الله علیهما تشریف آورد، یک مقدار، یک قدم به سمت هم سنخ شدن با او رفته باشیم. نمی‌شود من امروز ظلم ببینم و آرام و قرار داشته باشم و بخواهم آن عدل کل بیاید، نمی‌شود من با جهل مبارزه نکنم و بخواهم آن علم کل بیاید. خنده‌دار است امروز کسی قدمی در مسیر اهداف امام زمان عجّل الله فرجه بر ندارد و بگوید او بیاید و همه چیز را درست کند. این به تمسخر شبیه‌تر است تا به نظریه اگر بگوییم بنشینیم تا صاحبش بیاید. از سوی دیگر اگر کسی تصوّر کند قدمی برداشته این قدم، جایگزین کاری است که امام زمان سلام الله علیه می‌خواهند بردارد، این هم اوج بیچارگی است. إن‌شاءالله خدا روزی ما کند که امام زمان عجّل الله فرجه را به اندازه‌ی فهم خود بفهمیم که او چه کسی است، ما که نمی‌فهمیمبرای این جمله بلا نسبت را نگفتم، هر چه بدی و بیچارگی و افتضاح است از من است، شأن شما اجل است امّا این «نمی‌فهمیم» را با خیال راحت می‌گویم چون فهم احدی در این عالم به مقام معرفت حضرت حجّت سلام الله علیه نمی‌رسد لذا این‌جا نمی‌گویم بلا نسبت شما. کسی نمی‌تواند ایشان را بشناسد.

 

اگر امیر المؤمنین سلام الله علیه در اوج اقتدار حکومت می‌کرد باز هم اگر از او می‌پرسیدید می‌فرمود: «أینَ بَقیّهُ الله؟». این‌که امام معصوم دست بر سر خود می‌گذارد و می‌گوید: «أینَ بَقیّهُ الله؟» برای این نیست که وقتی چند مورد ظلم برطرف شد به وجود امام زمان سلام الله علیه نیازی نیست. ما اصلاً صورت ذهنی نداریم که اگر او بیاید چه می‌شود. ما اصلاً صورت ذهنی نداریم که اگر او بیاید چه می‌شود. یک چیزهایی به ما گفته‌اند. مردم از حالت جوزدگی به حالت استقرار می‌رسند، این جوزدگی همیشه بد هم نیست، یک دوره مثل دوره‌ی اربعین که جوّی می‌افتد و یک عدّه به هم کمک می‌کنند و بسیار هم خوب است ولی جو است. فردای آن روز، خیلی از همان‌ها به هم ظلم می‌کنند، پول هم را نمی‌دهند، کرایه‌ها را دو برابر می‌گیرند، خوب است آن چند روز کمی دست‌شان در جیب هم است ولی این در مجموع، جوزدگی است، تربیت نیست. از این‌که نباشد خیلی بهتر است، قابل قیاس با نبودن آن نیست ولی فاصله دارد با آن تربیتی که امام زمان سلام الله علیه تشریف بیاورند و تربیت کنند. من که بی‌لیاقت هستم ولی او بیاید و سعه‌ی وجودی من را تربیت کند. لذا روح همه‌ی عدالتخواهی‌ها و آرمان‌خواهی‌ها برای این است که اگر کسی امروز نسبت به هر اشکالی در کشور یا در جهان ساکت است، اگر می‌شنود یک آدم مظلومی، نه مسلمانی، نه شیعه‌ای، نه محبّ امیر المؤمنین صلوات الله علیه که خونش به ناحق در دنیا ریخته می‌شود، امکان ندارد کسی از زمره‌ی کسانی باشد که جزء یاران امام زمان سلام الله علیه باشد الّا به این‌که وقتی ظلم می‌بیند، به همه‌ی منشأ ظلم روز اوّل لعنت می‌فرستد و این ظلم‌ها را اذناب ظلم آن روز اوّل می‌بیند و امکان ندارد بخواهد قدمی بردارد الّا به این‌که خودش ظلم‌ستیز باشد.