ابتدای امر امیر المؤمنین علیه السّلام (حکومت را) نپذیرفت امّا وقتی که دید اگر نپذیرد طلحه، کاندیدای بعدی است و اگر طلحه به حکومت می‌رسید باز معاویه می‌آمد… چون طلحه متّهم بود، اصلاً یاران طلحه، به امر طلحه رفتند و عثمان را کشتند؛ یعنی طلحه مشوّق بود. طبیعتاً معاویه با او درگیر می‌شد همان‌طور که با امیر المؤمنین علیه السّلام درگیر شد.

دیدید که طلحه در جمل نتوانست مقاومت کند. جنگ امیر المؤمنین علیه السّلام و معاویه، ۱۱۰ روز طول کشید. امّا جنگ امیر المؤمنین علیه السّلام و (اصحاب) جمل، -در بعضی از نقل‌ها بیان شده است- شش ساعت طول کشید. پس معاویه پیروز می‌شد و اگر معاویه پیروز می‌شد، به صورت مشروع و سیستماتیک، خلیفه‌ی مسلمین می‌شد و دیگر امکان مدیریت اوضاع نبود. لذا حضرت فرمود: چون دیدم «تَیْسٌ مِنْ بَنِی أُمَیَّهَ»[۱] یعنی این بز نر، این آدم رام‌نشده منظور معاویه است- به حکومت می‌رسد، لذا حکومت را پذیرفتم امّا حالا که پذیرفتم که بیایم و حکومت را قبول کنم، یک سری شروط دارم.

 

آقا امیر المؤمنین صلوات الله علیه می‌توانست شروط زیادی بگذارد. مثلاً بفرماید: اگر من بیایم، فدک را برمی‌گردانم، من بیایم قاتلان فاطمه سلام الله علیها را… آیا چنین چیزی می‌شد؟ اوّلاً نمی‌شد چون هیچ کدام از مخاطبین شیعه نیستند. این‌که می‌گویند «شیعیان امیر المؤمنین» این‌ها که شیعه نبودند. به آن‌ها شیعه می‌گویند چون ضدّ عثمان هستند. گاهی اوقات در تاریخ به کسانی که ضدّ معاویه هستند شیعه گفته‌اند یا به کسانی که ضدّ عمرو عاص هستند، شیعه گفته‌اند. وقتی می‌گویند «شیعه» ذهن ما سریع به این سمت عمّار یاسر می‌رود. وقتی می‌گویند شیعیان علی یعنی دشمنان عثمان. این را قبول نمی‌کردند که شیعیان علی صلوات الله علیه نسبت خلاف شرع به دو خلیفه‌ی اوّل بدهد، ابداً چنین چیزی را قبول نمی‌کردند، نمی‌پذیرفتند. ثانیاً در ذهن آن‌ها بود که او می‌خواهد بیاید و دعواهای قدیم را زنده کند. هم نمی‌پذیرفتند چون شیعه‌ی حضرت نبودند و هم می‌گفتند او می‌خواهد دعواهای قدیم را زنده کند. لذا امیر المؤمنین علیه السّلام این کار را انجام ندادند. امیر المؤمنین اصلاً شعار مذهبی مطرح نکرده‌اند چون شرایط آن را ندارد.

 

اخیراً متأسّفانه یک آقای استاد دانشگاه، چهار ساعت در یکی از دانشگاه‌های مهمّ تهران، تمام مبانی تشیّع را رد کرده است و مخاطبین هم مثل چیز نگاه کرده‌اند چون خبر ندارند و او هم هرچه خواسته گفته است. اگر زمان امیر المؤمنین صلوات الله علیه قرار بود راجع به فدک صحبت کند، فدک یعنی غصب خلیفه، لذا آن‌ها نمی‌پذیرفتند. حتّی حاضر نشدند به این حد رضایت بدهند که امیر المؤمنین علیه السّلام جانشین خلیفه‌ی دوم نباشد. بعداً اجازه نمی‌دادند که حضرت انتصابات خلیفه‌ی دوم را ملغی کند. نمی‌گذاشتند از سایه‌ی حکومت او بیرون بیاید حالا حضرت بیاید بگوید آن‌ها فدک را غصب کرده‌اند؟ آیا اصلاً (طرح چنین دعوایی) جا داشت؟ این مثل نپذیرفتن حکومت بود. لذا حضرت هیچ شعار مذهبی را مطرح نکرد چون شیعه‌ای نداشت که شعار مذهبی مطرح کند. بعد از جمل گفتند: چقدر جالب! پرسیدند: چه چیزی جالب است؟ مثلاً ابو موسی اشعری. گفتند: او مثل پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم نماز می‌خواند، فراموش کرده بودیم. این مطلب را هم صحیح بخاری و هم مسند احمد حنبل نقل کرده است.


[۱]-‌ بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج‏ ۳۴، ص ۳۵۸٫