ابتدا گفتنی است که پیشوایان معصوم ما، مخفی بودن ولادت مهدی، را پیش گویی کرده و در این رابطه مسلمانان را آگاه ساخته بودند.

امام باقر (علیه السّلام) می‌فرماید: «انْظُرُوا مَنْ تَخْفَى عَلَى النَّاسِ وِلَادَتُهُ فَهُوَ صَاحِبُکُم‏»[۱]؛ «بنگرید آن کس که ولادتش بر مردم پنهان است؛ همو صاحب شما است».

و نیز فرمود: «همانا قائم آن کسی است که تولّدش از مردم مخفی است»[۲].

پیش‌تر امام سجّاد (علیه السّلام) فرموده بود: «ولادت امام قائم، بر مردم مخفی است؛ به طوری که می‌گویند: متولّد نشده است. بنابراین در حالی ظهور می‌کند که در گروه بیعت هیچ کس نیست»[۳].

امام رضا (علیه السّلام) نیز می‌فرماید: «…حَتّى‏ یَبْعَثَ اللَّهُ لِهذَا الْأَمْرِ غُلَاماً مِنَّا، خَفِیَّ المولود»[۴]؛ «…تا این‌که خداوند جوانی از ما را برانگیزد که دارای ولادت پنهانی است…».

و ده‌ها روایت دیگر که بر حتمی بودن «خفای ولادت مهدی» و ضرورت آن دلالت دارند. در این رابطه توجّه به چند نکته بایسته است:

یک. مصون ماندن از خطر مرگ

خلفای بنی عباس از طریق روایاتی که از پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و ائمّه طاهرین (علیهِم السّلام) نقل شده بود، می‌دانستند که دوازدهمین امام، همان مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشّریف) است که زمین را پر از عدل و داد می‌کند و دژهای گمراهی و فساد را در هم می‌کوبد و دولت جبّاران را سرنگون می‌سازد و طاغوتیان را به قتل می‌رساند و خود امیر مشرق و مغرب جهان می‌شود.

آنان چون این مسئله را می‌دانستند، در صدد بودند تا نور الهی را خاموش کنند و آن امام همام به قتل رسانند. از این رو جاسوسان و مراقبانی چند گماشتند و حتّی قابله‌هایی را مأمور کردند تا درون خانه‌ی امام حسن عسکری (علیه السّلام) را زیر نظر بگیرند؛ لیکن خداوند، در هر حال، نور هدایت را پاینده خواهد داشت. این بود که خداوند به اراده‌ی خویش دوران بارداری مادر او را پنهان ساخت.

شیخ مفید ره در این رابطه می‌نویسد: «به دلیل مشکلات آن دوران و جست و جوی شدید سلطان وقت و کوشش بی‌امان برای یافتن آخرین حجّت خدا، ولادت آن حضرت بر همگان، مخفی ماند»[۵].

تلاش بی‌وقفه‌ی بنی عباس برای یافتن فرزندی از امام یازدهم، در بیشتر منابع تاریخی گزارش شده است. مورّخان گفته‌اند: معتمد عباسی، به قابله‌ها دستور داده بود تا وقت و بی‌وقت، سرزده، وارد خانه سادات شوند؛ به ویژه خانه امام حسن عسکری (علیه السّلام) و در درون خانه بگردند و تفتیش کنند و از حال همسر او با خبرگردند و گزارش دهند. امّا آنان از هیچ چیز آگاه نگشتند. احمد بن عبیدالله بن خاقان که کار خراج قم را برعهده داشته- درباره‌ی موضوع کاوش، به امام حسن عسکری (علیه السّلام) چنین گزارش کرده است: «وقتی خبر بیماری امام عسکری (علیه السّلام) شایع شد، خلیفه به دنبال پدرم فرستاد. او به دارالخلافه رفت و همراه پنج تن از کارمندان نزدیک خلیفه که از معتمدان بودند- بازگشت. پدرم به آنان دستور داد تا خانه امام را در کنترل خود گرفته و لحظه به لحظه از احوال و اخبار وی اطّلاع داشته باشند؛ آن‌گاه برخی از طبیبان را فرا خواند، و دستور داد شبانه روز بر بالین امام حضور داشته باشند. پس از دو یا سه روز به او اطّلاع دادند که امام ضعیف‌تر شده است و او دستور داد، طبیبان بر مراقبت‌های خود بیفزایند؛ آن‌گاه پیش قاضی القضات رفت و از او خواست ده نفر از معتمدان خود را که از نظر دین و ورع، کاملاً به آنان اطمینان دارد- به منزل امام عسکری بفرستد که شبانه روز در آن‌جا باشند. این وضع ادامه داشت تا آن‌که وفات کرد. پس از این حادثه، خانه امام عسکری (علیه السّلام) به دستور خلیفه بررسی دقیق شد و همه چیز مهر و موم گردید و پس از آن، تلاش‌های پی‌گیرانه‌ای برای یافتن فرزندی از آن حضرت آغاز شد. حتّی کنیزان امام نیز تحت نظر قرار گرفتند تا معلوم شود کدام یک از آن‌ها باردار است. یکی از آنان را که احتمال حمل درباره‌اش رفت- در حجره‌ای تحت مراقبت قرار دادند تا وقتی که باردار نبودن وی مسلّم شد. آن‌گاه میراث امام را میان مادر و برادرش جعفر تقسیم کردند…»[۶].

به طور مسلّم، چنین حساسیّت شدیدی از طرف دستگاه خلافت، بدان سبب بود تا گذشته از کنترل امام یازدهم، در صورت عدم دسترسی به او (و یا فرزندش مهدی)؛ دست کم بتوانند اعلام کنند که امام حسن عسکری (علیه السّلام) فرزندی نداشته است.

دو. اقدامات امام حسن عسکری (علیه السّلام)

امام حسن عسکری (علیه السّلام) خود از پیش‌گویی‌ها آگاه بود و اهمیّت و عظمت آن مولود را به درستی می‌دانست و از حسّاسیت دشمنان درباره‌ی تولّد این نوزاد، غافل نبود. اوضاع سیاسی و شرایط اجتماعی را نیز کاملاً می‌شناخت، از این رو به گونه‌ای مقدّمات و پیش زمینه‌های ولادت فرزندش را فراهم ساخت که نه تنها دشمنان؛ بلکه بسیاری از دوستان هم از این امر آگاه نشدند.

امام حسن عسکری (علیه السّلام) خود درباره‌ی فلسفه «خلفای ولادت فرزندش» مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشّریف) چنین می‌فرماید: «بنی امیّه و بنی عباس» به دو علّت بر روی ما شمشیر کشیدند:

نخست این‌که می‌دانستند در خلافت، هیچ حقّی ندارند و می‌ترسیدند که ما ادعای خلافت کنیم و خلافت به محل اصلی خودش برگردد.

دوم این‌که، از اخبار متواتر دریافته بودند که نابودی سلطنت ستمکاران و روزگویان، به دست قائم ما صورت می‌گیرد و شکی هم نداشتند که خودشان از ستمگران و زورگویان هستند!! بنابراین به امید این‌که از تولّد قائم (عجل الله تعالی فرجه الشّریف) جلوگیری کنند، یا بتوانند او را بکشند؛ در کشتار اهل بیت رسول خدا و از بین بردن نسل آن حضرت تلاش بسیار کردند؛ امّا خداوند نخواست سرّ امر بر آن‌ها آشکار شود؛ بلکه اراده فرمود که بر خلاف میل کافران، نور خود را تمام کند و خیر بشریت را محقّق سازد»[۷].

بنابراین تدبیر، کیاست، حزم و دور اندیشی امام عسکری (علیه السّلام) ایجاب می‌کرد تا آن حضرت به گونه‌ای این مأموریّت را به انجام رساند که دشمنان، در هدف‌های شوم خود، ناکام بمانند و چنین هم شد!

سه. شباهت به ولادت ابراهیم و موسی علیه السلام

ولادت پنهانی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشّریف) و حفظ جان او و… مانند ولادت حضرت ابراهیم و موسی (علیه السّلام) است. در واقع خداوند درباره‌ی آن حضرت، همان کار را کرد که درباره‌ی موسی کرد؛ چنان‌که دشمنان مهدی نیز همان روش فرعون و سیاست فرعونی را دنبال کردند. فرعون دانست که زوال سلطنت او به دست مردی از بنی اسرائیل خواهد بود. این بود که بازرسانی گماشت تا زنان حامله‌ی بنی اسرائیل را زیر نظر گیرند و کودکانی را که متولّد می‌شوند، تحت مراقبت شدید قرار دهند و اگر پسر بود، او را بکشند. بدین گونه، کودکان بسیاری را کشتند تا موسی پدید نیاید… و با این همه، خدای متعال، پیامبر خود موسی را حفظ کرد و ولادت او را مخفی داشت و سپس به مادر موسی امر فرمود تا او را در صندقی گذارد و به رود نیل بسپارد…[۸].

در روایتی نقل شده است: «فِی الْقَائِمِ سُنَّهٌ مِنْ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ؛ فَقُلْتُ: وَ مَا سُنَّهُ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ؟ قَالَ: خَفَاءُ مَوْلِدِه‏»[۹]؛ «[امام صادق (علیه السّلام) فرمود:] در قائم سنّتی از موسی بن عمران است. [راوی گوید:] پرسیدم: سنّت موسی بن عمران چه بود؟ فرمود: مخفی بودن ولادت او…».

امام سجّاد (علیه السّلام) نیز پنهانی بودن ولادت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشّریف) را شبیه ولادت حضرت ابراهیم دانسته است: «فِی الْقَائِمِ مِنَّا سُنَنٌ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ… وَ سُنَّهٌ مِنْ إِبْرَاهِیمَ… أَمَّا مِنْ إِبْرَاهِیمَ فَخَفَاءُ الْوِلَادَهِ وَ اعْتِزَالُ النَّاس‏»[۱۰]؛ «در قائم ما؛ سنّت‌هایی از پیامبران هست… امّا سنّت او از ابراهیم (علیه السّلام) پنهانی بودن ولادت و کناره‌گیری از مردم است…».

چهار. نبود بیعت کسی بر گردن او

یکی دیگر از فضایل «خلفای ولادت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشّریف) » این است که آن حضرت زیر با بیعت کسی نرفت و سلطه‌ی هیچ حاکم  و پادشاهی را نپذیرفت.

امام صادق فرموده است: «صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ تَعْمَى وِلَادَتُهُ عَلَى هَذَا الْخَلْقِ لِئَلَّا یَکُونَ لِأَحَدٍ فِی عُنُقِهِ بَیْعَهٌ إِذَا خَرَج‏»[۱۱]؛  «ولادت صاحب الامر بر این خلق پوشیده است؛ به جهت این‌که هنگام ظهور، بیعت کسی بر گردنش نباشد».

بنابراین اگر حضرت صاحب در بین مردم حضور داشت و همگان از ولات او آگاه می‌شدند؛ ناچار باید در برخورد با مردم و ستمکاران به اقتضای مصلحت اسلام و مسلمین- به نبرد با طاغوت برمی‌خاست و یا به جهت تقیه، به سکوت و صلح می‌گذراند!! در هر یک از این دو صورت همان‌طور که پدران برزگوارش به شهادت رسیدند- ایشان نیز کشته می‌شد (چنان‌که در اخبار به این مسئله اشاره شده است) و سرانجام زمین از حجّت خدا خالی شده، اهلش را در خود فرو می‌برد و مقصود نهایی از وجود حجّت خدا در زمین برآورده نمی‌شد[۱۲]!!

 

منبع: پرسشها و پاسخهای دانشجویی مهدویت پیش از ظهور؛ دفتر نشر معارف – تدوین و تألیف: رحیم کارگر


 

[۱]. کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص ۵۶۷٫

[۲]. اثبات الهداه، ج ۳، ص ۵۷۹، ح ۷۵۱٫

[۳]. همان، ص ۴۶۶، ح ۱۲۶٫

[۴]. کافی، ج ۱، ص ۳۴۱٫

[۵]. الارشاد، ص ۳۴۵٫

[۶]. رسول جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص ۵۶۸٫

[۷]. اثبات الهداه، ج ۳، ص ۵۷۰، ح ۶۸۵٫

[۸]. منتخب الاثر، ص ۳۵۳٫

[۹]. کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص ۳۴۰، ح ۱۸٫

[۱۰]. همان، ج ۲، ص ۵۶۷٫

[۱۱]. کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص ۳۴۰، ح ۱۸؛ اثبات الهداه، ج ۳، ص ۴۸۶، ح ۲۰۷٫

[۱۲]. ظهور نور، ص ۵۹٫