امروزه بعضى از روش‏ها و کارهاى تمرکزبخشى و انرژى‏یابى توسط بعضى گروه‏ها و افراد در جامعه ترویج مى‏شود که مدیتیشن یکى از آنهاست. در این باره مى‏توان گفت چهار نوع مختلف از مدیتیشن وجود دارد:

۱ – مدیتیشن TM

2 – مدیتیشن Zen

3 – مدیتیشن بودیست  Budhist

4 – مدیتیشن تائویست  Taoist

تمام این روش‏ها در یک ویژگى مشترک هستند و همه در جهت تمرکز فکر و آرامش ذهن شلوغ، اتفاق نظر دارند که به نمونه‏هایى از آن اشاره مى‏شود:

مدى‏تیشن دینامیک

مرحله اول؛ به مدت ده دقیقه موزیک است که با تنفس عمیق و سریع و غیرمنظم از میان سوراخ‏هاى بینى به بیرون و با فشار دمیده مى‏شود، افراد باید فقط حواس خود را به تنفس تمرکز بدهند و بدن و مغز را فراموش کنند.

 مرحله دوم؛ به مدت ده دقیقه موزیک است. به بدن اجازه بروز شدید احساسات را داده مى‏شود و توصیه مى‏شود: «بگذارید هر اتفاقى که مى‏خواهد رخ دهد و بدن را به حال خود رها کنید مثلاً جیغ بزنید فریاد بکشید، دیوانه‏وار حرکت کنید بلرزید، رقص کنید و یا بخندید» به طور کلى هماهنگى لازم را با انرژى که به وجود مى‏آید و با هر چیزى که اتفاق مى‏افتد داشته باشید و نگذارید که مغز آن را کنترل کند!!

مرحله سوم؛ به مدت ده دقیقه موزیک است. دست‏ها را صاف به بالا کشیده و با بالا و پایین آوردن دست‏ها فریاد (هو ـ هو) سر بدهید که با این عمل و در اثر ایجاد صداى (هو) قسمت داخلى مرکز جنسى تحت تأثیر قرار گرفته و مى‏لزرد. تا آنجایى که مى‏توانید خودتان را براى دریافت بیشترین انرژى تخلیه کنید.

مرحله چهارم؛ به مدت پانزده دقیقه توقف در سکوت است. به محض ورود به این مرحله در همان جایى که قرار دارید، مجسمه بشوید و به انرژى که در سکوت ایجاد مى‏شود، توجه کنید.

مرحله پنجم؛ شامل پانزده دقیقه موزیک است. برقصید و یا بخوانید. در این قسمت براى گرفتن جشن و تشکر از چیزى که به دست آوردید شادمانى مى‏کنید!

مدى‏تیشن مانترا (ذکر)

در این روش به افراد توصیه مى‏شود:

ـ کلمه یا جمله‏اى به صورت «ذکر»! بارها خوانده مى‏شود که در اصطلاح آن را مانترا مى‏نامند. مانند: جمله مسیحى «خدایا کمکم کن» و عبارت صوفیانه  «یاهو».

ـ هدف اصلى این تمرین، انجام فقط یک کار در زمانى مشخص است. اگر کسى مدعى شد مى‏تواند مانترایى را که خاص شماست به شما بدهد یا بفروشد بدانید قصد فریبتان را دارد.

ـ مانترا یا کلمه ذکر به این دلیل مفید است که شما آن را به کار مى‏برید با هر کلمه‏اى که راحتید شروع کنید!!

ـ بهتر است بى‏معنى باشد تا مشغولیت ذهنى در حین تکرار ایجاد نکند.

ـ یک جاى آرام بیابید که بدنتان راحت باشد و بتوانید به راحتى تنفس کنید و شروع به ذکر نمایید. در صورت امکان با صداى بلندبخوانید البته تا آن حد بلند که باعث ایجاد تنفس شدید و عمیق نشود. در غیر این صورت به آرامى مانترا را بخوانید

ـ در وقت تمرین فقط ذکر بخوانید و کار دیگرى انجام ندهید در صورتى که فکر دیگرى به ذهنتان رسید آن را از ذهنتان خارج کنید آهنگى براى مانتراى خود یافته و با همان ریتم تمرین کنید.

ـ این تمرین را ابتدا با پانزده دقیقه در هر جلسه شروع کنید پس از دو هفته آن را به بیست دقیقه و در صورتى که احساس خوبى از این مدیتیشن به دست مى‏آورید به مدت نیم ساعت افزایش دهید پس از یک ماه مى‏توانید در مورد برنامه‏ریزى خود با این روش تصمیم بگیرید.[۱]

مدى‏تیشن‏هاى پزشکى

در مدى‏تیشن‏هاى پزشکى از حرکات ویژه استفاده مى‏کنند که شامل خواص زیر است:

۱ – تنفس‏هاى مخصوص.

۲ – حرکات و ژست‏هاى ویژه که دست‏ها و انگشتان باید وضعیت مشخصى داشته باشند.

۳ – سرودهاى مخصوصى که از صداهایى واضح و ارتعاشى تشکیل شده است.

۴ – تمرکز فکرى.

این خصوصیات متفاوت، فکر و جسم فرد را به طور کامل درگیر مى‏کند. مجموعه کامل این خصوصیات با همکارى همدیگر بر فرد تأثیر مى‏گذارند و بسیار با مدیتیشن‏هاى معمولى که فقط براى آسوده کردن و استراحت فکر هستند متفاوت است.

هر مدیتیشن پزشکى، با انرژى دادن به اعضاء، سیستم‏ها و همچنین قسمت‏هاى مختلف بدن، مشکل به خصوص و مشخصى را برطرف مى‏کند.

سه نوع مختلف از ساده‏ترین و متداول‏ترین انواع حرکات در مدیتیشن پزشکى، به صورت زیر است:

۱ – چهار زانو نشسته، و هر پا را زیر زانوى مخالفش جمع کنید. ستون فقراتتان را صاف نگه‏داشته و مهره‏هاى پایینى‏تان را کمى به سمت جلو خم کنید.

۲ – نشسته و پاها را صاف به سمت بیرون بگذارید. یعنى یک پا را زیر ران مخالفش گذاشته و پاى دیگر را روى قوزک پاى اول قرار دهید. با این کار پا در حالت استراحت قرار مى‏گیرد. ستون فقراتتان را صاف کنید. این نیمى از حرکت لوتوس است.

۳ – این نوع هم شبیه به نوع اول است اما پاى بالایى روى ماهیچه ساق پاى دیگر قرار مى‏گیرد به جاى اینکه زیر ران گذاشته شود. حتماً در این حرکت مهره‏هاى پایینى‏تان را به جلو متمایل کنید.

این مدیتیشن پزشکى به تنظیم فعالیت بدن کمک مى‏کند و تعادل فکرى نیز به وجود مى‏آورد.

تفاوت مدیتیشن با نماز و عبادت

مدیتیشن یا مراقبه که بعضى از دین‏داران کم‏دقت آن را مشابه نماز مى‏پندارد، چهار رکن دارد:

۱ – یک مکان آرام؛

۲ – وضعیت راحت؛

۳ – موضوعى براى توجه و مشغولیت؛

۴ – نگرشى بى‏تفاوت.

یک اصل پذیرفته شده در این روش این است که همه پریشانى‏ها و آشفتگى‏هاى ما به خاطر آشفتگى ذهن است. اگر ذهن آرام شود، به آرامش  (relaxation)خواهیم رسید. بر این اساس دو دستور یا توصیه ارائه مى‏شود: به یک موضوع مشغول شوید و دیگر این‏که نسبت به تصاویر ذهنى‏تان به بى‏تفاوتى یا نظاره محض برسید؛ البته این دو به هم مربوطند؛ یعنى اگر  شخصى به یک چیزى مشغول شود، معمولاً به امور دیگر کم‏توجه یا بى‏توجه مى‏شود.

در اولین بند شاخص‏هاى عرفان سکولار به این مى‏پردازیم که اساتید مدیتیشن براى مشغولیت چند چیز را پیشنهاد مى‏کنند:

یک. تراراک (trarak) خیره شدن به یک شعله شمع؛

دو. مانترا: تکرار صداها یا کلمات؛

سه. تمرکز بر روى تنفس.

دکتر «هربرت بنس» از مانترا و تمرکز بر تنفس براى آرامش بیماران خود استفاده کرد و آن را بسیار مفید یافت. اما از میان این سه روش، مانترا بسیار مورد توجه ماهاریشى‏ماهش بوده و امروزه در جهان براى مدیتیشن به‏طور گسترده‏اى از مانترا استفاده مى‏شود.

مانتراها معمولاً از زبان سانسکریت انتخاب شده و مورد استفاده قرار مى‏گیرند و بى‏معنا بودن آن‏ها یا مفهوم نبودن معناى مانترا براى مدیتاتور اهمیت ندارد؛ زیرا قرار است فقط به هدف تمرکز و تخلیه فشار ذهنى و فشارهاى فکرى و آرامش ذهنى مورد استفاده قرار گیرد. البته تمرکز به معناى تمرکز فکر روى یک موضوع براى فهم نیست، بلکه به معناى توقف فهم و استراحت کارکرد ذهن است! تمرکز یعنى آرامش ذهنى و مانترا براى این به کار گرفته مى‏شود که ذهن را خسته کند؛ به همین جهت اگر بى‏معنا یا براى کاربر نامفهوم باشد، باز هم مى‏تواند در متوقف کردن ذهن به او کمک رساند.

او همچنین مى‏گوید: «هر چند مدیتیشن متعالى (tm) در از بین بردن استرس و استقرار ریلاکس شدن بسیار مؤثر است، ولى بررسى‏هاى ما  طى یک سلسله تحقیقات در دانشگاه هاروارد و آزمایشگاه ثورندیک مموریال  (thorndike memorial)نشان دادند که با هر واژه دیگرى هم که به عنوان مانترا انتخاب شود، همین نتایج به‏دست مى‏آید؛ بنابراین تغییرات پدید آمده در شرایط مدیتیشن کمترین ارتباطى با ذکر مانتراى اختصاصى، آن هم به زبان ناشناخته سانسکریت ندارد».

یک نقد اساسى که مى‏توان به مانترا در روند مدیتیشن وارد کرد، این است که مربیان این روش معتقدند: «عمیق‏ترین مراحل یا سطوح مدیتیشن در زمانى حاصل مى‏شود که یک واژه بدون معنى یا بدون معانى عمیق و ریشه‏دار به عنوان مانترا انتخاب شده باشد».

این نوع عرفان از امکانات شناختى انسان براى رشد و کمال فردى به خوبى استفاده نمى‏کند.

در عرفان اسلامى، «نماز» کانون تفکر به معانى بلند قرآنى و نام‏هاى خداوند متعال است؛ نام‏هایى که علاوه بر آرامش، به انسان قدرت هوشمندى و معرفت مى‏دهد؛ معرفتى که آینه‏دار نفس انسان و کل عالم هستى است. معرفتى که همه چیز را به منزله آیت الاهى بر بصیرت قلبى انسان مى‏گشاید و آرامشى در پیوند با رحمت بیکران الاهى به انسان عطا مى‏کند و این همه براى کسى است که نماز بخواند و بداند که چه مى‏گوید و به اذکار و کلمات آن توجه کند و در معانى آن اندیشه ورزد. اما در مدیتیشن اثرى از تفکر بر خداوند و نام‏هاى نیکوى او نیست. آن‏چه امروزه در جهان به عنوان مانترا آموزش داده مى‏شود، تکرار آواها و کلماتى است که فقط و فقط به منظور انصراف ذهن از مشغولیت‏هاى عادى استرس‏زا به کار مى‏آید.

 لوئیس پروتو کارکرد مانترا را این‏طور توصیف مى‏کند: «راه درست آرام کردن ذهن، جنگیدن و نهیب زدن به آن نیست؛ بلکه باید یک اسباب بازى را در اختیار او قرار دهید تا خود را با آن مشغول سازد، درست همانند موقعى که شما عروسکى را به یک کودک بدخلق مى‏دهید تا او را آرام کنید. اگر ذهن با نظاره غیرفعال به نحوه انجام تنفس مشغول شود و در ضمن با تکرار یک مانترا یا ذکرگویى مشغول و سرگرم شود، آن‏گاه این موقعیت و امکان براى ذهن فراهم مى‏گردد تا به یک نقطه توجه پیدا کند».

این مسأله یعنى پرداختن به هیچ و پوچ و تنها یک‏نوع سرگرمى خواهد بود!!

توهم‏گرایى

پوچ‏گرایى روش‏شناختى که در سلوک عرفانى پست‏مدرن به کار مى‏آید، موجب توهم‏گرایى مى‏شود. آرامشى که با تکرار مانترا حاصل مى‏شود، بر اثر نوعى خستگى ذهنى و از کار افتادن فعالیت آن است؛ یعنى آن‏چه به عنوان رکن چهارم مدیتیشن از آن یاد شد، عبارت است از نظاره محض یا نگرش بى‏تفاوت. به باور پاولوف با تکرار هر واژه‏اى پس از مدتى یک نقطه در مغز دچار خستگى مى‏شود و پس از آن مهار شده و با بسط این مهار در سطح مغز، نوعى خلسه و رخوت یا آرامش یه وجود مى‏آید که حالتى از ریلاکس شدن است.

وقتى بر اثر تکرار مانترا تا اندازه‏اى مغز از کار مى‏افتد، دستگاه عصبى  با کاهش فعالیت روبه‏رو و ماهیچه‏ها سست مى‏شود و فشار عضلانى به کاستى مى‏گراید. در این شرایط مى‏توان به نظاره محض یا نگرش بى‏تفاوت رسید. براى درک نظاره محض لازم است توصیف ماهاریشى درباره ذهن را بدانیم.

«ماهاریشى» ذهن را چون اقیانوسى مى‏داند که امواجى در سطح و آرامشى در اعماق دارد. فعالیت‏هاى خودآگاه (افکار، عواطف و ادراکات) مشابه امواج سطح اقیانوس‏اند که روان ما را متلاطم مى‏کند؛ اما ژرفاى ذهن را آرامشى عمیق فرا گرفته است. افکار ما از عمق ذهن بر مى‏آیند و وقتى به سطح آن مى‏رسند، متلاطم و خروشان هستند. در روند مدیتیشن، شخص از تلاطم سطح که در حالت عادى با آن درگیر است، به ژرفاى آرام ذهن مى‏رود و افکار خود را از آغاز پیدایش مشاهده مى‏کند و از گرفتارى در ناآرامى سطح خودآگاه ذهن رها مى‏شود.

«لوئیس پروتو» با مثالى، دیدگاه «ماهاریشى» را به خوبى آفتابى کرده است. او مى‏نویسد: «حالت خودتان را در شرایطى مجسم کنید که بدون کمترین علاقه و اشتیاقى به یک برنامه تلویزیونى مى‏نگرید، تنها بدین‏خاطر که کار دیگرى براى انجام دادن یا مشغول شدن ندارید و توجه دارید که تصاویر، ساختگى و غیرواقعى است. نقطه متضاد این حالت، درگیر شدن است؛ براى مثال وضعى را تجسم کنید که شما با هنرپیشه فیلمى که در حال مشاهده آن هستید، هماهنگى و همدلى دارید. در این شرایط کلیه اتفاقاتى که براى او به وقوع مى‏پیوندد، تصور مى‏کنید که خودتان هم در این ماجرا شریک هستید. هرگاه که با جریان رشته‏اى از افکار و خیالات متعدد درگیر مى‏شویم، مانند این  است که کاست محتوى یک فیلم داستانى را در ویدئو قرار داده‏ایم. تنها تفاوتى که در این‏جا وجود دارد این است که در مورد اول، نمایش فیلم یا درگیرى به جاى ویدئو در داخل سر ما و در افکار ما عرضه مى‏شود».

بنابراین نظاره محض به این معنا است که ذهن شما ظرف مجموعه‏اى از تخیلات و توهمات پوچ است و با پى بردن به این موضوع مى‏توانید بى‏تفاوت به آن‏ها بنگرید و از تلاطم سطح به آرامش عمق ذهن برسید و ریلاکس‏شدن را تجربه کنید. در حالت ریلاکس که آگاهى متعالى پدیدار مى‏شود، ذهن فقط به اندازه‏اى که به خواب نرود باید فعال بماند.

البته مسلم است که اگر ما اساساً ذهن و تفکر را مزاحم آرامش بدانیم و بپنداریم که با توقف اندیشه مى‏توان به آرامش رسید، چاره‏اى جز این نداریم که این بخش از استعداد آگاهى انسان را ظرف اوهام تلقى کنیم.

اما نماز به راستى فرصت تعالى آگاهى انسان از اندیشه تا شهود است؛ از این رو بهتر است در حالت خستگى و خواب‏آلودگى به سوى نماز نرویم؛ زیرا در این صورت نمى‏توان به معانى آن اندیشید و اسرار آن را مشاهده کرد. امام صادق علیه‏السلام فرموده‏اند: «هرگاه روبه قبله ایستادى، دنیا و هر چه را در آن است و مردم و احوال و اوضاع آن‏ها را یکسره فراموش کن و دلت را از هر آن‏چه تو را از خدا باز مى‏دارد، خالى کن و با چشم دل، عظمت خداى را ببین و آن روزى را به یاد آر که هر کس کرده خود را مى‏یابد و همگان به سوى خداوند که صاحب اختیارآن‏ها است برگردانده مى‏شوند و در آن روز تو با پاى ترس و امید در پیشگاه او مى‏ایستى. هنگام تکبیر گفتن هر آن‏چه را میان آسمان‏ها و زمین است، در برابر کبریایى او ناچیز شمار…».

 پس در نماز با اندیشه در حقیقتى برتر، آگاهى انسان در بعد اندیشه و تفکر اوج مى‏گیرد تا جایى که آن حقیقت نامتناهى را که منبع آرامش و اطمینان نفس است، مشاهده مى‏کند و در برابر او به تواضع مى‏ایستد و رکوع و سجود مى‏گذارد و سایر حقایق و خلایق را بندگان و آفریدگان او مى‏بیند که همه به سوى او باز مى‏گردند. پس در همه هستى حضور خداى مهربان و قدرت بیکران او را مى‏یابد و غرق در آرامش و آگاهى حقیقى مى‏گردد.

اما در مدیتیشن تداوم تصورات و افکار، مانع پیشرفت کار نیست؛ بلکه نشانه مدیتیشن موفق است و ماهاریشى آن را اصل کامل شدن راه نامیده است. فقط باید آن‏ها را اوهام و تخیلات پوچ دانست؛ نه حقیقتى برتر از انسان است که به آن بیندیشى و نه عظمتى که در برابر آن متواضع شوى و سبکبار به سوى او پرگشایى. این توهم‏گرایى نتیجه منطقى پوچ‏گرایى روش شناختى مدیتیشن است و خود آثارى را در پى دارد که در ادامه به بررسى آن مى‏پردازیم.

نتیجه توهم‏گرایى براى رسیدن به آرامش که به عنوان نظاره محض یا نگرش بى‏تفاوت مطرح شد، این است که در واقعیت عالم شک پدید آید و اوهام به انسان هجوم آورد.

یکى از مبانى بودیسم و هندوئیسم (به ویژه در اندیشه‏هاى شانکارا)، که در عرفان سکولار به عنوان مبنا مطرح نمى‏شود ولى به صورت یک شاخص از آن گریزى نیست؛ نظریه مایا (maya) است. براساس این نظریه، پرده‏اى از اوهام بر چشم و اندیشه انسان افکنده شده و انسان پدیده‏هاى جهان را در این پرده جادو مى‏بیند. «جهان پدیده‏ها چون یک چشم بندى ساحرانه، تنها فریبى است. همان‏گونه که به یارى چشم‏بندى و جادو چیزى که واقعیت ندارد، واقعى  نشان داده مى‏شود، در جهان نمودها نیز آن‏چه دریافت مى‏شود، واقعیت ندارد. این نمودها و پدیده‏ها، آفریده ادراک ما است و در کانون این درک نادرست، پندار وهمى و غیرواقعى جاى دارد».

شانکارا معتقد است که: «نمایش و تظاهر عالم، مایا است که یک ماهیت حقیقى نیست، بلکه تنها یک جهل موجب این تظاهر مى‏شود».

مطالعه فیزیولوژى مدیتیشن به خوبى زمینه‏هاى این مشکل روانى را مشخص مى‏کند. دو رکن مدیتیشن یعنى مکان آرام و وضعیت راحت، نوعى محرومیت حسى را به وجود مى‏آورد. براى مدیتیشن باید لباس راحت پوشید و در جاى راحت مثل مبل دراز کشید یا نشست، سپس تمام عضلات را به صورت شل و رها درآورد و چشم‏ها را بست. مدت لازم براى این عمل تا رسیدن به ریلاکس حدود ۳۰ دقیقه است. پس از این مدت محرومیت حسى، ماده‏اى توهم‏زا  (serotonin)به نام سروتنین در بدن تولید مى‏شود.

با توجه به این‏که استفاده از مانترا موجب خستگى‏ذهنى مى‏شود، ملاحظه مى‏کنید که این عمل نیز حصول آثار محرومیت حسى را تسریع مى‏کند؛ بنابراین جاى تعجب نیست که چگونه بودائیان و هندویان که مدیتیشن‏هاى طولانى همراه با ترک غذا و زندگى عادى دارند و ریاضت مى‏کشند، همه جهان را رؤیا مى‏دانند و کمال انسان را در تجربه خلأ و تهى مى‏پندارند. به همین علت در بودیسم تأکید مى‏شود که حتّى آتمن هم وجود ندارد و توهمى بیش نیست.

موهوم‏انگارى یا پوچ‏گرایى فلسفى یک شاخص عرفان پست‏مدرن است و  هر چند کمى دیریاب مى‏باشد و ممکن است به آن تصریح نشود، ولى کسانى که در تمرینات مدیتیشن استمرار دارند، به این شاخص نزدیک شده و در دنیاى موهوم با آرزوها و لذت‏هاى پندارین به‏سر مى‏برند.

در نماز هرچند که یافتن مکانى آرام و پاکیزه اهمیت دارد، ولى چون هوشیارى اندیشه و از آن مهم‏تر تحرک وجود دارد، هیچ‏گاه محرومیت حسى پدید نمى‏آید. انسان در نماز بارها دست خود را حرکت مى‏دهد و به رکوع و سجود و قیام و قعود تغییرحالت مى‏یابد؛ افزون بر این، مدت هر نماز کمتر از مقدارى است که حتّى در حالت سکون براى کسانى که ناگزیر خوابیده یا نشسته نماز مى‏خوانند، محرومیت حسى بدنبال داشته باشد و مورد دیگر این که اذکار نماز متنوع است و هر حالت، ذکر ویژه‏اى دارد و بیش از آن‏ها نیز انسان مى‏تواند در قنوت یا سجود اذکار مستحبى را به انتخاب خود بگوید و این همه فعالیت ذهنى را در مسیر تعالى آگاهى و ارتباط معنوى با خداوند به کار مى‏گیرد.

براى مدیتیشن دو بار در روز، یعنى صبح و عصر توصیه مى‏شود؛ ولى نماز سه بار و در مدت زمان‏هاى کمترى انجام مى‏شود و مى‏توان آن را تا پنج مرحله در روز نیز به جاى آورد. همه این تفاوت‏ها نشان مى‏دهد که هدف از نماز، شکوفایى معنوى انسان در شناخت حقیقتى برتر است که در همه جهان واقعى، آثار او آشکار مى‏باشد. ولى مدیتیشن، فراغتى از فشارهاى‏روانى و آرامشى موهوم انگار را، که در بستر همین زندگى موهوم مادى معنا مى‏دهد، دنبال مى‏کند.

آنها یاد مى‏دهند که مدیتیشن کنید و آن‏چه دوست دارید، به آن برسید،  به تصور آورید و بعد براى رسیدن به آن تلاش کنید. همواره نیمه پر لیوان را ببینید و به فکر پرکردن نیمه خالى آن نباشید. چون نمى‏توانید جهان را تغییر دهید. پس باید هماهنگ شوید، به کسانى توجه کنید که ثروتمند شده‏اند. پس مدیتیشن کنید، ریلاکس باشید و در تخیلات خود غوطه‏ور شوید و بکوشید و از کوشش‏تان لذت ببرید!!

این همان عرفان سکولار ـ یعنى عرفان بدون خدا و معاد ـ عرفان بدون شریعت و آیین خواهد بود و آن‏گاه که خدا برود، باید به انتظار شیطان و غلبه طاغوت نشست.

از آنچه گفته شد به خوبى آشکار مى‏شود؛ این روش‏ها براى به دست آوردن آرامش و دورى از افسردگى و درمان برخى بیمارى‏هاى جسمى و روانى طراحى شده است و ربطى به عرفان و معنویت ندارد. چه بسا بعضى روش‏ها از منظر شرعى و فقهى مورد تأیید نباشد بلکه حرام نیز باشد.

 

منبع:نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها / مؤلف:گروه اخلاق و عرفان/پرسش وپاسخ دانشجویی


[۱] – دکتر لارنش شان، چگونه مدیتیشن کنیم؟ ترجمه: نسرین مجیدى، انتشارات هیرمند، چاپ دوم، ۱۳۷۸٫