در مورد مدى تیشن توضیح دهید. آیا مىتوان از این روش براى خودسازى و رسیدن به معنویت استفاده کرد؟
امروزه بعضى از روشها و کارهاى تمرکزبخشى و انرژىیابى توسط بعضى گروهها و افراد در جامعه ترویج مىشود که مدیتیشن یکى از آنهاست. در این باره مىتوان گفت چهار نوع مختلف از مدیتیشن وجود دارد:
۱ – مدیتیشن TM
2 – مدیتیشن Zen
3 – مدیتیشن بودیست Budhist
4 – مدیتیشن تائویست Taoist
تمام این روشها در یک ویژگى مشترک هستند و همه در جهت تمرکز فکر و آرامش ذهن شلوغ، اتفاق نظر دارند که به نمونههایى از آن اشاره مىشود:
مدىتیشن دینامیک
مرحله اول؛ به مدت ده دقیقه موزیک است که با تنفس عمیق و سریع و غیرمنظم از میان سوراخهاى بینى به بیرون و با فشار دمیده مىشود، افراد باید فقط حواس خود را به تنفس تمرکز بدهند و بدن و مغز را فراموش کنند.
مرحله دوم؛ به مدت ده دقیقه موزیک است. به بدن اجازه بروز شدید احساسات را داده مىشود و توصیه مىشود: «بگذارید هر اتفاقى که مىخواهد رخ دهد و بدن را به حال خود رها کنید مثلاً جیغ بزنید فریاد بکشید، دیوانهوار حرکت کنید بلرزید، رقص کنید و یا بخندید» به طور کلى هماهنگى لازم را با انرژى که به وجود مىآید و با هر چیزى که اتفاق مىافتد داشته باشید و نگذارید که مغز آن را کنترل کند!!
مرحله سوم؛ به مدت ده دقیقه موزیک است. دستها را صاف به بالا کشیده و با بالا و پایین آوردن دستها فریاد (هو ـ هو) سر بدهید که با این عمل و در اثر ایجاد صداى (هو) قسمت داخلى مرکز جنسى تحت تأثیر قرار گرفته و مىلزرد. تا آنجایى که مىتوانید خودتان را براى دریافت بیشترین انرژى تخلیه کنید.
مرحله چهارم؛ به مدت پانزده دقیقه توقف در سکوت است. به محض ورود به این مرحله در همان جایى که قرار دارید، مجسمه بشوید و به انرژى که در سکوت ایجاد مىشود، توجه کنید.
مرحله پنجم؛ شامل پانزده دقیقه موزیک است. برقصید و یا بخوانید. در این قسمت براى گرفتن جشن و تشکر از چیزى که به دست آوردید شادمانى مىکنید!
مدىتیشن مانترا (ذکر)
در این روش به افراد توصیه مىشود:
ـ کلمه یا جملهاى به صورت «ذکر»! بارها خوانده مىشود که در اصطلاح آن را مانترا مىنامند. مانند: جمله مسیحى «خدایا کمکم کن» و عبارت صوفیانه «یاهو».
ـ هدف اصلى این تمرین، انجام فقط یک کار در زمانى مشخص است. اگر کسى مدعى شد مىتواند مانترایى را که خاص شماست به شما بدهد یا بفروشد بدانید قصد فریبتان را دارد.
ـ مانترا یا کلمه ذکر به این دلیل مفید است که شما آن را به کار مىبرید با هر کلمهاى که راحتید شروع کنید!!
ـ بهتر است بىمعنى باشد تا مشغولیت ذهنى در حین تکرار ایجاد نکند.
ـ یک جاى آرام بیابید که بدنتان راحت باشد و بتوانید به راحتى تنفس کنید و شروع به ذکر نمایید. در صورت امکان با صداى بلندبخوانید البته تا آن حد بلند که باعث ایجاد تنفس شدید و عمیق نشود. در غیر این صورت به آرامى مانترا را بخوانید
ـ در وقت تمرین فقط ذکر بخوانید و کار دیگرى انجام ندهید در صورتى که فکر دیگرى به ذهنتان رسید آن را از ذهنتان خارج کنید آهنگى براى مانتراى خود یافته و با همان ریتم تمرین کنید.
ـ این تمرین را ابتدا با پانزده دقیقه در هر جلسه شروع کنید پس از دو هفته آن را به بیست دقیقه و در صورتى که احساس خوبى از این مدیتیشن به دست مىآورید به مدت نیم ساعت افزایش دهید پس از یک ماه مىتوانید در مورد برنامهریزى خود با این روش تصمیم بگیرید.[۱]
مدىتیشنهاى پزشکى
در مدىتیشنهاى پزشکى از حرکات ویژه استفاده مىکنند که شامل خواص زیر است:
۱ – تنفسهاى مخصوص.
۲ – حرکات و ژستهاى ویژه که دستها و انگشتان باید وضعیت مشخصى داشته باشند.
۳ – سرودهاى مخصوصى که از صداهایى واضح و ارتعاشى تشکیل شده است.
۴ – تمرکز فکرى.
این خصوصیات متفاوت، فکر و جسم فرد را به طور کامل درگیر مىکند. مجموعه کامل این خصوصیات با همکارى همدیگر بر فرد تأثیر مىگذارند و بسیار با مدیتیشنهاى معمولى که فقط براى آسوده کردن و استراحت فکر هستند متفاوت است.
هر مدیتیشن پزشکى، با انرژى دادن به اعضاء، سیستمها و همچنین قسمتهاى مختلف بدن، مشکل به خصوص و مشخصى را برطرف مىکند.
سه نوع مختلف از سادهترین و متداولترین انواع حرکات در مدیتیشن پزشکى، به صورت زیر است:
۱ – چهار زانو نشسته، و هر پا را زیر زانوى مخالفش جمع کنید. ستون فقراتتان را صاف نگهداشته و مهرههاى پایینىتان را کمى به سمت جلو خم کنید.
۲ – نشسته و پاها را صاف به سمت بیرون بگذارید. یعنى یک پا را زیر ران مخالفش گذاشته و پاى دیگر را روى قوزک پاى اول قرار دهید. با این کار پا در حالت استراحت قرار مىگیرد. ستون فقراتتان را صاف کنید. این نیمى از حرکت لوتوس است.
۳ – این نوع هم شبیه به نوع اول است اما پاى بالایى روى ماهیچه ساق پاى دیگر قرار مىگیرد به جاى اینکه زیر ران گذاشته شود. حتماً در این حرکت مهرههاى پایینىتان را به جلو متمایل کنید.
این مدیتیشن پزشکى به تنظیم فعالیت بدن کمک مىکند و تعادل فکرى نیز به وجود مىآورد.
تفاوت مدیتیشن با نماز و عبادت
مدیتیشن یا مراقبه که بعضى از دینداران کمدقت آن را مشابه نماز مىپندارد، چهار رکن دارد:
۱ – یک مکان آرام؛
۲ – وضعیت راحت؛
۳ – موضوعى براى توجه و مشغولیت؛
۴ – نگرشى بىتفاوت.
یک اصل پذیرفته شده در این روش این است که همه پریشانىها و آشفتگىهاى ما به خاطر آشفتگى ذهن است. اگر ذهن آرام شود، به آرامش (relaxation)خواهیم رسید. بر این اساس دو دستور یا توصیه ارائه مىشود: به یک موضوع مشغول شوید و دیگر اینکه نسبت به تصاویر ذهنىتان به بىتفاوتى یا نظاره محض برسید؛ البته این دو به هم مربوطند؛ یعنى اگر شخصى به یک چیزى مشغول شود، معمولاً به امور دیگر کمتوجه یا بىتوجه مىشود.
در اولین بند شاخصهاى عرفان سکولار به این مىپردازیم که اساتید مدیتیشن براى مشغولیت چند چیز را پیشنهاد مىکنند:
یک. تراراک (trarak) خیره شدن به یک شعله شمع؛
دو. مانترا: تکرار صداها یا کلمات؛
سه. تمرکز بر روى تنفس.
دکتر «هربرت بنس» از مانترا و تمرکز بر تنفس براى آرامش بیماران خود استفاده کرد و آن را بسیار مفید یافت. اما از میان این سه روش، مانترا بسیار مورد توجه ماهاریشىماهش بوده و امروزه در جهان براى مدیتیشن بهطور گستردهاى از مانترا استفاده مىشود.
مانتراها معمولاً از زبان سانسکریت انتخاب شده و مورد استفاده قرار مىگیرند و بىمعنا بودن آنها یا مفهوم نبودن معناى مانترا براى مدیتاتور اهمیت ندارد؛ زیرا قرار است فقط به هدف تمرکز و تخلیه فشار ذهنى و فشارهاى فکرى و آرامش ذهنى مورد استفاده قرار گیرد. البته تمرکز به معناى تمرکز فکر روى یک موضوع براى فهم نیست، بلکه به معناى توقف فهم و استراحت کارکرد ذهن است! تمرکز یعنى آرامش ذهنى و مانترا براى این به کار گرفته مىشود که ذهن را خسته کند؛ به همین جهت اگر بىمعنا یا براى کاربر نامفهوم باشد، باز هم مىتواند در متوقف کردن ذهن به او کمک رساند.
او همچنین مىگوید: «هر چند مدیتیشن متعالى (tm) در از بین بردن استرس و استقرار ریلاکس شدن بسیار مؤثر است، ولى بررسىهاى ما طى یک سلسله تحقیقات در دانشگاه هاروارد و آزمایشگاه ثورندیک مموریال (thorndike memorial)نشان دادند که با هر واژه دیگرى هم که به عنوان مانترا انتخاب شود، همین نتایج بهدست مىآید؛ بنابراین تغییرات پدید آمده در شرایط مدیتیشن کمترین ارتباطى با ذکر مانتراى اختصاصى، آن هم به زبان ناشناخته سانسکریت ندارد».
یک نقد اساسى که مىتوان به مانترا در روند مدیتیشن وارد کرد، این است که مربیان این روش معتقدند: «عمیقترین مراحل یا سطوح مدیتیشن در زمانى حاصل مىشود که یک واژه بدون معنى یا بدون معانى عمیق و ریشهدار به عنوان مانترا انتخاب شده باشد».
این نوع عرفان از امکانات شناختى انسان براى رشد و کمال فردى به خوبى استفاده نمىکند.
در عرفان اسلامى، «نماز» کانون تفکر به معانى بلند قرآنى و نامهاى خداوند متعال است؛ نامهایى که علاوه بر آرامش، به انسان قدرت هوشمندى و معرفت مىدهد؛ معرفتى که آینهدار نفس انسان و کل عالم هستى است. معرفتى که همه چیز را به منزله آیت الاهى بر بصیرت قلبى انسان مىگشاید و آرامشى در پیوند با رحمت بیکران الاهى به انسان عطا مىکند و این همه براى کسى است که نماز بخواند و بداند که چه مىگوید و به اذکار و کلمات آن توجه کند و در معانى آن اندیشه ورزد. اما در مدیتیشن اثرى از تفکر بر خداوند و نامهاى نیکوى او نیست. آنچه امروزه در جهان به عنوان مانترا آموزش داده مىشود، تکرار آواها و کلماتى است که فقط و فقط به منظور انصراف ذهن از مشغولیتهاى عادى استرسزا به کار مىآید.
لوئیس پروتو کارکرد مانترا را اینطور توصیف مىکند: «راه درست آرام کردن ذهن، جنگیدن و نهیب زدن به آن نیست؛ بلکه باید یک اسباب بازى را در اختیار او قرار دهید تا خود را با آن مشغول سازد، درست همانند موقعى که شما عروسکى را به یک کودک بدخلق مىدهید تا او را آرام کنید. اگر ذهن با نظاره غیرفعال به نحوه انجام تنفس مشغول شود و در ضمن با تکرار یک مانترا یا ذکرگویى مشغول و سرگرم شود، آنگاه این موقعیت و امکان براى ذهن فراهم مىگردد تا به یک نقطه توجه پیدا کند».
این مسأله یعنى پرداختن به هیچ و پوچ و تنها یکنوع سرگرمى خواهد بود!!
توهمگرایى
پوچگرایى روششناختى که در سلوک عرفانى پستمدرن به کار مىآید، موجب توهمگرایى مىشود. آرامشى که با تکرار مانترا حاصل مىشود، بر اثر نوعى خستگى ذهنى و از کار افتادن فعالیت آن است؛ یعنى آنچه به عنوان رکن چهارم مدیتیشن از آن یاد شد، عبارت است از نظاره محض یا نگرش بىتفاوت. به باور پاولوف با تکرار هر واژهاى پس از مدتى یک نقطه در مغز دچار خستگى مىشود و پس از آن مهار شده و با بسط این مهار در سطح مغز، نوعى خلسه و رخوت یا آرامش یه وجود مىآید که حالتى از ریلاکس شدن است.
وقتى بر اثر تکرار مانترا تا اندازهاى مغز از کار مىافتد، دستگاه عصبى با کاهش فعالیت روبهرو و ماهیچهها سست مىشود و فشار عضلانى به کاستى مىگراید. در این شرایط مىتوان به نظاره محض یا نگرش بىتفاوت رسید. براى درک نظاره محض لازم است توصیف ماهاریشى درباره ذهن را بدانیم.
«ماهاریشى» ذهن را چون اقیانوسى مىداند که امواجى در سطح و آرامشى در اعماق دارد. فعالیتهاى خودآگاه (افکار، عواطف و ادراکات) مشابه امواج سطح اقیانوساند که روان ما را متلاطم مىکند؛ اما ژرفاى ذهن را آرامشى عمیق فرا گرفته است. افکار ما از عمق ذهن بر مىآیند و وقتى به سطح آن مىرسند، متلاطم و خروشان هستند. در روند مدیتیشن، شخص از تلاطم سطح که در حالت عادى با آن درگیر است، به ژرفاى آرام ذهن مىرود و افکار خود را از آغاز پیدایش مشاهده مىکند و از گرفتارى در ناآرامى سطح خودآگاه ذهن رها مىشود.
«لوئیس پروتو» با مثالى، دیدگاه «ماهاریشى» را به خوبى آفتابى کرده است. او مىنویسد: «حالت خودتان را در شرایطى مجسم کنید که بدون کمترین علاقه و اشتیاقى به یک برنامه تلویزیونى مىنگرید، تنها بدینخاطر که کار دیگرى براى انجام دادن یا مشغول شدن ندارید و توجه دارید که تصاویر، ساختگى و غیرواقعى است. نقطه متضاد این حالت، درگیر شدن است؛ براى مثال وضعى را تجسم کنید که شما با هنرپیشه فیلمى که در حال مشاهده آن هستید، هماهنگى و همدلى دارید. در این شرایط کلیه اتفاقاتى که براى او به وقوع مىپیوندد، تصور مىکنید که خودتان هم در این ماجرا شریک هستید. هرگاه که با جریان رشتهاى از افکار و خیالات متعدد درگیر مىشویم، مانند این است که کاست محتوى یک فیلم داستانى را در ویدئو قرار دادهایم. تنها تفاوتى که در اینجا وجود دارد این است که در مورد اول، نمایش فیلم یا درگیرى به جاى ویدئو در داخل سر ما و در افکار ما عرضه مىشود».
بنابراین نظاره محض به این معنا است که ذهن شما ظرف مجموعهاى از تخیلات و توهمات پوچ است و با پى بردن به این موضوع مىتوانید بىتفاوت به آنها بنگرید و از تلاطم سطح به آرامش عمق ذهن برسید و ریلاکسشدن را تجربه کنید. در حالت ریلاکس که آگاهى متعالى پدیدار مىشود، ذهن فقط به اندازهاى که به خواب نرود باید فعال بماند.
البته مسلم است که اگر ما اساساً ذهن و تفکر را مزاحم آرامش بدانیم و بپنداریم که با توقف اندیشه مىتوان به آرامش رسید، چارهاى جز این نداریم که این بخش از استعداد آگاهى انسان را ظرف اوهام تلقى کنیم.
اما نماز به راستى فرصت تعالى آگاهى انسان از اندیشه تا شهود است؛ از این رو بهتر است در حالت خستگى و خوابآلودگى به سوى نماز نرویم؛ زیرا در این صورت نمىتوان به معانى آن اندیشید و اسرار آن را مشاهده کرد. امام صادق علیهالسلام فرمودهاند: «هرگاه روبه قبله ایستادى، دنیا و هر چه را در آن است و مردم و احوال و اوضاع آنها را یکسره فراموش کن و دلت را از هر آنچه تو را از خدا باز مىدارد، خالى کن و با چشم دل، عظمت خداى را ببین و آن روزى را به یاد آر که هر کس کرده خود را مىیابد و همگان به سوى خداوند که صاحب اختیارآنها است برگردانده مىشوند و در آن روز تو با پاى ترس و امید در پیشگاه او مىایستى. هنگام تکبیر گفتن هر آنچه را میان آسمانها و زمین است، در برابر کبریایى او ناچیز شمار…».
پس در نماز با اندیشه در حقیقتى برتر، آگاهى انسان در بعد اندیشه و تفکر اوج مىگیرد تا جایى که آن حقیقت نامتناهى را که منبع آرامش و اطمینان نفس است، مشاهده مىکند و در برابر او به تواضع مىایستد و رکوع و سجود مىگذارد و سایر حقایق و خلایق را بندگان و آفریدگان او مىبیند که همه به سوى او باز مىگردند. پس در همه هستى حضور خداى مهربان و قدرت بیکران او را مىیابد و غرق در آرامش و آگاهى حقیقى مىگردد.
اما در مدیتیشن تداوم تصورات و افکار، مانع پیشرفت کار نیست؛ بلکه نشانه مدیتیشن موفق است و ماهاریشى آن را اصل کامل شدن راه نامیده است. فقط باید آنها را اوهام و تخیلات پوچ دانست؛ نه حقیقتى برتر از انسان است که به آن بیندیشى و نه عظمتى که در برابر آن متواضع شوى و سبکبار به سوى او پرگشایى. این توهمگرایى نتیجه منطقى پوچگرایى روش شناختى مدیتیشن است و خود آثارى را در پى دارد که در ادامه به بررسى آن مىپردازیم.
نتیجه توهمگرایى براى رسیدن به آرامش که به عنوان نظاره محض یا نگرش بىتفاوت مطرح شد، این است که در واقعیت عالم شک پدید آید و اوهام به انسان هجوم آورد.
یکى از مبانى بودیسم و هندوئیسم (به ویژه در اندیشههاى شانکارا)، که در عرفان سکولار به عنوان مبنا مطرح نمىشود ولى به صورت یک شاخص از آن گریزى نیست؛ نظریه مایا (maya) است. براساس این نظریه، پردهاى از اوهام بر چشم و اندیشه انسان افکنده شده و انسان پدیدههاى جهان را در این پرده جادو مىبیند. «جهان پدیدهها چون یک چشم بندى ساحرانه، تنها فریبى است. همانگونه که به یارى چشمبندى و جادو چیزى که واقعیت ندارد، واقعى نشان داده مىشود، در جهان نمودها نیز آنچه دریافت مىشود، واقعیت ندارد. این نمودها و پدیدهها، آفریده ادراک ما است و در کانون این درک نادرست، پندار وهمى و غیرواقعى جاى دارد».
شانکارا معتقد است که: «نمایش و تظاهر عالم، مایا است که یک ماهیت حقیقى نیست، بلکه تنها یک جهل موجب این تظاهر مىشود».
مطالعه فیزیولوژى مدیتیشن به خوبى زمینههاى این مشکل روانى را مشخص مىکند. دو رکن مدیتیشن یعنى مکان آرام و وضعیت راحت، نوعى محرومیت حسى را به وجود مىآورد. براى مدیتیشن باید لباس راحت پوشید و در جاى راحت مثل مبل دراز کشید یا نشست، سپس تمام عضلات را به صورت شل و رها درآورد و چشمها را بست. مدت لازم براى این عمل تا رسیدن به ریلاکس حدود ۳۰ دقیقه است. پس از این مدت محرومیت حسى، مادهاى توهمزا (serotonin)به نام سروتنین در بدن تولید مىشود.
با توجه به اینکه استفاده از مانترا موجب خستگىذهنى مىشود، ملاحظه مىکنید که این عمل نیز حصول آثار محرومیت حسى را تسریع مىکند؛ بنابراین جاى تعجب نیست که چگونه بودائیان و هندویان که مدیتیشنهاى طولانى همراه با ترک غذا و زندگى عادى دارند و ریاضت مىکشند، همه جهان را رؤیا مىدانند و کمال انسان را در تجربه خلأ و تهى مىپندارند. به همین علت در بودیسم تأکید مىشود که حتّى آتمن هم وجود ندارد و توهمى بیش نیست.
موهومانگارى یا پوچگرایى فلسفى یک شاخص عرفان پستمدرن است و هر چند کمى دیریاب مىباشد و ممکن است به آن تصریح نشود، ولى کسانى که در تمرینات مدیتیشن استمرار دارند، به این شاخص نزدیک شده و در دنیاى موهوم با آرزوها و لذتهاى پندارین بهسر مىبرند.
در نماز هرچند که یافتن مکانى آرام و پاکیزه اهمیت دارد، ولى چون هوشیارى اندیشه و از آن مهمتر تحرک وجود دارد، هیچگاه محرومیت حسى پدید نمىآید. انسان در نماز بارها دست خود را حرکت مىدهد و به رکوع و سجود و قیام و قعود تغییرحالت مىیابد؛ افزون بر این، مدت هر نماز کمتر از مقدارى است که حتّى در حالت سکون براى کسانى که ناگزیر خوابیده یا نشسته نماز مىخوانند، محرومیت حسى بدنبال داشته باشد و مورد دیگر این که اذکار نماز متنوع است و هر حالت، ذکر ویژهاى دارد و بیش از آنها نیز انسان مىتواند در قنوت یا سجود اذکار مستحبى را به انتخاب خود بگوید و این همه فعالیت ذهنى را در مسیر تعالى آگاهى و ارتباط معنوى با خداوند به کار مىگیرد.
براى مدیتیشن دو بار در روز، یعنى صبح و عصر توصیه مىشود؛ ولى نماز سه بار و در مدت زمانهاى کمترى انجام مىشود و مىتوان آن را تا پنج مرحله در روز نیز به جاى آورد. همه این تفاوتها نشان مىدهد که هدف از نماز، شکوفایى معنوى انسان در شناخت حقیقتى برتر است که در همه جهان واقعى، آثار او آشکار مىباشد. ولى مدیتیشن، فراغتى از فشارهاىروانى و آرامشى موهوم انگار را، که در بستر همین زندگى موهوم مادى معنا مىدهد، دنبال مىکند.
آنها یاد مىدهند که مدیتیشن کنید و آنچه دوست دارید، به آن برسید، به تصور آورید و بعد براى رسیدن به آن تلاش کنید. همواره نیمه پر لیوان را ببینید و به فکر پرکردن نیمه خالى آن نباشید. چون نمىتوانید جهان را تغییر دهید. پس باید هماهنگ شوید، به کسانى توجه کنید که ثروتمند شدهاند. پس مدیتیشن کنید، ریلاکس باشید و در تخیلات خود غوطهور شوید و بکوشید و از کوششتان لذت ببرید!!
این همان عرفان سکولار ـ یعنى عرفان بدون خدا و معاد ـ عرفان بدون شریعت و آیین خواهد بود و آنگاه که خدا برود، باید به انتظار شیطان و غلبه طاغوت نشست.
از آنچه گفته شد به خوبى آشکار مىشود؛ این روشها براى به دست آوردن آرامش و دورى از افسردگى و درمان برخى بیمارىهاى جسمى و روانى طراحى شده است و ربطى به عرفان و معنویت ندارد. چه بسا بعضى روشها از منظر شرعى و فقهى مورد تأیید نباشد بلکه حرام نیز باشد.
منبع:نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها / مؤلف:گروه اخلاق و عرفان/پرسش وپاسخ دانشجویی
[۱] – دکتر لارنش شان، چگونه مدیتیشن کنیم؟ ترجمه: نسرین مجیدى، انتشارات هیرمند، چاپ دوم، ۱۳۷۸٫
پاسخ دهید