یکی از ویژگی های مهم و ممتاز امام هادی(علیه السلام) در آن دوران سخت و خفقان و وحشت، بیان و تبیین دقیق و عمیق دین به شیعیان و تبلیغ آموزه های وحیانی برای مسلمانان بوده است. در این راستا، راویان فراوانی از آن حضرت نقل حدیث کرده اند که در کتاب های معتبر رجالی چون رجال شیخ طوسی، فهرست شیخ طوسی، رجال نجاشی، رجال کشی و بالاخره در مسند الامام الهادی گزارش شده اند که در این بخش به معرفی آنان پرداخته می‏ شود.

برخی از راویان مورد اعتماد آن حضرت عبارتند از: حضرت عبدالعظیم حسنی، علی بن مهزیار اهوازی، خیران خادم قراطیسی، ابوهاشم داود بن قاسم جعفری، علی بن جعفر همیناوی، ابن سکیت یعقوب بن اسحاق اهوازی، احمد بن اسحاق اشعری قمی، ابراهیم بن مهزیار، ایوب بن نوح، ابوعلی حسن بن راشد، عثمان بن سعید، حسین بن سعید بن حماد اهوازی، احمد بن محمد بن خالد برقی، فضل بن شاذان نیشابوری، حسن بن علی بن ناصر… که به اجمال جایگاه برخی از راویان و شاگردان آن امام همام(علیه السلام) گزارش می‏ شود.

 

۱ – حضرت عبدالعظیم حسنی

بی تردید یکی از زیارتگاه های معتبر و ارزشمند که برای آن پاداش فراوانی بیان شده است زیارت حرم مطهر حضرت عبدالعظیم حسنی است که در شهر ری واقع شده است.

حضرت عبدالعظیم حسنی معروف به «سیدالکریم» فرزند عبدالله، فرزند علی بن حسن، فرزند حسن بن زید، فرزند زید بن حسن، فرزند علی ابن ابی طالب است که با چهار واسطه به امام حسن مجتبی(علیه السلام) و با پنج واسطه به حضرت علی(علیه السلام) می‏ رسد. پدر بزرگوارش عبدالله و مادرش گرامی اش فاطمه دختر «عقبه بن قیس» است. ولادت با سعادت حضرت عبدالعظیم، در سال ۱۷۳هـ.ق در شهر مقدّس مدینه واقع شد و مدّت ۷۹ سال عمر با برکت او با دوران امامت چهار امام معصوم، یعنی امام موسی کاظم، امام رضا، امام محمّدتقی و امام علی النّقی(علیهم السلام) مقارن بود.

آن حضرت محضر مبارک امام رضا، امام محمّدتقی و امام هادی(علیهم السلام) را درک و احادیث فراوانی از آنان روایت کردند. زمینه های مهاجرت حضرت عبدالعظیم، از مدینه به ری و سکونت در دیار غربت را باید در اوضاع سیاسی و اجتماعی آن عصر جستجو کرد؛ در دوران حاکمیت متوکل، سادات و علویون در بدترین وضع به سر می‏ بردند. در چنین دوران دشوار و سختی بود که حضرت عبدالعظیم، به خدمت حضرت امام هادی(علیه السلام)، رسید و عقیده دینی خود را بر آن حضرت عرضه کرد که این داستان معروف، خود به تنهایی بیانگر ایمان و تدّین والای اوست.

 

عبدالعظیم حسنی در این باره می‏ فرماید:

«زمانی خدمت سرورم، حضرت امام علی النقی(علیه السلام) شرفیاب شدم، ایشان با دیدن من فرمودند: مرحبا به تو ای اباالقاسم! همانا که تو حقیقتاً پیرو و مطیع ما هستی. خدمت آن جناب عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! می‏ خواهم دین خود را به شما عرضه کنم، تا اگر پسندیده و رضایت بخش است، بر آن ثابت قدم بمانم تا زمانی که خداوند عزّ و جلّ را ملاقات کنم. حضرت فرمود: جناب ابوالقاسم! بفرما. عرض کردم: من معتقدم که: خداوند تبارک و تعالی یگانه ای است که هیچ چیز همانندش نیست، و از حدّ ابطال و تشبیه بیرون است [یعنی معدوم نیست و شبیه به مخلوقات هم نیست]، او جسم و صورت و عرض و جوهر نیست، بلکه پدیدآورنده ی اجسام و صورت ها و خلق کننده عرض ها و جوهر ها است. او پروردگار و مالک هر چیزی است و همه چیز را جعل و احداث کرده است و معتقدم که: محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) – بنده و فرستاده او – خاتم پیامبران است که پس از او تا روز قیام قیامت هیچ پیامبری نخواهد آمد و معتقدم که: امام، جانشین و ولی امر پس از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)، امیرمؤمنان، علی بن ابی طالب(علیه السلام)، سپس امام حضرت حسن، سپس حضرت امام حسین، سپس حضرت علی بن الحسین، سپس حضرت محمد بن علی، سپس جعفر بن محمد، سپس موسی بن جعفر، سپس علی بن موسی، سپس محمد بن علی: سپس [امام] تویی مولی من! حضرت فرمود: پس از من، فرزندم حسن [امام] است، و مردم در زمان بعد از او (امام حسن عسکری) چگونه خواهند بود؟! عرض کردم: ای مولی من! چگونه خواهند بود؟ فرمود: برای این که او دیده نمی شود و روا نیست نامش برده شود تا ظهور کند و زمین را پر از عدل و داد کند؛ همان گونه که از ظلم و جور مملوّ شده باشد. عرض کردم: قبول کردم. و نیز معتقدم که: دوست‌دار آنان دوست خداست، و دشمن ایشان دشمن خداست، و اطاعت ایشان اطاعت خداست، و معصیت ایشان معصیت خداست و معتقدم که: معراج حق است، سؤال در قبر حق است، و بهشت و جهنم حق است، و صراط و میزان حق است و – بی تردید – قیامت به پا می‏ شود و خدا همه را از قبرها برمی انگیزد و معتقدم که: تکالیف الهی پس از ولایت [اهل بیت(علیهم السلام)]، نماز و زکات و روزه و حج و جهاد و امر به معروف و نهی از منکر است. پس از آن، حضرت امام علی النقی(علیه السلام) فرمود: ای ابوالقاسم! سوگند به خدا این همان دینی است که نزد خدا برای بندگانش پسندیده است. بر آن پایدار باش! خداوند تو را در زندگی دنیا و آخرت، با سخن استوار، ثابت بدارد».[۱]

 

پس از این دیدار و گزارش آن به متوکل عباسی، دستور تعقیب و دستگیری حضرت عبدالعظیم حسنی صادر شد و آن حضرت به صورت ناشناس و برای رهایی از مأموران ستمگر عباسی به ایران آمد. حضرت عبدالعظیم، به صورت مسافری ناشناس، وارد ری شد. آن حضرت روزها روزه می‏ گرفت و شب ها نیز به عبادت و راز و نیاز با پروردگار مشغول می‏ شد. در شهر ری برخی از شیعیان، آن حضرت را می‏ شناختند و از حضورش در ری خبر داشتند و مخفیانه به زیارتش می‏ شتافتند.[۲] وی(علیه السلام)، میان شیعیان شهر ری بسیار ارجمند بود و پاسخ گویی به مسائل شرعی و حلّ مشکلات مذهبی آنان را برعهده داشت؛ این نکته، هم بیانگر مقام برجسته حضرت عبدالعظیم، است و هم گویای این است که وی از طرف حضرت امام هادی(علیه السلام) در آن منطقه، وکالت و نمایندگی داشته است؛ مردم سخن او را سخن امام(علیه السلام) می‏ دانستند و در مسائل دینی و دنیوی، وجود او محور تجمّع شیعیان و تمرکز هواداران اهل بیت(علیهم السلام) بود.

 

از تألیفات حضرت عبدالعظیم حسنی، کتاب های «خطبه های امیرالمؤمنین» و «روز و شب» را می‏ توان نام برد. آن حضرت، آگاه و آشنا به معارف دین و احکام قرآن و اسلام بود. ستایش هایی که امامان معصوم(علیه السلام) از وی به عمل آورده اند، نشان دهنده شخصیت علمی و مورد اعتماد اوست؛ حضرت امام هادی(علیه السلام) گاهی اشخاصی را که سؤال و مشکلی داشتند، راهنمایی می‏ فرمودند که از حضرت عبدالعظیم حسنی بپرسند و او را از دوستان حقیقی خویش می‏ شمردند و معرّفی می‏ فرمودند.

 

ابوحماد رازی می‏ گوید: «در سامرا بر امام هادی(علیه السلام) وارد شدم و درباره مسائلی از حلال و حرام از آن حضرت پرسیدم و حضرت پاسخ فرمود. زمانی که خواستم خداحافظی کنم، فرمود:

«ای حماد! هرگاه در ناحیه ای که زندگی می‏ کنی، مشکلی در امر دینت برایت پیش آمد، از عبدالعظیم حسنی، بپرس و سلام مرا به او برسان».[۳]

در آثار علمی شیعه نیز، تعریف ها و ستایش های عظیمی درباره او به چشم می‏ خورد، آنان از او به عنوان عابد، زاهد، پرهیزکار، ثقه، دارای اعتقاد نیک و صفای باطن و به عنوان محدّثی عالی مقام و بزرگ یادکرده اند. روزهای پایانی عمر پربرکت حضرت عبدالعظیم با بیماری او همراه بود.

حضرتش در سال ۲۵۲ هجری قمری در سن ۷۹سالگی چشم از جهان فروبست. خبر درگذشت این نواده رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)، دهان به دهان گشت و مردم با خبر شدند و جامه های سیاه پوشیدند و بر در خانه حضرت عبدالعظیم حسنی گریان و مویه کنان گرد آمدند. پیکر مطهّر او را غسل دادند. بر پیکر او نماز خواندند، تابوت او را بر دوش گرفتند و با جمعیت انبوه عزادار پیکر مطهّرش را دفن کردند. قبر شریف آن حضرت در شهر «ری»، معروف و مشهور است و هم اکنون بارگاه نورانی آن سلاله سادات و محدّث بزرگوار مورد توجّه و رفت و آمد خیل عظیم عاشقان مکتب اهل بیت(علیهم السلام) قرار دارد.[۴]

 

در منابع روایی، روایات متعدّدی برای زیارت حضرت عبدالعظیم، ثوابی همچون ثواب زیارت حضرت سیدالشهدا، امام حسین(علیه السلام) بیان شده است.

در حدیثی آمده که مردی از اهل ری خدمت امام هادی(علیه السلام) مشرف شد و حضرت از او پرسید کجا بودی؟ گفت: به زیارت امام حسین(علیه السلام) رفته بودم.آن حضرت فرمود: آگاه باش! اگر قبر عبدالعظیم را که نزد شماست زیارت می‏ کردی، هر آینه مثل کسی بودی که امام حسین(علیه السلام) را زیارت کرده باشد.[۵]

 

۲ – علی بن مهزیار اهوازی

شهر اهواز از دیرباز با حضور یاران ائمه اطهار(علیهم السلام) چهره ای شیعی داشته است و یکی از آن اولیاء الهی و اصحاب ائمه اطهار(علیهم السلام) جناب علی بن مهزیار اهوازی است. کنیه وی «ابوالحسن» است. او از مفاخر علما و مشهورترین شاگردان امام هادی به شمار می‏ رفت. وی از عابدان و پارسایان عصر خویش بوده است که درباره ایشان نوشته اند: «هنگام طلوع خورشید برای خدا به سجده می‏ افتاد و سرش را بلند نمی کرد تا این که هزارنفر از برادران دینی اش را دعا می‏ کرد. ازاین رو، پیشانی وی در اثر سجده های زیاد و طولانی، همانند زانوی شتر، پینه زده بود و این نبود مگر به خاطر عبادت بسیار و سجده در پیشگاه حق».[۶]

ایشان از یاران نزدیک امام جواد و امام هادی(علیهما السلام) به شمار می‏ رفت و آن بزرگواران وی را به عنوان وکیل خویش منصوب کرده بودند و توقیع (امضا) آنها هنوز موجود است. وی از مفسّران قرن سوم هجری است و بیش از سی کتاب و رساله در زمینه های مختلف معارف اسلامی دارد. او کتاب تفسیر، و نیز کتابی به نام «حروف القرآن» در زمینه قرآن دارد.[۷]

مرحوم شیخ طوسی نیز تألیف ۳۳ کتاب را گزارش کرده است که برخی از کتاب های علی بن مهزیار از این قرار است: کتاب الوضوء، کتاب الصلاه، کتاب الزکاه، کتاب الصوم، کتاب الحج، کتاب الطلاق، کتاب الحدود، کتاب الدیات، کتاب التفسیر، کتاب الفضائل، کتاب العتق و التدبیر، کتاب التجارات والاجارات، کتاب المکاسب، کتاب المثالب، کتاب الدعاء، کتاب التجمّل و المروه و کتاب المزار…[۸]

 

علی بن مهزیار در اسناد حدود ۴۳۷ روایت واقع شده است و از امام رضا، امام جواد و امام هادی(علیهما السلام) و دیگران حدیث نقل کرده است.[۹]

 امام جواد(علیه السلام)، علی بن مهزیار را با پیام ها و نامه های عطرآگینی ستود؛ از جمله حضرت در نامه ذیل او را چنین تحسین می‏ کند:

«ای علی! در پیروی کردن، انجام دستورها، خیرخواهی و پندگویی تو را آزمودم (و تو سرافراز از بوته آزمایش بیرون آمدی). پس اگر بگویم کسی را مانند تو ندیده ام، چه بسا راست گفته باشم. خداوند به تو بهشت برین و آن مقامات والایی که نمی دانی، پاداش دهد. من مقام تو و خدمات شبانه‌روزی تو را در سرما و گرما از نظر دور نداشته ام. از خداوند می‏ خواهم در روز قیامت که همه را گرد می‏ آورد، آن چنان مخلوقات خود را شیفته و دوستدار تو کند که مایه رشک باشد. به درستی که خداوند شنونده دعاهاست…»[۱۰]

 با اندکی تأمل در این توقیع، می‏ توان از جایگاه رفیع و ارزشمند علی بن مهزیار نزد اهل بیت(علیهم السلام) آگاه شد؛ زیرا آن بزرگواران هیچ گاه اهل مبالغه و زیاده‌روی نبودند، ضمن این که همیشه پیرامون ائمه(علیهم السلام) چنین شیعیان و اصحاب مخصوصی -اگر چه به صورت معدود- حضور داشته اند که آنها نیز می‏ توانسته اند با توجه به ظرفیت بالای معرفت لیاقت خود و البته در پرتو عنایت خاص اهل بیت(علیهم السلام) به چنین عنایات و مراتبی دست پیدا کنند. شهادت و گواهی امام(علیه السلام) نشان عظمت شخصیت و جلالت منزلت و وثاقت جایگاه علی بن مهزیار نزد آن امام(علیه السلام) می‏ باشد و گواه صادقی بر رابطه محکم و عمیق با امامت شیعی و انس با خداوند سبحان و معرفت و پارسایی ایشان است.

 

این نکته هم شایان توجه است که نه تنها خود علی بن مهزیار جزء اصحاب ویژه و مورد اطمینان اهل بیت(علیهم السلام) به شمار می‏ آمده، بلکه دیگر نزدیکان او نیز از این الطاف و عنایات بی بهره نبوده اند.[۱۱] به عنوان مثال؛ برادر او یعنی ابراهیم نیز از شیعیان برجسته و با اخلاص بوده و روایت شده که یکی از سفرای امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بوده و توانسته خدمت آن حضرت مشرّف شود و داستان این زیارت معنوی، مشهور است و در کتاب شریف «کمال الدین»[۱۲] ذکر شده است. مزار شریف علی بن مهزیار در شهر اهواز واقع شده است.

 

۳ – احمد بن اسحاق اشعری قمی

سرزمین قم مرکز ترویج اندیشه های ائمه اطهار(علیهم السلام) و مهد عالمان آگاه و برجسته بوده است یکی از آن دانشمندان پارسا و ثقه احمد بن اسحاق اشعری قمی می‏ باشد. وی طی عمر شریفش توانست خدمت امام جواد و هادی(علیهما السلام) برسد و جزء اصحاب مخصوص امام عسکری(علیه السلام) قرار گیرد و پس از آن بزرگواران، به شرف زیارت حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نایل گردد.

یکی دیگر از افتخارات احمد بن اسحاق این است که جزء سفرای سفارش شده حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار گیرد؛ زیرا حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در توقیع شریفی ایشان را مورد تأیید و عنایت قرار داده اند.[۱۳]

 

۴ – عثمان بن سعید (نایب اوّل از نوّاب اربعه)

دوران امام هادی(علیه السلام) تا امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از برهه های حساس و سخت تاریخ سیاسی شیعه به شمار می‏ رود از سویی حرکت های مبارزاتی و انقلابی شیعه آغاز و به موفقیت هایی دست یافته است و از سویی حاکمان ستمگر عباسی عرصه را بر حضور ائمه(علیهم السلام) بسیار تنگ نموده و ارتباط با پیروان و شیعیان را محدود ساخته بودند. یکی از شیعیان آگاه و پرهیزگار که از دوران امام هادی(علیه السلام) تا امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مورد اعتماد بوده و در صراط مستقیم الهی گام برداشته، جناب عثمان بن سعید می‏ باشد. وی، در سن جوانی و در حالی که یازده سال از عمرش می‏ گذشت، افتخار شاگردی امام دهم(علیه السلام) را پیدا کرد و در اندک زمانی از آن چنان رشد و تعالی ای برخوردار شد که امام هادی(علیه السلام) از او به عنوان «ثقه» و «امین» خود یاد می‏ کرد. مرحوم شیخ طوسی در رجال خود وی را جلیل القدر و ثقه و وکیل امام زمان(علیه السلام) به شمار آورده اند.[۱۴]

 

۵ – حسن بن علی ناصر

 دیار طبرستان و دیلمان از آغاز حضور اسلام به شیعه گرایش داشتند و باورهای شیعی در آنان با حضور برخی از یاران امام هادی(علیه السلام) ریشه یافته بود، یکی از آن شخصیت های برجسته و تأثیر گذار در تاریخ تشیع در ایران به ویژه در سرزمین مازندران جناب حسن بن علی ناصر می‏ باشد.

شیخ طوسی او را از اصحاب امام هادی(علیه السلام) شمرده است. وی پدر و جد سیدمرتضی؛ از سوی مادر است. سید مرتضی در وصف او می‏ گوید: «مقام و برتری او در دانش و پارسایی و فقه، روشن تر از خورشید درخشان است. او شخصی بود که اسلام را در «دیلم» نشر داد؛ به گونه ای که مردم آن سامان به وسیله او از گمراهی به هدایت راه یافتند و با دعای او به حق بازگشتند. صفات پسندیده و اخلاق نیکوی او بیش از آن است که شمرده شود و روشن تر از آن است که پنهان بماند».[۱۵]

 

۶ – فضل بن شاذان نیشابوری

 بی تردید تاریخ شیعه چهره های درخشانی مانند فضل بن شاذان نیشابوری که چون خورشیدی در نشر فرهنگ دین درخشیدند و در پیروی از امامان(علیهم السلام) کوشیدند و در تقوا و عمل به قرآن یگانه دوران بودند را در خود دارد که گواه صادقی بر اوج مظلومیت امامان(علیهم السلام) و نهایت غربت شیعه در دوران سیاه حاکمیت جائران عباسی است.

ایشان یکی از بزرگ‌ترین فقیهان و متکلمان شیعی به شمار می‏ رود که از صحابیان نزدیک سه امام بزرگوار، امام جواد(علیه السلام)، امام هادی(علیه السلام) و امام عسکری(علیه السلام) بوده است. کتاب ها و اصل هایی که ایشان تألیف کرده اند به حدود ۱۸۰ کتاب می‏ رسد که در مباحثی چون فقه، اخلاق، اعتقادات، کلام، سنن نگارش یافته اند ایشان در سال ۲۶۰ دعوت حضرت حق را لبیک گفته و در نیشابور مدفون گردیده است.[۱۶]

 

۷ – عبدالله بن جعفر الحِمیری

وی از بزرگان اهل حدیث و روایت و از ثقات مورد اعتماد فقها و حدیث به شمار می‏ رود که مرحوم شیخ طوسی(رحمت الله علیه) در «الرجال و الفهرست» کتاب های متعددی را برای ایشان یاد می‏ کند[۱۷] و مرحوم نجاشی(رحمت الله علیه) در رجال خود، ایشان را از نویسندگان و بزرگان مورد اعتماد شیعه به شمار آورده است و کتاب های زیادی را از ایشان گزارش نموده است مانند کتاب الدلائل، کتاب الاستطاعه، کتاب المسائل و التوقیعات، کتاب الطب، کتاب العظه و التوحید، کتاب قرب الاسناد الی ابی جعفر بن الرضا، کتاب قرب الاسناد الی الرضا، کتاب الامامه، کتاب النوادر و…[۱۸] مرحوم ابن داود نیز در رجال خود وی را مورد مدح و توثیق قرار داده است و او را از بزرگان مشایخ قمیین به شمار آورده است.[۱۹]

یاران خاص و راویان امام هادی(علیه السلام) را به بیش از ۳۰ نفر شمرده اند که در اینجا به این مقدار بسنده می‏ کنیم. 

 

 

پی نوشت ها


[۱] – شیخ صدوق، التوحید، ص۸۱، ح۳۷؛ ر.ک: وسائل الشیعه، ج۱، ص۱۲- ۱۳؛ امالی صدوق، ص۲۷۸، ح۲۴٫

[۲] – رجال نجاشی، ص۲۴۷- ۲۴۸؛ تنقیح المقال، ج۲، ص۱۵۷٫

[۳] – معجم رجال الحدیث، ج۱۰، ص۴۸- ۴۹٫

[۴] – فصلنامه فرهنگ کوثر، عسکری اسلام پور، پاییز ۱۳۸۶، شماره ۷۱ ص ۱۳۸٫

[۵] – کامل الزیارات، ص۵۳۷، ح۱٫

[۶] – الکنی و الالقاب، ج۱، ص۴۳۲٫

[۷] – اعیان الشیعه، ص۲۲۶٫

[۸] – رجال نجاشی، ص ۲۵۳- فهرست طوسی ص ۲۵۶٫

[۹] – معجم رجال الحدیث، ج۱۲، ص۱۹۴٫

[۱۰] – رجال نجاشی، ص۲۵۳٫

[۱۱] – رجال طوسی، ص ۳۷۶٫

[۱۲] – کمال الدین، صدوق، ج۲، ص۱۷۸-۱۸۷٫

[۱۳] – فصلنامه فرهنگ کوثر، عسکری اسلام پور، زمستان ۱۳۸۶ شماره ۷۲ ص ۱۲۵٫

[۱۴] – طوسی، الرجال، ص ۴۰۱٫

[۱۵] – معجم رجال الحدیث، ج۵، ص۲۸٫

[۱۶] – نجاشی، رجال، ص ۳۰۶٫

[۱۷] – طوسی، الفهرست، ص ۲۹۴ ؛ الرجال، ص ۳۸۹٫

[۱۸] – نجاشی، الرجال، ص ۲۱۹٫

[۱۹] – ابن داود، الرجال، ص ۲۰۰٫