سفر برای زیارت قبر پیامبر از مستحبات مؤکدی است که نزد سنی و شیعه مورد اجماع و اتفاق بوده و هست، اما معالأسف ابنتیمیه و به پیروی از او سلفیان و وهابیان این سفر را حرام، بدعت و گاه شرک نامیدند. قبل از ظهور ابنتیمیه در قرن هشتم و بیان اجتهادات خاصش درباره قبور انبیا و ائمه و اولیای الهی، علمای اهلسنت آثار متعدد فراوانی در استحباب زیارت قبر پیامبر و سفر برای آن، نگاشتهاند. یکی از این آثار کتاب اتحاف الزائر و اطراف المقیم للسائر تألیف ابنعساکر دمشقی (۶۱۴ ـ۶۸۶ق) است و در اصل همان کتاب تحفه الزائر ابنعساکر است که سمهودی شافعی در کتاب وفاء الوفاء به آن اشاره کرده و فرموده است: «قال ابنعساکر فی تحفته».
مقدمه
سفر برای زیارت قبر پیامبر از مستحبات مؤکدی است که نزد سنی و شیعه مورد اجماع و اتفاق بوده و هست، اما معالأسف ابنتیمیه و به پیروی از او سلفیان و وهابیان این سفر را حرام، بدعت و گاه شرک نامیدند. قبل از ظهور ابنتیمیه در قرن هشتم و بیان اجتهادات خاصش درباره قبور انبیا و ائمه و اولیای الهی، علمای اهلسنت آثار متعدد فراوانی در استحباب زیارت قبر پیامبر و سفر برای آن، نگاشتهاند. یکی از این آثار کتاب اتحاف الزائر و اطراف المقیم للسائر تألیف ابنعساکر دمشقی (۶۱۴ ـ۶۸۶ق) است و در اصل همان کتاب تحفه الزائر ابنعساکر است که سمهودی شافعی در کتاب وفاء الوفاء به آن اشاره کرده و فرموده است: «قال ابنعساکر فی تحفته». حسین محمدعلی شکری این کتاب را تصحیح و شرکت دارالارقم بنابیالارقم در بیروت لبنان چاپ کرده است. سال نشر آن در شناسنامه کتاب مشخص نیست، اما مصحح تاریخ مقدمه خود را جمادی الاولی ۱۴۱۷ق ثبت کرده است. این کتاب از روی دو نسخه خطیِ اثر، تصحیح شده که نسخه کتابخانه آلهاشم مدینه و نسخه کتابخانه ظاهریه، نسخ موجود این کتاب هستند.
زندگینامه مؤلف
عبدالصمد بنعبدالوهاب عالمی از خاندان ابنعساکر دمشقی (م۵۷۱ق) در سال ۶۱۴ ق در عراق متولد شد. پدرش از علمای شافعی اشعری عراق بود و فرزندش را به تحصیل و سفر برای علم تشویق کرد. ابنعساکر به دمشق، قاهره، اسکندریه، بغداد و حجاز سفر کرد و چهل سال در مکه مقیم بود، اما از آن جهت که در دمشق نزد سلطان مقام یافت، وی نیز همچون جدّش به ابنعساکر دمشقی مشهور گردید. کتاب تاریخ دمشق جدّش در هفتاد جلد اکنون به چاپ رسیده که دایره المعارفی در زندگانی صحابه و تابعین و علمای قرون مختلف است. وی در سال ۶۷۸ ق از دنیا رفت و در بقیع مدفون گردید.
مقدمه مؤلف
مؤلف کتاب خود را در حرم حضرت رسول صلی الله علیه و آله در مدینه منوره در سال ۶۸۶ تألیف کرده است و در ابتدای کتاب مینویسد:
فهذا مختصر فی زیاره سیدنا سیّد البشر رسول الله صل الله علیه و آله و سلم … ألفتُه تحفهً للزائر و جعلتُه نحله من المقیم یتزودها المسافر… اذ کانت زیاره تربته… من أهمّ القربات… و قد أثبتُ فی هذا المختصر ما ینبغی للزائر فعله و أسندتُ من الاحادیث الوارده فی ذلک ما صح نقله… (ص۱۷).
مؤلف بدون ذکر شماره فصول، کتاب خود را به فصول مختلفی تقسیم کرده است و معالأسف مصحح هم برای فصول کتاب شمارهگذاری نکرده است. یقیناً تعیین شماره برای فصول، آدرسدهی به این کتاب را آسانتر میساخت. لذا ما در گزارش خود برخی از فصول را فصول اوّل تا پنجم معرفی کردهایم.
فصل اول: در استحباب زیارت
ایشان با توجه به حدیث «انما الاعمال بالنیات…» اخلاص در نیت را بسیار مهم دانسته و با اشاره به حدیث «مَن حج و لم یزره فقد جفاه» بر خلاف سلفیان و ابنتیمیه، نیت زیارت خود پیامبر را شرعی و منطبق با کتاب و سنت دانسته است (ص۱۹).
مؤلف با سند خود به نقل از ابنقدامه حنبلی از ابنعمر از رسول خدا نقل میکند که پیامبر فرمود: «مَن زار قبری وجبت له شفاعتی». وی متذکر میشود که دارقطنی این حدیث را در سننش، ابوبکر بزار در مسند، حافظ ابوالقاسم اصفهانی در کتابش الترغیب و الترهیب، ابوبکر مالکی در مجالسش و ابوداود طیالسی در مسندش نقل کرده است (ص۲۲).
همچنین ایشان به دو واسطه از ابونعیم اصفهانی از رسول خدا نقل میکند که فرمود: «مَن زار قبری، أو قال: مَن زارنی، کنت له شفیعاً أو شهیداً و من مات فی احد الحرمین بعثه الله عزوجل من الآمنین یوم القیامه» (ص۲۳) .
مؤلف تمام این روایات را نزد استادانش قرائت کرده و گاه از چندین استاد این احادیث را شنیده است. وی تصریح کرده که نزد ابوبکر عتیق سلمانی حدیث «مَن زارنی بعد موتی فکانما زارنی فی حیاتی» را قرائت کرده است و سلسله سند این حدیث را به پیامبر میرساند. حدیث دیگر «مَن زار قبری بعد موتی کان کمن زارنی فی حیاتی» است که ابنعساکر از استادانش نقل میکند.
ابنعساکر اهتمام فراوانی دارد که تمام سلسله سند را از استادان خود تا پیامبر بیاورد و گاه درباره فردی در سلسله سند به بحث رجالی پرداخته و او را توثیق کرده است که نشان میدهد آن فرد از رجال مختلففیه است که نزد ابنعساکر مورد وثوق است. وی روایات متشابه را با الفاظ مختلف و از طرق گوناگون نقل میکند که نشان از روایات فراوان مروی از حضرت رسول صلی الله علیه و آله درباب زیارت قبر ایشان پس از ممات دارد.
فصل دوم: حدیث «لاتشدّ الرحال»
ابنعساکر معتقد است به غیر از زیارت نیت زیارت، سزاوار است نیت شدّ رحال به سوی مسجد را هم داشته باشد تا مفاد حدیث لا تشدّ الرحال از وی فوت نگردد، و میگوید استادش ابنصلاح گفته: اگر نیت مسجد را نکرد، خللی در زیارتش نیست (ص۳۰). بنابراین در نگاه ابنعساکر نیت سفر برای زیارت قبر پیامبر مورد رضایت خداست.
مصحح کتاب در ذیل سخنان ابنصلاح در پاورقی عبارتی از ذهبی در سیر اعلام النبلاء نقل میکند که نشان میدهد ذهبی نیز حدیث لا تشد الرحال را حمل بر استحباب کرده و مینویسد: «نهی از زیارت قبور از شذوذاتی است که از شعبی نقل شده و برخی نمیدانند که روایت نهی از زیارت قبور نسخ شده است».
مؤلف در ادامه به برخی از تأویلات مطرح در اهلسنت در تفسیر حدیث لاتشدّ الرحال روی آورده و نوشته است:
معنای لاتشد الرحال این است که اگر کسی نذر کند که نماز در بقعهای در غیر این سه مسجد بخواند، نذرش منعقد نمیشود، ولی درباره این سه مسجد عمل به نذرش واجب است. تأویل دیگر این است که نذر برای اعتکاف در این سه مسجد لازم الاجراست و در غیر آن اختلاف است (ص۳۳).
ابنعساکر در ادامه به احادیثی اشاره کرده که از عظمت مسجدالنبی سخن میگوید؛ مانند حدیث «… انّ ما بین بیتی و منبری روضه من ریاض الجنه…» و احادیث فضیلت نماز در مسجدالنبی که هزار برابر دیگر مساجد است. (ص۳۹)
فصل سوم: آداب زیارت
مصنّف در آداب سفر مینویسد که سزاوار است صلوات بر پیامبر در راه زیاد شود و هرگاه از دور شهر مدینه پدیدار شد، صلوات را بیشتر کند و غسل دخول انجام دهد و لباس نظیف بپوشد و به این نکته توجه کند که پیامبر او را میبیند و در زمان دخول به مسجد النبی بگوید: «اللهم صل علی محمد و آل محمد و سلّم، اللّهم اغفرلی ذنوبی…» (ص۴۲).
بعد از دخول، قصد روضه مقدسه (مابین قبر و منبر) را کند و دو رکعت نماز تحیت مسجد بخواند و سپس ضریح را قصد کند و پشت به قبله، پیامبر را زیارت کند (ص۴۴) که این استدبار مستحب است؛ زیرا قصه مناظره مالک بنانس با منصور عباسی درباره استقبال و توجه به قبر پیامبر مشهور است (ص۴۶). استاد ما میگفت: کسی که از جهت قبله به پیامبر وارد میشود، بالای سر قبر، پشت به قبله، به فاصله چهار ذرع مانده به ضریح بایستد و با صدای کوتاه به پیامبر به صورت زیر سلام کند.
السلام علیک یا رسول الله، السلام علیک یا نبی اللّه، السلام علیک یا خیره الله من خَلقِه، السلام علیک یا حبیب اللّه، السلام علیک یا صفوه اللّه، السلام علیک یا سید المرسلین و خاتم النبیین، السلام علیک یا قائد الغُرِّ المحجلین.
السلام علیک و علی أهل بیتک الطاهرین، السلام علیک و علی أزواجک الطاهرات أمهات المؤمنین، السلام علیک و علی أصحابک أجمعین، السلام علیک و علی سائر الأنبیاء و المرسلین، و سائر عباد اللّه الصالحین.
همچنین روایت شده که هرگاه ابنعمر از سفر به مدینه بازمیگشت، داخل مسجد میشد و به نزد قبر پیامبر میآمد و میگفت: «السلام علیک یا رسول الله…» و از عمر بنعبدالعزیز روایت شده که به مسافران مدینه توصیه میکرد که سلام ما را به پیامبر برسانید (ص۵۲).
مؤلف پس از بحث درباره سلام به پیامبر و آل و اصحابش، به مسئله توسل به پیامبر پرداخته و نوشته:
ثم یرجع الزائر الی موقفه الاول… و یتوسل به الی الله سبحانه فی حوائجه… و یستشفع به الیه… و یکثر الاستشفاع به الی الله سبحانه فی مهماته… (ص۵۳).
ایشان از استادش ابنصلاح نقل میکند که بهترین بیان، سخنان اعرابی است که بعد از سلام به پیامبر گفت: «ولو انّهم اذ ظلموا انفسهم جاؤوک…،[۱] وقد جئتک مستغفراً من ذنبی مستشفعاً بک الی ربّی…» (ص۵۴).
نیز از پیامبر منقول است که فرمود: «مَن صلّی علیّ عند قبری سمعتُه و مَن صلّی علیّ نائیاً ابلغته» و در روایت دیگر آمده که سلیمان بنسحیم بیان میکند که در خواب حضرت رسول را دیدم و از او پرسیدم آیا سلامی که مسلمین به شما میدهند، به شما میرسد؟ پیامبر فرمود: بله و جواب آنان را میدهم (ص۵۹).
ابنعساکر درباره آداب زیارت به این نکته هم اشاره دارد که مسح دیوار و طواف دور قبر و بوسیدن آن، از سنّت نیست، بلکه مکروه است و برخی آن را بدعت دانستهاند. همچنین خم شدن به قصد احترام بدعت است؛ زیرا ابنعمر مسّ قبر پیامبر را کراهت داشت. در توضیح این مطالب مصحح هم در پاورقی از ذهبی در معجم الشیوخ نقل میکند که سجده به قصد احترام، عصیان است، ولی کفر و شرک نیست. همچنین مصحح با بیان واقعه دست زدن ابوایوب انصاری به خاک قبر این مسئله را اختلافی دانسته و با بیان فتوای احمد بنحنبل در باب جواز مسّ و تقبیل، جواز آن را پذیرفته است (ص۶۰-۶۱).
مؤلف کتاب با پذیرش کراهت مسّ و تقبیل قبر، از استادش ابنصلاح نقل میکند که همچون مالک بنانس وقوف اهل مدینه نزد قبر را کراهت داشت، اما وقوف مسافران را جایز میدانست؛ زیرا پیامبر فرموده است: «اللهم لا تجعل قبری وثناً یعبد، اشتد غضب الله علی قوم اتخذوا قبور انبیائهم مساجد» (ص۶۲-۶۴).
وی همچنین تفسیر ابنعباس درباره آیه وَقَالُوا لَا تَذَرُنَّ آلِهَتَکُمْ وَلَا تَذَرُنَّ وَدًّا وَلَا سُوَاعًا وَلَا یَغُوثَ وَیَعُوقَ وَنَسْرًا[۲] را آورده که ابنعباس بیان میدارد که این اسامی، اسم مردان خدا قبل از حضرت نوح بوده که کمکم بت برخی از قبایل شد و به همین علت هنگامیکه گسترش مسجد النبی صورت گرفت و منازل زنان پیامبر به داخل مسجد آورده شد، بهگونهای گسترش یافت تا با حدیث «لاتجعل قبری وثناً یعبد» تعارض نداشته باشد (ص۶۸-۶۹).
فصل چهارم: مستحبات زیارت
مؤلف با استناد به حدیث «مابین قبری و منبری روضه من ریاض الجنه» استحباب صلوات زیاد فرستادن و دعا در روضه شریفه را استنباط کرده و در ادامه به تفسیر حدیث پرداخته است. برخی قائلاند صحابه در این مکان از علم نبی اقتباس میکردند، لذا مثل روضه است. خطابی بیان میدارد: روضه به این معناست که اطاعت خدا در این مکان انسان را به بهشت رهنمون میسازد. برخی هم معتقدند این مکان واقعاً در قیامت قطعهای از بهشت است (ص۵۷).
ابنعساکر با توجه به حدیث فوقالذکر معتقد است وقوف در آن مکان مستحب است که با دعا و نماز و استغفار صورت گیرد.
نویسنده درباره منبر پیامبر مینویسد که منبر قدیمی پیامبر در سال ۶۵۴ قمری به علت سهلانگاری برخی از خدّام سوخت که در ادامه به وصف منبر پیامبر و نحوه نشستن و تکیه دادن پیامبر به آن میپردازد (ص۷۹).
از دیگر مستحبات زیارت، خواندن تمام نمازها در مسجد النبی و احیای شب در مسجد است و مستحب است هر روز به بقیع رود و بزرگان را زیارت کند؛ زیرا احادیث رسیده درباره زیارت بقیع زیاد است (ص۸۶). از بزرگان بقیع به زیارت قبر ابراهیم پسر پیامبر، عثمان بنمظعون، حسن بنعلی علیه السلام، عباس، صفیه عمه پیامبر، زنان پیامبر، عبدالرحمن بنعوف، عثمان بنعفّان و دیگر مدفونین در بقیع یاد میکند.
مؤلف در بحث از زیارت قبور بقیع به علت دفن امام حسن مجتبی علیه السلام در بقیع اشاره کرده و قبر حضرت فاطمه علیها السلام را نیز در بقیع در کنار قبر امام حسن مجتبی علیه السلام دانسته است (ص۸۹). همچنین ایشان مینویسد:
در بقیع هفت قبر مشهور وجود دارد: قبر عباس، قبر حسن بن علی و در کنارش علی بنحسین زینالعابدین و ابوجعفر محمد بنعلی الباقر و فرزندش جعفرصادق (رضوان الله علیهم اجمعین) و بر قبر ایشان، قبّهای عالی وجود دارد که بنای آن قدیمی است… (ص۹۰).
این عبارت نشان میدهد که در دوران پیش از ظهور ابنتیمیه بنای بر قبور امری رایج بوده و اینکه ابنعساکر تأکید میکند این بنا قدیمی است، نشان از رواج این کار در میان مسلمانان در طول تاریخ اسلام دارد.
وی در ادامه توضیح میدهد که قبر عقیل بنابیطالب و قبر مالک بنانس رهبر مالکیان جهان دارای قبّه است. قبر عثمان بنعفان هم دارای قبّه عالی است، اما در بقیع نیست (ص۹۲).
ابنعساکر تأکید دارد که زیارت قبر شهدای اُحد در روز پنجشنبه مستحب است و رفتن به مسجد قبا مستحب مؤکّد است. نویسنده معتقد است نماز خواندن در مواضعی که پیامبر نماز خوانده و تمام اماکنی که پیامبر در آن مکان نشسته، مستحب است، حتی در مکانهایی که صحابه در آنجا جلوس داشتهاند، مستحب است نماز خوانده شود (ص۹۳).
وی از انس بنمالک نقل میکند که پیامبر خدا در وقت نماز صبح شش ماه به نزد منزل حضرت فاطمه علیها السلام میآید و میفرمود: «الصلاه یا اهل البیت، إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّـهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا»،[۳] و نقل است که جعفر بنمحمد فرموده است: «قبر فاطمه در خانهای است که عمر بن عبدالعزیز آن را داخل مسجد کرد» (ص۹۵).
مؤلف کتاب در ادامه به استوانههای داخل مسجد النبی پرداخته و مطالب جالبی را بیان کرده که خواننده را به اصل کتاب ارجاع میدهیم. وی همچنین به کراهت بلند کردن صدا در محضر پیامبر پرداخته و به تفصیل این مسئله را بیان کرده است که نشان میدهد ابنعساکر معتقد است رسول خدا صدای زائر را میشنود و باید در نزد قبر پیامبر ادب را رعایت کرد؛ همچنانکه در زمان حضور پیامبر باید ادب را رعایت کنیم.
فصل پنجم: در باب وفات رسول خدا و دفن و صفت قبر ایشان
نویسنده این فصل را بهعنوان تتمه بحث زیارت آورده است که خوانندگان را به کتاب ارجاع میدهیم؛ زیرا مطالب این فصل مربوط به اتفاقات زمان رحلت رسول خداست و بیشتر به مباحث تاریخی ارتباط دارد، لذا از ذکر آن خودداری میکنیم.
مؤلف در ضمن وقایع دفن حضرت رسول به گریه و انابه حضرت فاطمه علیها السلام اشاره کرده که در زمان دفن رسول خدا فرمود: «یا ابتاه، اجاب رباً دعاه، یا ابتاه…» (ص۱۵۸). همچنین مؤلف از امام صادق علیه السلام از جدّش نقل میکند که «لمّا توفی رسول الله صلی الله علیه و آله جاءت التعزیه، سمعوا قائلاً یقول: انّ فی الله عزاءٌ من کل مصیبه…» (ص۱۶۳). و در این زمینه مؤلف به استحباب عزاداری برای رسول خدا تأکید میورزد و از پیامبر نقل میکند که «لیعزّ المسلمین فی مصائبهم المصیبه به» و از حضرت فاطمه علیها السلام نقل میکند که «… و اخذت قبضه من تراب القبر، فوضعت علی عینها و بکت…» و شعری سرود (ص۱۶۷). همچنین شعری از صفیه بنت عبدالمطلب در رثای پیامبر نقل کرده که درخور توجه است و روایاتی نقل میکند که دال بر بکای زنان در رثای فقدان پیامبر است.
نویسنده محل دفن پیامبر و نسبت قبر خلیفه اول و دوم با پیامبر را به عنوان خاتمه کتاب خود ذکر میکند و با این جمله «و صلّی الله علی سیدنا محمد و علی آله اجمعین» کتاب خود را به پایان میبرد (ص۱۸۶).
منبع: نشریه سراج منیر
پاورقی
[۱]. سوره نساء(۴)، آیه ۶۴٫
[۲]. سوره نوح(۷۱)، آیه ۲۳٫
[۳]. سوره احزاب(۳۳)، آیه ۳۳٫
پاسخ دهید