صالحی شامی گوید:

ابن جریر و ابن مردویه، ‌از عبدالله بن عبّاس و ابن جریر از محمّد بن کعب قرظی و ابن اسحاق و ابن منذر و ابوالشیخ از محمّد بن شهاب زهری و یزید بن رومان و عبدالله بن ابی‌بکر و عاصم بن محمّد بن عمر بن قتاده و دیگران روایت کرده‌اند:

گروهی از مردمان نیازمند که نمی‌خواستند از همراهی با رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در جنگ تبوک خودداری کنند، نزد حضرت آمدند و از او خواستند تا وسیله سواری و توشه سفر، در اختیار آنان قرار دهد. رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) گفت:

«وَلا عَلَى الَّذِینَ إِذَا مَا أَتَوْکَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لا أَجِدُ مَا أَحْمِلُکُمْ عَلَیْهِ تَوَلَّوْا وَأَعْیُنُهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَنًا أَلا یَجِدُوا مَا یُنْفِقُونَ»[۱]

و [نیز] گناهی نیست بر کسانی که چون پیش تو آمدند تا سوارشان کنی [و] گفتی: چیزی پیدا نمی‌کنم تا بر آن سوارتان کنم، برگشتند و در اثر اندوه، از چشمانشان اشک فرو می‌ریخت که [چرا] چیزی نمی‌یابند تا [در راه جهاد] خرج کنند.

چون رسول خدا گفت: چیزی ندارم که شما را بدان وسیله سوار کنم، گریان و اسفناک و پریشان خاطر از نزد وی بیرون رفتند.

در نام این افراد اختلاف نظر است. افراد مورد اتّفاق عبارتند از:

۱٫‌ سالم بن عمیر از بنی عمرو و بن عوف اوسی؛

  1. علبه بن زید از بنی حارثه؛

  2. ابولیلی: عبدالرّحمن بن کعب از بنی‌مازن بن نجّار؛

  3. هرمی بن عبدالله از بنی‌واقف.

در منابع مختلف از افراد زیر به اختلاف یاد شده است:

  1. عبدالله بن مغفّل از بنی‌مزینه؛

  2. عمرو بن حمام بن جموح از بنی سلمه؛

  3. عرباض بن ساریه از بنی‌فزاره؛

  4. سلمه (سالم) بن صخر؛

  5. عمرو بن عنمه بن عدی؛

  6. عبدالله بن عمرو مزنی؛

  7. ابو عبله عبد الرحمن بن زید از بنی حارثه؛

  8. هرمی بن عمرو از بنی مازن؛

  9. عمرو بن عوف؛

  10. معقل بن یسار؛

  11. حرمی به مبارک بن نجار؛

  12. مهدی بن عبدالرحمن؛

  13. سالم بن عمرو واقفی.

 

ابن اسحاق از روایت یونس و عبدالله بن عمر آورده است:

عبله بن زید که وسیله‌ای نداشت بر آن سوار شد و نزد رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم مرکبی نیافت، همان شب بیرون رفت و آن شب نماز خواند، آنقدر که خداوند متعال خواست. سپس گریه کرد و گفت: خدایا؛ تو ما را به جهاد فرمان دادی و بدان تشویق کردی، همانا هر مظلمه و ستمی که در مال یا بدن یا آبرو به من شده را به مسلمانان صدقه می‌دهم (می‌بخشم).

فردا صبح رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: صدقه ده امشب کجاست؟ احدی برنخاست. سپس فرمود: صدقه ده کجاست؟ به پا خیزد. عبله برخاست و موضوع را به حضرت خبر داد.

رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: تو را مژده باد؛ سوگند به آن‌که جانم به دست او است، در زکات آینده نوشته شدی!

ابن اسحاق گوید: یامین بن عمیر بن کعب نضری (از مؤمنان اهل کتاب)، ابولیلی:

عبدالرحمن بن کعب و عبدالله بن مغفّل را دید که گریه می‌کنند. گفت: چرا گریه می‌کنید؟ گفتند: نزد رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) رفتیم تا ما را وسیله سواری دهد، چیزی به دست ما نیامد و خود هم وسیله‌ای برای حرکت نداریم. یامین شتر آبکش خود را برای سواری با مقداری خرما به آنان داد و هر دو همراه رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) رهسپار شدند. عبّاس بن عبدالمطلب هم به دو نفر دیگر وسیله حرکت داد و راهشان انداخت، عثمان هم با آن‌که گروه زیادی از سپاه را تجهیز کرده بود، سه نفر دیگر را روانه ساخت.

محمّد بن عمر افزوده است:

عبّاس بن عبدالمطلب دو نفر از آنان را و عثمان سه نفر را با خود برد و این پس از آن بود که سپاه تبوک را تجهیز کرد.[۲]

توجه: این سخن را آوردیم تا میزان اختلاف در اسامی این گروه را فراروی خواننده ارجمند نشان دهیم و به همین اندازه بسنده می‌کنیم. مراجعه به سایر مصادر و مقایسه متون بر دایره اختلاف و شدّت آن خواهد افزود. مقصود، ‌تحقیق موضوع نیست بلکه هدف آن است که توجّه خواننده گرامی را به حرص و ولع راویان، در اختصاص این یا آن فضیلت به افراد مورد نظرشان جلب کنیم. شاید مصلحت دیگری آنان را به این فضیلت تراشی وادار کرده باشد.

این نشان می‌دهد که روایان با روایت سیره بر مبنای منطق سود و زیان برخورد می‌کردند نه منطق امانت‌داری حق و حقیقت!!

 

منبع: این نوشتار اقتباسی است از ترجمه کتاب الصحیح من سیره النبی الاعظم صلى الله علیه وآله، ج۱۰ 


[۱]ـ توبه: ۹۲٫

[۲]ـ ر. ک: سبل الهدی و الرشاد، ۵/۴۳۸ـ ۴۴۰؛ الدر المنثور، ۳/۲۴۸؛ ر. ک: امتاع الاسماع، ۲/۴۹٫