علّامه مجلسی از امام صادق (ع) در حدیث رجعت در زمان امام مهدی (ع) چنین نقل میکند:
آنگاه حسین (ع) برمیخیزد، خونآلود، همراه با همهی شهدا که با وی به شهادت رسیدند. چون رسول خدا (ص) او را ببیند میگرید و از گریهی او همهی اهل آسمانها و زمینها میگریند. فاطمه (ع) شیون میکند، زمین و ساکنانش به لرزه میافتند. امیر المؤمنین (ع) و حسن (ع) سمت راست او و فاطمه (ع) در طرف چپ او میایستند. پیامبر خدا، حسین را میبوسد و به سینه میچسباند و میگوید: حسین جان فدایت شوم! چشمان تو روشن شد، چشمان من نیز دربارهی تو روشن گشت. حمزهی شیر خدا سمت راست امام حسین (ع) و جعفر طیّار سمت چپ او خواهد بود. محسن میآید. او را حضرت خدیجه و فاطمهی بنت اسد مادر امیر المؤمنین میآورند، در حالی که گریانند و مادرش فاطمهی (ع) میگوید: «این همان روزی است که وعده داده میشدید»، «روزی که هر کس کار نیک خود را حاضر میبیند، نیز کار بد خود را و دوست دارد کاش بین او و عملش فاصلهای دراز بود». گوید: امام صادق (ع) آنقدر گریست که محاسن مبارکش از اشک خیس شد. آنگاه فرمود: چشمی که هنگام یاد این واقعه نگرید، آرام مباد!
روی المجلسیّ:
عن الإمام الصّادق (ع) فی حدیث الرّجعه فی زمن الأمام المهدی (ع) ثُمَّ یَقُومُ الْحُسَیْنُ (ع) مُخَضَّباً بِدَمِائه هُوَ وَ جَمِیعُ مَنْ قُتِلَ مَعَهُ فَإِذَا رَآهُ رَسُولُ اللَّهِ (ص) بَکَى وَ بَکَى أَهْلُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ لِبُکَائِهِ وَ تَصْرُخُ فَاطِمَهُ (ع) فَتُزَلْزَلُ الْأَرْضُ وَ مَنْ عَلَیْهَا وَ یَقِفُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْحَسَنُ (ع) عَنْ یَمِینِهِ وَ فَاطِمَهُ عَنْ شِمَالِهِ وَ یُقْبِلُ الْحُسَیْنُ (ع) فَیَضُمُّهُ رَسُولُ اللَّهِ (ص) إِلَى صَدْرِهِ وَ یَقُولُ: یَا حُسَیْنُ فَدَیْتُکَ قَرَّتْ عَیْنَاکَ وَ عَیْنَایَ فِیکَ وَ عَنْ یَمِینِ الْحُسَیْنِ (ع) حَمْزَهُ أَسَدُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ عَنْ شِمَالِهِ جَعْفَرُ بْنُ أَبِیطَالِبٍ الطَّیَّارُ وَ یَأْتِی مُحَسِّنٌ تَحْمِلُهُ خَدِیجَهُ بِنْتُ خُوَیْلِدٍ وَ فَاطِمَهُ بِنْتُ أَسَدٍ أُمُّ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (ع) وَ هُنَّ صَارِخَاتٌ وَ أُمُّهُ فَاطِمَهُ تَقُولُ: «هذا یَوْمُکُمُ الَّذِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ» یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَها وَ بَیْنَهُ أَمَداً بَعِیداً» قَالَ: فَبَکَى الصَّادِقُ (ع) حَتَّى اخْضَلَّتْ لِحْیَتُهُ بِالدُّمُوعِ. ثُمَّ قَالَ: لَا رقأت (لا قرّت – خ) عَیْنٌ لَا تَبْکِی عِنْدَ هَذَا الذِّکْرِ.[۱]
[۱]– البحار ۵۳: ۲۳، حلیه الابرابر ۲: ۶۷۲٫
پاسخ دهید