ابن قولویه با سند خویش روایت می‌کند:

یکی از خادمان امام زین العابدین (ع) آن حضرت را در زیر سایه‌بانی در حال سجده دید که می‌گریست. گفت: مولای من ای علیّ بن حسین! آیا وقت آن نشده که اندوهت پایان پذیرد؟ حضرت سر بلند کرد و فرمود: وای بر تو! یعقوب در کمتر از چیزی که برایم پیش آمده، به درگاه خدا نالید و گفت: «افسوس بر یوسف!» با این‌که یک پسر را گم کرده بود. ولی من دیدم که پدرم و گروهی از خاندانم را پیش من سر بریدند.

گوید: امام سجّاد (ع) به فرزندان عقیل علاقه‌ی بیشتری داشت. پرسیدند: چرا به این عموزادگان بیش از فرزندان جعفر طیار تمایل دارید؟ فرمود: من به یاد روزی می‌افتم که با ابا عبدالله الحسین (ع) داشتند، دلم می‌سوزد.

 

 

 قال ابن قولویه:

حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الرَّزَّازُ، عَنْ خَالِهِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی‌الْخَطَّابِ الزَّیَّاتِ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ، عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مَنْصُورٍ، عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا، قَالَ:

 أَشْرَفَ مَوْلًى لِعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ (ع) وَ هُوَ فِی سَقِیفَهٍ لَهُ سَاجِدٌ یَبْکِی، فَقَالَ لَهُ: یَا مَوْلَایَ یَا عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ أَ مَا آنَ لِحُزْنِکَ أَنْ یَنْقَضِیَ فَرَفَعَ رَأْسَهُ إِلَیْهِ وَ قَالَ: وَیْلَکَ -أَوْ ثَکِلَتْکَ أُمُّکَ- وَ اللَّهِ لَقَدْ شَکَا یَعْقُوبُ إِلَى رَبِّهِ فِی أَقَلَّ مِمَّا رَأَیْتَ حَتَّى قَالَ: «یا أَسَفى‏ عَلى‏ یُوسُفَ» أَنَّهُ فَقَدَ ابْناً وَاحِداً وَ أَنَا رَأَیْتُ أَبِی وَ جَمَاعَهَ أَهْلِ بَیْتِی یُذْبَحُونَ حَوْلِی، قَالَ: وَ کَانَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ (ع) یَمِیلُ إِلَى وُلْدِ عَقِیلٍ فَقِیلَ لَهُ: مَا بَالُکَ تَمِیلُ إِلَى بَنِی عَمِّکَ هَؤُلَاءِ دُونَ آلِ جَعْفَرٍ؟ فَقَالَ إِنِّی أَذْکُرُ یَوْمَهُمْ مَعَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ (ع) فَأَرِقُّ لَهُم‏.[۱]


[۱]– کامل الزّیارات: ۲۱۳ ح ۳۰۷، البحار ۴۶: ۱۱۰ ح ۴، العوالم ۱۸: ۱۵۸ ح ۴٫