اخلاص در سؤال از خداوند

س: معنای این فرمایش که در نامه‌ی امیر مؤمنان علیه السلام به امام حسن مجتبی علیه السلام آمده چیست؟ «اَخلِص فی المَسألَهِ لِرّبِّکَ فَاِنَّ بِیَدِهِ العَطاءَ وَ الحِرمانَ…»

ج: یعنی در سؤال و خواستن حوایج، توجّه قلبی‌ات تنها به خداوند باشد؛ زیرا همه‌ی خیرات از ناحیه‌ی او می‌رسد و محرومیّت نیز از اوست؛ هم عطا و هم حرمان به دست اوست؛ لذا نباید به غیر او توجّه داشت، بلکه تنها باید از او درخواست نمود.

 

عدم منافات دعا با قضا و قدر

س: آیا دعا منافات با قضا و قدر دارد؟

ج: خیر، خود دعا نیز از قَدَر است.

 

دعا، از علل وجود است

دعا از «علل وجود» است؛ و امکان دارد چیزی که در صورت دعا نکردن حاصل نمی‌شده، با دعا حاصل گردد؛ و یا چیزی که در صورت دعا نکردن، واقع و حاصل می‌شده، با دعا رفع گردد.

 

دو شرط برای استجابت دعا

س: آیا استجابت دعا شرطی دارد؟

ج: خداوند متعال می‌فرماید: وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونی‏ أَسْتَجِبْ لَکُمْ (غافر/۶۰)

«مرا بخوانید تا دعای‌تان را اجابت نمایم». از این آیه‌ی شریفه برمی‌آید که در دعا دو چیز معتبر است:

یکی این‌که: شخص حقیقتاً دعا کند و راستی بخواهد…

دوّم این‌که: خدا را بخواند چنان‌که می‌فرماید: نِی «مرا»؛ و قطع علایق از غیر خدا کند و خیال نکند که مستقلاً از وسایط کاری ساخته است.

 

لزوم مطابقت زبان با قلب

فرمایش [امیر المؤمنین علیه السلام]

«عطای خداوند، به مقدار نیّت است» منظور حضرت اینست که:

استجابت همواره مطابق دعا است؛ پس آنچه سائل بر حسب عقیده‌ی قلبیش و حقیقت ضمیرش از خدا می‌خواهد، خدا به او می‌دهد؛ نه آنچه با گفتارش و لقلقه‌ی زبانش اظهار می‌دارد؛ زیرا بسیار می‌شود که لفظ آن‌طور که باید مطابق با معنای مطلوب نیست.

 

غافل و دیوانه کیست

کسی که اطمینان و اعتمادش فقط به اسباب باشد نه خدای متعال، مثل کسی است که تمام امید و انتظارش به دست انسان باشد تا چیزی به او بدهد؛ و یا همه‌ی اعتمادش به چشم او باشد تا به او بنگرد؛ و یا به گوش او باشد تا سخنش را بشنود؛ و از خود انسان غافل باشد؛ معلوم است که چنین کسی غافل و دیوانه است.

 

سببیّت اسباب، از خداست

بر بنده‌ی خدا لازم است که در حوائج خود متوجّه به جانب عزّت و باب کبریاء شود، و هرگز به هیچ یک از اسباب ظاهری میل و اعتماد نکند، گو این‌که خدای تعالی چنین تقدیر کرده که امور جز از راه اسباب به جریان نیفتد؛ و لیکن سبب هرچه باشد، چیزی است که خدا سببیّت را به او عطا کرده است.

 

کیفیّت درخواست از خداوند

برای انسان که به خیر و شرّ واقعی خویش جاهل است، سزاوارتر اینست که از پروردگارش که عالم به حقیقت نفع و ضرر مخلوقاتش می‌باشد و قادر بر هر امری است بخواهد چیزی درخواست کند، در آنچه نفسش میل به آن دارد، خیر خود را از او بخواهد و سخن به درازا نکشاند و راه رسیدن به آن را معیّن نکند!

زیرا بسیار دیده‌ایم که شخصی نسبت به حاجت خاصّی ازحوایجش از قبیل مال یا فرزند یا جاه و منزلت یا بهبودی و عافیت، بی‌طاقت شده و اصرار بر آن داشته؛ ولی همین‌که دعایش مستجاب و حاجتش داده شده، آن وقت معلوم شد که هلاکت و خسرانش در همان بوده است!

 

از آداب دعا

انسان وقتی از خدای تعالی حاجتی را می‌خواهد (و سینه‌اش از نداشتن آن به تنگ آمده) سزاوار است که از او نخواهد آن را از دارندگانش بگیرد و به او بدهد!

و وقتی هم از او چیزی می‌خواهد، به خدای تعالی که عالم به حال او است راه رسیدن به حاجتش را نیاموزد؛ بلکه از او درخواست رفع نیازش را بنماید، به هرگونه که خودش خیر او را می‌داند.

 

حقیقت عبادت

«دعای بندگان» عبارتست از این‌که: بنده با خواندن پروردگارش، رحمت و عنایت او را به سوی خود جلب کند، به این نحو که خود را در مقام عبودیّت و مملوکیّت قرار دهد.

به همین جهت عبادت، در حقیقت دعاء است؛ زیرا بنده در حال عبادت، خود را در مقام مملوکیّت و اتّصال به مولای خویش قرار می‌دهد و اعلام تبعیّت و اقرار به ذلّت می‌کند، تا خدا را با مقام مولویّت و ربوبیّتش به خود معطوف سازد؛ و دعا همین است.

 

استجابت دعای مضطرّ

مراد از «اجابت مضطرّ» وقتی که خدا را بخواند، اینست که: خدا دعای دعاکنندگان را مستجاب و حوائجشان را برمی‌آورد…

در حال اضطرار، دعای دعا کننده از حقیقت برخوردار است؛ چون تا آدمی بیچاره و درمانده نشود، و در حال دستیابی به خواسته‌اش باشد، دعاهایش آن واقعیت و حقیقت را که در حال اضطرار واجد است ندارد.

 


منبع: کتاب حکمت زلال، صفحات ۱۴۴  الی  ۱۴۸