کلیم عشق منم، طور، کربلای من است
ذبیح عشق منم قتلگه منای من است


عصا بدست گرفتن نه در خور جنگی است
کنون که پیر شدم ،نیزه ام عصای من است


زبهر سلطنت حق،کنم قیام  به پا
شعار نصر من الله بر لوای من است


نوا و نغمه ی (ان لم یکن لکم دین(بین
بلند تا به قیامت ز نینوای من است


بری ز ساحت من ننگ بیعت و ذلت
حریر عز و شرافت به تن قبای من است


مرام من همه آزادگی و آزادی است
علو همت و مردانگی ندای من است


به دوش خویش فکندم ردای آزادی
چه غم خورم؟ که گل زخم ها، ردای من است


ز فیض عشق من آزاد مرد تاریخم
نگاه دار من آن یار با وفای من است


به زخم های دلم بوسه می زند پیکان
طبیب دشمن و در تیروی، دوای من است


ز زندگانی این چند روزه بیزارم
که مرگ ،زندگی و عزت ،آشنای من است


بگوش جان شنوم نغمه های هادی را
هر آن چه شرح دهد، وصف ماجرای من است

شاعر: هادی تبریزی