کتاب «مناقب مرتضوی»، اثر سید محمد صالح ترمذی کشفی، چگونه کتابی است؟ آیا مطالب آن، معتبر و موثّق است؟
کتاب «کوکب دری» یا «مناقب مرتضوی» اثر سید محمد صالح ترمذی کشفی است. او در فقه و کلام پیرو اهل سنت است، ولى اهل ولایت است. در احکام قلبى (طریقت) شیعهاى است تمامعیار که به تکتک چهارده معصوم(ع) قلباً و خالصاً ارادت دارد.
مناقب مرتضوى –که نام دیگر آن «کوکب دری فی فضائل علی کرم الله وجهه» است-؛ کتابى است که در مناقب و فضایل امیر مؤمنان امام على(ع) نگاشته شده است. متن آن، داراى گونههاى ادبى و محتواى دینى – عرفانى است. با آنکه مؤلف، سنى مذهب است، اما گرایش شدید وى به اهل بیت و نزدیکیاش به تشیّع سبب شده است، کتاب او چندان تفاوتى با آثار شیعیان نداشته باشد.
به طور کلی؛ در مورد پذیرفتن یا نپذیرفتن همه مطالب کتاب مناقب مرتضوی اظهار نظر قطعی نمیکنیم؛ ولی اجمالاً میگوییم: اگر بدانیم که امامان معصوم(ع) واسطه فیض و هدایت هستند و دارای کرامات و خوارق عادات؛ بر ما روشن میشود که بیشتر آنچه در این کتاب درباره سرسلسله عشق و عرفان، امام على بن ابیطالب(ع) نقل شده، فضائل و مناقبی است که از انسان کامل مکملى چون امام على(ع)، نه تنها دور نیست که کلانترین و سترگترینِ این امور، خُردترین و ناچیزترین براى ایشان بوده است.
مؤلف این کتاب؛ روایات را از منابعی؛ مانند کتب روایى ششگانه اهل سنت، مستدرک حاکم، عیون اخبار الرضا و کشف الغمه، نقل کرده است. شیخ حرّ عاملی در کتاب «إثبات الهداه بالنصوص و المعجزات»، قاضی نور الله مرعشی در «إحقاق الحق و ازهاق الباطل» روایاتی از کتاب مناقب مرتضوی نقل کردهاند.
سید امیر محمد صالح حسینی ترمذی متخلص به کشفى فرزند میر عبدالله حسینى ترمذى،[۱] از بزرگان علم و ادب کشور هند در قرن دهم و یازدهم هجرى است.[۲] زمان ولادتش روشن نیست. اصل خاندان او از منطقه ترمذ، در کشور ازبکستان است، ولى به هند رفتند و با دربار اکبرشاه در ارتباط بودند. محمد در هند و در خانوادهاى ادیب به دنیا آمد. پدرش به دلیل زیبایى خوشنویسیاش به مشکین قلم لقب داشت.[۳] وى خود را با هفت واسطه به شاه نعمت الله ولى منسوب دانسته، چنانکه از نظر طریقت نیز پیرو او است.[۴] میر محمد صالح کشفی را اینگونه ستودهاند: «صاحب انوار جلیه و مدارج عالیه بود و در علوم دینى و دنیاوى یگانه زمانه» بود.[۵]
آثار او عبارتاند از: دیوان اشعار، ترجیعبندى به نام راز، اعجاز مصطفوى در زندگانى خلفا و معصومین و مناقب مرتضوى.[۶]
وى در سال ۱۰۴۰[۷] یا ۱۰۶۰یا ۱۰۶۱ق از دنیا رفت.[۸]
مذهب و طریقت
درباره مذهب امیر محمد صالح ترمذی بدون شک میتوان اذعان داشت، در فقه و کلام پیرو اهل سنت است، ولى اهل ولایت است. در احکام قلبى (طریقت) شیعهاى است تمامعیار که به تکتک چهارده معصوم(ع) قلباً و خالصاً ارادت دارد. در سخنى رساتر میتوان گفت پیرو مذهب عشق و ولایت است و آن دو، دست نمیدهد مگر به پیروى و جاننثارى اهل بیت(ع) که امامان و سرسلسلههاى معرفت بودهاند. چنانچه در یکی از اشعار خویش میگوید:
منم سنّی پاک و پیرو شرع رسول الله
ز عشق مرتضی نادان به رفضم متّهم دارد
اگر عشق علی رفض است پس رفض است ایمانم
خدا زین شیوه در محشر مرا بس محترم دارد
امیر المؤمنین حیدر علی بن ابیطالب
چو دارد حامی خود «کشفی» از دشمن چه غم دارد[۹]
سخنان وى در جاى جاى متن کتاب مناقب مرتضوی بوى محبت و ولایت میدهد. در طریقت، در حلقه سلسله قادریه گام میزد و به گفته خویش از سوى پدر – صورى و معنوى- خود دستگیرى شده و طى طریق نموده و به شیخیت رسیده است.[۱۰]
او یقیناً و قطعاً معترف است که خلفاى ثلاثه تنها خلفاى صورى و حکومتى بودند و همواره براى امور مملکت و دین از حضرت على(ع) راهنمایى میگرفتند و ایشان را رایزن خود میدانستند. به هر روى، نظر او آن است که فقط حضرت على(ع) لیاقت و صلاحیت آنرا دارد که خلیفه صورى و معنوى باشد و اگر صورتاً چنین نبوده و تن به رضا داده، از جهت مصلحت و وحدت مؤمنان بوده و بس.[۱۱] ضمناً وى معتقد است که پس از ایشان این مقام و خلافت و امامت، به فرزندان پاک و شریفشان تفویض شده و ختم به امام مهدی(عج) گشته است.[۱۲]
کتابشناسی «مناقب مرتضوی»(کوکب درّی)
مناقب مرتضوى –که نام دیگر آن «کوکب دری فی فضائل علی کرم الله وجهه» است-؛ کتابى است که در مناقب و فضایل امیر مؤمنان امام على (ع) نگاشته شده است. متن آن، داراى گونههاى ادبى و محتواى دینى – عرفانى است. میر محمد صالح کشفی؛ سبب نگارش آنرا در مقدمه چنین آورده که در مجلسى که از مقام عرفانى على(ع) سخن به میان آمده، متعصبى از اهل سنت مخالف کرده و به بحث و جدل منجر شده است. پس از آن عدهاى از وى خواستهاند کتابى درباره مقام حضرت امام علی(ع) تألیف کند. و دلایل خویش را مبنى بر عظمت و جلالت، و نیز وصى و ولى بودن امیر مؤمنان و مولاى متقیان علی(ع) با اسناد معتبر و امهات کتب تسنن و تشیع عنوان میکند.[۱۳]
بیشتر مباحث کتاب، فضائل حضرت على(ع) است و مؤلف پیوسته با تیتر «منقبت» مطالب را از یکدیگر تفکیک کرده است.
با آنکه مؤلف، سنى مذهب است، اما گرایش شدید وى به اهل بیت و نزدیکیاش به تشیّع سبب شده است، کتاب او چندان تفاوتى با آثار شیعیان نداشته باشد. سبک وى نثر آمیخته به نثر و سجع است و محتواى مطالب سمت و سویى عارفانه دارد. از آنجا که مؤلف هندى است، به شیوه نویسندگان آن دیار، علاوه بر آیات و احادیث، به کلام بزرگان و عارفان و امثال و حکم و اشعار استناد کرده است.
نثر به نظم آمیخته شده که بیشتر آنها، اشعار نویسنده میباشد که با «له ایضاً» و پدر ایشان «لوالدى» نشانمند شده و ما بقى از شاعران بنام ایران: مولوى، حافظ، سعدى، جامى و … نیز شاعران هند: کاهى، سحابى، چراغ دهلوى و … است. متن در برخى موارد به اقتضاى حال و مقال، آمیخته به سجع است که نه متکلفانه بلکه روان، بجا و تماماً از سر صدق و صفا از دل جوشیده و بر صفحه کاغذ و تاریخ نقش بسته است.[۱۴]
درباره معتبر بودن یا نبودن کتاب مناقب مرتضوی باید گفت:
به طور کلی؛ پذیرفتن یا نپذیرفتن همه مطالب یک کتاب به دور از شیوه تخصّصی و اخلاقپژوهش است، بلکه باید تکتک مطالب یک کتاب را دید و تحقیق نمود، و آنها را با مبانی و اصول درست و منطقی تطبیق داد و سنجید، تا سره از ناسره و درست از نادرست مشخص شود، لذا درباره معتبر یا معتبر نبودن همه مطالب کتاب مناقب مرتضوی اظهار نظر قطعی نمیکنیم؛ اما اگر بخواهیم از جهت فکرى پوزیتیویسم[۱۵] (فلسفه تحصّلى) به متن امعاننظر کنیم، در بسیارى از بخشهاى کتاب مناقب مرتضوی در ظاهر و نگاه صوری افسانهسازى و اسطورهپرورى روشن و درخشان به چشم میخورد که با عقل و منطق عرفى سازگارى و هماهنگى ندارد. اما اگر از دید عرفان که درست نقطه مخالف عقل (به معناى جزوى آن) است از سویى، و دید ولایى؛ یعنی امامان معصوم(ع) واسطه فیض و هدایت هستند و دارای کرامات و خوارق عادات؛ بر ما روشن میشود که بیشتر آنچه در این کتاب درباره سرسلسله عشق و عرفان، امام على بن ابیطالب(ع) نقل شده، فضائل و مناقبی است که از انسان کامل مکملى چون امام على(ع)، نه تنها دور نیست که کلانترین و سترگترینِ این امور، خُردترین و ناچیزترین براى ایشان بوده است. همانطور که نجم دایه در «مرصاد العباد» یادآور میشود: هرکسى که عمرى را در تزکیه نفس، ریاضات شاقّه و مراقبت گذراند، به چنین مهمى دست مییازد،[۱۶] پس چرا قلباً و یقیناً باور نکنیم که امام على بن ابیطالب(ع) دارای چنین فضائل و مناقب و کراماتى نباشد!
منابعى که مؤلف از آنها نقل کرده فراوان است و در جاى جاى کتاب از آنها نام برده و پیش از بیان هر مطلب، به مأخذ آن اشاره میکند. عنوان برخى منابع وى چنین است: کتب روایى ششگانه اهل سنت، مسند احمد، مستدرک حاکم، حلیه الاولیاء، شواهد النبوه، عیون اخبار الرضا، کشف الغمه، تفسیر امام عسکرى، روضه الصفا، حبیب السیر، الصواعق المحرقه، فصل الخطاب، زهره الریاض، مستقصى، فتوحات القدس، مصابیح القلوب، روضه الشهدا. چنانکه پیداست برخى منابع این کتاب مشهور و برخى ناشناخته است.
شیخ حرّ عاملی در کتاب «إثبات الهداه بالنصوص و المعجزات»، مرعشی تستری در «احقاق الحق و ازهاق الباطل» و همچنین در برخی کتابهای کلامی روایاتی که منافاتی با اصول و مبانی اولیه عقاید شیعه و روایات معتبر دیگر ندارد، از کتاب مناقب مرتضوی روایات نقل کردهاند.
برخی از روایاتی که در این کتاب نقل شده است:
امیرالمؤمنین علی (خداوند چهره او را روشن نماید) فرمود:
«منم آنکس که نزد من است کلیدهای غیب که نمیداند آن [علوم] را بعد از محمّد (ص) غیر از من».[۱۷] این حدیث بخشی از «خطبه بیان»[۱۸] امام علی(ع) است که در برخی کتابهای روایی و کلامی و عرفانی نقل شده است.[۱۹] «منم به حقیقت هر چیزی دانا و آگاه».[۲۰] این جمله نیز در کتابهای حدیثی متقدم و متأخر نقل شده است.[۲۱]
کتاب مناقب مرتضوی؛ در دوازده باب و هر باب در چندین منقبت تنظیم شده است که به استناد بهترین کتابهای اهل تسنن و تشیع، کتابهای تاریخ و سیره آغاز مىشود و پس از نقل قول -گاه مستقیم، گاه غیر مستقیم- نویسنده خود نقدى – کوتاه یا بلند به اقتضاى حال و مقال- بر آن میافزاید و بر گفته رجال الحدیث صحّه میگذارد و براى اینکه مطلب گاه دلپذیر و دلنشینتر شود، آنرا به نظم میآراید.
ابواب این کتاب شریف به ترتیب عبارتاند از:
۱ – نصوص قرآنى که در شأن حضرت امام على(ع) است.[۲۲]
۲ – احادیث نبوى(ص).[۲۳]
۳ – مناقب و فضایل مرتضوى.[۲۴]
۴ – عقد و نکاح مرتضى و سیّده النّساء(س).[۲۵]
۵ – علم و کشف.[۲۶]
۶ – خوارق و عادات و ظهور کرامات.[۲۷]
۷ – زهد و ورع.[۲۸]
۸ – سخاوت.[۲۹]
۹ – قوّت و شجاعت.[۳۰]
۱۰ – فراست و کیاست.[۳۱]
۱۱ – متمکن شدن بر سریر خلافت صورى و معنوى.[۳۲]
۱۲ – انتقال از عالم فنا به عالم بقا.[۳۳]
به گفته خود محمد صالح کشفی؛ تألیف این کتاب سه سال به طول انجامید:
«شکر آرایم ز فیض حق تعال ختم شد این نامه در قرب سه سال».[۳۴]
منبع: اسلام کوئست
پی نوشت ها
[۱]. شیخ حر عاملى، محمد بن حسن، امل الآمل، ج ۲، ص ۲۷۷، مکتبه الأندلس، بغداد، ۱۳۸۵ق؛ آقا بزرگ تهرانی، الذریعه إلی تصانیف الشیعه، ج ۲۲، ص ۳۳۴، اسماعیلیان، قم، ۱۴۰۸ق.
[۲]. حسنی طالبی، عبد الحی بن فخر الدین، نزهه الخواطر و بهجه المسامع و النواظر، ج ۵، ص ۶۳۷، دار ابن حزم، بیروت، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.
[۳]. الذریعه إلی تصانیف الشیعه، ج ۲۲، ص ۳۳۴؛ حسینى (کشفى)، محمد صالح، مناقب مرتضوى، ص ۵، نشر روزنه، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
[۴]. مناقب مرتضوى، مقدمه، ص ۷ و ۹.
[۵]. غلام سرور بن مفتی، خزینه الاصفیاء، ج ۲، ص ۳۵۰، طبع نولکشور، کانپور.
[۶]. مناقب مرتضوى، مقدمه، ص ۹.
[۷]. نزهه الخواطر و بهجه المسامع و النواظر، ج ۵، ص ۶۳۷.
[۸]. مناقب مرتضوى، مقدمه، ص ۹؛ خزینه الاصفیاء، ج ۲، ص ۳۵۰.
[۹]. مناقب مرتضوى، ص ۲۲۸.
[۱۰]. همان، مقدمه، ص ۱۰.
[۱۱]. ر.ک: مناقب مرتضوى، ص ۴۶۲.
[۱۲]. همان، ص ۱۳۰.
[۱۳]. ر.ک: همان، ص ۵ – ۶.
[۱۴]. همان، مقدمه، ص ۱۱.
[۱۵]. از منظر علم جدید تاریخ؛ کتابهایى مثل «تذکره الاولیاء»، «کشف المحجوب»، «اسرار التوحید» و از این دست، علمى و عقلانى نیست؛ چرا که با مبانى اثباتگرایى علم تاریخ، مطابقت و هماهنگى ندارد، لذا سخن درباره معجزات انبیا و کرامات اولیا مردود و منتفى است. اما همین علمگرایان تاریخ ملاحظه و توجه نکردهاند که عرفان، شناخت قلبى از طریق کشف و شهود است و در هیچ علمى که تجربى و فرضى باشد قرار نمیگیرد. دیگر اینکه اهل معرفت نیز کسانى را که با علم اندک به حکم: «أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلاً» به کندوکاو نیروهاى پنهانى عارفان میپردازند، مردود و منتفى میدانند و معتقدند که: «لم یذق لم یدر».
[۱۶]. نجم الدین رازى دایه، مرصاد العباد، محقق و مصحح: ریاحى، محمد امین، شرکت انتشارات علمى فرهنگى، تهران، چاپ هشتم، ۱۳۷۹ش.
[۱۷]. قال امیر المؤمنین- کرّم اللّه وجهه: «انا الّذى عندى مفاتیح الغیب لا یعلمها بعد محمّد غیرى.»؛ مناقب مرتضوى، ص ۱۳۵.
[۱۸]. ر . ک: خطبه البیان، ۱۹۴۶۸؛ بررسی سند خطبههای افتخاریه، بیان و تطنجیه امام علی(ع)، ۲۴۲۷۹.
[۱۹]. حافظ برسی (متوفی: ۸۱۳ق)، رجب بن محمد، مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیر المؤمنین(ع)، محقق و مصحح: عاشور، علی، ص ۲۶۸، أعلمی، بیروت، چاپ اول، ۱۴۲۲ق؛ دهدارى شیرازى (متوفی: ۱۰۱۶ق)، محمد بن محمود، شرح خطبه البیان، محقق و مصحح: اکبرى ساوى، محمد حسین، ص ۱۳، نشر صائب، تهران، چاپ دوم، ۱۳۸۰ش؛ مرعشی (متوفی: ۱۰۱۹ق)، قاضى نور الله، إحقاق الحق و إزهاق الباطل، ج ۷، ص ۶۰۸، مکتبه آیه الله المرعشی النجفی، قم، چاپ اول، ۱۴۰۹ق؛ فیض کاشانى (متوفی: ۱۰۹۱ق)، ملا محسن، کلمات مکنونه من علوم أهل الحکمه و المعرفه، محقق و مصحح: عطاردى، عزیز الله، ص ۱۹۶، انتشارات فراهانى، تهران، چاپ دوم، ۱۳۶۰ش؛ عبد الصمد همدانى (متوفی: ۱۲۱۶ق)، بحر المعارف، محقق و مصحح: استاد ولى، حسین، ج ۲، ص ۵۶۲، انتشارات حکمت، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
[۲۰]. قال امام المتّقین- کرّم اللّه وجهه: «انا بکلّ شىء علیم.»؛ مناقب مرتضوى،ص ۱۳۶.
[۲۱]. ر.ک: ابن شهر آشوب مازندرانی (متوفی: ۵۸۸)، مناقب آل أبی طالب(ع)، ج ۲، ص ۳۸۵ و ۳۸۶، انتشارات علامه، قم، چاپ اول، ۱۳۷۹ق؛ علوی (قرن پنجم)، محمد بن علی بن الحسین، المناقب (الکتاب العتیق)، محقق و مصحح: موسوی بروجردی، حسین، ص ۱۱۵،دلیل ما، قم، چاپ اول، ۱۴۲۸ق؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۳۹، ص ۳۴۷، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
[۲۲]. با این عبارت: «باب اول آیات با برکات قرآنى که در شأن امیر المؤمنین، قدوه المحقّقین، یعسوب الواصلین، مطلوب الکاملین، امام المشارق و المغارب، اسد اللّه الغالب، على بن ابى طالب -کرّم اللّه وجهه- نازل شده و متعلّق بها»؛ مناقب مرتضوى، ص ۳۱.
[۲۳]. «باب دویم در بیان احادیثى که سید المرسلین – صلّى اللّه علیه و آله و سلّم- در مناقب امیر المؤمنین- کرّم اللّه وجهه- فرموده»؛ همان، ص ۷۵.
[۲۴]. «باب سیّم در بیان بعضى از فضایل افضل اصفیا و اوّل اولیا امیر المؤمنین و امام العارفین على مرتضى -کرّم اللّه وجهه- و ما یتعلّق بها»؛ همان، ص ۱۳۵.
[۲۵]. «باب چهارم در بیان عقد و نکاح سلطان الاولیا على مرتضى با سیّده النّساء فاطمه زهرا -علیها التّحیه و الثّناء- و ما یتعلّق بها»؛ همان، ص ۲۳۷.
[۲۶]. «باب پنجم در بیان علم و کشف امیر المؤمنین و امام المتّقین و الاعلمین اسد اللّه الغالب على بن ابى طالب -کرّم اللّه وجهه- و ما یتعلّق بها»؛ همان، ص ۲۴۵.
[۲۷]. «باب ششم در بیان خوارق عادات و ظهور کرامات معجز آیات امام العارفین على مرتضى -کرّم اللّه وجهه- و ما یتعلّق بها»؛ همان، ص ۳۰۱.
[۲۸]. «باب هفتم در بیان زهد و ورع امیر المؤمنین – کرّم اللّه وجهه- و ما یتعلّق بها»؛ همان، ص ۳۴۹.
[۲۹]. همان، ص ۳۵۹.
[۳۰]. «باب نهم در بیان شجاعت و قوت اسد اللّه الغالب امیر المؤمنین و امام الاشجعین على بن ابى طالب – کرّم اللّه وجهه- و ما یتعلّق بها»؛ همان، ص ۳۷۱.
[۳۱]. همان، ص ۴۴۵.
[۳۲]. «باب یازدهم در بیان خلافت صورى و معنوى امام على الاطلاق و خلیفه بالاستحقاق، اسد اللّه الغالب امیر المؤمنین، وصىّ سید المرسلین، على بن ابى طالب – کرّم اللّه وجهه- و ما یتعلّق بها»؛ همان، ص ۴۵۷.
[۳۳]. «باب دوازدهم در بیان انتقال امیر المؤمنین، امام المتّقین، على مرتضى از عالم فنا به عالم بقا به یمن حصول درجه شهادت و واصل شدن به ذات خداوند – جلّ و علا- و ما یتعلّق بها»؛ همان، ص ۴۷۳.
[۳۴]. همان، ص ۴۸۷.
پاسخ دهید