تردیدى نیست که امام على علیه السلام آنچه را از رسول خدا صلى الله علیه و آله فرا مى گرفت، نگارش مى کرد . و از این نگاشته ها ، با عناوین گوناگون در منابع حدیثى و تاریخى یاد شده است . تعابیرى چون : کتاب على ، صحیفه فى قراب السیف ، صحیفه أمیر المؤمنین ، کتاب رسول اللّه ، الجامعه و . . . در احادیث منقول ، بر این امر گواهى مى دهد. بجز این تعبیرها ، در روایت هاى دیگرى نیز از مسئله کتابت حضرت امیر سخن رفته است که نمونه اى از این روایات عبارت اند از:
۱ – علی بن إبراهیم بن هاشم ، عن أبیه ، عن حماد بن عیسى ، عن إبراهیم بن عمر الیمانی ، عن أبان بن أبی عیاش ، عن سلیم بن قیس الهلالی ، قال : قلت لأمیر المؤمنین علیه السلام : إنّی سمعت من سلمان والمقداد وأبی ذرٍّ شیئا من تفسیر القرآن وأحادیث عن نبیّ اللّه صلى الله علیه و آله غیر ما فی أیدی الناس ، ثمّ سمعت منک تصدیق ما سمعت منهم ، ورأیت فی أیدی الناس أشیاء کثیره من تفسیر القرآن ومن الأحادیث عن نبیّ اللّه صلى الله علیه و آلهأنتم تخالفونهم فیها ، وتزعمون أنّ ذلک کلَّه باطل ، أفترى الناس یَکذبون على رسول اللّه صلى الله علیه و آلهمتعمّدین ، ویفسّرون القرآن بآرائهم ؟ قال : فأقبل علیَّ فقال : قد سألتَ فافهم الجواب ؛ إنَّ فی أیدی الناس حقّا وباطلاً ، وصدقا وکذبا ، وناسخا ومنسوخا ، وعاما وخاصا ، ومحکما ومتشابها ، وحفظا ووهما . . . وقد کنت أدخل على رسول اللّه صلى الله علیه و آله کلَّ یوم دخلهً وکلَّ لیله دخلهً فیخلینی فیها أدور معه حیث دار ، وقد عَلِم أصحاب رسول اللّه صلى الله علیه و آله أنه لم یَصنع ذلک بأحد من الناس غیری ، فربما کان فی بیتی یأتینی رسول اللّه صلى الله علیه و آلهأکثرُ ذلک فی بیتی ، وکنت إذا دخلت علیه بعض منازله أخلانی وأقام عنّی نساءه ، فلا یبقى عنده غیری ، و إذا أتانی للخلوه معی فی منزلی لم تقم عنّی فاطمه ولا أحد من بنیَّ . وکنت إذا سألته أجابنی ، و إذا سکتُّ عنه وفنیتْ مسائلی ابتدأنی ، فما نزلتْ على رسول اللّه صلى الله علیه و آلهآیه من القرآن إلاّ أقرأنیها وأملاها علیَّ فکتبتها بخطی وعلَّمنی تأویلها وتفسیرها ، وناسخها ومنسوخها ، ومحکمها ومتشابهها ، وخاصّها وعامّها ، ودعا اللّه أن یعطینی فهمها وحفظها ، فما نسیتُ آیهً من کتاب اللّه «ولا علما أملاه علیَّ وکتبته» ، منذ دعا اللّه لی بما دعا ، وما ترک شیئا علّمه اللّه من حلال ولا حرام ولا أمرٌ ولا نهی کان أو یکون ولا کتاب منزل على أحد قبله من طاعه أو معصیه إلاّ علّمنیه وحفظته ، فلم أنْسَ حرفا واحدا ، ثمّ وضع یده على صدری ، ودعا اللّه لی أن یملأ قلبی علما وفهما وحکما ونورا ، فقلت : یا نبیَّ اللّه ، بأبی أنت واُمّی ، منذ دعوتَ اللّه لی بما دعوت لم أنس شیئا ولم یفتنی شیء لم أکتبه ، أفتخوّف علیَّ النسیان فیما بعد ؟ فقال : لا ، لست أتخوّف علیک النسیان والجهل.
۲ – حدّثنا محمّد بن إسماعیل ، عن عبد الرحمن بن أبی نجران ، عن عبد اللّه بن أیّوب عن أبیه قال : سمعت أبا عبد اللّه علیه السلام یقول : ما ترک علیٌّ شیعهً وهم یحتاجون إلى أحد فی الحلال والحرام حتّى أنّا وجدنا فی کتابه أرش الخدش.
قال : ثمّ قال : أما إنّک إن رأیت کتابه لعلمت أنّه من کتب الأوّلین.
۳ – حدّثنا محمّد بن عیسى ، عن الحسین بن سعید ، عن جعفر بن بشیر ، عن رجل عن أبی عبد اللّه علیه السلامقال : ما ترک علیٌّ علیه السلام شیئا إلاّ کتبه حتى أرش الخدش.
۴ – و من کلام الحسین علیه السلام لمعاویه : نحن نقول أهل البیت : إنّ الأئمّه منّا ، و إنّ الخلافه لا تصلح إلاّ فینا ، و إنّ اللّه جعلنا لها فی کتابه وسنّه نبیّه ، و إنّ العلم فینا ونحن أهله ، وهو عندنا مجموع کلُّه بحذافیره ، و إنّه لا یحدث شیء إلى یوم القیامه حتى أرش الخدش ، و إلاّ هو عندنا مکتوب بإملاء رسول اللّه صلى الله علیه و آله وبخط علیٍّ علیه السلام بیده.
۵ – حدّثنا أحمد بن محمّد ، عن القاسم بن یحیى ، عن الحسن بن راشد قال : سمعت أبا إبراهیم یقول : إنّ اللّه أوحى إلى محمّد صلى الله علیه و آله أنّه قد فنیت أیّامک ، وذهبت دنیاک ، واحتجْتَ إلى لقاء ربِّک ، فرفع النبیّ صلى الله علیه و آله یده إلى السماء وقال : اللهم عِدَتک التی وعدتنی أنّک لا تخلف المیعاد! فأوحى اللّه إلیه أن ائت أحدا أنت ومن تثق به . فأعاد الدعاء ، فأوحى اللّه إلیه : امض أنت وابن عمّک حتى تأتی احدا ، ثمّ لتصعد على ظهره فاجعل القبله فی ظهرک ، ثمّ ادع وأحسّ الجبل بمجیئک ، فإذا حسّک فاعمد إلى جفره منهنّ اُنثى وهی تدعى الجفره،تجد قرینها الطلوع، وتشخب أوداجها دما وهی التی لک ، فمُر ابن عمّک لیقم إلیها فیذبحها ویسلخها من قِبل الرقبه ، ویقلب داخلها فتجده مدبوغا ، وساُنزل علیک الروح ، وجبرئیل معه داوه و قلم ومداد لیس هو من مداد الأرض ؛ یبقى المداد ویبقى الجلد ، لا یأکله الأرض ولا یبلیه التراب ، لا یزداد کل ما ینشر إلاّ جده ، غیر أنّه یکون محفوظا مستورا ، فیأتی وحی یعلم ماکان وما یکون إلیک ، وتُملیه على ابن عمّک ، ولیَکتب ویمدّ من تلک الدواه . فمضى ص حتى انتهى إلى الجبل ، ففعل ما أمره ، فصادف ما وصف له ربه فلمّا ابتدأ فی سلخ الجفره نزل جبرئیل والروح الأمین وعدّه من الملائکه لا یحصی عددَهم إلاّ اللّه ومن حضر ذلک المجلس ، ثمّ وضع علیٌّ علیه السلام الجلد بین یدیه وجاء به والدواه والمداد أخضر کهیئه البقل وأشدّ خضرا وأنور ، ثمّ نزل الوحی على محمّد صلى الله علیه و آله ، وجعل یملی على علیٍّ علیه السلام ، ویکتب علی أنّه یصف کل زمان وما فیه ، و غمزه بالنظر والنظر ، وخبره بکل ماکان وما هو کائن إلى یوم القیامه ، وفسّر له أشیاء لا یعلم تأویلها إلاّ اللّه والراسخون فی العلم ، فأخبره بالکائنین من أولیاء اللّه من ذرّیّته أبدا إلى یوم القیامه ، وأخبره بکلّ عدوٍّ یکون لهم فی کل زمان من الأزمنه حتى فهم ذلک وکتب ، ثمّ أخبره بأمر یحدث علیه وعلیهم من بعده ، فسأله عنها فقال : الصبر الصبر ، وأوصى الأولیاء بالصبر ، وأوصى إلى أشیاعهم بالصبر و التسلیم حتى یخرج الفرج ، وأخبره بأشراط أوانه وأشراط تولده وعلامات تکون فی ملک بنی هاشم ، فمِن هذا الکتاب استخرجت أحادیث الملاحم کلها ، أو صار الوصی إذا أفضى إلیه الأمر تکلّم بالعجب.
۶ – حدّثنا أحمد بن محمّد ، عن الحسین بن سعید ، عن فضاله بن أیّوب ، عن القاسم ، عن برید بن معاویه العجلی ، عن محمّد بن مسلم قال : قال أبو جعفر علیه السلام : إنّ عندنا صحیفه من کتب علیٍّ طولها سبعون ذراعا ، فنحن نتّبع ما فیها لانعدوها . وسألته عن میراث العلم ما بلغ ، أ جوامع هو من العلم أم فیه تفسیر کل شیء من هذه الاُمور التی تتکلم فیه الناس مثل الطلاق والفرائض؟
فقال : إنّ علیا علیه السلام کتب العلم کلَّه القضاء والفرائض ؛ فلو ظهر أمرنا لم یکن شیء إلاّ فیه نمضیها.
۷ – أبی رحمه الله قال : حدّثنا سعد بن عبد اللّه ، عن أحمد بن محمّد بن عیسى ، عن الحسین بن سعید ، عن حماد بن عیسى ، عن إبراهیم بن عمر الیمانی ، عن أبی الطفیل ، عن أبی جعفر علیه السلام قال : قال رسول اللّه صلى الله علیه و آلهلأمیر المؤمنین : اکتب ما اُملی علیک.
قال : یا نبیّ اللّه ، أوَ تخاف علَیَّ النسیان؟ فقال : لستُ أخاف علیک النسیان وقد دعوتُ اللّه لک أن یحفظک ولا ینسیک ، ولکن اکتب لشرکائک.
قال : فقلت : ومَن شرکائی یا نبیّ اللّه ؟
قال : الأئمّه من ولدک ؛ بهم تسقى اُمّتى الغیث ، وبهم یستجاب دعاؤهم ، وبهم یصرف اللّه عنهم البلاء ، وبهم تنزل الرحمه من السماء ، وهذا أوّلهم ـ وأومى إلى الحسن ثمّ أومى بیده إلى الحسین ثمّ قال : ـ الأئمّه من ولده.
دوم : مکتوباتى که با نام و تعبیر خاص از آن یاد گردیده ، به صورت واقعى و تاریخى اش بر جاى نمانده است . لکن در لابه لاى کتب حدیث و تاریخ مى توان به برخى از متون آن دست یافت.
بازسازى و بازیافت مکتوبات حدیثى در صدد است که این عناوین را در حد امکان در یک مجموعه گردآورد. بر بازسازى مکتوبات حدیثى ائمه علیهم السلام و بویژه امام على علیه السلام این فواید مترتب است:
۱ – نشان دادن رواج کتابت حدیث در دوره پیامبر صلى الله علیه و آله و پس از آن ؛
۲ – شناسایى موضوعات و مطالب مورد اهتمام ائمه علیهم السلام ؛
۳ – شناسایى موارد نقل به معنا ؛
۴ – سهولت ارزیابى نسبت به برخى از روایات.
بر پایه این فوائد تلاش مى شود در این نوشتار بخشى از مکتوبات امام على علیه السلام بازسازى و گردآورى شود.
عناوین مورد نظر که در لابه لاى احادیث از آن یاد شده است عبارت اند از : کتاب على ، ۲ . صحیفه الفرائض ، ۳ . الجامعه ، ۴ . الجفر ، ۵ . صحیفه أمیر المؤمنین ، ۶ . صحیفه فى قراب السیف ، ۷ . الصحیفه ، ۸ . صحیفه مختومه ، ۹ . صحیفه صغیره ، ۱۰ . الکتاب ، ۱۱ . کتاب رسول اللّه.
روایات مرتبط با این عناوین به دو گروه تقسیم مى شوند . برخى درباره این عناوین و بیان ویژگى ها و خصوصیات آنهاست و برخى حاوى محتوا و مضمون مندرج در ذیل این عناوین است ، یعنى از این مکتوبات مطلبى را نقل مى کند. از سوى دیگر این عناوین گرچه به حسب ظاهر متعدد و مختلف اند ، اما شواهدى وجود دارد که برخى از آنها نام یک مجموعه است . شناسایى وحدت یا تعدد این عناوین کارى دشوار ولى لازم است.
سوم : برپایه مطالب پیش گفته ، مباحث این نوشتار در دو بخش مستقل عرضه مى گردد . در بخش نخست روایات و مطالب درباره این عناوین و برخى موضوعات دیگر به بحث گذارده مى شود و در بخش دوم نصوص و متون این عناوین بر پایه روایات استخراج ، تنظیم و عرضه مى گردد.
در هر یک از دو بخش ، مطالب در ضمن فصولى عرضه خواهد شد . از این رو ساختار کلى نوشتار چنین است:
بخش اول : درباره کتاب علیّ علیه السلام
فصل یکم : مرورى درباره منابع مربوط به کتاب على علیه السلام ؛
فصل دوم : بازسازى هاى انجام یافته ؛
فصل سوم : پژوهشى در وحدت و تعدد عناوین کتاب على علیه السلام.
بخش دوم : متن کتاب على علیه السلام
فصل یکم : کتاب على علیه السلام ؛
فصل دوم : صحیفه فى قراب السیف ؛
فصل سوم : مِنْ کُتُبِ على علیه السلام.
مقدمه :
یکم . میراث مکتوب و میراث مفقود
الف . میراث مکتوب بشرى، همچون دیگر نمادهاى تمدنى، در طول تاریخ ، دچار آسیب هاى جدّى و فراوان شده است. در میان علل و عوامل این سه عامل ، بیش از همه نقش داشته است : ۱ . جنگ و غارت، ۲ . حب و بغض هاى فردى، قبیله اى، سیاسى و مذهبى ، و ۳ . ناآگاهى و نادانى. از شگفتى هاى زندگى بشر و قدرت فکر و دانش و توان او این است، که خود ، راه حل هایى براى جبران آسیب هاى یاد شده کشف کرده و تا اندازه اى به ترمیم آسیب دیدگى ها پرداخته است.
مفقود شدن میراث مکتوب بر اثر عوامل پیش گفته (چون : جنگ، جهل و حب و بغض) ، خسارتى بزرگ براى تمدن انسانى است ؛ ولى در این نیم قرن، اندیشه و دانش بشر ، به کشف طُرُقى براى بازسازى و بازیابى میراث مفقود ، دست یافته است. موردْ پژوهى یا بازسازى میراث مفقود ، عنوانى است که براى چنین بازیابى هایى به کار مى رود. جرقه اصلى این کار ، در حوزه میراث اسلامى ، توسط خاورشناسان زده شد. پس از آن ، برخى محققان مسلمان ، به تحلیل برخى منابع کهن تاریخى پرداخته و در سایه آن ، به شناساندن مصادر و منابع آن کتب ، رو کردند.
در میان محقّقان عرب ، سال هاست که بازسازى متون ، در حوزه میراث اسلامى ، بویژه تاریخ اسلام ، رواج دارد و البته هنوز گام هاى نخستین را پشت سر مى گذارد و ضوابط و اصول آن ، تدوین نگشته و چنان که باید ، به قلم نیامده است و شاید همین ، سبب شده است که رونق بایسته را نداشته باشد . این بازسازى ، در عرصه میراث شیعى ، حرکتى بسیار کُند داشته و در بسیارى از مراکز علمى ، پدیده اى شناخته شده نیست و بجز از سوى تنى چند از محقّقان که دغدغه هایى داشته و کارهایى را به ثمر رسانده اند ، پیگیرى نشده است.
در این زمینه مى توان از پژوهش هاى جواد على درباره تاریخ الطبرى و تاریخ المسعودى و نیز تحقیق شاکر محمود عبد المنعم درباره الإصابهى ابن حجر یاد کرد. این تلاش ها سبب شد که حرکت به سمت قاعده مند کردن بازیابى ها و بازسازى ها ، در دستور کار پژوهشگران قرار گیرد.
ب . برخى نگارش ها در جهت قاعده مند کردن این کار ، تا آن جا که نویسنده این سطور (در حوزه کارهاى عربى و فارسى) بدان دست یافته ، از این قرار است:
۱ – القواعد المنهجیّه فى التنقیب عن المفقود من الکتب والأجزاء التراثیّه ، حکمت بشیر بن یاسین ، ریاض : مکتبه المؤیّد ، ۱۴۱۳ق.
۲ – «موردپژوهشى و بازسازى متون مفقود»، رسول جعفریان، مقاله چاپ شده در : مقالات تاریخى (دفتر هشتم) ، سال ۱۳۷۹ش.
۳ – «بازسازى متون مفقود در حوزه دانش هاى حدیث» ، مهدى مهریزى، مقاله چاپ شده در : میراث حدیث شیعه ، دفتر ششم ، ۱۳۸۰ش (۱۴۲۲ق) .
۴ – کتب التراث بین الحوادث و الانبعاث ، حکمت بشیر بن یاسین، دمام : دار ابن الجوزى ، ۱۴۲۴ق.
۵ – «شیوه هاى بازسازى میراث مفقود اسلامى» ، على راد ، مقاله چاپ شده در : آینه پژوهش ، ش ۱۰۱، آذر و دى ۱۳۸۵.
این مقاله ، معرفى توصیفى کتاب : کتب التراث بین الحوادث و الانبعاث است.
۶ – بازسازى متون کهن حدیث شیعه ، سیّد محمّد عمادى، تهران : دار الحدیث ـ کتاب خانه و مرکز اسناد مجلس شوراى اسلامى ، ۱۳۸۸ش.
ج . براى پرداختن به این موضوع ، باید برخى مباحث و محورها ، مورد کاوش قرار گیرند ، از قبیل:
۱ – ضرورت و اهداف بازسازى متون مفقود ،
۲ – روش و چگونگى بازسازى ،
۳ – نقد و بررسى کارهاى انجام شده ،
۴ – تعیین حوزه هاى نیازمند بازسازى.
بازسازى متون ، مى تواند اهداف زیر را دنبال کند:
۱ – آشنایى با اندیشه ها و سرچشمه هاى فکرى مؤلّفان و صاحبان آثار ،
۲ – شناخت اوضاع علمى و فرهنگى دوره هاى مختلف تاریخى ،
۳ – نشان دادن تطوّرات و فراز و نشیب هاى علوم و مکتب هاى علمى ،
۴ – فراهم شدن شرایط تدوین تاریخ علوم اسلامى ،
۵ – کشف پیوندهاى علمى و فرهنگى میان دوره هاى اسلامى.
به نظر مى رسد که یادکردِ اهداف ، براى تبیین ضرورت این حرکت علمى کافى باشد.
روشن است که این حرکت علمى ، چون در آغاز راه است ، با دشوارى هاى پرشمارى مواجه خواهد بود که برخى محقّقان ، به آنها اشاره کرده اند . در کنار شناخت دشوارى ها و بر پایه نقد و بررسى کارهاى انجام شده از این نوع در جهان ، مى باید آیین نامه و ضوابط بازسازى تدوین گردد تا بتوان به تمامى اهداف مورد نظر ، دست یافت . به نظر مى رسد در تدوین هر آیین نامه یا مجموعه ضوابط براى بازسازى متون ، ضرورى است مراحل چهارگانه زیر ، منظور نظر قرار گیرد:
۱ – اثبات اثر ،
۲ – انتساب اثر به نویسنده ،
۳ – جستجو و بازیابى ،
۴ – چینش و تدوین.
هر یک از این مراحل ، اصول و قواعد مخصوص به خود را دارد که باید منظورنظر قرار گیرد و چنان که اشاره شد ، بهترین بستر براى تدوین مجموعه ضوابط ، بررسى و نقد علمى کارهاى انجام شده است ؛ چرا که از خلال این نقد ، قوّت ها و کاستى ها آشکار مى گردند و حاصل ، راه نماى کارآمدى براى تدوین ضوابط خواهد بود.
دوم. بازسازى متون مفقود شیعه در حوزه حدیث
الف . در نوشته اى دیگر، گزارشى آمارى از تألیفات حدیثى و رجالى شیعه در قرون اوّلیه (اول تا چهارم هجرى) ارائه کردم . در آن جا به سخن شیخ حرّ عاملى که : «در عصر حضور ائمه علیهم السلام ، شش هزار و ششصد کتاب حدیثى نوشته شد» و نیز سخن برخى محقّقان که : «در آن عصر ، بیش از یکصد کتاب رجالى تألیف گشت» ، اشاره گردید . از این میان ، آنچه به طبع رسیده ، بسیار اندک است و پیداست که از مابقى آثار ، نسخه اى برجاى نمانده تا تصحیح گردد.
استخراج موادّ این آثار از لابه لاى نوشته هاى قرون بعد ، و بازسازى این آثار ، تنها راه دستیابى دوباره به آنهاست.
بى شک ، همان آثار و نوشته ها ، دست مایه صاحبان اصول اربعه حدیث (کتب اربعه) بوده اند ، چنان که نوشته هاى رجالى آن دوره ، منبع و مأخذ صاحبان اصول اربعه رجال ، قرار گرفته اند.
ب . در حوزه مطالعات حدیثى شیعه ، برخى از کارهاى انجام شده ، عبارت اند از:
مقتل الحسین ابو مِخنَف که در طول دهه هاى گذشته ، سه بار ، توسّط آقایان : محمّد باقر محمودى ، حسن غفّارى و محمّد هادى یوسفى غروى ، بازسازى و تدوین شده است.
تفسیر القرآن الکریم ابو حمزه ثابت بن دینار ثمالى ، کتاب الولایه ى ابن عُقده و مناقب أمیر المؤمنین ابن مَردویِه که هر سه کتاب ، توسط فاضل پرتلاش ، آقاى عبدالرزّاق حِرزالدین ، بازسازى و تحقیق شده اند ؛
تسمیه من شهد مع أمیر المؤمنین فى حُروبه و رجال ابن الغضائرى که استاد محمدرضا حسینى جلالى جمع و تحقیق نموده اند ؛
الحاوى فى رجال الشیعه الإمامیه ى ابن ابى طَى و کتاب الولایه ى محمّد بن جریر طبرى که با تلاش محقّق ارجمند و سختکوش ، آقاى رسول جعفریان ، پژوهش و بازآفریده شده اند.
همچنین از بازسازى کتاب قضایا محمّد بن قیس البجلى توسّط آقاى بشیر محمدى مازندرانى مى توان نام برد.
تحلیل مبانى تحقیق و بررسى و نقد علمى ـ روش شناختى این آثار بازیافته ، مى تواند محقّقان را با چند و چون بازسازى آشنا سازد و در دستیابى به ضوابط و قواعد آن ، مددى باشد.
ج . بازسازى متون مربوط به قرون اولیه اسلامى ، عرصه اى فراخ دارد که ما تنها در حوزه میراث شیعى حدیث و رجال ، به چند مورد ، اشاره مى کنیم:
۱ – مکتوبات حدیثى ائمه علیهم السلام . در لابه لاى کتب فهرست و تاریخ ، نزدیک به یکصد اثر به امامان شیعه منسوب شده اند که تنها از برخى از آنها نسخه اى بر جاى مانده و از آن میان ، تعداد اندکى به چاپ رسیده اند . از بخش مفقود این مجموعه ، بازسازى صحیفهُ علىٍّ توسط دکتر رفعت فوزى به انجام رسیده و کتاب علىٍّ توسّط آقاى حامد ناجى اصفهانى و سیّد على سجادى زاده ، بازیابى و بازسازى شده است و بازسازى سایر آثار ائمه ، کارى لازم و بر زمین مانده است.
۲ – اصول أربعمئه . مى دانیم که در نوشته هاى ابن شهرآشوب و مؤلّفان پس از وى ، تعداد اصول حدیثى شیعه ، «چهارصد» گفته شده و از این میان ، در رجال النجاشى و الفهرست شیخ طوسى ، از ۶۶اصل ، نام برده شده است . شیخ آقا بزرگ تهرانى ، تعداد ۱۱۷اصل را بر شمرده است و در مقدّمه المعجم المفهرس لألفاظ أحادیث «بحار الأنوار» ، به ۱۲۲اصل ، اشاره شده است.
آنچه از این اصول به طبع رسیده ، شانزده اصل است . بازسازى سایر اصول ، در روشن سازى منابع نخستینِ حدیث شیعه بسیار مؤثّر خواهد بود.
۳ – کتب رجال . آنچه امروزه از منابع رجالى شیعه در دسترس است ، آثار قرن چهارم به بعد است . از دوره هاى پیشین ، تنها کتاب الرجال بَرقى (م ۲۷۴یا ۲۸۰ق) بر جاى مانده و کتاب الرجال ابن عُقده (م ۳۳۳ق) نیز برحسب اعتراف شیخ طوسى ، در کتاب الرجال وى ، جاى گرفته است که البته قابل بازسازى است.
آنچه در این جا رُخ مى نماید ، این است که دسترس نیافتن به کتب رجال گذشتگان ، گاه ، توهّم انقطاع و گسست از دوره هاى پیشین را به ذهن مى آورد که توثیقات رجالى را با مشکل جدّىِ «حسّى نبودن» ، مواجه ساخته است و بازسازى مصادر کهن ، این توهّم را دفع مى کند و اشکال حسّى نبودن توثیقات نیز برطرف مى گردد.
آیه اللّه سیّد ابو القاسم خویى ، این اشکال را چنین طرح کرده است:
اگر گفته شود اخبار عالمان رجال ، از وثاقت و مدح ، ناشى از گمان و اجتهاد است و از این رو ادلّه حجیّت خبر ثقه ، آن را شامل نمى گردد ـ زیرا این ادلّه شامل خبر حدسى نیست ـ ، . . . [پاسخْ این است که] صاحبان کتب تراجم گفته اند از زمان حسن بن محبوب تا زمان شیخ طوسى ، بیش از یکصد کتاب در علم رجال ، تألیف شده است.
با تأسّف ، از این آثار ، جز دو مورد یاد شده ، چیزى در دست نیست.
نجاشى در کتاب الرجال خود از نزدیک به پنجاه کتاب در زمینه : رجال ، جرح وتعدیل ، ممدوحان و مذمومان ، و … یاد مى کند و شیخ طوسى در الفهرست ، از هیجده اثر.
تعابیر نجاشى در کتاب الرجال ، نشان مى دهد که وى تعداد معتنابهى از این آثار را دیده است ؛ تعابیرى مانند : وأجازنى جمیعَ کتبه ، قرأتُ بعضها على والدى ، نَقلتُها من خطّ أبى العباس ، قرأتُ کتابَه المسمّى «کتاب الکرّ والفرّ» و یا تعبیر : ما رأیت هذا الکتاب.
یک نمونه از کتاب هاى قابل بازیابى از درون الرجال نجاشى و دیگر کتب رجال ، کتاب احمد بن على بن نوح است که نجاشى ، ابو داوود و علامه حلّى ، در موارد بسیارى ، با عنوان «ذکره أبوالعباس» ، از آن ، نقل کرده اند.
امید است که با همّت و تلاش علمى محقّقان و ارباب پژوهش ، شاهد بازسازى عالمانه بسیارى از این متون باشیم.
سوم. بازسازى «کتابُ علىٍّ علیه السلام»
الف . چنان که در بخش اول این کتاب مى خوانید ، از نیمه قرن سوم ، بحث «کتاب على» یا «صحیفه على» در آثار و نوشته هاى عالمان شیعى مورد توجه قرار گرفته است و تاکنون در ۳۱پژوهشِ معاصر (از میان پژوهش هاى منتشر شده) ، به گونه اى درباره «کتاب على» سخن گفته شده است ، که برخى به گردآورى نظر داشته و گروهى به تحلیل پرداخته اند.
در میان این ۳۱اثر ، چهار نوشته مستقل ، به گردآورى (و به تعبیر دیگر : بازسازى کتاب على) اختصاص دارد:
۱ – صحیفه على بن أبى طالب، رفعت فوزى، ۱۴۰۶ق، کتاب.
۲ – صحیفه امیر المؤمنین، محمد صادق نجمى، ۱۳۷۶ش، مقاله.
۳ – در جستجوى «کتابِ على» ، سید على سجادزاده، ۱۳۷۹ش، پایان نامه کارشناسى ارشد.
۴ – بازسازى «کتابِ على»، حامد ناجى، ۱۳۸۰ش، مقاله.
در کتاب نخست ، هفت روایت و در اثر دوم ، نُه روایت و در اثر سوم ، ۱۰۴روایت و در اثر چهارم ، ۱۱۵روایت ، جمع شده است.
دو نوشته اول ، به صحیفه علىّ نظر داشته اند و دو اثر دوم به کتابُ علىّ.
ب . کارهایى که در کتاب حاضر انجام شده است ، عبارت اند از:
۱ – تفکیک روایاتِ درباره کتابِ على و یا صحیفه على از روایاتى که منقول از کتابِ على و صحیفه على هستند. این خلط یا عدم تفکیک ، در بسیارى از نوشته هاى یاد شده ، به چشم مى خورَد.
۲ – تحقیقى درباره وحدت یا تعدد عناوین مربوط به کتاب على در روایات.
در بخش نخست این کتاب ، به کمک قرائن و شواهد داخلىِ موجود در احادیث ، به این نتیجه رسیده ایم که تنها دو اثر توسط امیر المؤمنین علیه السلام نوشته شده است : یکى صحیفه على که مختصر بوده و توسط پیامبر صلى الله علیه و آلهاملا شده است و دیگرى کتابِ على که مفصل بوده و پس از رحلت پیامبر صلى الله علیه و آله مکتوب گردیده است. عناوین دیگر، به گونه اى ، به این دو عنوان برمى گردند. به همین جهت ، در این اثر ، روایات متعلق به آن دو کتاب را در دو فصل مجزا و ذیل دو عنوان آورده ایم و از صحیفه علىّ پنجاه حدیث و از کتابُ علىّ یکصد و پنجاه حدیث ، شناسایى و ارائه کرده ایم.
ضمنا شش روایت را هم چون نتوانستیم مشخص کنیم که به کدام یک از دو عنوان پیش گفته مربوط اند ، در فصلى مستقل ، در آخر کتاب آورده ایم.
شایانِ ذکر است که درباره کتابُ علىّ ، پس از این مرحله ، کارهاى دیگرى نیز سزاوار پژوهش و تحقیق است ـ که نویسنده ، امیدوار است در فرصتى دیگر بتواند بدان بپردازد و یا دیگر محققان ، آن را در دستور کار قرار دهند ، از جمله:
۱ – تحلیل اسناد کتابِ علىّ و صحیفه علىّ
۲ – تحلیل محتوا و مضامین روایات کتاب علىّ و صحیفه علىّ
۳ – ترجمه روایات به زبان فارسى و زبان هاى دیگر.
امیدواریم این تلاش ، راهى را به سوى بازسازى میراث فرهنگى شیعه بگشاید ، إن شاء اللّه !
پاسخ دهید