در خصوص کتاب شناسی تاریخ عاشورا با سه گروه، منبع مواجه ایم: ۱٫ منابع قابل استناد، ۲٫ منابع غیر قابل استناد، ۳٫ منابع مفقود.

مقصود ما از منابع قابل استناد، آن دسته مآخذى هستند که هویت تاریخى داشته و نویسندگان آنها، معلوم، سرشناس و از عالمان روشمند بوده اند، هر چند دیده نقد خود را بر یک یک روایات آنان باز نگاه مى داریم.

منابع غیر قابل استناد و ضعیف را منابعى داستانى، بى سند و بى پشتوانه تاریخى مى دانیم که اخبار گزارش شده در آنها را تنها به شرط یافتن مؤیدات تاریخى و تقویت به وسیله دیگر مآخذ، مى پذیریم.

منابع قابل استناد

خوشبختانه منابع متعدد و قابل اتکایى از پنج قرن نخست به دست ما رسیده که به گزارش نهضت عاشورا پرداخته اند. ما در اینجا همه این منابع را به ترتیب تاریخى گزارش مى کنیم.

  1. طبقات الکبرى، ابن سعد (متوفى ۲۳۰)
  2. انساب الاشراف، بلاذرى (متوفى ۲۷۹)
  3. اخبار الطوال، دینورى (متوفى ۲۸۳)
  4. تاریخ طبرى (متوفى ۳۱۰) این کتاب از مهمترین منابع قیام حسینى است.

فرهنگ نامه مرثیه سرایى و عزادارى سیدالشهداء (ع)، ص: ۷۸

  1. الفتوح، ابن اعثم کوفى (متوفى حدود ۳۱۴)
  2. مقاتل الطالبیین، ابوالفرج اصفهانى (متوفى ۳۵۶)
  3. معجم الکبیر طبرانى (متوفى ۳۶۰)
  4. شرح الأخبار، قاضى نعمان (متوفى ۳۶۳)
  5. کامل الزیارات، ابن قولویه (متوفى ۳۶۸)
  6. امالى شیخ صدوق (متوفى ۳۸۱)
  7. ارشاد، شیخ مفید (متوفى ۴۱۳)
  8. روضه الواعظین، ابن فتال نیشابورى (متوفى ۵۰۸)
  9. اعلام الورى، طبرسى (متوفى ۵۴۸)
  10. مقتل الحسین خوارزمى (متوفى ۵۶۸)
  11. تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر (متوفى ۵۷۱)
  12. مناقب ابن شهر آشوب (متوفى ۵۸۸)
  13. الکامل فى التاریخ، ابن اثیر (متوفى ۶۳۰)
  14. مثیر الأحزان، ابن نما (متوفى ۶۴۵)
  15. تذکره الخواص، سبط ابن جوزى (متوفى ۶۵۳)
  16. الملهوف على قتلى المطفوف (لهوف) سید بن طاووس (متوفى ۶۶۴)
  17. کشف الغمه، اربلى (متوفى ۶۹۲)
  18. سیر اعلام النبلاء، ذهبى (متوفى ۷۴۸)

 

منابع غیر استناد

کتاب هاى تاریخ و سیره، چه در میان شیعیان و چه اهل سنّت و حتى غیر مسلمانان، واقعه عاشورا را به عنوان یک نقطه عطف و یک پیشامد مسلّم گزارش [۱]تاریخى است، اما تفصیل ها و جزئیات آن، مانند هر واقعه تاریخى دیگرى با تفاوت هایى در نقل ها و یا کاستى ها و مبالغه هایى قابل انتظار همراه بوده است. خوشبختانه منابع کهن تاریخى و سیره نگارى چنان دقیق و با تفصیل به عاشورا و کربلاء پرداخته اند که غرض ورزى ها، اشتباهات و کم دقتى هاى همزاد انسان، را به آسانى نشان مى دهد.

بر این اساس، کتاب ها و منابعى که گزارش هاى خود را نقادى نکرده و آنها را با منابع اصلى تاریخى برابر ننموده و یا به تعارض آنها با سیره و کرامت و شخصیت امام حسین علیه السلام و یارانش توجه نکرده اند، دچار ضعف گشته و از گردونه اعتبار و نقل و استناد خارج مى شوند.

هر اندازه تعداد این گزارش هاى بدون اصل و سند و یا نامتجانس با شخصیت کرامتمندانه و عزتمندانه عاشورائیان در کتابى بیشتر باشد، بر ضعف آن افزوده مى شود و هر اندازه این گزارش ها کمتر، کتاب از اعتبار بیشتر بهره مند مى گردد.

زمینه ها و عامل هایى چند، نیز این جریان را شدت بخشید که از جمله آنها، پیدایش سبک داستان پردازى و ارائه قرائت جذاب و مخاطب محور، از واقعه عاشورا بود. سبکى که برپایه گرایش طبیعى انسان به حکایت و نقل زیبایى وقایع روى داده، شکل گرفت و میل فطرى آدمیان به بزرگ داشتن و بزرگتر کردن قهرمانان خود، به آن کمک نمود. در این میان کسانى آیات و روایات باز دارنده از دروغ پردازى را با جعل اصطلاح «زبان حال» کنار زدند و یا حتى در برخى نمونه هاى معدود، دروغ را تجویز کردند. راه یافتن این زبان تخیلى، احساسى و داستانى به منبر و مرثیه و تعزیه، چرخه نقل شفاهى و نگارش کتبى را کامل کرد و پس از مدّتى آنچه به عنوان یک مرثیه یا مداحى و نقل حکایت و به منظور برانگیختن احساسات ساخته و خوانده شده بود، به کتاب ها راه یافت و از سوى برخى که میان منابع کهن و نزدیک به واقعه عاشورا با کتاب هایى که قرنها پس از آن به نگارش درآمده اند تفاوت چندانى نمى نهند، به صورت یک سند تاریخى و قابل ذکر درآمد.

این ها، همه افزون بر اشتباهات ناخواسته انسانى است که در نقل هاى تاریخى پیش مى آید، مانند خطاى حافظه در نقل شفاهى و خطاى باصره در هنگام نوشتن که به گاه نگارش و قرائت نسخه ها پیش مى آید، بویژه اگر نسخه، مغلوط و یا بدخط باشد. آنچه مایه امیدوارى پژوهشگران است، شکل هرمى این جریان ناخجسته است.

به این معنا که هر چند ممکن است تعداد کتاب هاى کنونى که مطالب

آمیخته از درست و نادرست دارند، فراوان به نظر رسد، اما پى یابى جریان نقل آنها، پژوهشگر را به تعداد انگشت شمارى از منابع مشخّص مى رساند که سرچشمه ورود این ادبیات تخیّلى و بدون پشتوانه تاریخى به جریان گزارش دهنده حماسه کربلا هستند.

محققان این مجموعه با بررسى صدها گزارش و مأخذیابى مرحله به مرحله هر یک از نقل ها، این چند کتاب معدود را شناسایى کرده و ساختار و ضعف هاى آنها را گوشزد کرده اند. این بدان معنا نیست که همه مطالب این کتاب ها نادرست و تحریف شده است، چه در این کتاب ها، گزارش هاى معتبر از کتاب هاى کهن و اصلى تاریخ و سیره نیز نقل شده است. مقصود ما آن است که بسیارى از گزارش هاى نادرست و یا بدون منبع و پشتوانه تاریخى در این کتاب ها یافت مى شود، که برخى با عملکرد و سیره رفتارى امام حسین علیه السلام و اهل بیت گرامیش ناسازگار است و برخى تنها احتمال وجودشان در منابع به ما نرسیده مى رود، وبدین جهت مطالب این گونه کتاب ها بدون ارزیابى قابل استناد نیستند، این منابع عبارت اند از:

  1. مقتل منسوب به ابومخنف
  2. نور العین فى مشهد الحسین علیه السلام
  3. روضه الشهداء
  4. المنتخب فى جمع المراثى و الخطب
  5. محرق القلوب
  6. اکسیر العبادات فى اسرار الشهادات «اسرار الشهاده»
  7. ناسخ التواریخ
  8. عنوان الکلام
  9. تذکره الشهداء
  10. معالى السبطین

 

منابع معاصر

منابع پس از قرن ۹ و ۱۰ آن اندازه متعددند که نمى توان به همه آنها پرداخت. اما به گونه ى کلى مى توان گفت اعتبار این کتب، تابع اعتبار منابع مورد استفاده آنها است. به سخن دیگر، هر اندازه گزارش کتب متأخر و معاصر متکى به کتاب هاى کهن تر و معتبرتر باشد و در نقل خود دقت کرده و رعایت امانت بیشترى کرده باشد، قابل اعتمادتر خواهد بود. نمى توان کتابى مانند «الکبریت الاحمر» را با وجود عالم بودن نویسنده آن، محمدباقر بیرجندى (۱۲۷۶- ۱۳۵۲ ق) که کتاب خود را با تتبع فراوان گردآورده معتبر و یا غیر معتبر دانست؛ زیرا برخى منابع آن، قابل اعتماد و برخى ضعیف هستند و هر چند مؤلف گاه به نقد برخى گزارش ها پرداخته، اما نقل بدون داورى مطالب از کتابهاى ضعیف نیز در آن کم نیست. گفتنى است بر همین اساس اعتبار بحارالأنوار، نفس المهموم و منتهى الآمال بیشتر است؛ زیرا اکثر گزارش هاى آنها قابل قبول و مستند به کتب کهن و معتبر هستند، به ویژه آن که محدث قمى رحمه الله با عنایت به منابع غیر قابل استناد در پاره اى  از موارد به ارزیابى روایات نیز پرداخته و لذا استفاده از آنها بلا مانع است، مشروط به این که مطالبى که در این کتابها از اهل بیت علیهم السلام نقل شده به منبع گزارش نسبت داده شود، نه به اهل بیت علیهم السلام.

نتیجه این سخن آن است که تنها به دلیل وجود یک گزارش تاریخى در کتاب هاى معاصر، هر چند مشهور و مورد توجه، نمى توان آن را یک سند قابل اتکاى تاریخى دانست و به استناد آن، مطلبى را به اهل بیت علیهم السلام نسبت داد، بلکه باید منبع آن نیز معلوم و سنجیده گردد.[۲]


[۱] محمد محمدى رى شهرى، فرهنگ نامه مرثیه سرایى و عزادارى سیدالشهداء (ع)، ۱جلد، نشر مشعر – تهران، چاپ: ۱۳۸۶،  

[۲] محمد محمدى رى شهرى، فرهنگ نامه مرثیه سرایى و عزادارى سیدالشهداء (ع)، ۱جلد، نشر مشعر – تهران، چاپ: ۱۳۸۶، ۱٫