مقدمه

یکی از عادتهای دیرینه علمای اسلام، مبارزه با بدعتهای به‌‌‌وجود آمده در جامعه اسلامی است. از این رو از صدر اسلام تا‌کنون چه بسیار کتابهایی در رد افراد بدعت‌‌گذار و ضال نگاشته شده است. در این میان بیش از دو قرن و نیم است که وهابیان در جهان اسلام فتنهای را شعلهور کرده‌اند که ظاهرش دعوت به اصلاح و دوری از مظاهر شرک است و باطنش تفرقهافکنی و ایجاد اختلاف میان مذاهب اسلامیاست. از این رو اقدامات این فرقه با اعتراضات فراوانی مواجه شده است و بسیاری از علمای اسلام از مذاهب مختلف به مقابله با افکار و عقاید آنان پرداختهاند که بررسی آنان مقاله‌ای جداگانه میطلبد. اما در این میان از مهم‌ترین نقادان مسلک محمد بن عبدالوهاب، شیخ سلیمان برادر وی است که بهعلت تاثیر‌گذاری بی‌بدیل آن عدهای از وهابیان به انکار این کتاب پرداخته و شبهاتی را علیه وی و کتابش مطرح کرده‌اند که در این نوشتار به بررسی آن میپردازیم.

سلیمان بن‌عبدالوهاب کیست؟[۱]

سلیمان بن‌عبدالوهاب تمیمی نجدی برادر تنی[۲] شیخ محمد است که از دانش بالاتری نسبت به وی برخوردار بود.[۳] او فقیه حنبلی و از قضات و علمای معتدل نجد است که در عیینه به دنیا آمد. او به همراه پدر در سال ۱۱۳۹ق روانه حریملاء شد[۴] و در همان‌جا به تحصیل علم نزد پدر و دیگر علمای نجد پرداخت[۵] و پس از وفات پدر قاضی آن شهر گردید.[۶]

اولین اقدام شیخ سلیمان در مقابله با افکار انحرافی برادرش به سال ۱۱۶۵ق، زمانیکه در حریملاء قاضی بود، بازمیگردد. طبق منابع دست اول وهابیت، شیخ سلیمان سبب شد تا اهالی حریملاء عهد خود را  با محمد بنعبدالوهاب نقض و محمد بنعبدالله بنمبارک، امیر شهر، را اخراج کنند. در این زمان بود که شیخ محمد به‌طور جدی از برادر خویش احساس خطر کرد و به نامه‌نگاری و مقابله جدی با او پرداخت.[۷]

اقدام بعدی شیخ سلیمان که در کتب تاریخی وهابیت به ثبت رسیده است، ارسال کتاب و ردیه علیه برادرش برای اهالی عیینه به واسطه سلیمان بنخویطر در سال ۱۱۶۷ق است. سلیمان بنخویطر پس از ورود مخفیانه به عیینه به دستور شیخ سلیمان آغاز به انتشار ردیه میکند که باعث تزلزل و ایجاد شک و شبهه در میان مردم می‌شود که محمد بنعبدالوهاب دستور قتل او را صادر می‌کند.[۸]

و لکن به نظر میرسد که آغاز مخالفت شیخ سلیمان با برادرش شیخ محمد به سال ۱۱۵۳ق (زمان مرگ پدر)[۹] و حتی به دوران قبل از آن باز میگردد؛[۱۰] زیرا محمد بنعبدالوهاب قبل از مرگ پدر بسیار کمرنگ و پس از وفات پدر به صورت جدی شروع به دعوت مردم به عقاید خویش کرد.

زمانی‌که شیخ سلیمان از ناحیه برادرش برای امت اسلام احساس خطر کرد، به مقابله با او پرداخت. ایشان با نوشتن رساله‌ای بر رد افکار برادرش مخالفت شدید خود را بر علیه افکار انحرافی محمد بن‌عبدالوهاب اعلام کرد.

کتاب شیخ سلیمان و مخالفت او اثر زیادی در میان مردم داشت؛ بهطوریکه به گفته ابن‌غنام و ابنبشر در عقاید مردم عیینه تزلزل ایجاد کرد.[۱۱] لذا علمای وهابی برای جلوگیری از آثار آن، از آن زمان تا‌کنون درصدد توجیه عقاید و کتاب سلیمان و کم رنگ جلوه دادن مخالفت او برآمده‌اند.

شیخ سلیمان پس از سقوط حریملاء به دست وهابیان در سال ۱۱۶۸ق[۱۲] به سدیر رفت،[۱۳] و تا سال ۱۱۹۰‌ق در آنجا ماند.[۱۴] سلیمان بعد از گسترش یافتن دامنه دعوت شیخ محمد به مرکز نجد، با اکراه به درعیه آمد و به اجبار حدود هیجده سال در آنجا ماند.[۱۵] از این رو این شایعه که او از عقایدش دست برداشت،[۱۶] صحیح نیست و او تا لحظه مرگ بر عقاید خود ثابت قدم بود [۱۷] و فقط نسبت برادری او با شیخ، او را از قتل نجات داد.[۱۸] او سرانجام در هفدهم ماه رجب سال ۱۲۰۸ق، دو سال پس از مرگ برادرش شیخ محمد، در درعیه درگذشت. [۱۹]

بدین ترتیب کتاب الصواعق الإلهیّه فی الرد علی الوهابیّه اولین[۲۰] کتاب در رد دیدگاه‌های محمد بن‌عبدالوهاب‌، و از قویترین ردیهها علیه وهابیت است. [۲۱] این کتاب با عناوین دیگری مانند فصل الخطاب فی الرد علی محمد بنعبدالوهاب و… نیز ثبت شده است که در ذیل به‌طور مفصل بدانها اشاره میشود.

بررسی کتاب «الصواعق»

۱ – نام کتاب

کتاب الصواعق همان‌گونه که از ابتدای آن هویداست،[۲۲] در اصل نامهای از سلیمان بنعبدالوهاب به حسن بنعیدان، یکی از طرف‌داران محمد بنعبدالوهاب، است که سلیمان علت نگارش این نامه را درخواستهای مکرر حسن بنعیدان از او برمیشمرد. سلیمان برای نامه خویش عنوانی ذکر نکرده است و همان‌طور که در ذیل اشاره خواهد شد، بعدها دیگران این نام را بر کتاب نهاده‌اند.

 برخی نام آن را الصواعق الإلهیّه فی الرد علی الوهابیّه‌[۲۳] و برخی دیگر فصل الخطاب فی الرد علی محمد بن‌عبدالوهاب[۲۴] ذکر کردهاند؛ گرچه برخی نامهای دیگری نیز برای این کتاب از جمله حجه فصل الخطاب من کتاب رب الأرباب و حدیث رسول الملک الوهاب و کلام أولی الألباب فی إبطال مذهب محمد بن‌عبدالوهاب،[۲۵] و الرد على من کفر المسلمین بسبب النذر لغیر الله و الاستغاثه بغیره[۲۶] را نیز بیان کردهاند، ولی این  دو عنوان شایع نیست.

این تعدد عنوان باعث شده است که برخی[۲۷] گمان کنند سلیمان کتابهای متعدد دارد که به نظر می‌رسد این دیدگاه اشتباه باشد؛ زیرا اولاً، هیچ منبع معتبری دو کتاب برای سلیمان ذکر نکردهاست و همه از وجود یک کتاب ردیه نام میبرند. ثانیاً، برخی از نویسندگان صریحاً گفته‌‌اند که نام اصلی کتاب فصل الخطاب است و بعدها ناشر کتاب آن‌ را به الصواعق الإلهیّه تغییر داده است.[۲۸] ثالثاً، دلیل دیگر نامه بودن آن است؛ زیرا غالباً نامه عنوان خاصی ندارد، علی الخصوص زمانیکه مخاطب شخص معین باشد؛ از این رو نسخه خطی این نامه در ابتدای امر با عنوان فصل الخطاب فی الرد علی محمد بن عبدالوهاب مشهور میشود که برخی از نویسندگان بهطور جزم و یا ظن بدان تمایل پیدا کردهاند؛ مانند ابن‌حمید در السحب الوابله،[۲۹] بسام در علماء نجد،[۳۰] الشبل در تحقیق تاریخ فاخوری،[۳۱] عبداللطیف در دعاوی المناوئین[۳۲] و مشهور بن‌حسن در کتب حذر منها العلماء،[۳۳] و‌لیکن در سالهای بعد که مخالفان وهابیت درصدد ترویج و تکثیر ردود علیه وهابیت برمیآیند، آن را الصواعق الإلهیّه مینامند.[۳۴]

الصواعق الإلهیّه چند نوبت به چاپ رسیده است. انتشارات نخبه الاخبار اولین بار در بومبای هند در سال ۱۳۰۶ق، بار دوم در مصر-‌ قاهره درسال ۱۳۴۳ق انتشارات الفتوح الأدبیّه و التهذیب و سومین بار که گویا شایعترین چاپ این کتاب نیز میباشد، در سال ۱۳۹۷ق انتشارات اشیق آن به چاپ رساند. کتاب چاپهای متعددی داشته است؛ از جمله در قاهره، دار الانسان، ۱۴۰۶ق؛ بیروت، دار ذو الفقار، ۱۹۹۸م؛ دمشق، دار غار حراء، ۱۴۲۰ق؛ تهران، دار الهدایه، ۱۳۷۹ش؛ تهران، لجنه التحقیق، ۱۴۲۰ق.

ناظم حسین اکبر در سال ۱۳۸۶ش نیز این کتاب را به زبان اردو در بوستان کتاب قم به چاپ رسانده است.

شایان ذکر است که سلیمان بنعبدالوهاب کتاب خود را فصلبندی نکرده است، اما بعد‌ها مصححان مختلف کتاب هر کدام به سلیقه خود آن را فصلبندی کردهاند. از اینرو فصلبندی کتاب در چاپهای مختلف یکسان نیست.

۲ – اهمیت کتاب

کتاب الصواعق از جهاتی دارای اهمیت است که به برخی از آنها اشاره میشود:

۱ – اولین ردیه: کتاب سلیمان اولین کتابی است که علیه محمد بن‌عبدالوهاب نگاشته شده و در میان مردم اثر بسیاری گذاشته است. [۳۵]

۲ – جایگاه خانوادگی سلیمان: سلیمان بن‌عبدالوهاب برادر محمد بن‌عبدالوهاب پیشوای فرقه وهابیت، با برادرش زندگی کرده بود و از خلق و خو، مرام، افکار، عقاید او و دیگر ویژگی‌های او آگاهی بیشتری داشت. این امر اهمیت کتاب را دو چندان می‌کند.

۳ – جایگاه علمی سلیمان: او قاضی حریملاء و یکی از علمای حنابله و مخالف صوفیه[۳۶] بود و با این زاویه به نقد اندیشه‌های برادر پرداخت. در واقع کتاب سلیمان نوعی نقد درون حنبلی و در بردارنده سخنان ابن‌تیمیه و ابن‌قیم در رد برادرش است. این موضوع بدان اهمیت بخشیده است.

۴ – محتوای کتاب: این کتاب شامل مباحث مهم و مورد ابتلای آن روزگار مانند مسئله تکفیر، توسل و شفاعت است و شاخصه تمامی این مباحث، اتقان دلایل آن است.

۵ – جایگاه اجتماعی کتاب: این کتاب در میان مردم آن روزگار و حتی در نسلهای آینده بسیار اثرگذار بوده است. بهطور مثال ابن‌غنام و ابنبشر هر دو به اثر عجیب این کتاب اشاره کرده و گفته‌اند که این کتاب باعث تزلزل و تشکیک در عقاید مردم عیینه شد، تا جاییکه محمد بن‌عبدالوهاب برای جبران آن کتابی نوشت.[۳۷] از دیگر نویسندگان وهابی که به تأثیر گذار بودن کتاب اشاره کرده است، مشهور بنحسن آل‌‌سلمان می‌نویسد:

برای این کتاب اثر بازدارندگی بسیاری بود؛ زیرا به خاطر این کتاب اهل حریملاء از پاسخ مثبت به دعوت شیخ روی گرداندند و حتی کار بدین‌جا ختم نگردید و آثارش به اهل عیینه نیز رسید. پس ایجاد شک کرد و برخی از اهل علم در صدق و صحت مدعای این دعوت شک کردند.[۳۸]

عصام العماد که چندی پیش از مذهب وهابیت به شیعه گرویده، معتقد است کتاب سلیمان بهترین دارو برای مقابله با وهابیت است و سبب نجاتش از عقاید وهابیت کتاب الصواعق شیخ سلیمان بوده است. او همچنین بیان میدارد که بیش از دویست سال است که دولت سعودی از مطالعه این کتاب جلوگیری می‌کند و مطالعه آن را حرام میداند[۳۹] که این امر حکایت از اثر گذاری بی‌بدیل این کتاب دارد.[۴۰]

۳ – ویژگی‌های مهم کتاب

کتاب سلیمان ویژگیهای خاصی دارد که آن را از دیگر نقود متمایز ساخته است که در ذیل به برخی از ویژگیهای این کتاب اشاره می‌نماییم:

۱ – ساختار و چینش منطقی بحث: مثلاً او در ابتدا با آیات و روایات، حجیت قطعیِ اجماع و اتقاق امت را ثابت می‌کند و سپس در موارد مختلف به اثبات می‌رساند که برادرش از اجماع خارج شده و خلاف نظر بزرگان سخن گفته و مردم را به گمراهی کشانده است؛

۲ – استناد به آیات، احادیث صحیح نبوی، کلام بزرگان اهلسنّت علی الخصوص ابنتیمیه و ابنقیم، زیرا محمد بنعبدالوهاب خود را تابع آن دو میدانسته و معتقد بود که سخنان و عقایدش همان عقاید ابنتیمیه و ابنقیم است؛

۳ – وارد کردن اشکال بر محمد بن‌عبدالوهاب در فهم الفاظ آیات، روایات و کلام بزرگان و اثبات عدم معرفت او به اسلوب کلام و فهم الفاظ و تحریف سخنان آنان؛

۴ – نقل و بررسی ده روایات مختلف از صحیحین و رد عقاید محمد بنعبدالوهاب مبنی بر شرک مسلمانان و جواز تکفیر آنان؛

۵ – بیان ۵۲ حدیث در اوصاف مسلمین و اثبات اسلام مسلمانان به صرف گفتن شهادتین.

۴ – محورهای اساسی کتاب

مطالب این کتاب عمدتاً بر نقد دیدگاههای محمّد بن‌عبدالوهاب، دعوت به وحدت مسلمانان و جلوگیری از تکفیر طرف‌داران فرقه‌های دیگر اسلامی است. برخی از مهمترین مباحث مطرح‌شده در کتاب عبارت‌اند از‌: دوری کردن از تکفیر مسلمانان، عدم کفر خوارج، اهل رده، قدریه، معتزله، مرجئه، جهمیه، اعتقاد سلف در عدم کفر فرق اسلامی، اجتماع ایمان و کفر و نفاق در مسلمانان، ارتباط احکام شرعی به ظاهر مسلمان نه باطن او، ادله‌ عدم جواز تکفیر مسلمانان، سخن ابن‌قیم درباره وصف مشرکین، سخن پیامبر مکرم اسلام در وصف مسلمانان و … .

شیخ سلیمان در ابتدای کتاب با استناد به حدیث «لایزال أمر هذه الأمّه مستقیماً حتّی تقوم السّاعه»[۴۱] و امثال آن حجیت اجماع و عدم تخلف از آن را ثابت می‌کند و معتقد است امت بر شرعیت توسل و شفاعت و مسائل مربوط به قبور اجماع دارد، پس امت در این زمینه خطا نکرده است و مخالفان اجماع باید در تفکر خود بازنگری جدی کنند.

شیخ سلیمان در واقع با بیان این اصل به صورت کنایه به برادرش محمد‌ بن‌عبدالوهاب و طرف‌دارانش فهمانده که پیامبر(ص) تصریح کرده که امر این امت تا روز قیامت بر صراط مستقیم خواهد بود و هیچ انحراف بزرگی در فهم اسلام از سوی علمای اسلام پدیدار نخواهد شد، تا کسانی چون محمد‌ بن‌عبدالوهابی بخواهند آن را مستقیم سازند و به امت اسلامی دوباره اسلام و توحید را بیاموزند. او با این اصل مسلمانان را به وحدت و عدم تکفیر دیگر فرقهها و شخصیتها دعوت کرده است.

اشکالات وارده بر کتاب و پاسخ به آن‌ها

برخی از نویسندگان وهابی پس از آنکه نقش علمی و اثرگذار کتاب سلیمان بن‌عبدالوهاب را در بیداری امت اسلامی بهویژه طرف‌ داران وهابیت مشاهده کردند که با استدلال و منطق و با تکیه بر قرآن و سنت، پایههای فکری برادرش محمد بن‌عبدالوهاب را باطل ساخته است، در دهههای اخیر تلاش کردهاند نسبت این کتاب را به سلیمان مخدوش سازند و یا بگویند او در ابتدا با برادرش مخالفت میکرد، ولی به مرور زمان دست از مخالفت برداشته است. از اینرو سعی شده است برخی از مهمترین شبهات آنان مطرح و پاسخی علمی بدانها ارائه شود.

اشکال اول: عدم ذکر نام سلیمان ‌در فهرست منتقدان محمد بن‌عبدالوهاب

اولین شبهه‌ای که آنان مطرح میکنند، عدم ذکر نام سلیمان در فهرست کسانی است که علیه محمد بنعبدالوهاب کتاب نوشته یا با او مخالفت کردهاند، حتی آنان مدعی شده‌اند ابنغنام که نامه‌های مبادله شده میان مخالفین و محمد بنعبدالوهاب را جمع آوری می‌کرده  نیز به آن اشاره نکرده است.[۴۲]

پاسخ

یکی از حربههای وهابیت کتمان واقعیات تاریخی است. ازاین رو، نیز سعی کردیم برای اثبات وجود کتاب و اثبات مخالفت شیخ سلیمان با برادرش، از منابع دست اول وهابیت و چهرههای سرشناس آنان مانند شخص محمد بنعبدالوهاب بهره بجوییم. لذا در ابتدا به نقل قول محمد بن‌عبدالوهاب و سپس دیگر بزرگان آنان میپردازیم.

محمد بنعبدالوهاب،[۴۳] پیشوای فرقه وهابیت، خود اولین کسی است که به این نزاع و کتاب اشاره کرده و در رد سخنان برادرش شیخ سلیمان کتاب مفید المستفید فی کفر تارک التوحید را نوشته است. او با مشاهده تزلزل مردم در عقاید خویش بهسبب کتاب سلیمان، کتاب مذکور را تالیف کرده و برای اهالی عیینه فرستاد.‌[۴۴] این واکنش شیخ محمد خود تأییدی بر این نکته است که سلیمان کتاب الصواعق را نوشته است. از سوی دیگر او در کتابش شیخ سلیمان را با تعابیری همچون ملحد[۴۵] و دشمن دین[۴۶] خطاب میکند که همگی گواه بر نزاع میان آن دو است.

دومین شخصیت مهم وهابیت ابنغنام[۴۷] است. او کهن‌ترین و متقدمترین نویسنده تاریخ موجود در باب جنبش وهابیت به‌حساب میآید که به‌‌دلیل‌ ثبت‌ دقیق‌ مراحل‌ پیشرفت‌ و توسعه وهابیت‌ و نقل‌ وقایعى‌ که‌ خود او شاهد آنها بوده‌، بسیار اهمیت‌ دارد و بدین‌ لحاظ، بیشتر نویسندگانى‌ که‌ در مورد تاریخ‌ معاصر جزیره العرب‌ تحقیق‌ کرده‌اند، از کتاب او استفاده‌ و به آن استناد نموده‌اند. ابن‌غنام، شیخ سلیمان را یکی از مخالفان محمد بن‌عبدالوهاب برمیشمرد و درباره حوادث سال ۱۱۶۵ق بیان میکند که سلیمان به مخالفت با برادرش پرداخت و در میان مردم تزلزل ایجاد کرد، تا حدی که باعث سرپیچی اهالی حریملاء گردید.[۴۸] او همچنین به صراحت به وجود این کتاب در وقایع سال۱۱۶۷ق اشاره کرده است. او میگوید:

سال ۱۱۶۷ق زمان کشته شدن سلیمان بنخویطر است. او حامل کتابی بود که سلیمان بن‌عبدالوهاب برای اهالی عیینه نوشته و در آن شبهات، سخنان منحرف و کلمات سست و بیپایهای را بیان کرده بود. سلیمان بنعبدالوهاب به سلیمان بنخویطر امر کرده بود که کتاب را در محافل و خانهها بخواند. این کتاب در دل مردم عیینه شبهات مضری پدید آورد… بعد از مدتی محمد بن عبدالوهاب از احوال سلیمان بن خویطر آگاه شد و دستور قتل او را صادر کرد. سپس سلیمان بن‌عبدالوهاب پیوسته از طریق کسانی که وارد شهر عیینه میشدند، شبهاتی را با نامه برای اهالی عیینه می فرستاد و او در این کار تمام کوشش خود را به‌کار می‌گرفت.[۴۹]

عثمانبن بشر[۵۰] یکی دیگر از مهمترین و متقدمترین تاریخنگاران وهابی است که بعد از تاریخ ابن غنام مهمترین منبع تاریخ نجد بهشمار می‌آید. او نیز بعد از اشاره به ایجاد تزلزل در میان اهالی حریملاء در سال ۱۱۶۵ق،[۵۱] در وقایع سال ۱۱۶۷ق به وجود این کتاب و کتابی که محمد بن‌عبدالوهاب در رد کتاب سلیمان نگاشته، اشاره کرده است. ابنبشر نیز سبب نگارش کتاب مفید المستفید محمد بن‌عبدالوهاب را مقابله با سخنان سلیمان بن‌عبدالوهاب در عیینه برمیشمرد. او میگوید:

در این سال سلیمان بنخویطر کشته شد و سبب آن ورود مخفیانه‌اش به حریملا بود. او کتاب سلیمان بن‌عبدالوهاب را با خود داشت که سلیمان آن را برای اهل عیینه نوشته بود. کتاب حاوی شبهاتی برای مردم در دینشان بود و پس از آگاهی محمد بن‌عبدالوهاب از ورود سلیمان بنخویطر به عیینه و کارهای او، دستور قتل او را صادر کرد و محمد بن‌عبدالوهاب پس از کشته شدن سلیمان بنخویطر برای اهل عیینه نامه‌ای طولانی در رد مطالبی که سلیمان مطرح کرده بود، فرستاد.[۵۲]

یکی دیگر از افرادی که به این نزاع اشاره کرده است، عبدالرحمن بن عبداللطیف بنعبدالله آلالشیخ[۵۳] محقق کتاب عنوان المجد است. او می‌گوید:

سلیمان برادر تنی محمد بن‌عبدالوهاب است. او در ابتدای دعوت شیخ محمد، به سبب حسد و دشمنی و ظلم مخالف برادرش و معارض دعوت توحیدی محمد بن عبدالوهاب بوده است. سلیمان کتابی در رد دعوت توحیدی برادرش نگاشت که بعدها دشمنان توحید بر آن اسم گذاشتند و آن را الصواعق الإلهیّه فی الرد علی الوهابیّه نامیدند.[۵۴]

از دیگر تاریخنگاران معاصر سلیمان بن‌عبدالوهاب و برادرش ابنلعبون[۵۵] است. دیدگاه ابن لعبون از آن جهت که خود در آن دوره میزیسته و نظاره‌گر این وقایع بوده، حائز اهمیت است. او میگوید:

در سال ۱۱۹۰ق اهل زلفی و منیخ به نزد محمد بن‌عبدالوهاب و عبدالعزیز آمدند؛ در حالیکه سلیمان نیز با آنان بود. محمد بن‌عبدالوهاب و عبدالعزیز ورود سلیمان را مقدم داشتند؛ و در حالی‌که سلیمان اکراه داشت او را مجبور به زندگی در درعیه کردند، تا اینکه در درعیه درگذشت.[۵۶]

از دیگر مورخانی که به نزاع بین این دو برادر اشاره کرده‌اند، میتوان به عبدالله بن‌عبدالرحمن بن صالح آلبسام[۵۷] در کتاب علماء نجد فی خلال ثمانیه قرون اشاره کرد. او که تنها نگارنده شرح حال سلیمان بن‌عبدالوهاب به‌ طور مستقل است، میگوید:«شیخ سلیمان مخالف برادرش و مخالف دعوتش بود و علیه او ردیه نگاشت و او در زمان حکومت حمد بنسعود در حریملاء قاضی بود».[۵۸]

شیخ محمد بن عبدالله بنحمید نجدی،[۵۹] نویسنده کتاب السحب الوابله على ضرائح الحنابله، یکی دیگر از کسانی است که به‌شدت با محمد بن‌عبدالوهاب به مخالفت برخاسته و به نزاع او و برادرش اشاره کرده است. او در ذیل شرح حال عبدالوهاب پدر محمد بن‌عبدالوهاب، پس از آنکه به نزاع بین پسر و پدر اشاره می‌کند، میگوید:

همچنین پسرش سلیمان برادر شیخ محمد مخالف دعوت او بود و ردیهای بسیار زیبا از آیات و آثار علیه شیخ محمد نگاشت؛ زیرا شیخ محمد جز کلام قرآن و سخنان ابنتیمیه و ابنقیم کلام عالم دیگری را قبول نداشت و کلام آن دو را مانند نصی میدانست که قابل تاویل نیست.[۶۰]

از سویی بسیاری دیگر از علمای وهابی و غیر وهابی نیز مانند عبدالله العثیمین،[۶۱] عبد العزیز محمد بنعلی العبداللطیف،[۶۲] الشبل،[۶۳] مسعود الندوی،[۶۴] ابی عبیده مشهور بن‌حسن آلسلمان،[۶۵] علوی بناحمد الحداد،[۶۶] زینی دحلان،[۶۷] عمر کحاله،[۶۸] خالد بنمحمد الفرج،[۶۹] عباس محمود العقاد،[۷۰] منیر العجلانی،[۷۱] و غیره[۷۲] به وجود این نزاع و این کتاب اشاره کرده‌اند که همگی به وضوح دلالت دارند سلیمان بن‌عبدالوهاب یکی از متقدم‌ترین مخالفان برادرش بود که به‌شدت به مخالفت با او برخاست و ردیهای قوی علیه او نگاشت.

اشکال دوم: نفی وجود کتاب الصواعق

دومین شبهه آنان این است که مورخان وجود کتاب الصواعق‌ را نفی کرده‌اند. آنان می‌گویند کسانیکه به نگارش تاریخ وهابیت اهتمام داشته‌اند، وجود این کتاب را نفی می‌کنند و علت شیوع این کتاب را تنفر مردم از وهابیت دانسته‌اند و منشأ این تنفر این بود که برادرش آن را نگاشته بود.[۷۳]

پاسخ

پاسخ این شبهه از نقل اقوال علما و مورخان وهابی و غیر و‌هابی در پاسخ اشکال اول به طور کامل هویدا گردید. علاوه بر آن همان‌گونه که در ابتدای مقاله تحت عنوان نام کتاب بیان شد، برخی از نویسندگان نام کتاب مذکور را فصل الخطاب فی الرد علی محمد بن‌عبدالوهاب دانسته یا بدان تمایل یافته‌اند و همچنین برخی نامهای دیگری نیز برای این کتاب بیان کردهاند که همگی به وجود قطعی این کتاب اشاره دارند.[۷۴]

پس با توجه به گزارش‌های تاریخی و اقوال علما درباره کتاب سلیمان علیه برادرش آشکار میشود که خود مورخان وجود این کتاب را تأیید کردهاند و سخنی که درباره علت شیوع این کتاب و منشأ تنفر مردم بیان شده، کذب محض است.

اشکال سوم: عدم شیوع عنوان وهابیت در ابتدای دعوت

سومین شبهه مطرح‌شده، در نام‌گذاری کتاب به الصواعق الإلهیّه فی الرد علی الوهابیّه است. آنان ادعا می‌کنند کلمه وهابیت در عنوان کتاب قرار دارد؛ در حالی‌که در آن زمان محمد بن‌عبدالوهاب و پیروانش به این نام شناخته نمی‌شدند، بلکه بعدها به این نام معروف گشتند.[۷۵]

پاسخ

بیشک تردید در اصل کتاب به دلیل معروف نبودن آن به نام وهابیت نیز ناتمام است؛ زیرا اولاً، معروف نبودن نام وهابیت در آن عصر دلیل بر این نیست که این کتاب پس از سلیمان نوشته شده باشد. روشن است که هر نام و عنوانی در آغاز پیدایش معروف نیست و به مرور زمان شناخته میشود؛ از این رو نام وهابیت در آغاز مطرح شده و سلیمان آن را بر گروه برادرش اطلاق کرده است و سپس به مرور زمان و در عصر بعدی معروف شده است؛ گرچه وجود برخی از مستندات همچون تعبیر برخی از شاعران معاصر آن زمان به وهابیت،[۷۶] حاکی از معروفیت این عنوان در همان زمان دارد.

ثانیاً، این کتاب در اصل نامهای از ناحیه سلیمان بن‌عبدالوهاب به حسن بن‌عیدان است و همان‌گونه که در بالا بدان اشاره شد، پر واضح است که نامه غالباً بدون عنوان است و هیچ بُعدی ندارد که بعدها با استفاده از متن نامه و معروف شدن پیروان محمد‌ بن‌عبدالوهاب به نام وهابیت، این نام گذاشته شده باشد؛ همانطوریکه برخی اشاره کرده‌اند که دیگران این نام را بر کتاب گذاشته‌اند.[۷۷]

ثالثاً، این شبهه بر فرض صحت، در مورد یکی از دو نام کتاب صدق می‌کند، اما درباره نام دیگر کتاب که همان فصل الخطاب فی الرد علی محمد بن‌عبدالوهاب است و کلمه وهابیت در عنوانش نیامده است، ناتمام است.

اشکال چهارم: ضعیف بودن سند کتاب

اشکال چهارم آنان به سند کتاب باز میگردد و بیان میدارند این کتاب سندش ضعیف است و جز از طرف مخالفان به دست ما نرسیده است.[۷۸]

پاسخ

پاسخ این شبهه نیز با توجه به پاسخهای سؤالات پیشین آشکار میگردد که سند این کتاب علی‌رغم ادعای برخی از وهابیان بسیار قوی است و حتی میتوان ادعای تواتر آن را کرد؛ زیرا کثرت ناقلان کتاب که بسیاری از آنان از وهابیان متعصب می‌باشند، همگی دال بر صحت سند این کتاب است که در مباحث گذشته بدان اشاره شد.

اشکال پنجم: بازگشت سلیمان از مخالفت خویش

آخرین شبهه و به عبارتی مهمترین شبهه آنان بازگشت سلیمان از مخالفت خویش است. آنان مدعی هستند گرچه سلیمان در ابتدای امر کتاب الصواعق را در رد برادرش نگاشت، و لیکن در پایان عمر خویش از کرده خود پشیمان گشت و به درعیه بازگشت و کنار برادرش به زندگی خویش ادامه داد، بدون اینکه مخالفتی با او کند.[۷۹]

پاسخ

در پاسخ به این شبهه باید گفت که زنده ماندن سلیمان بعد از ورود به درعیه و هیجده سال زندگی در آنجا و سپس مردن به مرگ طبیعی هیچیک قابلیت اثبات بازگشت او از مرامش را ندارد؛ زیرا با وجود کثرت گزارش‌های تاریخی مبنی بر مخالفت سلیمان با برادرش و نوشتن ردیهای علیه او، برای رجوع  او نیاز به دلیل محکمی داریم.

برخی از وهابیان معتقدند که سلیمان توبهنامهای مبنی بر رجوع از سخنان خویش نوشته است که عبداللطیف بنعبدالرحمن نویسنده کتاب مصباح الظلام بدان اشاره نموده است،[۸۰] ولی این ادعا پذیرفتنی نیست؛ زیرا اولاً، سند این توبه‌نامه ضعیف است و جز از طرف مخالفان ذکر نشده است؛ در‌حالیکه وجود اصل کتاب، هم از ناحیه موافقان و هم از ناحیه مخالفان ثابت شده است. ثانیاً، هیچیک از هم عصران او به وجود این توبهنامه اشاره نکردهاند. ثالثاً، اگر وجود این توبه‌نامه صحت داشت، مخالفان در انتشار آن کوتاهی نمیکردند، اما در بررسی اشکالات کمتر کسانی را مییابیم که به این توبه‌نامه استناد کرده باشد. رابعاً، بسام، نویسنده کتاب علماء نجد که تنها نگارنده زندگی‌نامهای مستقل برای سلیمان است، نیز انتساب این توبه‌نامه را نمیپذیرد. او بعد از اشاره به سخن عبداللطیف مبنی بر رجوع سلیمان بیان میدارد که این سخن نادرست و نسخهای که در دست او است، با نسخه عبداللطیف مخالف است و مربوط به سال ۱۳۱۲ق بعد از وفات سلیمان به قلم محمد بن‌عبدالله بن‌سلیمان عیاف است، می‌نویسد:

نسبت این نامه به سلیمان صحیح نیست، اما علت نسبت دادن این نامه به سلیمان یا بهجهت حسن ظن به او و دوری فرزندان صالحش از سب و دشنام است یا برای ساکت کردن مخالفان دعوت است؛ زیرا آنها می‌گفتند که نزدیکترین فرد به صاحب دعوت که برادرش باشد، با او مخالف است.[۸۱]

بسام در ادامه دلایل خود را مبنی بر عدم رجوع شیخ سلیمان از عقایدش این‌گونه بیان می‌کند:

۱ – او همزمان و همراه با علمای معاصرش به مبارزه با دعوت سلفی پرداخت و احدی بازگشت او از اعتقادش را ندید.

۲ – او در درعیه ساکن نشد، مگر از روی اکراه؛ همان‌گونه که ابنلعبون در تاریخ مخطوطش بدان اشاره کرده است که هم عصرسلیمان بود.

۳ – نشاطی از او در دعوت سلفی دیده نشد و حق در این است که اگر او از کرده خویش رجوع کرده بود، نباید فقط به همین یک رساله اکتفا می‌کرد.

۴ – من از نامهای از تویجری، احمد و محمد دو پسر عثمان بنشبانه اطلاع یافتم که جوابی از این سه نفر به نامه سلیمان بود، و لکن دلالت میکرد که این نامه بعد از وفات شیخ محمد نگاشته شده است؛ در حالیکه سلیمان فقط دو سال بعد از برادر زنده بود؛ زیرا بسیار بعید است که او هیجده سال در درعیه در زمان حیات برادرش درباره عقیده اولش سکوت کند و بعد از وفات او، عقیده خود را بر رجوع و موافقت با برادرش آشکار سازد و شاید علت نوشتن این نامه در جواب همان علتی باشد که در بالا برای نسبت دادن آن نامه به سلیمان برشمردیم.[۸۲]

همچنین عبدالعزیز محمد بن علی العبداللطیف، نویسنده کتاب دعاوی المناوئین، نیز با اشاره به عقیده بسام در عدم رجوع شیخ سلیمان از عقایدش، آن را ترجیح می‌دهد و بیان میکند که بعید به‌نظر میرسد شیخ سلیمان از عقایدش بازگشته باشد؛ زیرا عبدالرحمن بنحسن پدر عبداللطیف، صاحب کتاب مصباح الظلام، در مطالبی که از او نقل شده است مانند انتساب شبهه عدم عارض شدن شرک بر این امت از ناحیه شیخ سلیمان[۸۳] و موارد دیگر،[۸۴] هیچ سخنی از توبه کردن شیخ سلیمان به میان نیاورده است. از سوی دیگر عبداللطیف بنعبدالرحمن نیز به گفته خودش، در اثنای نوشتن کتاب مصباح الظلام بر رجوع شیخ سلیمان آگاهی پیدا کرده است. از اینرو بعید به نظر می‌رسد که توبه سلیمان بر مجدد ثانی عبدالرحمن بنحسن و پسرش مخفی مانده و عبداللطیف بر این مطلب بعد از مدتی آگاهی یافته باشد.[۸۵]

نتیجه‌گیری

از مجموع مطالبی که از مورخان و علمای وهابیت بیان شد، کاملاً هویدا گردید که شیخ سلیمان از ابتدای حرکت برادرش شیخ محمد، به مخالفت با او پرداخت و هیچ‌گونه شک و شبههای در انتساب کتاب الصواعق به شیخ سلیمان نمیتوان ایجاد کرد. همچنین واضح گردید که سلیمان برای نامه خویش هیچ عنوانی ذکر نکرده و کتاب بعدها از ناحیه دیگران بدین نام مشهور گردیده است. از سوی دیگر با توجه به اعتقاد شیخ سلیمان مبنی بر عصمت این امت و عدم عروض شرک بر مسلمانان تا روز قیامت و سخنان و استدلالات عالمان وهابی، آشکار گردید که سلیمان بن عبدالوهاب با وجود سکونت در درعیه تا لحظه آخر بر عقاید خویش ثابت قدم بود و هیچگاه در عقاید خود دچار شک و شبه‌های نشد و مطرح کردن توبه سلیمان تنها شایعهای برای خدشه‌دار نشدن جایگاه اجتماعی محمد بن‌عبدالوهاب در میان مردم بوده است. همچنین در نهایت به‌دلیل قوت و اتقان مطالب این کتاب و اثر بازدارندگی آن پیشنهاد میگردد در مقالهای جداگانه به صورت تحلیلی به روش سلیمان در مقابله با برادرش در این کتاب پرداخته شود.

 

منابع

۱ – إحتساب الشیخ محمد بن‌عبدالوهاب: مرفت بن‌تکامل بن‌عبدالله أسره، ریاض: دارالوطن، بی‌تا.۲ – الإسلام فی القرن العشرین حاضره و مستقبله: عباس محمود العقاد، مصر: نهضه مصر، بی‌تا.۳ – الأعلام: خیر الدین زرکلی، بیروت: دار العلم للملایین، چاپ پنجم، بی‌تا.۴ – ایضاح المکنون فی الذیل علی کشف الظنون عن أسامی الکتب و الفنون: اسماعیل باشا بغدادی، تحقیق و تصحیح: رفعت بیگله آکلیسی، بیروت: دار احیاء التراث العربی، بی‌تا.۵ – بحوث و تعلیقات فی تاریخ المملکه العربیّه السعودیّه: عبدالله صالح العثیمین، ریاض: مکتبه التوبه، چاپ دوم، ۱۴۱۱ق.۶ – پیام بهارستان: «محمد بن‌عبدالوهاب، محمد حیاه السندی، و روش‌شناسی اصحاب حدیث»، مایکل کوک، ترجمه: محمدحسین رفیعی، دوره۲، س۲، ش۶، زمستان ۱۳۸۸ش.۷ – تاریخ ابن عیسی منقول من کتاب خزانه التواریخ النجدیّه: جمع و ترتیب: عبدالله بن‌عبدالرحمن بن‌آل‌بسام، ریاض: دار العاصمه، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.۸ – تاریخ ابن لعبون منقول من کتاب خزانه التواریخ النجدیّه، جمع و ترتیب: عبدالله بن‌عبدالرحمن بن‌آل‌بسام، ریاض: دار العاصمه، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.۹ – تاریخ آل سعود: ناصر السعید، بیروت: مطبعه الاتحاد، بی‌تا.۱۰ – تاریخ البلاد العربیّه السعودیّه: منیر العجلانی، ریاض: دار الشبل، چاپ دوم، ۱۴۱۳ق.۱۱ – تاریخ الدوله السعودیّه حتّی الربع الأوّل من القرن العشرین: احمد درویش، جده: دار الشروق، بی‌تا. ۱۲ – تاریخ الفاخوری، محمد بن‌عمر فاخوری، تحقیق و تعلیق: عبدالله بن‌یوسف الشبل، ریاض: الأمانه العامه للاحتفال بمرور مائه عام علی تأسیس المملکه العربیه السعودیه، ۱۴۱۹ق.۱۳ – تاریخ نجد من خلال کتاب الدرر السنیّه فی الأجوبه النجدیّه: سلیمان بن‌صالح خراشی، بیروت : الدار العربیه الموسوعات، چاپ اول، ۱۴۲۷ق.۱۴ – تاریخ نجد، محمود شکری آلوسی، تحقیق: محمد بهجه الاثری، قاهره: مکتبه مدبولی، بی‌تا.۱۵ – تراجم لمتاخری الحنابله: سلیمان بن عبدالرحمن بن عیدان، تحقیق: بکر بن عبدالله ابو زید، عربستان: دار ابن جوزی، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.۱۶ – تصحیح خطا تاریخی حول الوهابیّه: محمد بن سعد الشویعر، مدینه منوره: الجامعه الاسلامیه، چاپ سوم، ۱۴۱۹ق.۱۷ – التوسل بالنبی۹ و جهله الوهابیون: أبی حامد بن مرزوق، ترکیه: مکتبه ایشیق، ۱۳۹۶ق.۱۸ – الحقائق الإسلامیّه فی الرد على المزاعم الوهابیّه: حاج مالک بن الشیخ داود، ترکیه: مکتبه الحقیقه، ۱۴۰۷ق.۱۹ – الخبر و العیان فی تاریخ نجد: خالد بن محمد الفرج، تحقیق: عبدالرحمن بن‌ عبدالله الشقیر، ریاض: فهرسه مکتبه الملک فهد الوطنیه اثناء النشر، چاپ اول، ۱۴۲۱ق.۲۰ – خلاصه الکلام فی بیان امراء بلد الحرام: أحمد بن‌زینی دحلان، مصر: مطبعه الخیریه، ۱۳۰۵ق.۲۱ – داعیه و لیس نبیّاً: حسن بن ‌فرحان مالکی، اردن: دارالرازی، چاپ اول، ۱۴۲۵ق.۲۲ – دایره المعارف جهان نوین اسلام: ایمن الیاسینی، مدخل ابن‌عبدالوهاب، ویراستار: جان ل. اسپوزیتو، ترجمه و تحقیق: حسن طارمی راد، محمد دشتی، مهدی دشتی، تهران: نشر کتاب مرجع ـ نشر کنگره، ۱۳۸۸ش.۲۳ – الدرر السنیّه فی الأجوبه النجدیّه: عبدالرحمن بن‌محمد بن‌قاسم عاصمی نجدی، ریاض: دار القاسم، چاپ ششم، ۱۴۱۷ق.۲۴ – دعاوی المناوئین لدعوه الشیخ محمد بن‌عبدالوهاب عرض ونقض: عبدالعزیز بن‌ محمد بن ‌علی عبداللطیف، ریاض: دارطیبه، ۱۴۰۹ق.۲۵ – الدعوه الوهابیّه وأثرها فی الفکر الإسلامی الحدیث: محمد کامل ظاهر، بیروت : دارالسلام، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.۲۶ – الرد علی الوهابیّه فی القرن التاسع عشر: حمادی الردیسی، بیروت: دارالطلیعه، بی‌تا.۲۷ – روضه الأفکار و الأفهام لمرتاد حال الإمام: حسین بن غنام، تحقیق: ناصرالدین اسد، بیروت ـ قاهره: دارالشروق، چاپ چهارم، ۱۴۱۵ق.۲۸ – السحب الوابله علی ضرائح الحنابله: ابن‌حمید نجدی حنبلی، ریاض: مکتبه الإمام احمد، چاپ اول، ۱۹۸۹م.۲۹ – السلفیه الوهابیّه أفکارها الأساسیّه و جذورها التاریخیّه: حسن بن‌علی السقاف، بیروت: دار الإمام الرواس، بی‌تا.۳۰ – السلفیه بین أهل السنّه والإمامیّه: سید محمد کثیری، بیروت: الغدیر، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.۳۱ – الشیخ محمد بن‌عبد الوهاب عقیدته السلفیّه و دعوته الإصلاحیّه و ثناء العلماء علیه، أحمد آل أبو طامی، تصحیح: عبد العزیز بن عبد الله الباز، مدینه، مطبوعات الجامعه الاسلامیه، بی‌تا.۳۲ – الشیخ محمد بن‌ عبدالوهاب المجدد المفتری علیه: أحمد آل ‌بوطامی آل ‌بن ‌علی، الإمارات المتحده العربیّه: دارالفتح الشارقه، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.۳۳ – صحیح البخاری: محمد بن اسماعیل بخاری، بیروت: دار الفکر، ۱۴۱۰ق.۳۴ – الصواعق الإلهیّه فی الرد علی الوهابیّه: سلیمان بن عبدالوهاب، تحقیق: السراوی، بیروت: دار ذوالفقار، چاپ اول، ۱۹۹۸م.۳۵ – علماء الحنابله: بکر بن ابو عبدالله زید، عربستان: دار ابن جوزی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.۳۶ – علماء نجد خلال ثمانیه قرون: عبدالله آل‌بسام، ریاض: دار العاصمه ، چاپ دوم، ۱۴۱۹ق.۳۷ – عنوان المجد فی تاریخ النجد، عثمان بن عبدالله بن بشر، تحقیق وتعلیق: عبدالرحمن بن عبداللطیف آل الشیخ، ریاض: مطبوعات دارالملک عبدالعزیز، چاپ چهارم، ۱۴۰۲ق.۳۸ – فتح الباری شرح صحیح البخاری: ابن ‌حجر عسقلانی، بیروت: دار المعرفه، چاپ دوم، بی‌تا.۳۹ – الفجر الصادق: جمیل صدقی زهاوی، ترکیه: مکتبه اشیق، ۱۹۸۴م.۴۰ – کتب حذر منها العلماء: ابی عبیده مشهور بن‌حسن آل‌سلیمان، ریاض: دار الصمیعی، چاپ سوم، ۱۴۲۶ق.۴۱ – کشف الإرتیاب فی أتباع محمد بن‌عبد الوهاب: سید محسن امین، تحقیق: حسن امین، قم: مکتبه الحرمین، بی‌تا.۴۲ – لمع الشهاب فی سیره محمد بن‌عبدالوهاب: حسن بن جمال بن احمد ریکی، تحقیق: احمد ابوحاکمه، بیروت: مطابع بیبلوس الحدیثه، چاپ اول، ۱۹۶۷م.۴۳ – مجله البحوث الإسلامیّه:‌«شیخ سلیمان بن عبدالوهاب المفتری علیه، محمد بن‌ سعد الشویعر»‌، ش۶۰ .۴۴ – مجلّه العرب: «سحب الوابله»، حمد الجاسر ، ج۹ و ۱۰، س۱۲، ۱۹۷۸م.۴۵ – مجلّه سراج منیر: «نگاهی به زندگی بنیانگذار وهابیت»، محمد علی موحدی پور، ص۱۳۱، ش۲، تابستان ۱۳۹۰ش.۴۶ – محمد بن‌عبدالوهاب مصلح مظلوم ومفتری علیه: مسعود ندوی، ترجمه و تعلیق: عبدالعلیم عبدالعظیم بستری، ریاض: وزرات الشؤون الإسلامیه والأوقاف والدعوه والإرشاد ـ فهرسه مکتبه الملک فهد الوطنیه اثناء النشر، ۱۴۲۰ق.۴۷ – مخالفه الوهابیّه للقرآن والسنّه: عمر عبد السلام، بیروت: دار الهدایه، چاپ اول، ۱۴۱۶ق.۴۸ – مشاهیر علماء نجد وغیرهم: عبدالرحمن بن عبداللطیف آل الشیخ، تحقیق وتعلیق: باشراف دارالیمامه للبحث والترجمه والنشر ، بی‌جا، چاپ دوم، ۱۳۹۴ق.۴۹ – مصباح الأنام و جلاء الظلام فی رد شبه البدعی النجدی التی أضلّ بها العوام: علوی بن أحمد حداد، مصر: مطبعه العامره الشرفیه، ۱۳۲۵ق.۵۰ – مصباح الظلام فی الرد علی من کذب الشیخ الإمام و نسبه إلی تکفیر أهل الإیمان و الإسلام: عبداللطیف بن‌عبدالرحمن بن‌حسن، بمبئی: مطبعه المصطفویه، بی‌تا.۵۱ – معجم المطبوعات العربیّه: الیان سرکیس، قم: مکتبه آیت الله العظمی المرعشی نجفی، ۱۴۱۰ق.۵۲ – معجم المؤلفین: عمر کحاله، بیروت: مکتبه المثنى ـ دار إحیاء التراث العربی، بی‌تا.۵۳ – مؤلفات الشیخ الإمام محمد بن‌عبدالوهاب: محمد بن‌عبدالوهاب، تصحیح: عبدالعزیز بن‌عبدالرحمن السعید، احمد کحیل، لبیب السعید، ریاض: جامعه الإمام محمد بن‌سعود الإسلامیّه، ۱۳۹۸ق.۵۴ – نقد الشیخ محمد بن‌عبدالوهاب من الداخل: عصام یحیی علی العماد، قم: الاجتهاد، چاپ اول، ۱۴۲۹ق.۵۵ – نقض فتاوی الوهابیّه: محمد حسن کاشف الغطاء، تحقیق: سید غیاث الطعمه، قم: مؤسسه آل البیت: لإحیاء التراث، چاپ اول، ۱۴۱۶ق.۵۶ – هذی هی الوهابیّه: محمد جواد مغنیه، تحقیق: سامی الغریری، مؤسسه دار الکتاب الاسلامی، چاپ اول، ۱۴۲۷ق.۵۷ – الوهابیّه فکراً و ممارسه: محمد عوض الخطیب، المعراج للطباعه و النشر و التوزیع، بی‌تا، بی‌جا.۵۸ – الوهابیّه فی صورتها الحقیقیّه: صائب عبدالحمید، بیروت: الغدیر، ۱۴۱۵ق. ۵۹ – وهابیگری: حامد الگار، ترجمه: احمد نمایی، مشهد: بنیاد پژوهش‌های اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۸۷ش.

 

منبع: نشریه سراج منیر


پی نوشت ها

[۱]. الشیخ سلیمان بن‌‌عبدالوهاب بن سلیمان بن علی بن محمد بن احمد بن راشد بن برید بن مشرف بن عمر بن معضاد بن ریس بن زاخر بن محمد بن علوی بن وهیب الوهیبی التمیمی (علماء نجد، ج۲، ص۳۵۰).

[۲]. عنوان المجد، ج۱، ص۷۱، پاورقی؛ علماء نجد، ج۲، ص۳۵۰؛ داعیه و لیس نبیّاً، ص۱۲۸٫ شایان ذکر است که در کتب تاریخی وهابیت مشخص نشده است که کدام‌یک از دیگری بزرگتر بوده است؛ گرچه برخی شیخ سلیمان را بهجهت عهدهدار شدن منصب قضاوت بعد از پدر بزرگ‌تر میشمرند.

[۳]. داعیه و لیس نبیّاً، ص۱۲۸٫

[۴]. ر.ک: روضه الأفکار والأفهام، ص۸۳؛ عنوان المجد، ج۱، ص۳۷؛ علماء نجد، ج۱، ص۱۳۴٫

[۵]. علماء نجد، ج۲، ص۳۵۰؛ داعیه و لیس نبیاً، ص۱۲۸٫

[۶]. علماء نجد، ج۲، ص۳۵۰؛ تاریخ الفاخوری، ص۱۵۶؛ محمد بنعبدالوهاب مصلح مظلوم و مفتری علیه، ص۶۱؛ داعیه و لیس نبیّاً، ص۱۲۸؛ احتساب الشیخ محمد بنعبدالوهاب، ص۸۸٫

[۷]. عنوان المجد، ج۱، ص ۶۵؛ روضه الأفکار و الأفهام، ص۱۰۶٫

[۸]. عنوان المجد، ج۱، ص ۶۸، روضه الأفکار و الأفهام، ص۱۰۸٫

[۹]. عنوان المجد، ج۱، ص ۳۷؛ روضه الأفکار و الأفهام، ص۸۳؛ مشاهیر علماء نجد، ص۲۳؛ تاریخ نجد، ص۱۰۸٫

[۱۰]. ‌زیرا اختلاف دو برادر بر سر عقاید بود و محمد بنعبدالوهاب پیش از این عقاید خود را آشکار ساخته بود و پدر و برخی از استادانش با او مخالفت کرده بودند؛ به‌طوریکه پدرش از همان ابتدا با او مخالفت میکرد و از طرز تفکر او هراسان بود، حتی استادان او درگفتار و کردارش ضلالت و گمراهی را میدیدند و او را بسیار نکوهش میکردند و مردم را از او برحذر میداشتند. لذا به هیچ وجه بعید نیست که اختلاف آنها به قبل از وفات پدر نیز باز گردد (برای آگاهی بیشتر ر.ک: خلاصه الکلام، ص۲۲۹-۲۳۰؛ السحب الوابله، ص۲۷۵).

[۱۱]. روضه الأفکار و الأفهام، ص۱۰۸؛ عنوان المجد، ج۱، ص۶۸٫

[۱۲]. همان، ص ۷۰؛ روضه الأفکار و الأفهام، ص۱۱۰٫

[۱۳]. روضه الأفکار و الأفهام، ص۱۰۹؛ عنوان المجد، ج۱، ص۷۱ .

[۱۴]. روضه الأفکار و الأفهام، ص۱۴۵؛ تاریخ ابن لعبون، ص۱۸۵؛ عنوان المجد، ج۱، ص۱۲۸؛ علماء نجد، ج۲،‌ ص۳۵۲٫

[۱۵]. تاریخ ابن لعبون، ص۱۸۵؛ داعیه و لیس نبیّاً، ص۱۲۸٫

[۱۶]. روضه الأفکار و الأفهام، ص۱۴۵

[۱۷]. علماء نجد، ج۲،‌ ص۳۵۳؛ داعیه و لیس نبیّاً، ص۱۲۸٫

[۱۸]. علماء نجد، ج۲،‌ ص۳۵۳؛ داعیه و لیس نبیاً، ص۱۲۸٫

[۱۹]. علماء نجد، ج۲، ص۳۵۰؛ تاریخ ابن لعبون، ص۲۰۴؛ تاریخ ابن عیسی، ص۸۶؛ تراجم لمتاخری الحنابله، ص۱۵۶؛ علماء الحنابله، ۴۱۴؛برخی تاریخ وفات او را سال ۱۲۱۰ق دانسته‌اند. الأعلام، ج۳، ص۱۳۰٫

[۲۰]. نقض فتاوی الوهابیّه، ص۶۷؛ نقد الشیخ محمد عبدالوهاب من الداخل، ص۱۶٫

[۲۱]. دعاوی المناوئین، ص۴۰ـ۴۱٫

[۲۲]. الصواعق الإلهیّه، ص۳۱٫

[۲۳]. اکثر کتابها از این نام یاد کردهاند.

[۲۴]. السحب الوابله، ص۲۷۵؛ علماء نجد، ج۲، ص۳۵۳؛ تاریخ الفاخوری، ص۱۵۶؛ دعاوی المناوئین، ص۴۰؛ کتب حذر منها العلماء، ص۲۷۰-۲۷۱٫

[۲۵]. نسخه خطی این اثر در کتابخانه احقاف حضرموت موجود است (دعاوی المناوئین، ص۴۱؛ کتب حذر منها العلماء، ص۲۷۰). برخی منبع نسخه خطی مذکور را کتابخانه برلین ذکر کردهاند ‌(تاریخ البلاد العربیّه السعودیّه، ص۳۱۵-۳۱۶).

[۲۶]. نسخه خطی مذکور در کتابخانه الازهریه بغداد موجود است(دعاوی المناوئین، ص۴۱؛ کتب حذر منها العلماء، ص۲۷۰-۲۷۱).

[۲۷]. برای نمونه ر.ک: تاریخ البلاد العربیّه السعودیّه، ص۳۱۵-۳۱۶٫

[۲۸]. علماء نجد، ج۲، ص۳۵۳؛ تاریخ الفاخوری، ص۱۵۶٫

[۲۹]. السحب الوابله، ص۲۷۵٫

[۳۰]. علماء نجد، ج۲، ص۳۵۳٫

[۳۱]. تاریخ الفاخوری، ص۱۵۶٫

[۳۲]. دعاوی المناوئین، ص۴۰٫

[۳۳]. کتب حذر منها العلماء، ص۲۷۰-۲۷۱٫

[۳۴]. عنوان المجد، ج۱، ص۷۱،پاورقی؛ علماء نجد، ج۲، ص۳۵۳؛ دعاوی المناوئین، ص۴۰؛ تاریخ الفاخوری، ص۱۵۶٫

[۳۵]. نقض فتاوی الوهابیّه، ص۶۷؛ نقد الشیخ محمد عبدالوهاب من الداخل، ص۱۶٫

[۳۶]. همان.

[۳۷]. روضه الأفکار و الأفهام، ص۱۰۸؛ عنوان المجد، ج۱، ص۶۸٫

[۳۸]. کتب حذر منها العلماء، ج۱، ص۲۷۱٫

[۳۹]. نقد الشیخ محمد بن عبدالوهاب من الداخل، ص۱۵-۱۹٫

[۴۰] . یاد آوری می‌کنیم مجله سراج منیر با دکتر عصام گفتگویی انجام داده است که در همین شماره مجله آن را می‌توانید مطالعه کنید.

[۴۱]. صحیح بخاری، ج ۸، ص ۱۴۹؛ فتح الباری، ج۱۳، ص۲۵۰٫

[۴۲]. تصحیح خطأ تاریخی حول الوهابیّه، ص ۹۹؛ مجله البحوث الإسلامیّه،«‌الشیخ سلیمان بن‌عبدالوهاب المفتری علیه»، ش ۶۰٫ شایان ذکر است که کتابی با عنوان دفع الارتیاب عن الشیخ محمد بن‌عبدالوهاب به قلم العوین و مقدمه کتاب البیان و الإشهار به قلم صالح الفوزان در توجیه مخالفت او نگاشته شده است که به‌علت برخی محدودیتها، دسترسی به این دو کتاب امکان نداشت.

[۴۳]. برای اطلاعات بیشترر.ک: مجله سراج منیر، «نگاهی به زندگی بنیان‌گذار وهابیت»، ش۲، تابستان ۱۳۹۰ش، ص۱۳۱٫

[۴۴]. روضه الأفکار و الأفهام، ص۳۶۰؛ عنوان المجد، ج۱، ص۶۸٫

[۴۵]. مؤلفات الشیخ محمد بنعبدالوهاب، مفید المستفید بکفر تارک التوحید، ص۲۹۵-۲۹۷٫

[۴۶]. همان، ص۲۸۶٫

[۴۷]. برای اطلاعات بیشتر ر.ک: مجله سراج منیر، «بررسی کتاب تاریخ نجد نوشته حسین بن‌غنام»، ش۲، تابستان ۱۳۹۰ش، ص۲۵۴٫

[۴۸]. روضه الأفکار و الأفهام، ص۱۰۶٫

[۴۹]. روضه الافکار و الافهام، ص۱۰۸٫

[۵۰]. برای اطلاعات بیشتر ر.ک:علماء نجد، ج۵، ص۱۱۵-۱۲۶٫

[۵۱]. عنوان المجد، ج۱، ص۶۵٫

[۵۲]. همان، ص۶۸٫

[۵۳]. برای اطلاعات بیشتر ر.ک: علماء نجد، ج۳، ص۸۳-۸۷٫

[۵۴]. عنوان المجد ، ج۱، ص۷۱٫

[۵۵]. برای اطلاعات بیشتر ر.ک:علماء نجد، ج۲، ص۱۰۸-۱۱۲٫

[۵۶]. تاریخ ابن لعبون، ص۱۸۵٫

[۵۷]. برای اطلاعات بیشتر ر.ک:علماء نجد، ج۱، ص۸۱-۱۲۲٫

[۵۸]. همان، ج۲، ص۳۵۱٫

[۵۹]. برای اطلاعات بیشتر ر.ک: علماء نجد، ج۶، ص۱۸۹-۲۰۴٫

[۶۰]. السحب الوابله، ص۲۷۵٫

[۶۱].ر.ک: بحوث و تعلیقات، ص۲۱٫

[۶۲]. ر.ک: دعاوی المناوئین، ۴۰-۴۱٫

[۶۳]. ر.ک:‌ تاریخ الفاخوری، ص۱۵۶٫

[۶۴]. ر.ک:‌ محمد بنعبدالوهاب مصلح مظلوم و مفتری علیه، ص۶۱٫

[۶۵]. ر.ک: کتب حذر منها العلماء، ج۱، ص۲۷۱٫

[۶۶]. ر.ک:‌ مصباح الانام، ص۱۱٫

[۶۷]. ر.ک: خلاصه الکلام، ص۲۲۹٫

[۶۸]. ر.ک:‌ معجم المؤلفین، ج۴، ص۲۶۹٫

[۶۹] . ر.ک: الخبر و العیان، ص۱۷۰٫

[۷۰]. ر.ک: الإسلام فی القرن العشرین،‌ ص۷۲٫

[۷۱]. ر.ک: تاریخ البلاد العربیّه السعودیّه، ص۲۴۴-۳۱۶٫

[۷۲]. ر.ک: تاریخ الدوله السعودیّه، ص۲۷؛ احتساب الشیخ محمد بنعبدالوهاب، ص۸۸؛ الفجر الصادق، ص۱۷؛ کشف الإرتیاب، ص۱۱؛ نقض فتاوی الوهابیّه، ص۶۵؛ التوسل بالنبی۹ و جهله الوهابیون، ص۱؛ هذی هی الوهابیّه، ص۲۳۹؛ الحقائق الإسلامیّه فی الرد علی المزاعم الوهابیّه، ص۱۱؛ مخالفه الوهابیّه للقرآن والسنّه، ص۳۸؛ السلفیه بین أهل السنّه و الإمامیّه، ص۳۴۱؛ السلفیّه و الوهابیّه، ص۱۴۳؛ الوهابیّه فی صورتها الحقیقیّه، ص۸۴؛ الرد علی الوهابیّه فی القرن التاسع عشر، ص۲۸؛ الوهابیّه فکراً و ممارسه، ص۶۰؛ معجم المطبوعات العربیّه، ج۱، ص۱۶۸٫

[۷۳]. مجله البحوث الإسلامیّه، «الشیخ سلیمان بن عبدالوهاب المفتری علیه»، ش ۶۰؛ تصحیح خطأ تاریخی حول الوهابیّه، ص ۹۸٫

[۷۴]. ر.ک: ابتدای مقاله، ذیل عنوان نام کتاب.

[۷۵]. تصحیح خطأ تاریخی حول الوهابیّه، ص ۹۹؛ مجله البحوث الإسلامیّه، «الشیخ سلیمان بن عبدالوهاب المفتری علیه»، ش ۶۰٫

[۷۶]. حمیدان الشویعر یکی از شعرای بزرگ همعصر محمد بنعبدالوهاب و محمد بنسعود است و چون وی نسب محمد بنعبدالوهاب را به یهود می‌‌رساند، به دست آنها مسموم شد و به قتل رسید. او در قصیده خود به اصطلاحِ وهابیت اشاره کرده است که بدین شرح است:«و اظنه بمحمد یعنی امحمد الوهابیه‌» (ر.ک: تاریخ آل سعود، ص۲۵-۲۶).

[۷۷]. علماء نجد، ج۲، ص۳۵۳؛ محمد بنعبدالوهاب مصلح مظلوم و مفتری علیه، ص۶۱؛ دعاوی المناوئین، ص۴۰؛ عنوان المجد، ج۱، ص۷۱، پاورقی.

[۷۸]. تصحیح خطی تاریخی حول الوهابیّه، ص ۹۹؛ مجله البحوث الإسلامییه، «الشیخ سلیمان بن عبدالوهاب المفتری علیه»، ش ۶۰٫

[۷۹]. علماء نجد، ج۲، ص۳۵۳؛ تاریخ الفاخوری، ص۱۵۶٫

[۸۰]. مصباح الظلام، ص۶۲٫

[۸۱]. علماء نجد، ج۲، ص۳۵۵٫

[۸۲]. علماء نجد، ج۲، ص۳۵۵٫

[۸۳]. مجموعه الرسائل و المسائل النجدیّه، ج۳، ص۵۳، به نقل از دعاوی المناوئین، ص۴۲٫

[۸۴]. الدرر السنیّه، ج۹، ص۲۰۱، به نقل از دعاوی المناوئین، ص۴۲٫

[۸۵]. دعاوی المناوئین، ص۴۱-۴۲٫