تاریخنگاری سنتی بیشتر ماهیت روایی داشت و به سرگذشت برگزیدگان جوامع میپرداخت. این نوع نگارش تاریخ، اگر کنشهای دیگر اقشار و مباحثی همچون باورها و جنبشها و رویدادهای غیرسیاسی و گاه غیراعتقادی را گزارش میکرد، باز در جهت منافع قدرتها و مصلحت برگزیدگان جامعه بود. تاریخنگاری مدرن ـ با ابتنا بر ضرورت نقد بیاعتنایی تاریخنگاری سنتی به وجوه غیرسیاسی و غیراعتقادی تاریخ ـ کوشیده است تا نگرشی ساختاری به تاریخ داشته باشد و در پرتو گرایشهای مختلف تاریخنگارانه، وجوه مختلف تاریخ را بررسی کند. تاریخنگاری اجتماعی به عنوان گرایشی نو که در چنین فضایی زاده شد ـ با نگاه تحلیلی به تاریخ و با توجه به ضرورت پرداختن روشنتر و چندوجهی به زندگی روزانه مردم ـ با گرایشهای تاریخشناختی جدیدتری همچون تاریخ فرهنگی، و قومشناسی نیز پیوند خورده است و سعی در جاودانه ساختن کنش و میراث اجتماعی و فرهنگی انسان دارد. تاریخ اجتماعی بیشتر به کنشها و شیوههای زندگی، انگیزهها و خواستهای مردمان عادی توجه میکند. این رهیافت با تأکید بر نقش شهروندان عادی، مطالعه نقش رهبران را کمرنگتر میسازد و مسیر مطالعه جامعنگر تاریخ را هموارتر میکند. نوشتار حاضر ضمن مروری بر سیر تحول جایگاه علم تاریخ و تاریخنگاری از دوران سنتی تا جدید، به جایگاه و چیستی تاریخ اجتماعی پرداخته، مهمترین علل رشد و رونق این رهیافت را وامیکاود
چیستی، خاستگاه و علل برآمدن تاریخ اجتماعی
مقاله ای از سید ابوالفضل رضوی و شهرام رهنما (حسنوند)
پاسخ دهید