متاسفانه اهل سنت به دلیل پیروی بی چون و چرا از خلیفه دوم عمر بن خطاب , کار را تا آنجا پیش برده اند که حتی نظر و رای وی را بر نظر و رای خدا و پیامبر اکرم(ص) ترجیح داده و بدان عمل می کنند. یکی از این موارد در مورد متعه کردن(صیغه) است که پیامبر اکرم (ص) آنرا مباح و جایز دانست و صحابه نیز تا زمان عمر بدان عمل می کردند اما عمر بن الخطاب در یک بدعتی عجیب گفت : دو متعه در زمان رسول خدا حلال بود . من از آن دو نهی می کنم و بر(انجام دادن) آن دو عقاب می نمایم . که یکی متعه و صیغه کردن زنان است و دیگری متعه حج.
مدارک این روایت در کتب اهل سنت بسیار است و آنان بدین مطلب اعتراف کرده اند که عمر بر خلاف سیره پیامبر اکرم و تمام صحابه عمل کرد و مردم را نیز به اطاعت از آن وادار و مجبور کرد به طور مثال سرخسی از علمای بزرگ اهل سنت در دو کتاب خود این روایت را از جمله روایاتی می داند که با سند صحیح از عمر نقل شده است :
با روایت صحیح از عمر نقل شده است که وی مردم را از متعه نهی کرد ، پس گفت : دو متعه در زمان رسول خدا صلی الله علیه وآله حلال بود ؛ متعه زنان و حج تمتع (المبسوط للسرخسی ج۴ ص۲۷ – أصول السرخسی ج۲ ص۶)
همین روایت در کتب ذیل نیز نقل شده است :
مسند أحمد بن حنبل ج۳ ص۳۲۵ ش ۱۴۵۱۹ – المغنی ج۷ ص۱۳۶چاپ دار الفکر ۱۴۰۵- أحکام القرآن للجصاص ج۱ ص۳۴۷ چاپ دار احیاء التراث العربی – تفسیر القرطبی ج۲ ص۳۹۲ – تذکره الحفاظ ج۱ ص۳۶۶ – التفسیر الکبیر ج۵ ص۱۳۰ چاپ اول دار الکتب العلمیه بیروت – بدایه المجتهد ج۱ ص۲۴۴ چاپ دار الفکر بیروت – وفیات الأعیان وأنباء أبناء الزمان ج۶ ص۱۵۰ دار الثقافه لبنان .
اما پاسخ شیعه به این بدعت:
ادله جواز ازدواج موقت:
الف) دلیل قرآنی
قرآن کریم درباره ازدواج موقت میفرماید: (فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهِنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَهً)؛[۲] «از هر زنی که به طور مشروع کام گرفتید، آنچه را که در مقابل این کامجویی به عنوان مهر مقرّر داشتهاید به او بپردازید».
این آیه مربوط به ازدواج موقت است، زیرا:
اولاً: در آیات قبل، حکم ازدواج دائمی و حکم مهر آن به روشنی بیان شده و تکرار آن بدون وجه است.
ثانیاً: در ازدواج دائمی به مجرد اجرای صیغه عقد ازدواج، مهر برعهده شوهر واجب میشود و پرداخت نصف آن قبل از آمیزش در صورت مطالبه همسر واجب است، در حالی که در این آیه وجوب آن بر استمتاع و کامجویی شوهر از همسرِ خویش مرتبت شده است.
احمدبن حنبل در مسند و ابوبکر جصاص در احکام القرآن و ابوبکر بیهقی در السنن الکبری و قاضی بیضاوی در انوارالتنزیل و ابنکثیر در تفسیر القرآن الکریم و جلالالدین سیوطی در درّالمنثور و قاضی شوکانی در تفسیر فتح القدیر و شهابالدین آلوسی در روح المعانی از جمله مؤیّدین نزول آیه در نکاح متعه هستند. لذا برخی از صحابه آیه را با تفسیرش اینگونه تلاوت مینمودند: «فما استمتعتم به منهنّ ـ الی اجل مسمّی ـ فآتوهنّ أجورهنّ فریضه.»[۳]
ب) دلیل روایی
۱ – جابر میگوید: «ما در عهد رسول خدا(ص) و ابیبکر متعه میکردیم تا آن که عمر آن را نهی کرد.»[۴]
۲ – ابنعباس میگوید: «همانا آیه متعه محکم است و نسخ نشده است.»[۵]
۳ – عمرانبن حصین میگوید: «آیه متعه بر پیامبر(ص) نازل شد و آیهای بعد از آن در نسخ متعه بر پیامبر نازل نگشت. رسول خدا ما را به آن امر نمود و لذا با وجود رسول خدا از متعه بهره میجستیم. رسول خدا از دنیا رفت در حالی که ما را از آن نهی نفرمود. تا آن که شخصی به رأی خود هرچه خواست گفت.»[۶]
تنها از ابنجریح هجده حدیث در حلّیت متعه رسیده است،[۷] تا چه رسد به بقیه راویان.
۴ – مسلم از جابربن عبدالله و سلمه بن الاکوع نقل میکند: منادی رسول خدا(ص) بر ما وارد شد و فرمود: رسول خدا به شما اذن داده که متعه کنید. در تعبیری دیگر چنین آمده است: رسول خدا(ص) بر ما وارد شد و اذن داد که متعه کنیم.[۸]
۵ – مسلم در کتاب صحیح به سندش از ابینضره نقل میکند: ما نزد جابربن عبدالله بودیم که شخصی نزد او آمد و گفت: ابنعباس و ابنزبیر در متعهالنکاح و متعهالحجّ اختلاف نظر دارند. جابر در جواب فرمود: ما این دو نوع متعه را با رسول خدا(ص) انجام میدادیم، تا این که عمر از آن دو نهی کرد و ما دیگر انجام ندادیم.»[۹]
۶ – مسلم در صحیح از عروه بن الزبیر نقل میکند: عبدالله بن زبیر روزی در مکه در میان جمعی گفت: گروهی که خدا قلبهایشان را کور کرده همانند چشمهایشان به متعه فتوا میدهند (منظور او ابنعباس بود). ابنعباس جواب داد: تو از حق منحرفی، به جان خودم متعه در زمان رسول خدا انجام میشد. ابنالزبیر به او گفت: اگر راست میگویی انجام ده، به خدا سوگند! اگر انجام دهی تو را سنگسار میکنم.»[۱۰]
روایات بسیاری در مورد حلیت متعه در زمان رسول خدا و خلافت ابیبکر و قسمتی از خلافت عمربن خطاب وجود دارد که علامه سید جعفر مرتضی عاملی بیش از صد و ده روایت را به این مضمون از کتب اهل سنت نقل کرده است.[۱۱]
موارد اشتراک بین ازدواج دائم با متعه
ازدواج دائم و ازدواج موقت (متعه) در اموری با یکدیگر اشتراک دارند که در ذیل به پارهای از آنها اشاره مینماییم:
۱ – عقدی مشتمل بر ایجاب و قبول باشد و مجرد تراضی و معاطات کافی نیست.
۲ – عقد باید به الفاظ خاصی از قبیل: زوجت، انکحت، متّعت باشد نه هر لفظی.
۳ – مانع شرعی از سبب و نسب یا رضاع غیر از آن موجود نباشد.
۴ – در حال حیض یا نفاس جماع ممنوع است.
۵ – با دخول احتیاج به عدّه است و بدون دخول یا در حالت یائسگی زن، احتیاج به عده نیست.
۶ – فرزند، ملحق به شوهر است؛ اگرچه عزل هم کرده باشد.
۷ – اولاد، ملحق به پدر و مادرند. لذا تمام آثار آن از قبیل: ارث و نفقه بر آنها مترتب میشود.
۸ – حضانت و احکام آن.
۹ – حرمت ازدواج با زن مشترک.
۱۰ – منتشر شدن حرمت به سبب دامادی و شیردادن.
۱۱ – احتیاج شروط عامه از قبیل: بلوغ، عقل، اختیار و مانند آن.
۱۲ – در زن باکره احتیاج به اذن ولیّ است.
فرضیه نسخ حکم ازدواج موقت در قرآن کریم
۱ – برخی، آیه: (وَ الَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ * إِلاّ عَلی أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ * فَمَنِ ابْتَغی وَراءَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ العادُونَ)[۱۲] را ناسخ آیه جواز و حلّیت متعه دانستهاند، به این صورت که در این آیه ارتباط مشروع زناشویی به دو مورد منحصر شده است: یکی ازدواج دائم، و دیگری ملک یمین، و ازدواج موقت، خارج از این حکم است.
در پاسخ به این فریضه باید گفت که اولاً: ازدواج موقت از نظر ماهیت با ازدواج دائمی تفاوتی ندارد؛ اگرچه در برخی از احکام نیز با هم اختلاف جزئی دارند.
ثانیاً: آیه مورد نظر از آیات مکّی است، در حالی که آیه مربوط به ازدواج موقت از آیات مدنی است. حکم ازدواج موقت به اجماع مسلمانان در مدینه نازل شده است، در حالی که ناسخ باید از نظر زمان بعد از منسوخ باشد.
۲ – برخی معتقدند که آیه متعه به آیه میراث نسخ شده است. فخر رازی میگوید: «اگر زن متعه همسر انسان است باید توراث بین زوج و زوجه برقرار باشد، زیرا خداوند متعال میفرماید: (وَ لَکُمْ نِصْفُ ما تَرَکَ أَزْواجَکُمْ)؛ نصف اموالی که همسران شما به جای گذاردهاند مال شماست. در حالی که به اتفاق، بین زن و شوهر در نکاح متعه توارث نیست.»[۱۳]
در جواب میگوییم:
اوّلاً: آیه میراث قبل از آیه متعه نازل شده است.
ثانیاً: مسئله عدم توارث نزد امامیه اجماعی نیست، بلکه برخی از علما قائل به ثبوت توارثاند، مگر این که عدم توارث را شرط کنند.[۱۴]
ثالثاً: اشکالکننده بین نسخ و تخصیص اشتباه کرده است؛ زیرا این آیه، ناسخ حکم متعه نیست، بلکه طبق قاعده، روایات متعه مخصّص است. یعنی آیه ارث، عام بوده و شامل تمام همسران؛ چه دائم و چه منقطع میشود، ولی این عموم به دلیلی که بر عدم ارث زن متعه دلالت دارد تخصیص میخورد.
رابعاً: عدم ارث دلیل بر عدم زوجیت نیست، همانطوری که زوجیت نیز دلیل بر لزوم ارث نمیباشد.
فرضیه نسخ در روایات
در برخی از روایات نیز وارد شده که پیامبر اکرم(ص) متعه را در فتح خیبر یا در تبوک و مانند آن منع کرده است.
درباره نسخ ازدواج موقت توسط روایات چند نکته را یادآور میشویم:
۱ – برخی روایات، این حکم را اختصاص به شرایط اضطراری دانستهاند و با برطرف شدن آن شرایط، حکم مزبور نیز نسخ گردیده است.[۱۵]
در این صورت این سؤال مطرح میشود که احکام اضطراری تابع شرایط اضطراریاند و شرایط اضطراری به زمان پیامبر(ص) اختصاص ندارند.
۲ – در مقابل، روایات دیگری هستند که بر بقای حکم ازدواج موقت تا زمان نهی عمر دلالت دارد. این مطلب را مسلمبن حجاج به چند سند از جابربن عبدالله انصاری روایت کرده است.[۱۶]
۳ – با این که روایات نسخ بیانگر یک واقعهاند، ولی در آنها اختلاف و تعارضهای بسیاری وجود دارد که موجب قدح و وهن آنها میگردد. در تاریخ اباحه و نسخ، اختلافات ذیل به چشم میخورد:
الف: سال فتح مکه. ب: سال فتح خیبر. ج: حجهالوداع. د: غزوه تبوک.[۱۷]
مقتضای این اقوال این است که یک حکم در فاصله چند سال، چند بار تشریع نسخ شده باشد. این روش نه در اسلام سابقه دارد و نه با علم و حکمت الهی سازگار است.
نکته قابل تأمل دیگر این که بسیاری از این روایات از سبرهبن معبد جهنی نقل شده است که در آن ماجرای ازدواج موقت به صورتهای مختلف نقل شده است.
۴ – از ابنعباس روایت شده: «متعه رحمتی برای امّت محمّد(ص) بود و اگر نهی عمر نبود غیر از قلیلی از مردم به زنا روی نمیآوردند.»[۱۸]
۵ – فخر رازی و دیگران جمله مشهوری را از عمربن خطاب درباره تحریم متعه نقل کردهاند که گفت: «دو متعه در زمان رسول خدا(ص) حلال بود، ولی من آن دو را حرام میکنم و هر کسی آن دو را انجام دهد، عقوبت خواهم کرد: یکی متعه زنان و دیگری متعه حج.»[۱۹]
۶ – گروهی امثال شافعی و اصحابش و اکثر اهل ظاهر؛ حتی ـ بنابر قولی ـ احمد بن حنبل بر این عقیدهاند که سنت نمیتواند قرآن را نسخ نماید؛ اگرچه متواتر باشد.[۲۰]
ابن حازم همدانی میگوید: «جماعتی از متقدّمین و برخی از متأخرین قائل به منع نسخ قرآن به سنّتاند، همانگونه که خبر واحد نمیتواند خبر متواتر را نسخ نماید.»[۲۱]
ابو داود سجستانی میگوید: «از احمد بن حنبل سؤال شد که آیا حدیث و سنت، حاکم بر کتاب خدا است یا نه؟ او در جواب گفت: من جرأت نمیکنم که اینگونه در حق قرآن سخن بگویم، ولی میتوان گفت که سنت میتواند مفسر قرآن باشد، قرآن را تنها قرآن میتواند نسخ نماید.»[۲۲]
نسخ متعه به اجماع
قاضی عیاض میگوید: «بعد از عمل به متعه، اجماع جمیع علما بر تحریم آن قرار گرفت، مگر رافضیها که قائل به بقای حلیت آن هستند.»[۲۳]
نووی نیز در شرح صحیح مسلم میگوید: «بعد از عمل به متعه، اجماع جمیع علما بر حرمت آن تعلق گرفت، مگر روافض.»[۲۴]
در جواب این استدلال میگوییم:
اوّلاً: اگر دلیل اهل سنت اجماع است، چرا به نص تمسک میکنند، زیرا در جای خود به اثبات رسیده که تمسک به اجماع در موردی فایدهبخش است که نصّ وجود نداشته باشد.
ثانیاً: طبق روایات صریح، متعه در زمان رسول خدا(ص) و ابیبکر و بخشی از خلاف عمر بن خطاب حلال بوده است.
ثالثاً: اهل سنت معتقدند که اجماع نه نسخ میشود و نه به سبب او حکمی نسخ میگردد.[۲۵] حال چگونه اجماع میتواندحکمی را که به کتاب و سنت ثابت شده نسخ کند.
رابعاً: در جای خود گفته شده که اجماع اگر مدرک و مستند آن معلوم باشد باید رجوع به مدرک نمود، و به طور مستقل اعتباری ندارد.
خامساً: اجماع بعد از خلاف نمیتواند خلاف سابق را برطرف سازد و شکی نیست که بین صحابه در مسئله حرمت نکاح متعه اختلاف بوده است.
سادساً: ادعای اجماع بر تحریم نکاح متعه صحیح نیست، زیرا کثیری از صحابه و تابعین و دیگران؛ مثل اهل مکه، یمن و اکثر اهل کوفه قائل به استمرار حکم اباحه نکاح متعه بودهاند.
موقف صحابه و تابعین در قبال ازدواج موقت
جماعتی از صحابه و تابعین که قائل به حلّیت متعه و عدم نسخ آن بودهاند عبارتاند از:
عمرانبن حصین، عبدالله بن عمر، سلمهبن امیه، معبد بن امیه، زبیر بن عوام، خالد بن مهاجر، ابی بن کعب، ربیعه بن امیه، سمره بن جندب، سدیّ، مجاهد، ابن اوس مدنی، انس بن مالک، معاویه بن ابیسفیان، ابن جریح، نافع، صبیب بن ابی ثابت، حکم بن عتیبه، جابر بن زید، براء بن عازب، سهل بن سعد، مغیره بن شعبه، سلمه بن اکوع، زید بن ثابت، خالد بن عبدالله انصاری، یعلی بن امیّه، صفوان بن امیه، عمرو بن حوشب، عمرو بن دینار، ابن جریر، سعید بن حبیب، ابراهیم نخعی، حسن بصری، ابن مسیب، أعمش، ربیع بن میسره، ابیالزهری مطرف، مالک بن انس، احمد بن حنبل (در برخی از حالات) و ابو حنیفه در (بعضی موارد).[۲۶]
پاسخ به شبهات
مخالفان ازدواج موقت شبهاتی را مطرح کردهاند که غالباً ناشی از نداشتن تصویر و آگاهی صحیح از ازدواج موقت یا برخی پیشداوریها و ذهنیتهای اشتباه در این باره است. در این جا به برخی شبهات مطرح شده پاسخ میدهیم.
۱ – هدف از ازدواج، تشکیل خانواده و تولید نسل است، این هدف در ازدواج دائمی حاصل میگردد، نه ازدواج موقت که هدف از آن ارضای غریزه جنسی است.[۲۷]
جواب: شکی نیست که یکی از اهداف حکیمانه ازدواج، تولید نسل و تشکیل نهاد خانواده است، ولی این یگانه هدف ازدواج محسوب نمیشود، ارضای غریزه جنسی از طریق مشروع و جلوگیری از انحراف و فساد در جامعه بشری و تأمین بهداشت روان و سلامت اخلاقی نیز از اهداف مهم ازدواج موقت است. هرگاه شرایط ازدواج دائم به هیچعنوان فراهم نیست، ازدواج موقّت یگانه راه معقول و مشروع آن خواهد بود. علاوه بر این چه بسا افرادی که به انگیزه توالد و تناسل نیز اقدام به ازدواج موقّت میکنند.
۲ـ ازدواج موقت، با کرامت و شرافت زن منافات دارد، زیرا نوعی اجیر کردن انسان است.
جواب: ازدواج موقت از نظر ماهیت با ازدواج دائم تفاوتی ندارد و آنچه زن از مرد میگیرد مهریه به شمار میرود. عقد ازدواج اعم از دائمی و موقّت نوعی داد و ستد مالی نیست، بلکه پیمانی است مقدس که براساس انگیزهای معقول و مشروع میان زن و شوهر برقرار میشود و پرداخت مهریه از احکام شرعی آن است. شگفتآور است افرادی که چنین ایرادی بر ازدواج موقت میگیرند، بهره کشیهای شیطانی و شهوانیای که در دنیای جدید از زن میشود را از مظاهر تمدن و انسانیت میشمارند![۲۸]
به علاوه در ازدواج موقت کرامت و شرافت زن تأمین شده است زیرا ارضای نیازهای جنسی تنها به مردان اختصاص ندارد.
۳ – ازدواج موقت سبب به وجود آمدن فرزندانی میشود که از پناهگاه امن خانواده محروم بوده و در نتیجه به خیل فرزندان ولگرد و بیپنا میپیوندند و سرانجام دست به بزهکاری و انحراف میزنند.
جواب: اگرچه در ازدواج موقت زاد و ولد ممنوع نیست، ولی تفاوت آن با ازدواج دائمی این است که مرد و زن بدون رضایت دیگری میتوانند از آن جلوگیری کنند. این حکمِ ویژه، راه مناسبی برای جلوگیری از بحرانی است که در اشکال مطرح شده است. علاوه بر این آنچه منشأ پدید آمدن نابسامانیهای اجتماعی و اخلاقی در مورد فرزندان بیپناه است، مسئولیتناپذیری والدین است که در این باره فرقی میان ازدواج موقت و دائم وجود ندارد.
۴ – ازدواج موقت سبب میشود که با گذشت زمان، پدران و مادران، فرزندان خود را نشناسند یا برادران و خواهران یکدیگر را نشناسند و در نتیجه امکان ازدواج پدر و مادری با فرزندان خود یا برادر و خواهر وجود دارد.
جواب: ازدواج موقت به هیچوجه با آن چه گفته شد ملازمه ندارد، مشکل مزبور ناشی از سهلانگاری پدران و مادران است. هرگاه آنان مسائل مربوط به زندگی زناشویی خود را ـ خواه موقت باشد یا دائمی ـ با دقت ضبط و ثبت نمایند هیچگاه مشکل یاد شده پدید نخواهد آمد.
در پایان لازم به ذکر است که ازدواج موقت نباید مانند قانون تعدد زوجات و نظایر آن، توسط برخی از مردان مورد سوء استفاده قرار بگیرد.
به هر حال این سوءاستفاده از ازدواج موقّت، سوژهای به دست مخالفان داده است تا آن را به عنوان امری مستهجن و موهن به شمار آورند. امام صادق(ع) با آن که میفرماید: «یکی از موضوعاتی که من هرگز در بیان آن تقیه نخواهم کرد موضوع متعه است.»[۲۹] ولی امام کاظم (ع) علیبن یقطین را بر این که دست به ازدواج موقّت زده مورد عتاب قرار داده و میفرماید: «تو را با ازدواج موقّت چه کار؟ در حالی که خداوند تو را از آن بینیاز کرده است.» و به دیگری فرمود: «این کار برای کسی رواست که خداوند او را با داشتن همسری از این کار بینیاز نکرده است.»[۳۰]
بنابراین هرگز مقصود قانونگذار از تشریع این قانون این نبوده است که وسیلهای برای هوسرانی و هواپرستی حیوانصفتان یا وسیله بیچارگی عدهای زنان اغفال شده و فرزندان بیسرپرست فراهم شود، بلکه هدف از آن جلوگیری از فسادهای اجتماعی و ناهنجاریهای جامعه میباشد.
منبع:پرسمان
پینوشتها:
۱ . الفلسفه القرآنیه، عباس محمود عقاد، ص ۷۳، به نقل از دکتر راسل.
۲ . نساء(۴) آیه ۲۴.
۳ . ر.ک: به جامع البیان، طبری ذیل آیه شریفه.
۴ . صحیح مسلم، ج ۴، ص ۱۳۱ و مسند احمد، ج ۶، ص ۴۰۵ و فتح الباری، ج ۹، ص ۱۴۹.
۵ . الکاشف، ج ۱، ص ۴۹۸ و تفسیر الخازن، ج ۱، ص ۳۵۷.
۶ . صحیح بخاری، ج ۲، ص ۱۶۸ و ج ۶، ص ۳۳ و صحیح مسلم، ج ۴، ص ۴۸ و سنن نسایی، ج ۵، ص ۱۵۵ و مسند احمد، ج ۴، ص ۴۲۶.
۷ . فتح الباری، ج ۹، ص ۱۵۰.
۸ . صحیح مسلم، ج۴، ص ۱۳۰، باب نکاح المتعه و صحیح البخاری، ج ۷، ص ۱۳.
۹ . صحیح مسلم، ج ۴ف ص ۱۳۱، باب نکاح المتعه.
۱۰ . صحیح مسلم، ج ۴، ص ۱۳۳، باب نکاح المتعه.
۱۱ . زواج المتعه، ج۳.
۱۲ . معارج (۷۰) آیه ۲۹ و ۳۱.
۱۳ . تفسیر فخر رازی، ج ۱۰، ص ۵.
۱۴ . سرائر، ابن ادریس، ج ۲، ص ۶۲۴ و انتصار، سید مرتضی، ص ۱۱۴.
۱۵ . صحیح بخاری، ج ۳، ص ۲۴۶ و صحیح مسلم، ج ۲، ص ۱۰۲۷، طبع بیروت، دار احیاء التراث العربی.
۱۶ . صحیح مسلم، ج ۲، ص ۱۰۲۳.
۱۷ . نقض الوشیعه، سید محسن امین عاملی، ص ۲۹۸ و ۳۰۳.
۱۸ . النهایه، ابناثیر، ج ۲، ص ۴۸۸.
۱۹ . تفسیر فخر رازی، ج ۱۰، ص ۵۲.
۲۰ . المستصفی، غزالی، ج ۱، ص ۱۲۴ و الاحکام، آمدی، ج ۳، ص ۱۳۹.
۲۱ .ارشاد الفحول، ص ۱۹۰ و الاحکام فی اصول الأحکام، ج ۴، ص ۱۰۷.
۲۲ . الاعتبار، ص ۲۸ و ۲۹.
۲۳ . فتح الباری، ج ۹، ص ۱۵۰.
۲۴ . شرح نووی بر صحیح مسلم، ج ۹، ص ۱۸۰.
۲۵ . البنایه فی شرح الهدایه، عینی، ج ۴، ص ۱۰۰.
۲۶ . ر.ک به: الغدیر، ج ۱، ص ۲۲۰ و الزواج المؤقت فی الاسلام، ص ۱۲۳ و المتعه، فکیکی، الاحکام الشرعیه فی الاحوال الشخصیه، ج ۱، ص ۲۸.
۲۷ . تفسیر المنار، ج ۵، ص ۸.
۲۸ . ر. ک: نظام حقوق زن در اسلام، ص ۶۷.
۲۹ . نظام حقوق زن در اسلام، ص ۸۲.
۳۰ . همان
پاسخ دهید