چون کرد خور ز توسن زرین، تهی رکاب
مدح حضرت امام حسین علیه السلام؛ شاعر: نیر تبریزی
چون کرد خور ز توسن زرین، تهی رکاب
افتاد در ثوابت و سیّاره، انقلاب
غارتگران شام به یغما گشود دست
بگسیخت از سراد زر تارِ خور، طناب
کرد از مَجَرّه چاک، فلک، پردهی شکیب
بارید از ستاره به رخساره، خون خضاب
کردند سر ز پرده برون دختران نعش
با گیسوی بریده، سرآسیمه، بینقاب
گفتی شکسته مجمر گردون و از شفق
آتش گرفته دامن این نیلگون قباب
از سینهی شفق بهدر آورد سر، هلال
چون کودکی تپیده به خون، در کنار آب
یا گوشوارهای که به یغما کشیده خصم
بیرون ز گوش پردهنشینی، چو آفتاب
یا گشته زینِِ توسنِ شاهنشهی، نگون
برگشته بیسوار، سوی خیمه باشتاب
گفتم مگر قیامت موعود اعظم است؟
آمد ندا ز عرش که ماه محرّم است
شاعر: نیر تبریزی
پاسخ دهید