قرآن کریم کتابی است که از هیچ تر و خشکی فروگذار نکرده است و گاهی از جزئی ترین مسائل و کوچکترین آنها مثال زده است. گاهی از شخصیت های تاریخی که نام آنها به کلی ثبت نشده است نیز برای عبرت مثال زده است همانند همسر لوط! حال با این طول و تفسیر، چرا قرآن کریم با تمام اهمیتی که مسأله امامت دارد، از آن حرفی را به میان نیاورده است؟ شما می توانید جواب این سؤال را در نوشتار زیر مطالعه بفرمایید.
پاسخ این سؤال، خود به دو قسم تقسیم می شود
الف) ذکر نام ائمه در قرآن
اگر مقصود شما آن است که چرا نام مبارک امامان(علیهم السلام) در قرآن وارد نشده است باید گفت: نیامدن نام مبارک حضرت علی علیهالسلام در قرآن کریم، علل متعددی دارد:
۱. دوری از تحریف
قرآن، آخرین کتاب آسمانی است و باید برای همیشه از تحریف، مصون بماند[۱]. تحریف نشدن قرآن مربوط به قرآنی است که در دست مردم است نه قرآنِ در لوح محفوظ. در جامعه انسانی، افراد مؤمن، منافق، کافر، مشرک و معاند وجود دارند. کسانی که از اسلام ضربه خورده و منافع مادی شان آسیب دیده است و کسانی که در سینه حب ریاست دارند و می خواهند بر اریکه قدرت تکیه زنند، حتماً برای جبران گذشته و رسیدن به اهداف شان، در صدد مقابله با اسلام برمی آیند؛ اگر بتوانند اسلام را از ریشه نابود کنند، این کار را می کنند ـ گرچه تا کنون نتوانسته و در آینده هم نخواهند توانست ـ و اگر نتوانند دست به تحریف اسلام و قرآن می زنند. خداوند حکیم، مصونیت قرآنِ موجود را در چنین جامعه ای از خطر تحریف لفظی تضمین کرده است؛ این مصونیت راه کارهایی می طلبد.
اگر نام حضرت علی علیهالسلام در قرآن ذکر می شد، کسانی که جاه طلب و ریاست خواه بودند و کسانی که بستگان شان در جنگ ها به دست حضرت علی علیهالسلام کشته شده بودند و کینه آن حضرت را در دل داشتند، در صدد تحریف قرآن برمی آمدند و آیاتی را که نام آن حضرت در آن ذکر شده، از قرآن محو می کردند؛ همان گونه که بیست و پنج سال، امیرالمؤمنین را خانه نشین کردند و در زمان ۵ سال حکومتش سه جنگ داخلی را بر ایشان تحمیل کردند. پس بیان نشدن نام حضرت علی علیهالسلام در قرآن، یکی از راهکارهای حفظ قرآن از تحریف است.
۲. پرداختن قرآن به کلیات
قرآن به بیان کلیات می پردازد؛ بنابراین به ندرت اسامی اشخاص زمان حضرت رسول صلیاللهعلیهوآله در قرآن به چشم می خورد؛ مثلا در آیه ۱۷۳ و ۱۷۵ آل عمران، از نعیم بن مسعود به “الذین” و “الشیطان” یاد می کند، بدون آن که نام او را ذکر کند. خداوند تفصیل کلیات قرآن را به به حضرت رسول وانهاده است. چنانچه در آیه ۴۴ سوره مبارکه نحل خداوند متعال می فرماید: ما به تو ذکر (قرآن) را نازل کردیم تا آن را برای مردم تبیین کنی[۲]. قرآن، کلیات مربوط به موضوع امامت را بیان کرده و جزئیات آن را رسول تبیین نموده است.
این سؤال را ابوبصیر از امام صادق علیهالسلام می پرسد و حضرت نیز جواب می دهند: می گوید: «امام علیهالسلام فرمودند: به کسانی که چنین اعتراضی می کنند، بگویید: همان گونه که نماز در قرآن آمده، ولی سه یا چهار رکعت بودن آن مشخص نشده و پیامبر آن را برای مردم تفسیر کرد، همچنین زکات در قرآن نازل شده، ولی مقدار آن مشخص نشده و رسول خدا آن را برای مردم تفسیر کرد… . همین طور در قرآن نازل شده است که «أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الاَْمْر»[۳]؛ از خدا و رسولش و اولی الامر اطاعت کنید. ) این آیه درباره امام علی و حضرت حسن و حسین(علیهم السلام)نازل شده و پیامبر فرمود: هر که من مولای اویم پس علی مولای اوست.
یعنی همان گونه که تفسیر جزئیات نماز، زکات و حج و… به پیامبر واگذار شده، معرفی اولی الامر و ذکر اسمای آنان به پیامبر واگذار شده است»[۴].
۳. تحریک حس کنجکاوی مردم
ذکر خصوصیات و اوصاف و نبردن اسم، حس کنجکاوی مردم را تحریک می کند تا بررسی کنند و به فردی که این ویژگی ها را دارد پی ببرند و این شیوه بیشتر در ذهن ها جای می گیرد؛ مانند آیه ولایت که در آن می فرماید: «ولیّ شما خدا، رسولش و کسی است که ایمان آورده، نماز را برپا می دارد و در حال رکوع زکات می دهد.»
۴٫ عدم نیاز به ذکر نام امام، با توجه به نزول آیات زیاد در شأن ایشان
با توجه به آیات فراوانی که در مورد حضرت علی علیهالسلام در قرآن وجود دارد، دیگر به ذکر نام مبارک آن حضرت نیازی احساس نشده تا نام ایشان برده شود.
ب) ذکر عنوان امامت در قرآن
اگر مقصود شما آن است که چرا در قرآن به مسئله امامت اشاره نشده باید گفت: از مهم ترین مسائلی که خداوند متعال در قرآن کریم آورده است، مسئله امامت و رهبری است. اهمیت این مسئله به اندازه ای است که معیار نوع سرنوشت انسان در روز قیامت است، به این معنا که هر کس در این دنیا پیرو امامی بود در قیامت هم به دنبال او و با او محشور می شود. چنانچه در آیه ۷۱ سوره مبارکه اسراء خداوند متعال روز آخرت را چنین وصف می نماید که آن روز چنان است که در آن هر گروهی با امام و پیشوای خویش محشور خواهد شد[۵]. حال، آیا همین یک آیه کافی نیست تا اهمیّت امامت و رهبری و نقش آن سعادت انسان را روشن کند؟
چه بسا که آیات کثیری در قرآن وجود دارد که به نحو دلالت التزامی به مسأله امامت اشاره می کند. آیاتی که می بایست آن را با شأن نزول آن بررسی کرد و تفسیر واقعی آن را باید نزد «مطهرون»[۶] یافت. چنانچه در خبری از عبدالعزیز بن مسلم از امام امام رضا علیهالسلام آمده است که حضرت برای تبیین امامت در ابتدای کلام خویش بیان می دارند که «خداوند در کتابش از هیچ چیزی فروگذار نکرده است»[۷]؛ او تمام نیازمندی های مردم را در قرآن بیان فرموده است. سپس امام رضا علیهالسلام به ماجرای غدیر اشاره می کنند و بیان می کنند که آیه «اکمال»[۸] در شأن به امامت رسیدن امیرالمؤمنین علیهالسلام نازل شده است. سپس حضرت می فرمایند: «موضوع امامت از کمال دین است و پیامبر از دنیا رحلت نکرد تا آن که نشانه های دین را برای امتش بیان کرد و راه ایشان را روشن ساخت و آن ها را به حق راهنمایی نمود و علی علیهالسلام را به عنوان امام و پیشوا منصوب کرد. خداوند همه نیازهای امت را بیان کرد؛ هر که گمان کند خدای بزرگ دینش را کامل نکرده، قرآن را رد نموده، و و هر که قرآن را رد کند بدان کافر گردیده است».
در ادامه امام رضا علیهالسلام به موضوع جایگاه رفیع امامت اشاره می کنند و بیان می دارند: «آیا مردم مقام و منزلت امامت را می دانند که بتوانند آن خود انتخاب نمایند؟! همانا امامت ارزشش والاتر، و شأنش برتر، و منزلتش عالی تر، و مکانش منیع تر، و ژرفایش عمیق تر از آن است که مردم با عقل خود به آن برسند، یا به آرای خود آن را دریابند، و یا به انتخاب خود امامی را منصوب کنند».
اینجاست که حضرت به جایگاه مسأله امامت در قرآن اشاره می کنند و به امامت رسیدن حضرت ابراهیم علیهالسلام را گواه بر مدعای خویش می گیرد. چه آنکه در آن آیه خداوند متعال فرموده است امامت به ستم پیشگان نمی رسد[۹]. بعد از این کلام حضرت به وراثت امامت در خاندان پاک ابراهیم علیهالسلام اشاره و می فرماید: این امامت در فرزندان ابراهیم علیهالسلام بود تا اینکه به پیامبر ما به ارث رسید و خداوند رسول خدا صلیاللهعلیهوآله را سزاوارترین مردم به ابراهیم دانست[۱۰] و بیان کرد: «به فرمان خدا و طبق آن چه خدا واجب ساخته بود، آن را به عهده علی علیهالسلام گذارد و سپس در میان فرزندان برگزیده اش که خداوند به آنان علم و ایمان داد، جاری گشت».
سپس امام رضا علیهالسلام فرمود: «همانا امامت، مقام پیامبران و میراث اوصیا است، امامت، خلافت و جانشینی خدا و رسول او و مقام امیرالمؤمنین و میراث حسن و حسین(علیهما السلام) است… » امامت ریشه اسلام بالنده و شاخه بلند آن است… امام حلال خدا را حلال و حرام خدا را حرام می کند، حدود خدا را برپا نموده و از دین او دفاع می کند… امام از گناهان پاک و از عیب ها برکنار است، به دانش اختصاص یافته و به خویشتن داری نمایان گردیده… امام یگانه زمان خویش است، کسی به پایه او نرسیده و در دانایی با او برابری نکند، جایگزین ندارد… کیست که توان شناسایی امام یا انتخاب امام را داشته باشد؟ هیهات، هیهات در این جا خردها گم گشته… از این که بتوانند یکی از شؤون و فضایل امام را توصیف نمایند…[۱۱].
. [۱] « إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحَـفِظُون » حجر، ۹
.[۲] « وَ أَنزَلْنَآ إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِم » نحل، ۴۴
[۳] . نساء، ۵۹
.[۴] ر. ک: غایه المرام، محدّث بحرینی(رحمه الله)، ص ۱۶۵، ح ۳
.[۵] « یَومَ نَدعوا کُلَّ اُناس بِاِمـمِهِم » اسراء، ۷۱
[۶] . «لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ» سوره واقعه، آیه ۷۹
.[۷] « ما فَرَّطنا فِی الکِتـبِ مِن شَیء » انعام، ۳۸
.[۸] « الیَومَ اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم واَتمَمتُ عَلَیکُم نِعمَتی ورَضیتُ لَکُمُ الاِسلـمَ دینـًا » مائده، ۳
.[۹] «وَ اِذِ ابْتَلى اِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَاَتَمَّهُنَّ قالَ اِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ اِماماً قالَ و مِنْ ذُرِّیَّتی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ» بقره، ۱۲۴
.[۱۰] « اِنَّ اَولَی النّاسِ بِاِبرهیمَ لَلَّذینَ اتَّبَعوهُ وهـذا النَّبِیُّ والَّذینَ ءامَنوا واللّهُ وَلِیُّ المُؤمِنین » آل عمران، ۶۸
.[۱۱] صحیفه الرضا، شیخ جواد قیومی، ص ۲۵۰ـ ۲۵۸، نشر دفتر انتشارات اسلامی، قم المقدسه / کافی، کلینی، ج ۱، ص ۱۹۸ـ ۲۰۱، نشر دارالکتب الاسلامیّه
پاسخ دهید