از جمله پرسشهایى که همواره مطرح بوده و در میان نسل جوان امروز بر شدّت آن افزوده شده، همین پرسش است. پیش از بررسى ریشهها و علل آن، اشاره به چند نکته بایسته است:

یکم. در مسائل نظرى هر رشتهاى، متخصصان و دانشمندان آن، در یک سرى از مسائل با یکدیگر اختلاف نظر دارند. دانش فقه و اجتهاد نیز این چنین است. مجتهد بایستى در تمامى احکام و مبادى آن، تلاش کرده و به یک نقطه فکرى و اجتهادى برسد. طبیعى است که در صدها مسئله فقهى، نمىتوان انتظار داشت که بین دو یا چند نفر، وحدت نظر کاملى وجود داشته باشد. حتى در علوم تجربى مانند «رشته پزشکى» نیز که مبتنى بر حس و آزمایش است، اختلاف نظر و تفاوت تشخیص طبیعى است.

دوم. ممکن است عدهاى منشأ اختلاف فتاوا را تعدد وجود مراجع در زمان ما بدانند و علت را از آنجا جست و جو کنند؛ در حالى که این پندارى بیش نیست! زیرا این امر در بین فقیهان و مراجع گذشته نیز به چشم مىخورد. اگر کسى کتابهاى فقهى را ورق بزند و بررسى اجمالى کند؛ به خوبى در خواهد یافت که چنین اختلافهایى، همیشه در بین نظرها بوده است.[۱]

سوم. اختلاف فتواى مجتهدان، به هوا و هوس و منافع شخصى آنان باز نمىگردد؛ بلکه گاهى تقوا به حدى است که وقتى از مرجع تقلیدى  سؤال مىکنند: حکم چیز نجسى که در چاه بیفتد چیست؛ پیش از پاسخ به آن، دستور مى دهد چاه خانهاش را پر کنند تا مبادا در بیان حکم خدا، دچار هوا و هوس گردد! و منافع شخصىاش در استنباط و بیان حکم خدا، اثر بگذارد و اگر مرجع تقلیدى بر اساس منافع شخصى فتوایى صادر کند، صلاحیت مرجعیت را از دست خواهد داد.

چهارم. اختلاف فتاوا مسئلهاى نیست که در این عصر پیدا شده باشد؛ بلکه این امر در زمان ائمه اطهار (علیهمالسلام) نیز در میان اصحاب و شاگردان به چشم مىخورد. در روایت عمر بن حنظله آمده است: امام صادق (علیهالسلام) براى رفع نزاع و کشمکشها میان مردم، آنان را به فقیهان ارجاع داده، مىفرمود: «هرگاه دو یا چند نفر از آنان در فهم روایات و استنباط احکام اختلاف نظر داشتند، به کسى که اعلم و با تقواتر است مراجعه کنید».[۲] در اینجا بدون آنکه حضرت اختلاف نظر میان آنان را سرزنش کند، آن را امرى بدیهى تلقى مىکرد.

پنجم. مجتهدان در بسیارى از مسائل فقهى ـ از جمله مسائل ضرورى و قطعى دین (مانند وجوب نماز و روزه و احکام وضو) و نیز بىشمارى از احکام فرعى ـ اتفاق نظر دارند و حوزه اختلاف، تنها در بعضى از احکام فرعى است.

ششم. خداوند متعال در هر مورد و مسئلهاى، بیش از یک حکم ندارد و فقیهان به دنبال یافتن حکم خدا هستند. و اگر برخى فقیهان اشتباه کنند حکم خدا تغییرى نمىکند و متعدد نمىشود. اما مجتهد و مقلدان چون تلاش کردهاند و به وظیفه خود عمل کردهاند از لطف و ثواب الهى بهرهمند مىشوند.

پس از این مقدمات، اکنون به بررسى ریشهها و عوامل اختلاف فتاوا پرداخته، مىگوییم: دانش فقه و اجتهاد بر یک سلسله از مبادى و اصول فکرى مبتنى است و اختلاف در فتوا از آنجا سرچشمه مىگیرد و آنها عبارت است از:

یک. اصول فقه

یکى از مهمترین و اساسىترین مبادى فقه، «علم اصول» است. این علم به شناخت مسائلى همچون اوامر، نواهى، مفاهیم، اجماع، خبر واحد و متواتر، تعارض، استصحاب، برائت و… مىپردازد و مجتهد براى استنباط احکام فقهى، از نتیجه آن سود مىجوید. هر یک از این موضوعات، اندیشههاى گوناگونى را در خود بر مىتابد و تأثیر این اختلاف، در تفاوت فهم حکم الهى نمایان مىشود. به عنوان مثال در مسئلهاى چند روایت در کتابهاى حدیث موجود است که با هم تعارض دارد: بر این اساس دیدگاه علما، متفاوت مىشود. یکى مىگوید: به عللى این روایت بر آن روایت تقدم دارد؛ دیگرى مىگوید: به جهات دیگرى، آن روایت بر این روایت ترجیح دارد و هر کدام از آنان، بر طبق روایت مورد نظر خود فتوا مىدهند و تردیدى نیست که «تعارض» یک مسئله اصولى و مقدمهاى براى دانش فقه است.

دو. ادبیات عرب

این علم شامل صرف، نحو و شناخت معانى الفاظ مىشود و یکى از مقدمات اجتهاد به شمار مىرود. گاهى اختلاف فقیهان، به اختلاف در مسائل نحوى و صرفى باز مىگردد. براى مثال مجتهدى، فلان کلمه در روایت را به صورت مرفوع مىخواند و آن را فاعل فعل مىداند؛ در حالى که دیگرى آن را منصوب و مفعول فعل قلمداد مىکند و تردیدى نیست که این اختلاف، به تفاوت در حکم و فتوا منجر مىشود.

سه. مفاهیم

گاهى تفاوت فتوا، از اختلاف در شناخت معانى و مفاهیم الفاظ نشأت مىگیرد. به عنوان مثال در واژه «یوم» ـ که در بسیارى از روایات آمده ـ میان فقیهان اختلاف نظر هست؛ برخى فرمودهاند: از طلوع خورشید تا غروب را یوم گویند و عدهاى آن را توسعه داده و ابتداى یوم را طلوع فجر دانستهاند. این اختلاف، تأثیر خود را در بسیارى از احکام فقهى بر جاى گذاشته و باعث اختلاف در فتوا گردیده است که ذکر آنها ما را از ادامه بحث باز مىدارد.

چهار. علم رجال

در زمان معصومین (علیهمالسلام)، سند و مدرک روایات و شناخت راویان و ناقلان احادیث، کمتر مورد نیاز بود؛ زیرا احادیث و احکام را یا از خود معصوم مىپرسیدند و یا راوى را به دلیل نزدیکى زمانى با معصوم (علیهالسلام)مىشناختند. اما در زمانهاى بعد احادیث با واسطههاى زیادى نقل مىشد و عدهاى در این میان، به دروغ روایاتى را جعل مىکردند. از این رو در زمان غیبت نیاز به شناسایى راویان سالم و راستگو از غیر آنها ضرورى گشت و بر اساس آن «علم رجال» پایه گذارى شد. این علم به بررسى نقاط ضعف و قوت کسانى مىپردازد که در اسناد احادیث آمدهاند. در این علم روایات را به معتبر و غیر معتبر تقسیم مىکنند و بر اساس آن، گاهى یک روایت نزد مجتهدى معتبر و نزد دیگرى ضعیف محسوب مىشود و این امر عامل بسیار مهمى براى پیدایش اختلاف فتاوا به شمار مىرود. به عنوان مثال در مسئله نگاه کردن به زنان روستانشینى که معمولاً خود را نمىپوشانند، میان فقیهان اختلاف هست که آیا این امر جایز است یا خیر؟ عدهاى به آن پاسخ مثبت داده و بر این باورند  که در این زمینه روایت معتبر رسیده است. عباد بن صهیب مىگوید: از امام صادق (علیهالسلام) شنیدم که فرمود: «لا بَأْسَ بِالنَّظَرِ اِلى رُؤُوسِ اَهْلِ تَهامَه و الاَعْراب و اَهْلِ السَّواد و العَلُوج لاَِنَّهُم اِذا نُهُوا لا یَنْتَهُون».

ولى گروهى از فقیهان مىگویند: این روایت به جهت وجود عباد بن صهیب در سلسله سند آن، ضعیف محسوب مىشود؛ زیرا این شخص در علم رجال توثیق ندارد و بر این اساس فتوا به حرمت نگاه به این نوع زنان داده و یا لااقل در مسئله احتیاط کردهاند.

 

منبع:نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها / مؤلف: سید مجنبی حسینی/پرسش وپاسخ دانشجویی


[۱] – جهت دستیابى به اختلاف آراى مجتهدان، ر.ک: اللمعه الدمشقیه و جواهر الکلام.

[۲] – وسائل الشیعه، کتاب القضاء، باب ۹، ح ۱٫