خداوند قبل از آفرینش جهان، به چه کارى مشغول بوده است؟
در رابطه با این سؤال، ذکر چند مطلب بایسته است:
یکم. باید دید «قبل» در این پرسش، به چه معنا است؟ ظاهرا باید «قبل زمانى» باشد؛ زیرا اگر چه تقدم و تأخر در فلسفه، اقسام مختلفى دارد، اما احتمالاً منظور پرسشگر قبل زمانى است. در این صورت معناى سؤال این مى شود که خداوند تعالى در زمانى که جهان را خلق نکرده بود، به چه کارى مشغول بوده است؟
اما این سؤال در درون خود، دچار تناقض و اشکال است؛ زیرا زمان عبارت از کمیتى است که به واسطه حرکت بر جسم عارض مى شود و از این رو فقط از اشیاى متحرک و جسمانى انتزاع مى شود.
با این تحلیل روشن مى شود که زمان، به گونه اى وابسته به حرکت و جسم است و اگر جسم و حرکت نباشد، زمان معنا ندارد.[۱] نتیجه این انگاره آن است که در عالم مجردات، زمان نیست و زمان مختص جهان مادى است. بنابراین ابتدا جهان مادى خلق و سپس از حرکت ماده، زمان انتزاع مى شود. با این بیان روشن مى شود که اصل پرسش اشتباه است، زیرا در ساحت قدس الهى اصلاً زمان و حرکت و تغییر و تحول معنا ندارد تا قبل و بعدى تصور شود و این مفاهیم براى ما که در جهان گذران زندگى مى کنیم و بر زندگى مادى ما تقدم و تأخر زمانى حاکم است، معنا دارد.
پس گزاره «قبل از آفرینش جهان»، به معناى زمانى آن صحیح نیست؛ لیکن مى توان گفت که خداوند در مرتبه ـ نه زمان ـ پیش از آفرینش ماده و جهان مادى، مجرّدات را آفریده است. سپس نوبت به جهان ماده رسیده است؛ زیرا خداوند متعال فیاض على الاطلاق است و فیض او دائمى است و هرگز قطع نمى شود. بنابراین در هیچ وضعیتى نبوده که خلقى و فیضى در کار نباشد.
قرآن مجید مى فرماید: «یَسْئَلُهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ»؛[۲] «هر آن که در آسمان ها و زمین است، از او تقاضا دارد، و او در هر روز در کارى نو مشغول است». این آیه از دو بخش تشکیل شده است:
۱ – تمام موجودات به او نیاز دارند؛ یعنى، تمام موجودات در هستى و شئون ذاتى و غیرذاتى خود بدو محتاج اند. به زبان فلسفى تمام موجودات حادث ذاتى اند و در پیدایش و بقاى خود، به علت خود یعنى ذات بى نیاز حق نیاز دارند.
۲ – ذیل آیه است که «کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ»؛[۳] «هر روز خدا در کار جدیدى است». اگر منظور از «یوم» زمان باشد، تفسیر آیه این است که خداوند تعالى هر زمانى، در آفرینش جدیدى است و هر زمانى طرحى نو در مى اندازد.[۴]
به نظر مى رسد منظور از «یوم»، امرى بالاتر از زمان است که به علت ضیق تعبیر از آن به «یوم» تعبیر شده است. توضیح اینکه هر حادثه اى اگر زمانى باشد دو چهره دارد: زمانى و زمانه اى. آنچه مربوط به زمان است، جزء تاریخ است و آنچه مربوط به زمانه است، در تاریخ و بند زمان نمى گنجد و چون ثابت است فراتر از زمان و مکان مى رود؛ چنان که واقعه عاشورا یک بعد زمانى دارد و یک بعد زمانه اى و ملکوتى که فراتر از زمان و مکان است.[۵]
با این تفسیر احتمال دارد که منظور از «یوم» زمانه باشد؛ زیرا پدیده مادى در عین حالى که در زمان و مکان واقع شده، چهره ملکوتیش فراتر از زمان است و در زمان و مکان نمى گنجد. بالاتر از آن، موجود مجرد و آن هم مجرد على الاطلاق است که هیچ جهت امکان و نقصى در او نیست و هیچ چهره زمانى ندارد و در ظرف زمان نمى گنجد. او با هر زمانى هست، اما در زمان و زمان مند نیست و با هر مکانى هست، اما در مکان نمى گنجد و مکان مند نیست.[۶] بنابراین معناى آیه این مى شود که خداوند متعال، در هر زمانه اى در کارى جدید است و امرى جدید مى آفریند که هرگز نبوده است و کارهاى او تکرارى نیست؛ بلکه ابتکارى و بدون الگوى پیشین است.[۷]
پرسش و پاسخ ها «راز آفرینش» / مؤلف:حمیدرضا شاکرین
دفتر نشر معارف
پی نوشت ها
[۱] – بدایه الحکمه، ص ۱۳۸ و ۱۳۹٫
[۲] – الرحمن ۵۵، آیه ۲۹٫
[۳] – الرحمن ۵۵، آیه ۲۹٫
[۴] – تفسیر نمونه، ج ۲۳، ص ۱۳۴ و ۱۳۵٫
[۵] – عرفان و حماسه، آیه اللّه جوادى آملى، ص ۴۶ – ۴۹٫
[۶] – المیزان، ج ۱۹، ص ۶۱۱٫
[۷] – در تفسیر آیه مراجعه کنید به:
۱ – تفسیر نمونه، ج ۲۳، ص ۱۳۷ و ۱۳۸ و ۱۴۰ و ۱۴۱٫
۲ – تفسیر المیزان، متن عربى، ج:۱۹ ص:۱۱۵ و۱۱۷
۳ – تفسیر المیزان، ترجمه فارسى ج:۱۹ ص:۱۷۰ ۱۷۱ و ۱۷۳
پاسخ دهید