«رمضان» یعنى چه و آیا ماه رمضان و روزه گرفتن، در ادیان گذشته نیز وجود داشته است؟ فرق روزه مسیحیان و یهودیان با مسلمانان چگونه است؟
برخى «رمضان» را از «رمض» مشتق مىدانند که به معناى تافته شدن سنگها، از شدّت گرما است و چون وجوب روزه در ماه رمضان، مصادف با شدّت گرما بوده است، نام این ماه را رمضان گذاشتهاند. به یک تعبیر ماه رمضان، ماه سوزاندن گناهان و بلکه بالاتر سوزاندن نفس آدمى است که انسان خام را پخته مىکند تا حجاب انانیت و خود خواهى از میان برداشته شود.
برخى دیگر رمضان را مشتق از «رمیض»، به معناى ابر و باران در پایان چلّه تابستان و ابتداى فصل پاییز مىدانند که گرماى تابستان را دور مىکند. به این دلیل این ماه را «رمضان» گفتهاند که بدنهاى آدمیان را از گناهان مىشوید.[۱] برخى دیگر «رمضان» را بر گرفته از «رمضت النصل ارمضه رمضاً» مىدانند؛ به این معنا که نیزه را میان دو سنگ مىگذاشتند و بر آن مىکوفتند تا نازک شود. به این تعبیر رمضان؛ یعنى، انسان خود را میان طاعت و عبادت الهى قرار مىدهد تا نفس او نرم و آماده بندگى شود. از این رو برخى مىگویند: «رمضان» نامى است که اسلام بر این ماه گذاشته است و بنابر نظر دیگر، از زمان جاهلیت بر این نام بوده است.[۲] در معناى «رمضان» به دو نکته که در روایات بیان شده، اشاره مىگردد:
۱ – در بسیارى از احادیث اهل بیت علیهمالسلام از گفتن کلمه «رمضان» به تنهایى نهى و توصیه شده است که آن را «ماه رمضان» نام گذارند؛ زیرا «رمضان» یکى از اسماى الهى است.[۳] از امیر مؤمنان علیهالسلام نقل شده است: «نگویید رمضان؛ بلکه بگویید ماه رمضان و احترام آن را رعایت کنید».[۴] امام باقر علیهالسلام فرمود: «نگویید «این رمضان» و «رمضان رفت» و یا «رمضان آمد»؛ زیرا «رمضان» نامى از نامهاى خداوند است که نمىآید و نمىرود. رفتن و آمدن، ویژگىهاى موجود زایل شدنى است».[۵]
پس در حقیقت «رمضان»، نامى از نامهاى خداوند است و ماه رمضان، ماه الهى است. به همین تعبیر از پیامبر گرامى اسلام صلىاللهعلیهوآله در خطبه شعبانیه وارد شده است: «ایها الناس قد اقبل الیکم شهر الله»؛[۶] «اى مردم! همانا ماه خدا به سوى شما روى آورده است».
۲ – در روایات متعدد، ماه رمضان اول سال معرفى شده؛ چنان که امام صادق علیهالسلام فرموده است: «اول سال ماه رمضان است»[۷] و به این دلیل اگر این ماه سالم باشد، همه سال درست و سالم خواهد بود.[۸]
فروردین اول سال، بر اساس اعتدال طبیعت و مناسب براى کشاورزى است و ماه محرم، اول سال در ماههاى قمرى است. اما براى ساکنان و کسانى که به دنبال خودسازى هستند، ماه رمضان اول سال است. در ماههاى رجب و شعبان، بایست حساب سالشان را صاف و پاک کنند و با پاکى به مهمانى خداوند گام نهند.
بر اساس صریح آیه قرآن، روزه براى امتهاى گذشته نیز واجب بوده است: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ».[۹] از این آیه به دست مىآید که در ملتها و امتهاى پیشین نیز روزه واجب بوده است. اما این ملتها چه کسانى بودهاند؟ نقلهاى تاریخى از مصر، یونان، روم و هند باستان، نمونههاى روزه دارى را نقل کرده است. در کتاب مقدس نیز بر روزه دارى تأکید و تشویق شده است.[۱۰]
در قاموس کتاب مقدس آمده است: «روزه در تمام اوقات در میان هر طایفه و هر ملت و مذهب، در موقع اندوه و زحمت غیرمترقبه، معمول بوده است».[۱۱]
از تورات نیز برمىآید که موسى علیهالسلام چهل روز روزه داشته است: «هنگام بر آمدنم به کوه، لوحهاى سنگى را (لوحهاى عهدى که خداوند با شما بست) بگیرم. آن گاه در کوه چهل روز و چهل شب ماندم؛ نه نان خوردم و نه آب نوشیدم».[۱۲]
همچنین از انجیل لوقا نیز برمىآید که حواریون مسیح روزه مىگرفتند.[۱۳]
روزه به عنوان یک عمل عبادى، در میان یهود رواج دارد؛ ولى تنها در روز «کیپور» (روز کفار) این عمل صورت مىگیرد. در این روز یهودیان از غروب روز قبل تا شبانگاه این روز، براى کفّاره گناهان روزه مىگیرند و از خوردن و آشامیدن، استحمام و کار پرهیز مىکنند و در کنیسهها به عبادت و استغفار مشغول مىشوند.[۱۴]
نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها
نویسنده:گروه مؤلفان
[۱] – سیوطى، الدرالمنثور، ج ۱، ص ۱۸۳٫
[۲] – السید على خاتن الحسینى المدنى الشیرازى، ریاض السالکین فى شرح صحیفه السجادیه، ج ۶، ص ۱۰ـ۱۱، تحقیق و نشر مؤسسه النشر الاسلامى قم بى تا.
[۳] – طریحى، مجمع البحرین، ج ۲، ص ۲۲۳٫
[۴] – کلینى، کافى، ج ۴، ص ۶۹٫
[۵] – همان، ص ۶۹ و ۷۰٫
[۶] – سید بن طاووس، الاقبال، ج ۱، ص ۲۶٫
[۷] – همان، ص ۳۱٫
[۸] – همان.
[۹] – بقره۲، آیه ۱۸۳٫
[۱۰] – سید محمدحسین، طباطبایى المیزان فى تفسیر القرآن، ج ۲، صص ۸ـ۹٫
[۱۱] – قاموس کتاب مقدس، ص ۴۲۷، به نقل از: تفسیر نمونه، ج ۱، ص ۶۳۳٫
[۱۲] – تورات، سفر تثنیه، ف ۹، ش ۹، به نقل از: تفسیر نمونه، ج ۱، ص ۶۳۲٫
[۱۳] – انجیل لوقا، ب ۵، ش ۳۵۳۳٫
[۱۴] – حسین توفیقى، آشنایى با ادیان بزرگ، تهران، سمت، طه و مرکز جهانى علوم اسلامى، چاپ سوم، زمستان ۱۳۷۹ ش، ص ۹۴٫
پاسخ دهید