منظور شما از مدرک علمی مطابق با قوانین فیزیک برای مهدویت، مبهم و نامفهوم است.
مدرک مهدویت شیعه به اصل اسلام و خاتمیت پیامبر گرامی و دین او برمی گردد و این ارتباطی با بحث فیزیک ندارد. وقتی شما با مدرک و دلیل قطعی پذیرفتید که اسلام دین آسمانی بوده و برای مردم سراسر جهان تا آخر عمر دنیا نازل شده است وبا آمدن آن شرایع گذشته نسخ شده است، پس پیامهای آن را نیز ـ که مطابق با عقل می باشد ـ باید پذیرفت و از جمله آنها ظهور امام مهدی(علیه السلام) به عنوان دوازدهمین پیشوا است.
گفتنی است این که مصلح از مسلمانان و پیشوای آنان باشد امری معقول و طبیعی است و اگر غیر از این بود جای سؤال داشت. زیرا وقتی دین اسلام کامل ترین دین بوده و فقط توسط آن، بشر در حال رشد و ترقی میتواند به سعادت برسد طبیعی است که پیشوای چنین دینی نیز به عنوان مصلح و منجی باشد. زیرا او با ظهورش، می خواهد این دین کامل را در زندگی فردی و اجتماعی مردم جاری کند. آیا معقول است که مصلح از دینی باشد که دوره آن گذشته و معارف و قوانین آن جوابگوی بشر امروزی نیست؟
پرسش: به نظر شما آثار اعقاد به مهدویت چیست ؟

پاسخ: آثار فردی:

۱ – ایجاد و تقویت و استحکام اعتقاد به توحید و عدل الهی؛ ایجاد عدالت کامل و رفع هرگونه ظلم در جهان می‌تواند اعتقاد به توحید و اجرای عدالت را که از اسول اعتقادی دین اسلام و سایر ادیان الهی است، به اثبات برساند و باعث اعتقاد فردی می‌شود؛


۲ – 
ایجاد امید به زندگی و صبر در مقابل ناملایمات به خاطر فردای روشن؛


۳ – 
ایجاد حرکت مضاعف و شور و نشاط بیشتر در مسیر زندگی فردی؛


۴ – 
ارتباط معنوی دائم با احساس حضور امام معصومی که ناظر بر اعمال انسان است؛


۵ – 
رشد و تکامل تربیتی در اخلاق و رفتار و سایر شئون زندگی؛


۶ – 
تقویت بعد عبادی به وسیله ارتباط معنوی با امام زمان(علیه السلام) از طریق نماز امام زمان(علیه السلام) و دعای عهد و دعای فرج و امثال این ادعیه که باعث رشد عبودیت فرد خواهد شد.


آثار اجتماعی:

این بخش در سه فصل مورد تحقیق و بررسی قرار می‌گیرد:


فصل اول: آثار اجتماعی ـ دینی


فصل دوم: آثار اجتماعی ـ تربیتی


فصل سوم: آثار اجتماعی ـ سیاسی


الف. آثار اجتماعی ـ دینی (رفتار‌های دینی جمعی):


۱ – 
مراسم نیمه شعبان و ایجاد شور و نشاط دینی در بین افراد جامعه: اینگونه مراسم لزوم اجرای عدالت را به افراد یادآوری کرده و شوق امید و انتظار فرج را به صورت فرهنگ عمومی در می‌آورد.


۲ – 
برگزاری مجالس دعا: دعای ندبه، آل یاسین، جامعه کبیره و سایر دعاهای مربوط به امام زمان(علیه السلام).


۳ – 
توجه به مکان‌های منسوب به حضرت مهدی(علیه السلام): مسجد جمکران و مسجد امام حسن عسکری(علیه السلام) در قم و مسجد سهله در کوفه و شهر مکه و صحرای عرفات توجه به این مکان‌ها محبت و اعتقاد به خدا را تقویت کرده، انسان‌ها را به سوی عبادت و توجه ویژه به معنویات سوق می‌دهد.


۴ – 
صدقه دادن برای سلامتی امام زمان(علیه السلام): این رفتار فردی علاوه بر ایجاد روحیه امام دوستی، ولایت و توجه به محبوب و ثواب عبادی، باعث یک نوع رفتار اجتماعی و ایجاد روحیه نوع دوستی و کمک به دفع فقر در جامعه نیز خواهد شد.


ب. آثار اجتماعی ـ تربیتی:
۱ – 
روحیه انتظار: انتظار افراد جامعه، برای تحقق هدفی والا و واقعی یعنی برقراری عدالت واقعی در همه ابعاد، می‌تواند موتور حرکتی برای پیشرفت جامعه به سوی ایجاد مؤلفه‌های عدالت شود.


۲ – 
امید به آینده‌ای روشن: جامعه‌ای که معتقد به مهدویت است هیچ گاه دچار سردرگمی سیاسی و انحطاط فرهنگی نخواهد شد. امید به هدفی مقدس و دست یافتنی، انسان را به سوی طرح و برنامه برای سعادت و پیشرفت و تلاش برای تحقق و اجرای آن برنامه حرکت می‌دهد.


ج. آثار اجتماعی ـ‌ سیاسی:
جامعه‌ای که معتقد به مهدویت است در رأس اهداف آن، رفع ظلم و ستم و مبارزه با ظالمان و ستمکاران در جامعه خواهد بود. انقلاب‌های بزرگ دینی ـ سیاسی در جوامع از آثار همین اعتقاد است همانند انقلاب اسلامی ایران که نقطه عطفی در تاریخ مبارزه با رژیم‌های عدالت ستیز و استعمارگر می‌باشد.


تذکر: برای اگاهی بیشتر به فصلنامه انتظار شماره۵، مجله موعود شماره ۶، کتاب آثار اعتقاد به امام زمان(علیه السلام) ـ هادی قندهاری، آفتاب ولایت ـ آیت الله مصباح یزدی مراجعه فرمایید.


پرسش: چرا مهدویت اصیل است؟

پاسخ: عقیده به مهدویت و انتظار ظهور نجات بخش، یک وعده حتمی الهی است و باعث روشن شدن نور امید در دل منتظران و پایداری در راه مبارزه با ظلم و ستم و تسلیم نشدن در مقابل جبهه‌های باطل و ظالم است.
مهدویت، مؤمنین را به بازگشت به سوی اسلام و تمسک به وحدت اسلامی و ریشه کن نمودن نفوذ بیگانه و نیز تنفر از کفر و الحاد دعوت می‌نماید.


قرآن کریم می‌فرماید: «ولاتهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون ان کنتم مؤمنین (آل عمران/۱۳۹)؛ سستی نکنید و اندوهناک نشوید زیرا شما بلند مرتبه هستید اگر در ایمان ثابت قدم باشید».
در انقلاب اسلامی ایران، اعتقاد به مهدویت، الهام بخش امت مسلمان ایران بود که مشت محکمی بر دهان یاوه گویان و مکاتب الحادی و مادی گرا و مزدوران آمریکا و اسرائیل زد و آنها را آماده جان فشانی برای پیروزی و سربلندی اسلام نمود. و با تقدیم ده‌ها هزار شهید نام اسلام را در جهان بلند آوازه ساخت.

 


اصالت مهدویت را از ابعاد گوناگون می‌توان بررسی نمود:


۱ – 
امکان داشتن «عقیده به مهدویت»: برای بررسی یک اندیشه یا حادثه ابتدا معقول بودن آن مورد توجه است. زیرا اگر معقول و مورد پذیرش خرد و فکر نباشد سخن از وقوع یا عدم وقوع صحیح نیست. اعتقاد به مهدویت نزد عقل قابل تصدیق است و شک و تردید در آن (امکان عقلی آن) راه ندارد. این عقیده در بین همه ملت‌ها و امت‌ها مخصوصا مسلمین مورد پذیرش و مسلم و ثابت بوده است. از قرن دوم هجری که در مورد برخی مسائل اسلامی مباحثی (در رد یا قبول آن) عنوان گردید، در مورد «اصل مهدویت» هیچ شبهه‌ای وارد نشد.


۲ – 
موافقت با مبانی عقلی: مهدویت بر مبانی صحیح و عقلی و منابع اصیل استوار است. بیش از صدها کتاب و رساله در طول چهارده قرن گذشته که در این موضوع نوشته شده نشان می‌دهد که این عقیده مبتنی بر مبانی معقول وصحیح بوده و مصونیت زیادی در مقابل شبهه افکنان و مخالفان داشته است، و انکار مهدویت در واقع، انکار مبانی اصیل و احکام قطعی شمرده می‌شده است.


۳ – 
موافقت با فطرت و سنت‌های خلقت: حقیقت مهدویت سیر جوامع را منتهی به یک جامعه واحد و رسیدن به امنیت در دنیا و سعادت در آخرت می‌داند و چنین آرمانی از آرزو‌های دیرینه انسان‌‌ها و تطابق با تمام سنت‌های طبیعی در خلقت؛ یعنی رشد و تکامل در تمامی مراحل حیات می‌باشد تمامی انسان‌ها خواستار برقراری عدالت کامل در مسیر زندگی و رفع تبعیض‌ها و محو ظلم‌ها و ستم‌ها هستند و مهدویت نوید پیروزی عدالت خواهان و امید رسیدن به سعادت دنیا و آخرت است و با ارائه راه‌کار‌های عملی برای رسیدن به این درجه از تکامل اجتماعی و انسانی به ندای فطرت‌های پاک انسانی پاسخ مثبت می‌دهد.


۴ – 
تمام ادیان آسمانی نوید عصر درخشان، سعادت عمومی، صلح جهانی و دوران پر خیر و برکت را به پیروان خود داده‌اند. زمانی که با آمدن مردی الهی و برقرار نمودن حکومتی بر اساس عدالت، تمامی نگرانی‌ها، هراس‌ها و نابرابری‌ها رخت بر بندد و ندای توحید بر روی زمین طنین انداز شود.
این موعود الهی به نام‌های مختلف در هر دین معرفی شده است و در نشانه‌های کلی و مشترک مانند برقراری عدالت، مبارزه با ظلم، حاکمیت خدا پرستان در تمامی ادیان از او سخن گفته‌اند، این موضوع در جای خود قابل اثبات می‌باشد.


۵ – 
اصالت مهدویت بر اساس قرآن: در آیات زیادی پیروزی خدا پرستان و مؤمنین بر ظالمان از وعده‌های حتمی الهی شمرده شده است که به نمونه‌هایی از آن اشاره می‌کنیم:
ـ وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ(انبیاء، ۱۰۵)؛
ـ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ ….(نور، ۵۵)؛
ـ یُرِیدُ اللَّهُ أَنْ یُحِقَّ الْحَقَّ بِکَلِماتِهِ وَ یَقْطَعَ دابِرَ الْکافِرِینَ، خدا اراده کرده است که حق را به کلمات خود اثبات و اظهار نماید و دنباله کافران را قطع فرماید»(انفال، ۷)


ـ وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ، و ما اراده کردیم که بر مسضعفین در زمین منت گذارده آنها را پیشوایان مردم و از وارثان زمین قرار دهیم.(قصص،۵)
ـ فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ، همانا حزب خدا پیروزمند است، (مائده، ۵۶).
ـ وَ إِنَّ جُنْدَنا لَهُمُ الْغالِبُونَ، همانا سپاه ما پیروزند،(صافات، ۱۷۳).
ـ وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً، بگو حق آمد و باطل رفت که همانا باطل نابود شدنی است(اسری، ۸۱).


۶ – 
اصالت مهدویت بر اساس روایات معتبر: کتاب‌های حدیثی شیعه و اهل سنت مملو از احادیث معتبر در مورد اعتقاد به مهدویت است. پیشوایان دین از پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله وسلم) تا جانشینان بر حق ایشان یعنی امامان معصوم(علیهم السلام) به طور مکرر از این موضوع سخن گفته‌اند و یاران و صحابه آن‌ها این سخنان را ثبت نموده و به نام حدیث در اختیار ما قرار داده‌اند. بسیاری از این احادیث از نظر علم حدیث شناسی مورد تایید قرار گرفته و قابل اعتبار و اعتماد شناخته شده است.
در مجموع کتب شیعه و اهل سنت چندین هزار حدیث در این موضوع وارد شده است که احادیث معتبر و قابل اعتماد آن به قدری است که اطمینان به حقانیت این موضوع پیدا می‌شود.

 

۷ – مورد اتفاق و اجماع شیعه و اهل سنت: در طول تاریخ اسلام این دو گروه از مسلمین بر این موضوع اتفاق داشته‌اند که مردی از اولاد رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و از فرزندان علی(علیه السلام) و فاطمه(سلام الله علیها) برای برقراری عدالت فراگیر در دنیا قیام خواهد کرد و حاکمیت حق و توحید را به منصه ظهور خواهد رساند خصوصیت و نشانه‌های کلی این شخص در نزد آنان یکسان بوده و تنها در بعضی از خصوصیات جزئی اختلافاتی دارند. از آنجا که تمامی مسلمین این عقیده را اصیل و حق ‌می‌دانستند لذا با ظهور مدعیان دروغین مهدویت هیچ گاه در صدد رد این اعتقاد بر نیامدند، بلکه با ذکر نشانه‌ها، در صورت عدم تطبیق بر مدعیان، به انکار و رد آنان ‌می‌پرداختند.


۸٫
پشتوانه معجزات و کرامات: یکی از دلایل عام و همگانی در اثبات نبوت پیامبران و سایر اخبار غیبی ارائه معجزه واقعی است. هیچ پیامبری بدون معجزه به دعوی نبوت نپرداخته است. پس از آن معجزات یا کراماتی است که توسط امامان معصوم۰علیهم السلام) در موارد مختلف برای حقانیت خود ارائه شده است و این مسئله‌ای تاریخی و غیر قابل انکار است.


در مورد عقیده مهدویت و شخص مهدی موعود نیز معجزات و کرامات بسیار زیادی در طول دوران زندگی از تولد تا این زمان و حتی قبل از تولد ارائه شده است که با بررسی هر یک می‌توان به اصالت و حقانیت این اعتقاد اطمینان پیدا کرد. نمونه بی نظیر آن ادامه حیات طولانی آن وجود مقدس و الهی است که مبتنی بر اصول قطعی اعتقادی و اسلامی استوار است و روایات متعدد و معتبر این موضوع را مورد تایید قرار داده است به طور اجمال موضوع معجزات مطلبی غیر قابل تردید است و باید در جای خود به طور مفصل و کامل مورد پژوهش و ارزیابی قرار گیرد.


۹ – 
مبتنی بر توحید و یکتاپرستی: دعوت تمامی انبیاء برای تحقق حکومت «الله» در زمین و لغو حکومت‌های غیر الهی است. هر نظام و حکومتی که مبنای الهی ندارد از نظر شرعی قابل اعتبار نیست و لازم الاطاعه نمی‌باشد. تنها کسی که حق قانونگذاری در همه امور را دارد خداست. هر حکومت خود سرانه و خارج از حدود الهی، حکومت جاهلیت و غیر توحیدی است و هیچ اصالتی ندارد و قابل احترام و اتباع نمی‌باشد.
برقراری حکومت عادلانه و اجرای قوانین الهی و تقسیم منابع ثروت بر اساس عدالت توسط مردی الهی که از طرف خدا تعیین و معرفی شده است، در مسیر حاکمیت توحید بر روی زمین است. این امر اصالت مهدویت را از این زاویه به اثبات می‌رساند.


۱۰ – 
تاثیر عملی در زندگی عدالت محور برای مسلمانان جهان: صدها میلیون مسلمان در سراسر جهان تحت تأثیر نفوذ معنوی اسلام قرار دارند و اسلام و احکام آن بخش‌های مهمی از زندگی آنها را فرا گرفته است. این نفوذ عملاً در معامله‌ها، معاشرت‌ها، عبادت‌ها، فرهنگ و آداب و رسوم مسلمانان از تولد تا مرگ به وضوح قابل مشاهده است.
یکی از این تأثیرات رعایت عدالت در زندگی و روابط متقابل با انسان‌ها اعم از مسلمان و غیر مسلمان است. این اعتقاد به عدالت اگر چه به طور تام و کامل ظهور ندارد، اما به طور نسبی انسان معتقد به اسلام را به طرف محوریت عدالت در زندگی سوق می‌دهد، و این عقیده بر خواسته از تعالیم روشنی بخش اسلام و نزدیک شدن به عدالت واقعی و کامل بدست مددی الهی بر روی زمین می‌باشد که از وعده‌های مسلم و غیر قابل تردید در دین مبین اسلام بوده است.


با اعتقاد به حاکمیت عدالت، انسان مسلمان سعی در نزدیک شدن به این آرمان بزرگ دینی می‌کند و روز به روز در جهات حاکمیت این فرهنگ در زندگی شخصی و اجتماعی تلاش می‌نماید و این خود دلیل محکمی بر اصالت این اعتقاد و تاثیر عملی در زندگی، تفکر و رفتار انسان مسلمان و مؤمن خواهد بود. عقیده به مهدویت مانع از یاس و نا امیدی و پذیرش ظلم و بی عدالتی شده و انسان مسلمان را آماده برای تحقق آرمان‌های عدالت طلبی می‌کند و تا مرحله جان فشانی در راه حاکمیت حکومت عادلانه الهی به پیش می‌برد. این هوشیاری و حق طلبی به تدریج به سایر ملت‌ها نیز سرایت کرده و زمینه برای عدالت جهانی فراهم خواهد شد.
یادآوری: برای آگاهی بیشتر می‌توانید به کتاب امامت و مهدویت، ج۲، آیت الله صافی گلپایگانی مراجعه فرمایید.


پرسش: چطور حضرت مهدی(علیه السلام) چنین عمر طولانی دارند ؟ با ادله اثبات کنید؟ چگونه این همه مصائب را تحمل می کنند ؟

پاسخ: سؤال شما از چند بخش تشکیل می شود که باید به چند مطلب توجه کرد:
یکم. شیعه معتقد است در هر زمان باید حجت خدا وجود داشته باشد. این حجت یا پیامبر خداست و یا وصی او. و چون ما خاتمیت پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) و وصایت و امامت امامان دوازدهگانه معصوم(علیهم السلام) را پذیرفته ایم، بنابراین، بعد از رحلت آن بزرگوار امامان یکی پس از دیگری به مقام امامت رسیده و حجت خدا در میان مردم در زمان خود بودند. و چون یازده امام از امامان شربت شهادت نوشیدند، بنابراین امام دوازدهم حجت خداوند خواهد بود و امام زمان می باشند.
وجود حجت در هر زمان هم استدلال عقلی دارد ـ که تحت عنوان واسطه فیض و اضطرار انسان به حجت مطرح میشود ـ و هم در آیات و روایات به آن تصریح شده است.

 


اما بحث واسطه فیض به صورت خلاصه، اولین اثری که بر وجود امام مترتب است، این که امام، واسطه فیض الهی بر مخلوقات است و فیض الهی، به واسطه‌ی ایشان بر بندگان نازل می‌شود. واسطه فیض بودن، دو گونه قابل تصور است:
الف. نظام جهان اساس بر اسباب و مسببات است و هر پدیده‌ای از راه سبب و علت، ایجاد می‌شود. در رأس این سلسله اسباب، وجود مقدس حجت خدا است. به این بیان که: در فلسفه ثابت شده است که میان علت و معلول، سنخیت لازم است. مخلوقات مادی و حتی مجردات، به علت ضعف وجودی، نمی‌توانند مستقیماً از خداوند که در نهایت شدت وجود است، پدید آیند. لذا لازم است اول معلول، از لحاظ شدت وجودی، به گونه‌ای باشد که بتواند صادر از خدا باشد. بنابراین، باید معلول اولی باشد که دو حیث دارد: یکی آن که دارای شدت وجودی است تا معلول مستقیم خدا باشد و دوم آن که می‌تواند جهت کثرت داشته باشد و به واسطه‌ی او، مخلوقات دیگر پدید آمده و از فیض وجود بهره برند. پس در واقع، فیض و خلقت اصلی، واسطه و صادر اول است و فیض خدا، از طریق او و در امتداد وجود او به کاینات می‌رسد. در عرفان نیز ثابت شده که نحوه وجودی خداوند، به گونه‌ای است که فیضان وجود و پیدایش موجودات گوناگون، نیاز به واسطه دارد. در عرفان به این واسطه یا اول مخلوق، انسان کامل و قطب می‌گویند.

 

 


ب. نظام جهان بر اساس هدف و غایتی خلق شده است و تا زمانی که غایت از این نظام و هدف آن پابرجا است، نظام نیز به وجود خود ادامه می‌دهد. هدف از خلقت عالم، امکان حیاط انسان است و هدف از خلقت آدمی، عبادت و عبودیت است. عبادت و عبودیت کامل که همراه با معرفت کامل است، فقط از طریق امام و حجت خدا تحقق می‌یابد. پس تا زمانی که امام هست، هدف از خلقت نیز باقی است و لذا در سایه وجود او نظام هستی پا برجا است.
بنابراین، امام، واسطه فیض است و به واسطه‌ی او، فیض به عالم هستی می‌رسد و به واسطه او، عالم وجود باقی است، چه امام ظاهر باشد و چه غایب.

 


اما اضطرار انسان به حجت؛ این بحث غیر از واسطه فیض بودن حجت خداست. در مورد نیاز انسان به حجت باید ابتدا خود انسان و ابعاد وجودی او را شناخت. باید دانست انسان وجودی جسمانی و روحانی دارد که هر دو نیازهایی دارند و ممکن است دچار آسیب ها و آفت هایی شوند. پس باید نیازها را شناخت تا برآورده و آفت ها را شناخت تا از ورود آن جلوگیری کرد و در صورت وارد شدن آنها را بیرون راند. در ضمن نباید فراموش کرد که حقیقت وجودی انسان حیثیت روحانی اوست که همان نفخه الهی می باشدو بدن مَرکب و وسیله ای است که به واسطه آن بُعد روحانی در عالم ماده بتواند رشد کند و تکامل یابد. این بعد وجودی، دارای حیاتی فراماده بوده و امتداد وجود آن پس از مرگ و جدایی روح از بدن نیز ادامه دارد. پس حیات انسان منحصر به عالم ماده نبوده بلکه شامل عالم پس از مرگ نیز می شود. عالمی که زندگی اصلی در آنجاست و زندگی دنیوی مقدمه ای برای ساختن آن است. علاوه این که انسان نه تنها زندگی فردی داشته باشد بلکه در جامعه زندگی میکند و با سایر انسانها و بلکه با سایر مخلوقات ارتباط داشته و نسبت به آنها تأثیر و تأثر دارد.

 


طبیعی است که چنین انسانی نیاز به راهنمایی و تربیت دارد تا بتواند حیات واقعی را درک کرده و به آن نایل شود. لذا دین و انبیا از طرف خداوند به انسان هدیه شد. دین مجموعه معارف و دستوراتی است که به واسطه انبیا در اختیار بشر قرار گرفت تا آدمی در سایه پذیرش و عمل به آن به حقیقت واصل گردد. اما باور داشتن و عمل به دین نیاز به شناخت درست دین دارد. لذا وظیفه انبیاء علاوه بر ابلاغ وحی، تعلیم و تبیین آن نیز بود. خداوند می فرماید: ” هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ”(جمعه/۲) و در جایی دیگر فرمودند: ” وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ”(نحل/۴۴).

 

 


پس وجود قانون الهی کافی نیست بلکه انسان نیاز دارد حقیقت وحی متناسب با درک و رشد فکری او برایش روشن شود. وحی ای که در چهارچوب زمان خاص نمی گنجد بلکه برای همه زمانهاست. از این رو، انسان نیازمند به مبیّن است. همان گونه که محتاج به مربی است تا او را به درستی تربیت کند و لذا از وظایف انبیا تزکیه کردن مردم است. و این نیاز(نیاز و اضطرار به مبیّن و مربی) مربوط و مختص به انسانهای دوران بعثت و حیات انبیا نیست، بلکه همه انسانها در هر دورانی به آن نیاز دارند. همانطور که وجود کتاب قانون پزشکی انسانها را از دکتر بی نیاز نمیکند.
لذا خداوند چنین دستور می دهد: ” یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ”(توبه/۱۱۹). همچنین از امام باقر یا صادق(علیه السلام) روایت شده است: “ان الله لم یدع الارض بغیر عالم و لولا ذلک لم یعرف الحق من الباطل؛ خداوند زمین را بدون عالم رها نکرده است و اگر چنین نبود(عالم نبود) حق از باطل شناخته نمی شد”.(کافی، ج۱، کتاب الحجه، باب ان الارض لا تخلو من حجه، ح۵).
و در کتاب کافی مرحوم کلینی در قسمت کتاب الحجه اولین باب را به نیاز به حجت قرار داده است به این عنوان (باب الاضطرار الی الحجه).

 


حجت در زمان ما به دلیل نقل، وجود مقدس امام زمان(علیه السلام) است.
شیعه برای اثبات این عقیده، به روایاتی استدلال می‌کند که نزد یقین، با سند‌های معتبر یا متواتر حجت است و اگر این روایات با هم سنجیده شود، مصداقی گویاتر و صحیح تر از مبنای شیعه برای آن نمی‌یابیم. در حدیث ثقلین هست: “ای مردم! همانا، من بشرم. نزدیک است که (از سوی فرشته مرگ) خوانده شوم و من هم پاسخ می‌دهم. من، میان شما، دو چیز گرانبها به جا می‌گذارم. آن دو، کتاب خدا و عترت‌ام (اهل بیتم) هستند. این دو، هرگز از هم جدا نمی‌شوند تا بر من در حوض وارد شوند. بر آن دو پیشی نگیرید که هلاک می‌شوید و بدانان چیزی نیاموزید؛ زیرا از شما داناترند”. این حدیث به صراحت می‌گوید:
الف. پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)، برای هدایت امت، قرآن و اهل بیت(علیهم السلام) را به عنوان جانشین پس از خود باقی گذاشت؛

 


ب. هر دو جانشین تا روز قیامت باقی‌اند و از هم جدا نمی‌شوند.
با ضمیمه کردن این دو مطلب، روشن می‌شود که در هر زمان، حجت و امامی از اهل بیت(علیهم السلام) وجود دارد که هرگز از کتاب خدا، جدا نمی‌شود. لذا ابن حجر در کتاب صواعق المحرقه، درباره این حدیث می‌گوید:”احادیثی که مردم را بر لزوم تمسک به کتاب و اهل بیت دعوت می‌کند، دلالت دارد بر این که هیچ‌گاه رشته‌ی شایستگان اهل بیت تا روز قیامت، بریده نخواهد شد، همان گونه که قرآن همچنین است. از این رو اهل بیت، موجب امان و قرار زمینیان هستند، چنان که گفته خواهد شد. گواه بر این مطلب، روایت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) است که می‌فرمایند: “در هر نسلی از بازماندگان امت‌ام، عادلانی از اهل بیت‌ام هستند“.
خلاصه آن که آنان، مصداق این حدیث شریف ثقلین هستند.

 

 


در حدیث معرفت آمده است: “من مات و لم یعرف امام زمانه، مات میته جاهلیه”. از میان علمای شیعه، علامه‌ی مجلسی(رحمت الله علیه) در بحار الانوار بابی با عنوان “من مات و لم یعرف امام زمانه، مات میته جاهلیه” آورده که حاوی چهل حدیث است و از میان دانشمندان عامه نیز مسلم بن حجاج نیشابوری، قاضی عبد الجبار معتزلی، محمد بن فتوح حمیدی، مسعود بن عمر بن عبدالله مشهور به “سعد الدین تفتازانی” و دیگران، این روایت نورانی را ذکر کرده‌اند.
نیز روایت دیگری وجود دارد که هم معنا و هم‌پایه‌ی همین روایت است. رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)فرمودند: “آن که بمیرد و بر عهده‌اش بیعت (امام حق) نباشد، به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است“.
نیز رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در حدیثی فرمودند: “آن که از گستره (حکومت(سلطان) شرعی) بیرون رود، گرچه یک وجب باشد، به مرگ جاهلی از دنیا رفته است“.

 


این حدیث را بخاری در صحیح‌اش و احمد در مسندش و طیالسی در مسندش و حاکم در مستدرک و ذهبی در تلخیص المستدرک نقل کرده اند، اما آن چه شایسته‌ی دقت و تأمل در این روایت است، این است که:
الف. نشناختن و یا نپذیرفتن امام زمان(علیه السلام) از جاهلیت است؛
ب. در هر زمانی، امامی که پیروی او واجب باشد، وجود دارد؛
ج. هر کس با امام زمان‌اش بیعت نکند، حیات و مماتش جاهلی است. گفتنی است مراد از امام، در این دو روایت اخیر، امام عادلی است که در همه‌ی زمان‌ها وجود دارد و معرفت و پیروی و بیعت با او، واجب است؛ زیرا، اینان، حجت خدا بر بندگان‌اند و تمسک به آنان واجب است؛ چون، همسنگ و برابر قرآن‌اند. اگر مردم به آنان تمسک جویند، هرگز گمراه نمی‌شوند. شناخت و معرفت ایشان، جزء دین و واجب است و نشناختن آنان، گمراهی و جاهلیت است.

 

 

خلاصه آن که امامت اهل بیت(علیهم السلام) پابرجا و با شهادت امام یازدهم(علیه السلام) ، قطع نشده است.
در کنار این اخبار که از پیشوایان معصوم، در اختیار ما است، تاریخ نیز بر ولادت حضرت مهدی(علیه السلام) گواهی می‌دهد. در کتب متعددی که درباره آن بزرگوار سخن به میان آورده‌اند، به عناوین مختلفی بر می‌خوریم، از جمله: احوال مادر ایشان؛ کیفیت ولادت و مخفیانه بودن آن؛ کسانی که او را در زمان حیات پدر بزرگوارش دیده‌اند؛ عقیقه‌ی امام حسن عسکری(علیه السلام) برای ولادت ایشان، نایبان خاص؛ کسانی که آن بزرگوار را در زمان غیبت صغرا دیده‌اند؛ برخی معجزات ایشان؛ کسانی که در غیبت کبرا او را ملآقات کرده‌اند و … .
برای اطلاع می‌توانید به منتخب الاثر از آیت الله صافی مراجعه کنید.
با توجه به این چهار دسته از روایات ـ که از لحاظ سند و دلالت قابل تردید نیست ـ می‌فهمیم امام زمان حجه بن الحسن العسکری از فرزندان فاطمه(سلام الله علیها) است، امامی است که در حال حاضر وجود دارد و او، همان محمد بن الحسن العسکری است و بر اساس مصالح و حکمت‌هایی که خدای متعال می‌داند ، او را تا روزی که خود صلاح بداند، در پس پرده‌ی غیبت نگه می‌دارد.
دوم. آمدن منجی و فلسفه ظهور او امری مختص به شیعه نیست.

 


اما ظهور منجی:

الف. موعود زرتشت: زرتشتیان معتقد به ظهور منجی موعود در آینده تاریخ هستند. نام این منجی سوشیانس است. واژه “سوشیانس” چه به صورت جمع و چه به صورت مفرد، به دفعات استفاده شده است. سوشیانس از ریشه “سوشیا” همان سود به معنای بهره و منفعت گرفته شده که به مفهوم سودرسان است. موعود را از این جهت “سوشیانس” خوانند که به همه جهان مادی، منفعت و سود می‌رساند.(فروردین یشت، از اوستا، فقره ۱۲۹).


از آنجا که دین با یک رهبر(زرتشت) شروع شد، بایک رهبر نیز به پایان می‌رسد و سوشیانس، در پایان، پیشوای دین و در واقع آخرین پیشوای دینی خواهد بود.(دینکرد، کتاب نهم، فصل ۵۸، فقره ۱۵).
او در سی سالگی به مکالمه اهورا مزدا موفق می‌شود و به نوکردن جهان همت خواهد گماشت.
آمدن سوشیانس، آن قدر طول می‌کشد که درباره او گویند که نمی‌آید؛ در حالی که او خواهد آمد.(وینکرد، کتاب نهم، فصل ۳۲، فقره اول).


نیز زمین لرزه بسیار باشد، جوانان، زود پیر شوند و هر کس از کردار بد خود شاد است و ارجمند، مردم ستمگر را به نیکی دارند و مردم دیندار را به بدی. (یادگار جاماسب(جاماسب‌نامه))
او دارای قدرتی فراتر از سایر مردمان است؛
با نگاه بخشایش، به جهان می‌نگرد؛
با دیده خرد به خلایق می‌نگرد و جهان را جاودانگی می‌بخشد؛
او داناتر راست‌گفتارتر، مددکار و خردمندتر از همه خلایق است؛ (اوستا، زامیاد یشت، ص۹۴، یسنا ص۳و ۱۳).
ب. موعود یهود: دین یهود، یکی از سه دین بزرگ توحیدی جهان است، پیامبر ایشان، حضرت موسی(علیه السلام) و کتاب مقدسشان تورات است. هر بخش تورات به نام “سفر” و هر سفر به چند باب و آیاتی چند تقسیم شده است و تفسیری که علمای یهود بر آن نوشته‌اند “تلمود” نام دارد. (مهدی: تجسم امید و نجات، عزیزالله حیدری، ص۶۳).
شور و التهاب انتظار موعود آخر الزمان، در تاریخ پرفراز و نشیب یهودیت، موج می‌زند، یهودیان در سراسر تاریخ محنت‌بار خود، هرگونه خواری و شکنجه را به این امید بر خود هموار کرده‌اند که روزی مسیحا بیاید و آنان را از گرداب ذلت و درد و رنج برهاند و فرمانروای جهان گرداند.
در کتاب تورات و ملحقات آن بشارت زیادی از آمدن موعود و ظهور مصلحی جهانی در آخر الزمان آمده است که به قسمتی از آن اشاره می‌شود.


ـ “شریران منقطع می‌شوند، اما متوکلان به خداوند، وارث زمین خواهند شد، چون که بازو‌های شریران شکسته می‌شود و خداوند، صدیقان را تکیه گاه است. خداوند، روز‌های صالحان را می‌داند و میراث ایشان ابدی خواهد بود. صدیقان وارث زمین شده، در آن ساکن خواهند شد. اما عاصیان، عاقبت، مستأصل، و عاقبت شریران، منقطع خواهند شد”.(عهد عتیق، کتاب مزامیر، مزمور ۳۷، بند‌های ۹ تا ۳۸).


ـ “آنگاه، انصاف، در بیابان، ساکن خواهد شد و عدالت، در بوستان مقیم خواهد گردید و عمل عدالت سلامتی و نتیجه عدالت، آرامش و اطمینان خاطر خواهد بود تا ابدالآباد. و قوم من، در مسکن، سلامتی و در مساکن مطمئن و در منزل‌های آرامی، ساکن خواهند شد(کتاب اشعیای نبی، باب ۳۲).
ج. موعود در انجیل: حضرت عیسی، در بیت اللحم پا به جهان گذارد و در منطقه جلیل از شهر “ناصریه” پرورش یافت(ادیان زنده جهان، ص۳۳۷) نام کتاب مقدس مسیحیان، انجیل است که به دست چهار نفر جمع آوری شده و به نام نویسندگان آن مشهور گشته است. انجیل کنونی مشتمل بر چهار انجیل متی، مرقس، لوقا و یوحنا است.
در کتاب انجیل آمده است: “و کمر‌های خود را ببندید، چراغ‌های خود را افروخته بدارید. خوشا به حال آن غلامان که آقای ایشان چون آید، ایشان را بیدار یابد. پس شما نیز مستعد باشید؛ زیرا در ساعتی که گمان نمی‌برید، پسر انسان می‌آید.(کتاب مقدس، انجیل لوقا، باب ۱۲)

 


د. موعود در کتب مقدسه هندیان:
۱٫
بشارت ظهور در کتاب “اوپانیشاد”: این مظهر ویشنود(مظهر دهم) در انقضای کلی یا عصر آهن، سوار بر اسب سفیدی، در حالی که شمشیر برهنه درخشانی به صورت ستاره دنباله‌دار در دست دارد، ظاهر می‌شود و شریران را تماما هلاک می‌سازد و خلقت را از نو، تجدید و پاکی را رجعت می‌دهد این مظهر دهم، در انقضای عالم ظهور خواهد کرد.(اوپانیشاد، ترجمه محمد دار اشکوه، جلد ۲، ص۶۳۷).


۲٫
بشارت ظهور در کتاب “باسک”: دور دنیا تمام شود به پادشاه عادلی در آخر الزمان که پیشوای ملائکه و پریان و آدمیان باشد وحق و راستی با او باشد و آن چه در دریا و زمین‌ها و کوه‌ها پنهان باشد، همه را به دست آورد و از آسمان‌ها و زمین آن چه باشد، خبر دهد و از او بزرگتر، کسی به دنیا نیاید(بشارات عهدین، ص۲۴۶).


هـ . موعود در آیین بودا:
اندیشه‌ منجی موعود در این آیین، با مفهوم “ماتریا” به معنای ، مهربان است. در الهیات بودایی، او را بودای پنجم و آخرین بودا از بودایان زمینی می‌دانند که هنوز نیامده است. او خواهد آمد تا همگان را نجات دهد.


و. موعود در اسلام:
در دین مقدس اسلام، مسأله موعود و منجی، به روشنی مطرح شده است. قرآن، کتاب آسمانی مسلمانان، در آیات متعدد به حاکمیت صالحان بر زمین و غلبه دین حق، اشاره دارد. از جمله آنها آیه ۱۰۵ سوره انبیاء است: “وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ” خداوند، در این آیه تصریح می‌کند که زمین را بندگان صالح من، به ارث می‌برند و در اختیار می‌گیرند. همچنین تصریح می‌کند که این امر، حقیقتی است که در کتب انبیای گذشته نیز بدان اشاره شده است. بر اساس آیه “وعد الله الذین…” خداوند، به انسان‌هایی که ایمان بیاورند و عمل صالح انجام دهند وعده می‌دهد که خلافت و حکومت در زمین را به آنان وا می‌گذارد و دینشان را پابرجا و برقرار می‌سازد، و در چنین زمانی، آرامش و امنیت کامل، در جهان ایجاد می‌شود و آدمیان به عبادت و بندگی خدا می‌پردازند.


خداوند در چند جای قرآن تصریح می‌کند، دین اسلام بر همه ادیان غلبه خواهد کرد؛ هر چند کافران و مشرکان نخواهند و خود را شاهد بر چنین رویدادی معرفی می‌کند.(توبه/۳۳، فتح/۲۸، صف/۸).
البته با توجه به روایاتی که در تفسیر و تبیین آیات الهی از پیشوایان معصوم صادر شده است می‌توان دریافت که بیش از ۲۵۰ آیه از آیات قرآن، به امام مهدی(علیه السلام) و حاکمیت عدل و دین اشاره دارد.(ر.ک: معجم احادیث الامام مهدی، ج۵).
علاوه بر قرآن کریم، روایات متعددی از پیامبر و ائمه معصومین(علیه السلام) درباره ظهور موعود و منجی، صادر شده است که در آخر الزمان، فردی از فرزندان پیامبر که هم نام او است، قیام خواهد کرد و جهان را پر از عدل و داد می‌کند، همان گونه که پر از ظلم و جور شده است.


اعتقاد به ظهور امام مهدی(علیه السلام) چنان در میان مسلمانان ریشه دارد که علاوه بر آنکه مورد قبول همه فرقه‌ها است و در کتب روایی مانند صحاح سته، مسند احمد، مستدرک حاکم(از عامه)، و اصول کافی و بحار الانوار (از شیعه) روایات متعددی درباره او ذکر شده است. کتاب‌های متعددی نیز ویژه آن حضرت به رشته تحریر در آمده است. مانند کمال الدین و تمام النعمه، اثر شیخ صدوق، الغیبه، نوشته نعمانی و الغیبه نوشته شیخ طوسی، منتخب الاثر، اثر لطف الله صافی گلپایگانی از علمای معاصر شیعه، و فتن ابن حماد و الاربعین ابو نعیم اصفهانی از عامه.


در خطبه ۱۳۸ نهج البلاغه که حاوی برخی از سخنان امیر مؤمنان علی (علیه السلام) است درباره امام مهدی(علیه السلام) و ظهور او مطالبی مطرح شده است.


ذکر این نکته مناسب است که به اعتقاد شیعه، امام مهدی(علیه السلام) فرزند امام حسن عسکری(علیه السلام) است که در سال ۲۵۵ هـ . ق به دنیا آمد و اکنون در پرده غیبت قرار دارد تا زمانی که خداوند اذن ظهور و قیام دهد. بر این اساس او زنده است، ولی به اعتقاد اهل سنت، او به دنیا نیامده، بلکه در آخر الزمان و حدود چهل سال قبل از ظهورش، متولد خواهد شد.

 


اما فلسفه ظهور:

در فطرت انسان‌ها، حق طلبی و عدالت خواهی نهفته و در درون جان و خمیر‌مایه آنان رشد و تعالی، مهر ورزی و نیک خواهی، آسایش و آرامش همگانی، بیزاری از ظلم و فریب کاری، نفرت از تباهی و آلودگی نهادینه شده است. انسان‌ها واقعاً زیبایی و رفاه را برای همه خواسته و از مشکلات و کاستی‌های دیگران رنج می‌برند و لذا در مواقع بروز بلاها به یاری یکدیگر برمی‌خیزند. طبیعی است انسانی که دارای حیات اجتماعی است، زمانی می‌تواند به امیال فطری خود پاسخ دهد که جامعه، تحت مدیریت صحیح قرار گیرد. آدمی وقتی می‌بیند مکتب‌های دست ساز بشر و حاکمیت انسان‌های بریده از خدا، نه تنها نتوانسته محیط مطلوب را فراهم آورد؛ بلکه با فراوانی ظلم و فساد، درد‌های بی شماری را بر او تحمیل کرده است؛ از درون جان آرزو می‌کند که روزی مرد آسمانی، عالم به نیاز‌ها و توانا بر رفع آنها بیاید و در سایه سار حکومتش، حقیقت زیبایی خویش را جلوه‌گر سازد. بنابراین ظهور امام مهدی(علیه السلام) امری است که فطرت آن را می‌طلبد و خداوند در پاسخ به این نیاز فطری، ظهور منجی را نوید داده است.

 


از حیث عقل؛ عقل آدمی به این نتیجه رسیده است که این جهان هستی، دارای آفریدگاری با همه کمالات به صورت مطلق است. فیض و رحمت خداوند، عالم وجود را ناشی شد تا ممکنات بتوانند از نعمت وجود بهره ببرند. در میان ممکنات، انسان را ممتاز قرار داد و با دادن ویژگی انتخاب و اختیار، امکان حرکت تکاملی و تحصیل کمالات و کسب مقام قرب الهی را برای او فراهم آورد. حرکت تکاملی و کسب بالاترین درجه کمال، نیازمند به چند گزینه بود: راهنما و راهبرانی را فرستاد تا هدف و راه را به او نشان دهند، دنیای مادی و زندگی او را به گونهای ترتیب داد تا زمینههای رشد از جهات مختلف ممکن پذیر باشد، لذا زندگی انسانی، مرکب از حیات فردی، اجتماعی، روحی، جسمی شد. در این میان، شخصی موفق خواهد بود که این زندگی ترکیبی را به بهترین نحو و در جهت رسیدن به هدف، برنامه ریزی کند. بی شک، محیط و اجتماع و تعامل با دیگران، در حرکت آدمی تاثیرگذار است.

 

 

تاثیر مطلوب و کامل زمانی است که جامعه به گونهای اداره شود که محیط رشد فراهم آید و این زمانی است که مدیر جامعه فردی باشد آگاه به نیازهای انسان و دانا به راه رسیدن به تکامل، فردی باشد که قانون الهی را ـ که بهترین مقررات برای یک جامعه است ـ به خوبی بداند و به درستی عمل کند. این مهم، فقط در توان فردی معصوم از خطا و مؤید به علم الهی است که در قالب لفظ امام و انسان کامل معرفی میشود. همانگونه که از دید عقل، لطف الهی میطلبد که خدا راهنمایانی بفرستد تا راه را نشان دهند، همان گونه این لطف میطلبد راهبرانی را برگزیند تا جامعه را به نحو مطلوب آماده رشد افراد بشری کنند. حال اگر شرایط به گونهای شد که مردم آمادگی پذیرش و گردن نهادن به امامت و زعامت حجت حق به صورت ظاهری شدند و خواستند رهبری جامعه را به فردی الهی بسپارند که در سایه مدیریت او محیط سالم اجتماعی فراهم شود، عقل می گوید لطف خدا میطلبد که خداوند این نعمت را به بشریت ارزانی بدارد. لطف نیز از خدا جدا و منفک نیست. پس عقل درک می کند نیاز به ظهور حجت حق را.

 


سوم. چرا غایب از نظر؛

بیان علت حقیقی و اصلی غیبت امری دشوار و شاید دور از دسترس باشد. درباره غیبت می‌توان، هم نگاه تاریخی داشت و هم نگاه روایی:
یک. نگاه تاریخی: وقتی به تاریخ صدر اسلام و حتی قبل از آن می‌نگریم، به خوبی می‌‌بینیم که جبهه کفر و باطل برای مقابله با جبهه حق و نابودی آن، از هیچ اقدامی فروگذاری نکرده و در این راه حتی از کشتن پیشوایان دین نیز ابایی نداشته است. آنان به خوبی می‌دانستند ادامه حکومت دنیایی و سیطره بر مردم و کسب منافع نامشروع، زمانی امکان پذیر خواهد بود که پیشوایان دین و هادیان حق را از سر راه خود بردارند لذا شهادت ائمه(علیهم السلام) در دستور کار خلفای جور قرار گرفت. آنچه وحشت و اضطراب حاکمان خودکامه را بیشتر می‌کرد، وعده ظهور حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به عنوان منجی و مصلح بود.

 

از این رو خلفای معاصر امام حسن عسکری(علیه السلام) ایشان را به شدت تحت نظر داشتند تا وقتی فرزند ایشان به دنیا می‌آید، او را در همان ابتدای زندگی به شهادت برسانند. بنابراین بسیار طبیعی است که خداوند آخرین حجت خود را در پرده غیبت قرار دهد تا جان او حفظ شود و در موعد مقرر و زمانی که مردم آمادگی ظهور داشتند ظهور کرده و جهان را پر از عدل و داد نماید.
دو. نگاه روایی: در روایات به علت و حکمت‌های متعددی اشاره شده است؛ از جمله:
الف. غیبت سری از اسرار الهی: پیامبر(صلی الله علیه وآله و سلم) فرمودند: “ان هذا لامر من امر الله و سر من سر الله” ؛ “این امر الهی و سری از اسرار خداوند است”. (بحار الانوار ، ج ۵۱، ص۷۳).

 


ب. آزمایش مردم: امام علی(علیه السلام) فرمودند: “به خدا قسم من و دو فرزندم شهید می‌شویم. خداوند در آخر الزمان مردی از فرزندانم را به خون خواهی ما بر خواهد انگیخت و او مدتی غایب می‌شود تا مردم آزمایش شوند و گمراهان جدا گردند تا جایی که افراد نادان می‌گویند: خداوند دیگر به آل محمد کاری ندارد”. (غیبت نعمامی، ب۱۰).
ج. ستم پیشه بودن انسان‌ها : امیر مؤمنان(علیه السلام) فرمودند: “زمین از حجت خدا خالی نمی‌ماند، ولی خداوند به دلیل ستم پیشه بودن و زیاده‌روی انسان‌ها، آنان را از وجود [ظاهری] حجت خود محروم می‌سازد”(غیبت نعمانی، ب۱۰).
د. حفظ جان امام: امام باقر(علیه السلام) فرمودند: “برای قائم ما قبل از آن که به پا خیزد غیبتی است. راوی پرسید چرا، حضرت فرمودند: می‌ترسد[از قتل]”.

 

 


برخی بر اساس روایت اول می‌گویند: “علت اصلی غیبت، روشن نیست و آنچه از علت‌ها گفته شده(مانند حفظ جان) از آثار غیبت است، نه علت اصلی(فصلنامه انتظار، ش۴، مقاله استاد طبسی).
برخی دیگر با توجه به تاریخ و روایات، علت اصلی غیبت را حفظ جان و بقیه موارد را از آثار آن می‌دانند.
پس غیبت امری است که سیر حرکت انسان‌ها، آن را ناگزیر کرده و در این فرایند باید به گونه‌ای برنامه‌ریزی شود تا جامعه شیعه، با کمترین مشکل بتواند پذیرای آن باشد. از این رو امامان(علیه السلام) از یک سو راه‌های فهم احکام را به شاگردان می‌آموختند تا بتوانند احکام دین را در حد توان از منابع شرع استنباط و استخراج کنند و مردم را نیز به آموختن از علما و رجوع به آنها فرا می‌خواندند و از سوی دیگر با برقراری نهاد وکالت، مردم را به رجوع به وکیلان دعوت کردند. در همین راستا از زمان امام هادی و عسکری(علیه السلام) ارتباط مستقیم را کمتر کردند و در مواردی از پشت پرده جواب سؤالات را می‌دادند تا مردم به ندیدن امام عادت کنند.

 

 

به دنبال آن غیبت کوتاه مدتی(صغری)، پیش بینی شد تا مردم به واسطه نواب خاص، برخی مسائل مورد نیاز را بپرسند و در ضمن رجوع دائمی به نایبان را فرا بگیرند. (ر.ک. غیبه طوسی؛ تاریخ عصر غیبت، حجت الاسلام پورسید آقایی، اصول عقاید، آیت الله مصباح؛ دادگستر جهان . آیت الله امینی).

 


چهارم. امکان طول عمر:

از مباحث مربوط به زندگى امام مهدى‏علیه‏السلام طول عمر آن بزرگوار است. براى بعضى این سؤال مطرح است که چگونه ممکن است انسانى، عمرى چنین طولانى داشته باشد؟!(اکنون در سال ۱۴۳۰هجرى قمرى هستیم و با توجه به اینکه تولد امام مهدى در سال ۲۵۵ هجرى قمرى واقع شده است، پیشواى ما هم اکنون ۱۱۷۵ سال دارد).
سرچشمه این سؤال و علت طرح آن این است که آنچه در جهان امروز، معمول و متداول است عمرهاى محدودى است که حداکثر بین ۸۰ تا ۱۰۰ سال طول مى‏کشد( البته هم اکنون عمرهاى بالاى صد سال هم یافت مى‏شود که به نسبت بسیار کم است). و بعضى با دیدن و شنیدن این گونه عمرها، نمى‏توانند یک عمر طولانى را باور کنند یا آن را دور مى‏شمارند. وگرنه عمر طولانى از نظر عقل و دانش بشرى امرى غیر ممکن نیست و دانشمندان با مطالعه اجزاء بدن به این حقیقت رسیده‏اند که ممکن است انسان، سال‏هاى بسیار طولانى زنده بماند و حتى گرفتار پیرى و فرسودگى هم نشود.

 


برنارد شاو مى‏گوید:
از اصول علمى مورد پذیرش همه دانشمندان بیولوژیست، این است که براى عمر بشر نمى‏توان حدى تعیین کرد و حتى دیرزیستى نیز مسئله مرزناپذیرى است.( راز طول عمر امام زمان‏علیه‏السلام؛ على‏اکبر مهدى‏پور، ص ۱۳).
پروفسور “اتینگر” مى‏نویسد:
به نظر من با پیشرفت تکنیک‏ها و کارى که ما شروع کرده‏ایم بشر قرن بیست و یکم خواهد توانست هزاران سال عمر کند.( مجله دانشمند، سال ۶، ش ۶، ص ۱۴۷).

 


بنابراین تلاش دانشمندان براى دست یافتن به راههاى غلبه بر پیرى و رسیدن به دراز عمرى نشانگر امکان چنین پدیده‏اى است چنان که در این مسیر گام‏هاى موفقیت‏آمیزى برداشته شده است و هم اکنون در گوشه و کنار جهان کم نیستند افرادى که بر اثر شرایط مناسب آب و هوایى و تغذیه مناسب و فعّالیت مناسب بدنى و فکرى و عوامل دیگر، عمرى نزدیک به صدوپنجاه سال و گاهى بیشتر از آن دارند مهم‏تر این که عمر طولانى در گذشته تاریخ انسان‏ها بارها تجربه شده است و در کتاب‏هاى آسمانى و تاریخى، انسان‏هاى زیادى با نام و نشان و شرح حال یاد شده‏اند که مدت عمر آن‏ها بسیار درازتر از عمر بشر امروز بوده است.

 


در این زمینه کتاب‏ها و مقالات متعدّدى نوشته شده است که براى نمونه چند مورد را بیان مى‏کنیم:


۱ – 
در قرآن آیه‏اى هست که نه تنها از عمر طولانى بلکه از امکان عمر جاویدان خبر مى‏دهد و آن آیه درباره حضرت یونس‏علیه‏السلام است که مى‏فرماید:
اگر او (یونس‏علیه‏السلام) در شکم ماهى تسبیح نمى‏گفت، تا روز رستاخیز در شکم ماهى مى‏ماند.( سوره الصافات، آیه ۱۴۴).
بنابراین آیه شریفه عمرى بسیار طولانى (از عصر یونس‏علیه‏السلام تا روز رستاخیز) که در اصطلاح زیست‏شناسان عمر جاویدان نامیده مى‏شود براى انسان و ماهى از نظر قرآن کریم امکان‏پذیر است.( خوشبختانه کشف ماهى ۴۰۰ میلیون ساله در سواحل ماداگاسکار امکان چنین عمرى را براى ماهى، عینى کرد (کیهان، ش ۶۴۱۳ – ۲۲/۸/۴۳)).

 


۲ – 
قرآن کریم در مورد حضرت نوح‏علیه‏السلام مى‏فرماید:
به راستى ما نوح را به سوى قومش فرستادیم، پس ۹۵۰ سال در میان آنها درنگ نمود.( سوره عنکبوت، آیه ۱۴).
آنچه در آیه شریفه آمده است مدت پیامبرى آن حضرت است و براساس برخى روایات، مدت عمر آن بزرگوار ۲۴۵۰ سال طول کشیده است!( کمال‏الدین، ج ۲، باب ۴۶، ح ۳، ص ۳۰۹).
جالب این که در روایتى از امام سجادعلیه‏السلام نقل شده است که فرمودند:
در امام مهدى‏علیه‏السلام سنت و شیوه‏اى از زندگى حضرت نوح‏علیه‏السلام است و آن طول عمر است.( کمال‏الدین، ج ۱، باب ۲۱، ح ۴، ص ۵۹۱.)

 


۳ – 
و نیز درباره حضرت عیسى‏علیه‏السلام مى‏فرماید:
و هرگز او را نکشتند و به دار نیاویختند بلکه امر به آنها مشتبه شد… به یقین او را نکشتند بلکه خداوند او را به سوى خود بالا برد که خداوند توانا و فرزانه است.( سوره نساء، آیه ۱۵۷).
همه مسلمانان به استناد قرآن و احادیث فراوان معتقدند که عیسى‏علیه‏السلام زنده است و در آسمان‏هاست و به هنگام ظهور حضرت مهدى‏علیه‏السلام فرود آمده و او را یارى خواهد کرد.

 


امام باقرعلیه‏السلام فرمود:
در صاحب این امر (مهدى‏علیه‏السلام) چهار سنّت از چهارتن از پیامبران است… و از عیسى‏علیه‏السلام سنتى دارد و آن این که: (درباره مهدى(علیه السلام) نیز) مى‏گویند: او در گذشته است در حالى که او زنده مى‏باشد.( بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۲۱۷).
علاوه بر قرآن در تورات و انجیل نیز سخن از دراز عمران مطرح گردیده است.
در تورات آمده است که:
تمام ایام آدم که زیست نهصد و سى سال بود که مُرد… جمله‏ى ایام “انوش” نهصد و پنج سال بود که مُرد… و تمامى ایّام “قینان” نهصد و ده سال بود که مُرد… پس جمله‏ى ایّام “متوشالح” نهصد و شصت و نه سال بود که مُرد…( زنده روزگاران ، ص ۱۳۲ (به نقل از تورات – ترجمه فاضل خانى – سفر پیدایش باب پنجم، آیات ۵ – ۳۲).

 


بنابراین تورات صریحاً به وجود افرادى با داشتن عمرهاى طولانى (بیش از نهصد سال) اعتراف مى‏کند.
در انجیل نیز عباراتى موجود است که نشانگر آن است که عیسى‏علیه‏السلام پس از به دار کشیده شدن زنده گردیده و به آسمان بالا رفته است.( زنده روزگاران، ص ۱۳۴ (به نقل از عهد جدید، کتاب اعمال رسولان، باب اول، آیات ۱ – ۱۲). و در روزگارى فرود خواهد آمد و مسلّم است که عمر آن بزرگوار از دو هزار سال بیشتر است.
با این بیان روشن مى‏شود که پیروان دو آئین یهود و مسیحیت باید به علت اعتقاد به کتاب مقدس به عمرهاى طولانى نیز معتقد باشند.

 


گذشته از این که طول عمر از نظر علمى و عقلى پذیرفتنى است و در گذشته تاریخ، موارد بسیار دارد، در مقیاس قدرت بى‏نهایت خداوند نیز قابل اثبات است. به اعتقاد همه پیروان ادیان آسمانى تمام ذرات عالم در اختیار خداوند است و تأثیر همه سبب‏ها و علّت‏ها به اراده او بستگى دارد و اگر او نخواهد سبب‏ها از تأثیر باز مى‏ماند و نیز بدون سبب و علّت طبیعى، ایجاد مى‏کند و مى‏آفریند.
او خدایى است که از دل کوه، شترى بیرون مى‏آورد و آتش سوزنده را بر ابراهیم‏علیه‏السلام سرد و سلامت مى‏سازد و دریا را براى موسى و پیروانش خشک مى‏کند و آنها را از میان دو دیوار آبى عبور مى‏دهد!( آنها حقایقى است که در قرآن کریم آمده است: سوره انبیاء، آیه ۶۹ و سوره شعراء، آیه۶۳). آیا از این که به عصاره انبیاء و اولیاء و آخرین ذخیره الهى و نهایت آمال و آرزوى همه نیکان و تحقق‏بخش وعده بزرگ قرآن را عمرى طولانى بدهد، ناتوان خواهد بود؟!

 


امام حسن مجتبى‏علیه‏السلام فرموده است:
خداوند عمر او را (مهدى‏علیه‏السلام) در دوران غیبتش طولانى مى‏گرداند، سپس به قدرت خدایى‏اش او را در سیماى جوانى زیر چهل سال آشکار مى‏سازد تا مردمان دریابند که خداوند بر هر کارى تواناست.( بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۰۹).
بنابراین جریان طول عمر امام دوازدهم‏علیه‏السلام، از ابعاد مختلف عقلى و علمى و تاریخى امرى ممکن و پذیرفتنى است و پیش از همه اینها از جلوه‏هاى اراده خداوند بزرگ و تواناست. (ر.ک. زنده روزگاران، دکتر فریدونی).
پنجم. چرا غیبت فقط برای امام زمان(علیه السلام): اصل اولی آن است که امام در میان مردم ظاهر باشد و به جای پیامبر قرار گرفته و وظایف او را انجام دهد. بنابراین امام علی(علیه السلام) در میان مردم بود. معارف الهی را در اختیار آنان می گذاشت. شهادت ایشان هر چند سخت و سنگین بود ولی سلسله امامت با امامان بعدی ادامه می یافت، و لذا مردم می توانستند به حرکت دینی خود ادامه دهند. وجود امامان در میان مردم باعث شد گنجینه بزرگ معرفتی روایات در اختیار ما باشد. و ما در احکام و اصول دارای پشتوانه باشیم و بتوانیم غیبت امام را تا حدودی تحمل کنیم و در گرداب حوادث تسلیم نشده و دین حق را از دست ندهیم. اگر غیبت از زمان امام علی(علیه السلام) شروع می شد ما در اکثر قریب به اتفاق مسایل دینی دچار مشکل بودیم.
چگونه نسبت به وجود امام زمان یقین کرده و حضور وی را درک کنیم؟

پاسخ: یقین موضوع بسیار گران قدری است که در پیشرفت معنوی انسان بسیار تاثیر گذار است. از این رو، بر هر فرد لازم است همواره در مسیر ازدیاد و تعمیق یقین خود گام بردارد.

 


برای فزونی یقین نسبت به وجود مقدس امام عصر(علیه السلام) توجه به چند نکته راهگشا است:


الف. مطالعه و تدبر و تفکر در مورد مطالبی که در متون دینی در زمینه آن حضرت وارد شده است؛


ب. توجه به خدا و استعانت از ذات مقدس او؛


ج. پرداختن به عمل صالح و کردار نیک؛ خداوند نجات انسان را در ایمان و عمل صالح می‌داند؛ زیرا این دو در یکدیگر تاثیر گذارند و عمل صالح قابلیت برای پیشرفت معنوی و بهره بردن از معارف و حقایق را در انسان ایجاد می‌کند.


پرسش: دلایلی را برای اثبات وجود امام زمان بیان فرمایید.

پاسخ: ما برای اثبات وجود امام زمان(علیه السلام) دلایل متعددی اقامه می‌کنیم که برخی از این دلیل‌ها عقلی و کلی است، برخی دیگر برگرفته از آیات و روایات است.
روایات نیز برخی کلی است و برخی جزئی، در اینجا به برخی روایات اشاره می‌کنیم که مورد پذیرش شیعه و سنی می‌باشد:
در روایت معروفی از پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است که بعد از من دوازده نفر خلیفه خواهند بود و اسلام با آنان عزیز است. پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) خبر از وجود و عزت اسلام داده است و این را به دوازده امام عجین کرده است. ما(شیعه) روایات متعددی داریم که پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) این دوازده نفر را به نام معرفی کرده است که اولین آنها امام علی(علیه السلام) و آخرین آنان امام مهدی(علیه السلام) می‌باشند. با توجه به این که یازده نفر از این بزرگواران به شهادت رسیدند پس وجود و عزت اسلام که الان در اختیار ما است به جهت همراهی این دین شریف توسط امام مهدی(علیه السلام) است.
در روایت معرف دیگر از پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است که: هر کس بمیرد و امام زمان خودش را نشناسد، به مرگ جاهلی از دنیا رفته است. پیامبر لفظ “امام زمانه = امام زمان خودش” را به کار برده است، یعنی در هر زمان امامی است که شناخت او باعث نجات و سعادت است و نشناختن او باعث می‌شود مرگ انسان مرگ جهالت (= کفر و ضلالت) باشد. این امام باید تجلی کامل دین باشد که شناخت (و پیروی او) معیار مرگ سعادت است.
در کنار این احادیث ما روایات متعددی پیرامون ولادت و غیبت امام زمان(علیه السلام) داریم که به روشنی از ولادت مخفیانه حضرت سخن به میان آمده است و گفته شده که او دارای غیبت خواهد بود.

 


پرسش: ضرورت اعتقاد به مهدویت چیست ؟

پاسخ: اعتقاد به مهدی موعود یک اعتقاد عمیق دینی است که در تمام ادیان و مذاهب جهان از آن سخن به میان آمده است. و همانند توحید و نبوت و معاد و … در تمام ادیان به ویژه اسلام اصالت دارد و در جای خود ثابت شده که اعتقادات دینی بشر در فطرت او ریشه قطعی دارند. این اعتقاد با خواسته‌های درونی انسان هماهنگی کامل دارد. در حقیقت تعالیم دینی تعیین کننده و تأمین کننده خواسته‌های بشر و تکمیل کننده خلقت انسان است. پس عقیده دینی در ژرفای فطرت جای دارد و یک میل باطنی است. البته مانند سایر امیال بشر در شرایط گوناگون شدت و ضعف یا کم و زیاد می‌شود. اما اصل خواسته به کلی از بین نمی‌رود. از این نظر اعتقاد به مهدویت ضرورت فطری و در جهت خواست درونی انسان‌ها است و لذا تمامی ادیان به این خواسته فطری پاسخ داده و مسائلی را در مورد آن مطرح کرده‌اند.

 


بنابراین اعقتاد به مهدویت یک عقیده اصیل دینی بوده که مبتنی بر اصل امامت است. و احساس ناکامی و تبعیض و ستم در ادوار مختلف تاریخ، باعث پیدایش آن نشده است. از آنجا که اعتقاد به مهدی موعود به عنوان امام معصوم، فرع بر اعتقاد به اصل امامت در اسلام راستین است نیز از ضرورت اعتقاد به اصل امامت نشأت می‌گیرد. در اینجا لازم است اشاره‌ای کوتاه به ضرورت امامت داشته باشیم:
امامت در لسان قرآن و احادیث، منصب و مقامی است که خداوند به افرادی از خواص بندگان شایسته خود عطا می‌کندو دارندگان آن منصب، کارگزاران خدا و نگهبان امور و احکام دین خدا و گواه بر خلق خدا هستند.
در احادیث آمده است: هیچ کس وارد بهشت نشود مگر این که آنها را بشناسد و آنان هم او را بشناسند و وارد آتش نشود مگر کسی که آنها را انکار کند و آنها او را انکار نمایند. امام از حق و قرآن جدا نمی‌شود و قرآن و حق از امام جدا نمی‌شود.
امامت، رهبریت سیاسی و فکری و دینی است که از طرف خدا برای هدایت مردم به سعادت تعیین شده است.

 


امام باقر(علیه السلام) فرموده اند: «لایکون العبد مؤمنا حتی یعرف الله و رسوله و الائمه کلهم و امام زمانه و یرد الیه و یسلم له. ثم قال: کیف تعرف الآخر و هو یجهل الاول»(کافی، ج۱، ص۱۸۰). «بنده خدا مؤمن نخواهد بود مگر این که خدا و رسول و همه امامان را بشناسد و نیز امام زمانش را بشناسد و در تمام امور خود به او مراجعه کند و تسلیم امر وی باشد؛ سپس فرمودند: «چگونه می‌شود که آخرین امام را بشناسد در صورتی که اولین امام را نشناخته باشد؟»

 

 

 

منبع:پرسمان