آیا در حکومت اسلامی میتوان به بهانه نظم و امنیت اجتماعی، حقوق فردی دیگران را پایمال کرد؟
در ارتباط با پرسش مطرح شده باید گفت؛ عقل و شرع حکم میکند هرگاه حق فردی در تعارض با حق اجتماع قرار گیرد و در جایی که جمع میان آنها امکان پذیر نباشد، حق جامعه بر حق فرد مقدم است. و این موضوع در تمام دنیا چه در گذشته و چه در دنیای کنونی مورد پذیرش است.
با این فرض اساساً حقی برای فرد متصور نیست تا این موضوع مطرح شود که حق وی پایمال شده؛ چرا که در اینجا خود فرد که عضوی از جامعه است به گونهای دیگر از حق برخوردار خواهد شد.
ما معتقدیم که امام علی(ع) به عنوان جانشین پیامبر اسلام(ص) مأمور به برقراری عدالت بود، چنانکه پیامبران(ع) مأمور به برقراری عدالت بودند، چه در ارتباط با حق افراد و چه در رابطه با اجتماع.
قرآن کریم در این مورد خطاب به داوود نبی(ع) میفرماید: «یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلیفَهً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوی …»؛[۱] اى داوود! ما تو را خلیفه و (نماینده خود) در زمین قرار دادیم، پس در میان مردم به حق داورى کن، و از هواى نفس پیروى مکن.
همچنین خطاب به پیامبر اسلام(ص) میفرماید: «وَ أَنِ احْکُمْ بَیْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُم…»؛[۲] میانشان بر وفق آنچه خدا نازل کرده است حکم کن و از خواهشهاشان پیروى مکن.
بنابر این، رهبران دینی مأمور به اجرای عدالت از طرف پروردگار بودند. حال اگر در موردی حق واقعی یک فرد و حق واقعی جامعه در تعارض قرار گیرند، و تلاش شود تا حق جامعه احیا شود، آیا این خود به تنهایی به معنای پایمال شدن حق فرد است؟!
به عنوان نمونه، بر اساس احکام اولیه، هر فردی حق دارد در ملک خود هر نوع ساختمانی را بسازد. حال اگر شهرداری به دلیل حفظ حقوق دیگر شهروندان قوانین محدود کنندهای را در این زمینه به اجرا گذارد، آیا این به معنای پایمال کردن حق افراد است؟!
بدیهی است در اینجا برای ایجاد نظم اجتماعی، حق جامعه مقدم بر حق فرد است.
ما در داستان سمره بن جندب در زمان رسول خدا(ص) مشاهده میکنیم که بنا به مصالحی که همان برقراری نظم اجتماعی باشد، حق فرد ساقط میشود.
از امام محمد باقر(ع) نقل شده است؛ سمره بن جندب، در حیاط مرد انصارى درخت خرمایی داشت و هرگاه نزد درخت خرماى خود میرفت سر زده وارد محوطه مرد انصاری میشد و از وی اجازه نمیگرفت و از این جهت موجب سلب آسایش خانوادهاش میشد. مرد انصارى به او تذکر داد به اینکه هر گاه نزد درخت خرمایت مىآیی اجازه بگیر، سمره از این کار خوددارى و سرپیچى نمود، و چون خوددارى کرد، مرد انصارى نزد رسول خدا(ص) آمد، شکایت و گله نمود و او را از رفتار سمره آگاه ساخت. رسول خدا به سمره پیغام داد و وى را خواسته و به گفتار انصارى و آنچه شکایت و گله کرده آگاهش ساخت و فرمود: هر گاه خواستى به حیاط انصارى داخل شوی از وی اجازه بگیر. سمره سرپیچى نمود؛ و چون خوددارى کرد، رسول خدا بیشترین و بالاترین قیمت را برای درخت تعیین کرد تا سمره درخت را به انصارى بفروشد، سمره باز هم خوددارى نمود از اینکه درخت را بفروشد، حضرت فرمود: این درخت را بفروش تا براى تو در بهشت به جاى این درخت، درخت خرمایى باشد که بسیار خرما دارد. سمره همچنان نپذیرفت. اینجا بود که رسول خدا(ص) به مرد انصارى فرمود: برو آن درخت را از جایش بکن و به سوى او پرت کن؛ زیرا اسلام ضرر و زیان رساندن به دیگران را مجاز نشمرده است.[۳]
این مورد نمونهای است از تعارض حق یک فرد در برابر حق یک خانواده – به عنوان جامعهای کوچک – که نتیجه پایمال کردن ظاهری حق فردی به برقراری نظم و امنیت اجتماعی میانجامد.
منبع: اسلام کوئست
پی نوشت ها
[۱]. صاد، ۲۶.
[۲]. مائده، ۴۹.
[۳]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج ۵، ص ۲۹۲، ، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
پاسخ دهید