خدا می فرماید اگر کنیزانتان تمایل به پاکدامنی داشتند، آنان را وادار به زنا نکنید. اگر آنان چنین تمایلی نداشتند، وادارکردنشان چه حکمی دارد؟!
منظور آیه ۳۲ سوره مبارکه نور چیست که می فرماید، کنیزان خود را در صورتى که تمایل به پاک دامنى دارند براى این که متاع زندگى دنیا را بجویید به زنا وادار مکنید. سؤال این است، اگر کنیزی اکراه نداشت و تمایل داشت می شود از او به عنوان کنیز جنسی استفاده کرد؟
پاسخ اجمالی
در زمان جاهلیت برخی با وادار نمودن کنیزان خود به زنا، از این راه سوداگرى می کردند، که در این مورد نهى صریح آمد: «وَ لا تُکْرِهُوا فَتَیاتِکُمْ عَلَى الْبِغاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّناً»؛[۱] و کنیزان خود را براى دست یابى متاع ناپایدار زندگى دنیا مجبور به خود فروشى نکنید، اگر خودشان می خواهند پاک بمانند!
کلمه «فتیات» معناى کنایی آن کنیزان است.[۲]
ممکن است اشکال شود که چون (ان شرطیّه) متضمن شرط است، مفهوم آیه چنین خواهد شد که اگر کنیزان اراده پاک دامنی و عفت نداشته باشند و بر آنها چنین عملى ناگوار نیاید، واداشتن آنان بر عمل منافی عفت مانعى نخواهد داشت.
پاسخش این است که چنین مفهومی را نمی توان از آیه برداشت کرد زیرا اگر کنیزی مایل به نجابت و عفت نباشد دیگر اکراه او بر زنا معنایی نخواهد داشت(زیرا او به میل خود به دنبال این گناه می رود).[۳] به عبارت دیگر، اگر نهى از اکراه را مشروط کرده به این که اگر خودشان خواستند عفت داشته باشند، بدان جهت است که اکراه در غیر این صورت تحقق پیدا نمی کند.
بعضى از مفسران در شأن نزول این بخش از آیه گفته اند؛ عبدالله بن اُبَىّ شش کنیز داشت که آنان را به خودفروشى وادار می کرد تا خود سود آن را ببرد. هنگامى که حکم اسلام درباره عفت و پاکدامنی (در همین سوره) نازل شد، آنها به خدمت پیامبر(ص) آمده و از این ماجرا شکایت کردند، که به دنبال آن، آیه فوق نازل شده و صاحبان کنیزان را از چنین کاری منع کرد.[۴]
منبع:اسلام کوئست
پی نوشت:
[۱]. نور، ۳۳
[۲]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق، داودی، صفوان عدنان، ص، ۶۲۵، دمشق، بیروت، دارالقلم، الدار الشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
[۳]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۱۵، ص ۱۱۳، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق؛ بانوی اصفهانی، سیده نصرت امین، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج ۹، ص ۱۱۲، تهران، نهضت زنان مسلمان، ۱۳۶۱ش.
[۴]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج ۷، ص ۲۲۱، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
پاسخ دهید