خلفای عباسی بعد از تلاشی مستمر، با ایجاد شبکهای منظم از داعیان و تبلیغات گسترده، توانستند حکومت را به دست گیرند. قدرت خلافت، تشکیل دیوانسالاری منسجم، ایجاد منصب دیوانی وزارت، تقسیم وظایف اداری، مشارکت عناصر غیرعرب در اداره حکومت و سازماندهی ارتش از جمله تحولاتی بود که در ساختار سیاسی و اداری خلافت عباسی به وجود آمد. اما در مقطعی از تاریخ این دستگاه خلافت، تعادل و توازن قدرت تغییر کرد و اقتدار خلیفه به سستی گرایید و نیروهای سپاهی بر حکومت غلبه کردند. در نوشتار پیش رو سعی شده است استیلای نظامیان بر ساختار اداری و سیاسی حکومت عباسی از آغاز استیلای ترکان (۲۱۸ق) تا ظهور آل بویه (حک. ۳۲۲ـ۴۴۸ق) و پیآمدهای آن، با شیوه توصیفی ـ تحلیلی و تعلیل دادههای تاریخی مبتنی بر روش جامعهشناختی ماکس وبر مورد بررسی و بازکاوی قرار گیرد. یافتههای پژوهش حاکی از آن است که بعد از آن که خلفای عباسی توانستند اقتدار مقام خلافت و قدرت سیاسی حکومت را تثبیت و نهادینه کنند، ورود سپاهیان ترک و قدرتگیری نظامیان سبب شد مشخصات نظام پادشاهزدگی (سلطانیسم)، مانند خودکامگی حاکم، انحصارطلبی، گسترش دیوانسالاری و به خدمت گرفتن نیروهای نظامی با خاستگاه غلامی، به دستگاه خلافت راه یابد. نظام پادشاهزدگی پیآمدهایی برای خلافت عباسی داشت که مهمترین آن عبارت است از: دگرگونی نظام سیاسی، افول قدرت خلیفه، برکناری تدریجی خاندانهای دیوانی و تشکیل دولتهای مستقل و نیمهمستقل
پادشاهزدگی؛ غلبه نظامیان بر ساختار سیاسی ـ اداری خلافت عباسی
مقاله ای از محبوبه فرخنده زاده
پاسخ دهید