بشر برای تکامل خود نیاز به راهنما دارد، لذا خداوند متعال پیامبرانی را برایهدایت بشر در طول تاریخ برگزیده است، تا آنان را به سعادت برسانند. حضرت موسی(ع) هم به همین دلیل مبعوث شد، اما پیروان او در طولتاریخ برای سود دنیوی خود این دین را تغییر داده و تحریف کردند، حتییهودیان با آنکه نشانههای پیامبر اکرم (ص) را در تورات خوانده بودند و منتظر ظهور او بودند، ولی بعد از بعثت دست به کارشکنی زدند، چون آرمانها و دستورات اسلام با منافع دنیوی آنها مخالف بود. با مروری بر عملکرد یهود در عصر نبوی، میتوان به حوزههای کارشکنی یهود علیه پیامبراکرم(ص)، علل و پیامدهای این کارشکنی پی برد.
یهود مهاجر
در باره علت مهاجرت یهودیان به جزیرهالعرب نظریههای مختلفی وجوددارد، از جمله:
۱ – حمله پادشاه آشور، بختالنصر یا نبوکد نصر، به فلسطین و آواره شدنیهود از دیار خود که بخشی به جزیرهالعرب کوچ کردند.
۲ – در ۷۰ میلادی با حمله تیتوس و خرابی معبد یهود، تعدادی از آنها ازفلسطین آواره شدند، عدهای هم در سال ۱۳۲ میلادی در اثر شکنجهها وآزار آدریان رومی به این ناحیه مهاجرت کردند.
۳ – در اثر تماس بازرگانانی که در زمان حضرت سلیمان(ع) و پس از او بهکشور سبا سفر میکردند، مردم جزیرهالعرب با رسم و آیین یهود آشنا شدند.
۴ – در اثر تخطی گروهی از بنی اسرائیل از فرمان پادشاهشان از کشور خودرانده شدند و به حجاز رفتند، به نظر یهودیان این اتفاِ در عصر طالوت رخداده است.
۵ – بر اساس داستان دیگر، یهودیان از فرزندان داوود پیامبرند که در پی قتلیکی از فرزندان حضرت داوود(ع) به جزیرهالعرب گریختند.
۶ – عدهای میگویند یهود در سپاه نبونید، پادشاه بابل بودهاند که بهجزیرهالعرب وارد شدند، اما آثار نبونید این موضوع را تایید نمیکند.
۷ – در اثر افزایش جمعیت یهود در فلسطین، ایشان به دنبال چراگاه بهسرزمینهای مجاور مثل مصر، عراِ و جزیرهالعرب کوچ کردند.
۸ – در بعضی روایات آگاهی یهود از ظهور پیامبر جدید در جزیرهالعربباعث مهاجرت یهود به این منطقه شده است. البته تمام این موارد در حدیک نظریه است، زیرا هیچ مدرک مکتوبی از گذشته یهود در جزیرهالعربوجود ندارد.
در مورد اینکه یهود مدینه بومی هستند یا اصیل، روایات مغشوش و پراکندهاست، اما به نظر میرسد از هر دو گروه بومی(عرب یهودی شده) و اصیل(ازنژاد بنی اسراییل) در مدینه ساکن بودهاند. گروهی عقیده دارند؛ یهودیانمدینه به این طریق یهودی شدهاند که زنان جاهلی برای فرزنددار شدن نذرمیکردند، فرزندانشان را یهودی کنند، البته این گروه پس از بعثت بعد ازمسلمان شدن، فرزندانشان را مجبور میکردند مسلمان شوند، در این هنگامآیه ـ ل’ا اکرا’ه فی الدّینِ قَد تَبَّیَنَ الرُشدُمِنَ الْغَیْ(بقره/۲)ـ نازل شد و به آنها تذکرداد که در دین هیچ اجباری نیست. البته اوضاع سیاسی و اجتماعی یهود درمدینه به این صورت بود که قبل از اینکه قبایل اوس و خزرج از سرزمین سباوارد مدینه شوند، یهودیان به تنهایی کنترل اوضاع سیاسی و اقتصادی مدینهرا در دست داشتند، اما بعد از آمدن قبایل اوس و خزرج به مدینه، یهودیانموقیعت خود را در خطر دیدند، ناچار با این قبایل پیمان بستند، البته یهوددر این پیمان از موقعیت پایینتری نسبت به اوس و خزرج برخوردار بودند. از نظر فرهنگی یهودیان شبیه اعراب بودند. افراد باسواد آنها از علمایمذهبی بودند. یهودیان برای اینکه کنترل اقتصادی را در دست بگیرند بیندو قبیله اوس و خزرج تفرقه میافکندند. رسول خدا(ص) هم که وارد مدینهشد، از موضع سیاسی یهود اطلاع داشت، به همین علت با یهودیان داخل وخارج مدینه پیمان صلح بست تا برای مبارزه با مشرکین نیروی خود رامتمرکز کند. بر اساس پیمان نامه یهودیان در دین خود آزاد بودند، اما موظف به پرداخت جزیه بودند، همچنین یهودیان و مسلمانان موقع حمله دشمن باید با هم متحد میشدند.
حوزه کارشکنی
حوزهها و قلمروهای کارشکنی یهود را میتوان در ابعاد زیر بررسی کرد:
۱ – مهمترین عرصه کارشکنیهای یهود علیه پیامبر، در عرصه نظامیاست. به بیان عمیقتر:
بر اساس مدارک و اسناد معتبر یهودیان در طول تاریخ، پیامبران زیادی را آزاررسانده و کشتهاند، حتی آنان پیمان خود با پیامبر(ص) را شکستند و برایحفظ منافع دنیوی خود به کارشکنی پرداختند، عدهای ظاهراً مسلمانشدند ولی به جاسوسی پرداختند و از کمک رساندن مسلمین به پیامبرجلوگیری کردند. در این موقع آیه ۱۱۸ سوره آلعمران نازل شد. ی’ا اَیُّهَا الذّینَا’مَنوُا لاتَتَّخِذوا بِط’انَهٌ مِنْ دوُنِکُم لا یَألوُنَکُمْ خَب’الاً وَدّوا ما عَنِتُّمْ. قَدْ بَدَتِالبغَضْاءُ مِنْ اَفْواهِهِمْ و ما تُخفِی صُدوُرُهُمْ اکْبَرُ قَدْ بَیَّنّا لَکُمُ الأیاتِ اِنْ کُنتُمتَعْقِلوُن. خداوند در این آیه دستور میدهد مسلمانان راز خود را در بینبیگانگان افشا نکنند، خداوند در این آیه از باطن دشمنان خبر میدهد ویادآوری میکند که آنها شایسته دوستی نیستند، و به این صورت نقشه یهودبر هم ریخت. نمونهای از جاسوسی یهودیان، در جنگ احزاب است. آنها باوجود داشتن پیمان با مسلمانان به صورت ستون پنجم، سپاه ده هزار نفریاحزاب(قبایل چندگانه عرب و یهود) را یاری کردند. وقتی احزاب شکستخوردند، پیامبر(ص) بر اساس مفاد پیمان نامه با آنها رفتار نمودند.
رفع اختلافات بین دو قبیله اوس و خزرج(اختلافات ۲۰ ساله)از مشکلاترسول خدا(ص) بعد از هجرت به مدینه بود. بعد از صلح این دو، یهود شروعبه تفرقه افکنی کردند، اما پیامبر مردم را هوشیار نمودند و دوباره صلح رابرقرار کرد. آیه ۱۰۰ سوره آل عمران در این باره است و مسلمانان را ازاطاعت از اهل کتاب منع میکند. ی’ا اَیُّه’ا الَّذینَ امَنوُا اِنْ تُطیعُوا فَریقاً مِن الَّذینَأوُتوُا الکت’ابَ یَرُدُّکُم بَعْدَ ایم’انِکُم ک’افِرین. به نظر نویسنده کتاب، این آیهخطاب به تمام مسلمانان در همه زمانهاست و آنها را از توطئه دشمن آگاهمیکند، اما مصداِ این آیه در اوایل هجرت مسلمانان به مدینه، مشرکان ویهودند. آنها از راههای مختلف به پیامبر فشار میآوردند، از جمله جنگهایبدر و احد با مشرکین و درگیری با قبایل بنیقینقاع و بنی قریظه و یهود خیبر، مقاومت در برابر این فشارها فقط با الطاف الهی و کمکهای غیبی ممکنشد.
از جمله کارهای که یهود برای کارشکنی انجام دادند، ایجاد ناامنی و فتنه بود. بعد از پیروزی مسلمانان در جنگ بدر یهود بنیقینقاع از شدت ناراحتیشروع به فتنه انگیزی و گفتن شعارهای توهینآمیز کردند. رسول خدا(ص)درپاسخ، نشانههای پیامبری خود در تورات را گوشزد نموده و آنها را بیم داد، بنیقینقاع به جای عبرت گرفتن، قدرت نظامی خود را به رخ پیامبر کشیدند واو را تشویق به جنگ کردند، پیامبر(ص)سکوت کرد، اما مسلمین منتظرفرصت انتقام بودند. آیات ۱۲ و ۱۳ سوره آل عمران نازل شد و شکست زودهنگام یهودیان و محشور شدن آنها در جهنم را خبر داد. یهودیان بنی قینقاعبه فتنه انگیزی ادامه دادند چنانکه در شوال سال دوم هجری جوانی از بنیقینقاع به زنی مسلمان توهین کرد، زن مسلمان تقاضای کمک نمود. مردیمسلمان آن جوان یهودی را کشت، در عوض یهودیان نیز او را به قتلرساندند، در ادامه یهودیان به قلعههای خود رفته و آماده جنگ شدند. پیامبر(ص)پس از فتح قلعه دستور داد آنها از مدینه خارج شوند.
قبیله دیگر یهودیان بنینضیر با طرح نقشه قتل پیامبر پیمان را شکستند. خداوند پیامبر را از نقشه آنان آگاه کرد و توطئه آنها بی نتیجه ماند. یکی ازیهودیان به نام کنانه بن صویرا گفت: قسم به تورات او پیامبر خداست کهنشانه هایش در تورات آمده است، یهودیان به سخنان او توجهی نکردند، بهاین صورت قبیلهای دیگر از یهودیان دشمنی خود را با پیامبر آشکار کرد. پیامبر(ص)در پاسخ به این خیانت قصد جنگ با آنها را داشت، در نتیجه آنهایا باید مسلمان میشدند و یا وطن خود را ترک میکردند، آنها از شدتتعصب ترک وطن را انتخاب کردند. بعضی از مفسرین شأن نزول سوره حشررا این اتفاِ میدانند. خداوند در این سوره مجازات این عده را ترک وطنمعرفی میکند و میفرماید: اگر خداوند این مجازات را تعیین نکرده بودعلاوه بر عذاب دنیا در آخرت هم مجازات میشدند.
در ادامه کارشکنیهای سران یهود با قبایل دیگر و بتپرستان، احزابی راتشکیل دادند و در مقابل مسلمانان قرار گرفتند و مخالفان را از نظر نظامی واقتصادی یاری کردند. سران یهود مردم عادی یهودی را با حیله تحریک بهمخالفت و کارشکنی کردند. سران قبیله بنینضیر که در اثر خیانت اخراجشده بودند عدهای به شام وگروهی به خیبر رفتند، سپس این دو دسته به مکهرفته و قریش را بر ضد پیامبر شورانیدند. در نتیجه میتوان گفت، سرانبنینضیر و عدهای از بنیوائل زمینه جنگ احزاب را ایجادکردند. نقشه جنگاحزاب که برای نابودی اسلام طراحی شده بود در تاریخ اعراب بینضیراست. سران بنینضیر با تطمیع و تحریک قبایل مختلف یهودی وبتپرست، سپاه ده هزار نفری گرد آوردند که به صورت سه لشکر به طرفمدینه حرکت کردند. وقتی به مدینه رسیدند، خندقی اطراف شهر دیدند کههیچ کس نمیتوانست از آن عبور کند.
بعضیها میگفتند این طرح عرب نیست، پیشنهاد یک ایرانی است. وقتیدیدند عبور غیر ممکن است، اردو زدند، چند بار حمله کردند، اما مسلمانانمقابله کردند. آنها یک ماه بی نتیجه آنجا ماندند، در نتیجه با سران بنی قریظهارتباط برقرار کردند و آنها را تحریک به پیمان شکنی کردند تا از داخل مدینهبا مسلمانان درگیر شوند و سپاه کفر بتواند از خندِ عبور کنند. ابتدابنیقریظه قبول نمیکردند، اما با پافشاری مداوم سران کفر و یهود پذیرفتند. از بین آنها پیرمرد یهودی تذکر داد که: اگر این محمد(ص) همان پیامبریباشد که در تورات وعده داده شده، هیچ سپاهی توان مقابله با او راندارد، ولی حی بن اخطب(یکی از سران یهود) گفت محّمد(ص) از فرزنداناسماعیل است اما آن پیامبر که در تورات نام برده شده از بنیاسرائیلمیباشد. بنی قریظه بعد از پیمان شکنی چارهای جز جنگ با پیامبرنداشتند، پس به وسایل مختلف کار شکنی کردند. پیامبر(ص)به مسلمانانمژده پیروزی داد. بنیقریظه نقشه کشیدند که با دوهزار نفر به شهر حملهکنند و آن را غارت کنند. پیامبر(ص)پانصد نفر را مأمور کرد در شهر بگردند وتکبیر بگویند تا زنان و کودکان آرامش یابند. خداوند در آیه ۱۰ سوره احزاباین حادثه را وصف میکند و میگوید که از شدت ترس مسلمانانچشمانشان خیره و جانهایشان به لب رسیده بود. اِذْ جاءوُکُمْ مِنْ فَوْقِکُمْ و مِنْاَسْفَلَ مِنْکُمْ و اِذْ ز’اغَتِ الأبْصارُ وَ بَلَغَتِ القُلُوبُ الحَن’اجِرَ و تَظُنُّونَ بِاَللهِ الظُّنُوناَ. در این موقع نعیم ابن مسعود که یک یهودی تازه مسلمان شده بود، یک نقشهتاکتیکی ارائه داد. بوسیله این نقشه بین گروههای یهودی و بت پرستاندرگیری ایجاد شد، هر گروه از جنگ صرف نظر کردند و عقب نشینینمودند. خداوند بوسیله جبرئیل به پیامبر وحی کرد که بنیقریظه را تنبیهکند. پیامبر هم طبق پیمان نامه با آنها رفتار کرد.
۲ – برخی از کارشکنیهای یهودیان علیه پیامبر را باید در عرصه فرهنگیجستجو کرد، از جمله:
از برنامههای دین اسلام، کنترل افراد سودجو و منفعت طلب است برایهمین، این افراد برای شکست اسلام به کارشکنی فرهنگی پرداختند، به طورمثال در مسائل اعتقادی، یهودیان از بینیازی خداوند آگاهی داشتند با اینوجود نسبت فقر به خدا دادند که این کار جزو گناهان بزرگ هم ردیف قتلانبیاء است، لذا خداوند وعده عذاب سوزان را به آنها میدهد. لَقَدْ سَمِعَ اللهُقَولَ الَّذینَ ق’الُوا اِنَّ اللهَ فَقیرٌ وَ نَحْنُ اَغْنیاءُ سَنکْتُبُ م’ا ق’الوُا و قَتْلُهُمُ الانبیاءَ بِغَیْرِحَقّ و نَقوُلُ ذُوقوُا عَذابَ الحَریق. (آل عمران / ۱۸۱). در شأن نزول این آیهآمده است که وقتی خداوند مردم را دعوت به خواندن نماز و دادن زکاتکرد، یهودیان گفتند خدا فقیر و تنگدست است، اما ما که روزی را بر اهلخود توسعه دادیم غنی هستیم. این تهمتها و توهینها از طرف مردمی کهانبیاء را کشتهاند، دور از ذهن و عجیب نیست. علامه طباطبایی در تفسیر اینآیه میگوید: شاید این سخنها به علت دیدن فقر عمومی مسلمانان و برایطعنه و زخم زبان به آنها بوده است.
حیله فرهنگی دیگر این بود که یهودیان گفتند: قرآن همان مطالب توراتاست که تحریف شده و دیگر اینکه در قرآن تناقضهایی وجود دارد. آنها بااین شبهات میخواستند مؤمنین را گمراه کرده و اعتقاداتشان را سستکنند، در حالیکه خودشان گمراه شدند، و لذا وقتی که به این کار شوم سرگرمشدند، دیگر نتوانستند در حق و حقیقت به جستجو بپردازند. عدهای ازبزرگان انصار که قبل از بعثت با یهودیان رابطه دوستی داشتند به آنها گفتند:شما قبل از بعثت نشانههای پیامبر و ظهورش را به ما میگفتید، پس ازمخالفت با پیامبر دست بردارید و از عذاب خدا بترسید، اما یهودیان گفتند:هرگز بعد از موسی پیامبری مبعوث نشده و کتابی نازل نشده است. وقتیعدهای از مشرکین از یهودیان درباره دین جدید یعنی اسلام راهنماییخواستند آنها به علت کینه و دشمنی با پیامبر گفتند: دین شما بهتر وقدیمیتر است و شما هدایت یافته ترید. حتی خود یهودیان اعترافمیکنند که این لکه ننگ بر دامان یهود است. نویسنده یهودی در کتاب تاریخیهود و عربستان میگوید: هرگز ارزش نداشت یهود چنین خطایی را مرتکبشوند، هر چند قریش با تقاضای آنان موافقت نکنند. هرگز صحیح نبود ملتیهود به بتپرستان پناه ببرند، زیرا این رفتار با تعلیمات تورات موافق نیست.
از دیگر کارهای یهود این بود که عدهای را مامور کردند، تا صبح، ایمانبیاورند و شب از ایمان خود بازگردند، زیرا تازه مسلمانان میدانستند کهعلمای یهود با ادیان الهی و پیامبران آشنایی کامل دارند. با این وسیلهمیخواستند در دل کسانی که ایمانشان سست بود، تردید به وجود بیاورند. در تفسیر قمی از امام باقر(ع)نقل شده است؛ وقتی قبله مسلمانان از بیتالمقدس به مکه تغییر کرد، یهودیان خشمگین شدند و گفتند شما اییهودیان به آنچه در آخر روز نازل شده است ( تغییر قبله به طرف کعبه) کافر شوید، تا شاید مسلمانان به قبله ما برگردند.
نقشه دیگر یهودیان این بود که خواستند خود پیامبر را منحرف کنند. آنها نزدپیامبر رفته و گفتند: بین ما و قبیله دیگر اختلافی افتاده است، اگر از ما، حمایت کنی مسلمان میشویم، اما پیامبر(ص)بر اساس دستور خداوند و آیه۴۹ سوره مائده عمل کرد، در این آیه چند نکته وجود داشت:
۱ – هشدار به پیامبر برای پیروی نکردن از یهود.
۲ – افشای توطئه یهودیان.
۳ – اشاره به مجازات بعضی از گناهان اهل کتاب در آخرت، چون جزای همهگناهان در دنیا داده نمیشود، بلکه بعضی از گناهان در آخرت مجازاتشانداده میشود. وقتی رؤسای یهود از اجرای این نقشه ناامید شدند، تلاشکردند مسلمانان دیگر را از حق منحرف کنند، حتی یاران بسیار نزدیکپیامبر، مثل معاذ بن جبل، حذیفه و عمار بن یاسر. اگر در این کار موفقمیشدند، ضربه سنگینی به اسلام وارد میشد. در این هنگام آیه ۶۹ سورهآل عمران نازل شد. در این آیه خداوند میفرماید: یهودیان میخواستند شمارا گمراه کنند، اما با نسبت دادن خلافها به رسول خدا، روح تنفر و بدبینی رادر خود پرورش دادند و نقاط مثبت را نادیده و هر روز بیشتر از اسلام فاصلهگرفتند.
از دیگر اعمال یهود تخریب شخصیتهای مسلمان بود. آنها سعی کردندشخصیتهای دینی یعنی پیامبر و پیروانش را در نظر مردم حقیر جلوه دهند ونسبتهای ناروا به آنها بزنند تا اعتبار آنها در بین مردم از بین برود. حتی عدهایشاعر ماهر را اجیر کردند، یکی از این شاعران کعب ابن اشرف بود، که بسیاربد زبان و کینه توز بود. او زشتی را به جایی رساند که پیامبر دستور قتل او راصادر کرد. مفسرین عقیده دارند آیه ۱۸۶ سوره آل عمران در این باره نازلشده است. لَتُبْلَوُنَ فی أمُوالِکُمْ وَ فی اَنْفُسِکُمْ و لَتَسْمَعُنَّ الَّذینَ أُوتوُا الکِتابَمِنْقَبلِکُمْ و مِنَ الَّذینَ أَشْرَکوُا أَذیً کَثیراً وَ ِان تَصْبِروُا و تَتَّقوُا فَاِنَّ ذ’لِکَ مِنْ عَزْمِالاُمُور. خداوند دراین آیه زخم زبانها را آزمایش از طرف خداوند معرفیمیکند. یهودیان حتی حقایق روشنی را که در کتابهای آسمانی از جملهتورات درباره پیامبر وجود دارد را آگاهانه مخفی کردند، با این کار بزرگترینخیانت را به بشریت کردند. خداوند در آیه ۱۵۹ سوره بقره این کتمانکنندگان حقیقت را لعنت میکند.
خداوند در آیه ۱۴۶ سوره بقره میفرماید: آنها(یهودیان)پیامبر را مثلفرزندان خود میشناختند، منظور عبدالله بن سلام است؛ یهودی کهمسلمان شد و میگفت: من پیامبر را بهتر از فرزندان خود میشناسم. علماییهودی قبل از بعثت پیامبر، نشانههای او را(که در تورات آمدهبود) برایمردم عادی بازگو میکردند و این مردم عادی هم، وقتی مسلمانان رامیدیدند، این نشانهها را بازگو میکردند، اما بزرگان یهودی که موقعیت خودرا در خطر میدیدند، به علت خودخواهی و دنیاطلبی آنها را از این کار منعمیکردند، درحالیکه علمای یهود حقیقت را میدانستند، آن را پنهانمیکردند. آیات ۷۶، ۷۷ و ۸۹ سوره بقره در این باره نازل شد. خداوند در اینآیات میفرماید: آنها میگفتند اگر این نشانهها را بازگو نکنیم، در قیامتمسلمانان علیه ما دستاویزی نخواهند داشت. همچنین میفرماید: آیا آنهانمیدانند که خداوند از پنهان و آشکار آنها مطلع است؟
از دیگر توطئههای فرهنگی یهود این است که آنها تورات را تحریف کردندمخصوصاً قسمتهای مربوط به صفات پیامبر را. عوام یهود هم بی تقصیرنبودند، چون امام صادِ(ع) در حدیثی میفرماید: عوام یهود به دروغگویی و حرامخواری و رشوهخواری و فسق علمای خود، آگاهی داشتند، بنابرایننباید از آن پیروی میکردند. یهودیان لغات و کلمات مسلمانان راتمسخرمیکردند، مثلاً موقع بیان احکام و تلاوت آیات قرآن توسط پیامبر، عدهای ازمسلمانان با گفتن کلمه ـ راعناـ از پیامبر میخواستند که کمی تأمل کند، ولییهود معنای دیگر این کلمه(ما را تحمیق کن)را برای تمسخر به کار میبرند، در این موقع آیه ۱۰۴ سوره بقره نازل شد که میفرماید: مسلمانان به جایاین کلمه از کلمه اَنظُرنا استفاده کنند.
سران یهود مدینه برای اینکه از قدرت اسلام کم کنند، یهودیان تازه مسلمانرا توبیخ میکردند: مثلاً وقتی عبدالله بن سلام مسلمان شد، از پیامبرخواست بدون آشکار کردن مسلمان شدن او، نزد قبیلهاش برود و از آنهادرباره شخصیت عبدالله بن سلام اعتراف بگیرد. قبیلهاش به پیامبر گفتند: اودانشمند و پرهیزکار است، اما وقتی فهمیدند او مسلمان شده، گفتند: او نادانو فاسق است.
یهودیان بهانهجویی میکردند: از پیامبر معجزه قربانی و سوختن آن با آتش راخواستند، در حالیکه پیامبرانی مثل ذکریا و یحیی که این کار را انجامدادند، توسط بنیاسرائیل کشته شدند، آیه ۱۸۳ سوره آل عمران به اینموضوع اشاره دارد. بعضی از مفسرین قربانی سوخته را یک سنت مذهبیمیدانند که شرح آن در تورات(فصل اول سفر لاویان)آمده است. تفسیرنمونه این عقیده را رد میکند، زیرا کشتن حیوان و سوزاندن آن یک عملخرافی است نه یک دستور الهی. یهودیان بهانهجویی را به نوعی دیگر دنبالمیکردند، از پیامبر خواستند قرآن هم مثل تورات یکباره نازل شود، درصورتی که این یک بهانه بود، چون فلسفه و علت نزول کتب آسمانیهدایت است که این هدایت گاهی به وسیله نزول یکباره و گاهی به صورتنزول تدریجی انجام میشود. یهود در گذشته نیز خواستههای غیر معقولیداشتند، مثلاً خواستند خداوند را با چشم ببینند، در نتیجه خداوند آنان را باصاعقه مجازات کرد.
پاسخ دهید