غلو در ابوزرعه رازی
عبیدالله بن عبدالکریم بن یزید بن فَرّوخ معروف به ابوزرعه رازی در سال ۱۹۰ یا ۲۰۰ هجری قمری به دنیا آمده و در روز دوشنبه آخر ذی الحجه سال ۲۶۴ هجری قمری در ری از دنیا رفته است.
حنابله و سلفیان ابوزرعه رازی را که از معاصرین احمد بن حنبل به شمار می رود، جزو علمای حنابله ذکر کرده و در مورد وی نیز به غلو پرداخته اند.
غلو در حفظ و علم ابوزرعه
ابوزرعه رازی هفت صد هزار حدیث حفظ بود.[۱]
هنگامی که ابوزرعه رازی به بغداد مسافرت کرد، احمد بن حنبل برای استفاده بهتر و بیشتر از ابوزرعه رازی نمازهای نافله را ترک کرد و به خواندن نمازهای واجب اکتفا کرد.[۲]
احمد بن حنبل حفاظ حدیث را چهار نفر دانسته و ابوزرعه را یکی از این چهار نفر ذکر کرده است.[۳]
احمد بن حنبل می گوید: حدود هفت صد هزار حدیثِ صحیح وجود دارد و ابوزرعه شش صد هزار از آن احادیث صحیح را حفظ کرده است.[۴]
اسحاق بن راهویه می گوید: هر حدیثی که ابوزرعه آن را تایید نکند، حدیث صحیح و قابل اعتمادی نیست.[۵]
ابوزرعه رازی می گوید: هر چیزی را که گوشم می شنید، قلبم نیز آن را حفظ می کرد و به همین خاطر، هنگامی که در بازار بغداد راه می رفتم، وقتی صدای زنان آوازه خوان را می شنیدم، از ترس حفظ آن، دستم را روی گوشم می گذاشتم.[۶]
ابوزرعه می گوید: تمام کتاب ها و مطالبی که از پنجاه سال قبل نوشته ام، در خانه ام موجود است. از زمانی که آن ها را نوشته ام هیچ یک از آن ها را مطالعه نکرده ام اما الآن می دانم که هر مطلبی در کدام کتاب و کدام ورق و کدام صفحه و کدام خط قرار دارد.[۷]
ابن حبان بستی شافعی می گوید: ابوزرعه یکی از امامان دنیا در علم حدیث بود.[۸]
ربیع، ابوزرعه را یکی از آیات و نشانه های خداوند دانسته و کسانی را که ابوزرعه را ترک کرده و برای یادگیری حدیث به مناطق دیگر می رفتند، مؤاخذه کرده است.[۹]
محمد بن یحیی نیشابوری می گوید: مادامی که افرادی همچون ابوزرعه رازی در میان مسلمانان زندگی کنند، مسلمانان در خیر و سلامتی بوده و آسیبی به آنان نخواهد رسید.[۱۰] حنابله و سلفیان در معرفی ابوزرعه رازی مطالب دیگری نیز به عنوان مناقب و فضائل وی ذکر کرده اند.
ابوزرعه رازی صد هزار حدیث از ابراهیم فراء و صدهزار حدیث از عبدالله بن ابی شیبه نوشته است.
وی ده هزار حدیث در علم قراءت قرآن و تفسیر حفظ بود.
هیچ شخصی حافظ تر از ابوزرعه از روی پل عبور نکرده است.
در میان حفاظ ابوزرعه رازی به احمد بن حنبل شبیه است.
ابوزرعه رازی امام بود.
ابوزرعه در دنیا از دنیا معروف تر و شناخته شده تر است.[۱۱]
خداوند ابوزرعه را تصدیق کرده و او را وارد بهشت می کند
محمد بن مسلم بن واره می گوید: ابوزرعه رازی را در خواب دیدم و از وضعیت او سؤال کردم. ابوزرعه رازی پس از حمد و سپاس خداوند، پاسخ داد: مرا در مقابل خداوند حاضر کردند. خداوند خطاب به من فرمود: ای عبیدالله! چرا در مورد بندگان من زیاد حرف زدی؟
گفتم: آنان دین تو را خوار و ذلیل کرده بودند.
خداوند نیز حرف مرا تصدیق کرد و چیزی نگفت.
پس از من، طاهر خلقانی را در پیشگاه خداوند حاضر کردند. من از طاهر خلقانی به خداوند شکایت کردند. خداوند دستور داد او را صد ضربه شلاق بزنند و سپس دستور حبس و زندانی شدن او را صادر کرد و به ملائکه دستور داد. مرا نیز در بهشت نزد سفیان ثوری، مالک و احمد بن حنبل ببرند.[۱۲]
ذهبی سلفی از مضمون این رؤیا به وجد آمده و با تشبیه سند آن به خورشید، به تصحیح و تأیید آن می پردازد.[۱۳]
ابوالعباس مرادی می گوید: ابوزرعه را در خواب دیدم و از وضعیت وی پرسیدم. پاسخ داد: خداوند را ملاقات کردم. خداوند به من فرمود: ای ابوزرعه! به دستور من اطفال را که هیچ زحمتی برای دین من نکشیده اند، به بهشت می برند. جایگاه کسانی که مانند تو برای حفظ سنن و قوانین الهی زحمات زیادی کشیده اند، روشن است. هر کجای بهشت را که می خواهی انتخاب کن.[۱۴]
ج) ابوالعباس واعظ رازی می گوید: شخصی ابوزرعه را در خواب دید و از وضعیت وی جویا شد. وی در پاسخ گفت: در مقابل پروردگار ایستادم و به خداوند عرض کردم: من به خاطر حفظ دین تو دچار مشکلاتی شدم و از ناحیه مردم مورد آزار و اذیت قرار گرفتم. خداوند فرمود: چرا بندگانم را به من واگذار نکردی و خودت پیش من نیامدی؟[۱۵]
ملائکه آسمان به ابوزرعه اقتدا می کنند
ابراهیم بن حرب عسکری، ابوزرعه را در خواب می بیند. ابوزرعه در آسمان چهارم مشغول نماز است و ملائکه به او اقتدا کرده و پشت سر او نماز می خوانند. از ابوزرعه می پرسد: چه چیزی باعث رسیدن به این مقام و منزلت شد؟
ابوزرعه در جواب می گوید: هنگام رفتن به رکوع و برخاستمپن از رکوع، دست های خود را بالا می آوردم و همین عمل باعث رسیدن من به این مقام و منزلت شد.[۱۶]
ابن عساکر دمشقی شافعی عین همین خواب را از یزید بن مخلد طرسوسی نقل می کند.[۱۷]
حفص بن عبدالله می گوید: علاقه شدیدی به ملاقات ابوزرعه و استفاده از محضر او را داشتم اما این امر برایم میسر نشد. بعد از وفات ابوزرعه به ری مسافرت کردم. در خواب ابوزرعه را مشاهده کردم که در آسمان دنیا مشغول نماز است و ملائکه نیز به او اقتدا کرده اند. با تعجب پرسیدم: ابوزرعه تو هستی؟
گفت: بله. پرسیدم: چه چیزی تو را به این جایگاه رسانده است؟
پاسخ داد: من یک ملیون حدیث با دست هایم نوشته ام و در تمامی آن ها به پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله صلوات و درود فرستاده ام و پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمودند: هر کس یک صلوات و درود بر بفرستد، خداوند ده صلوات و درود بر او می فرستد.[۱۸]
توصیه حضرت خضر علیه السلام به ابوزرعه
یکی از نزدیکان ابوزرعه رازی به نقل از ابوزرعه می گوید: در دوران جوانی صبح زود برای یادگیری حدیث از منزل خارج شده و در جلسات علمای حدیث حاضر می شدیم. در یکی از روزها هنگام رفتن به جلسه درس و یادگیری حدیث، در میان راه با پیرمردی که ریش هایش را حنا زده بود، برخورد کردم. پیرمرد به من سلام کرد. من نیز جواب سلامش را دادم. پیرمرد مرا خطاب کرده و گفت: ای ابوزرعه! در آینده به جایگاه بزرگ و رفیعی خواهی رسید اما توصیه می کنم از رفت و آمد با اُمرا بپرهیز. من نیز توصیه او را شنیدم و از هم جدا شدیم. سال های زیادی از این ماجرا گذشت. من به دوران پیری رسیده بودم و توصیه آن پیرمرد را نیز فراموش کرده بودم. روزی صبح زود برای مطرح کردن مشکلی، راهی خانه یکی از اُمرا شدم. ناگهان در مکانی که سال ها قبل پیرمرد را دیده بودم با همان پیرمرد مواجه شدم. پیرمرد در حالی که عصبانیت و ناراحتی در چهره اش موج می زد، به من سلام کرده و گفت: مگر تو را از رفت و آمد با امرا نهی نکردم؟ پیرمرد پس از گفتن این جمله، از من روی گردانده و غایب شد. هر چه نگاه کردم، چیزی ندیدم. مثل این که زمین دهن باز کرده و او را بلعیده بود. به دلم خطور کرد که این پیرمرد حضرت خضر علیه السلام بود. از وسط راه برگشتم و از آن زمان به بعد رفت و آمد خود با امرا را قطع کردم.[۱۹]
دشمنی با ابوزرعه نشانه بدعت و کفر
ابوحاتم رازی می گوید: اگر کسی با ابوزرعه رازی دشمنی داشته و او را دوست نداشته باشد و از او بدگویی کند، از اهلِ بدعت بوده و مسلمان نیست.[۲۰]
منبع: کتاب شناخت وهابیت/نجم الدین طبسی
[۱]– «قیل أنّه کان یحفظ سبعمائه ألف حدیث». ابن کثیر دمشقی سلفی، البدایه و النهایه:ج۱۱، ص۴۰، حوادث ۲۶۴ هجری قمری.
[۲]– «قال عبدالله بن أحمد بن حنبل: لمّا ورد علینا أبوزرعه، نزل عندنا، فقال لی أبی: یا بنی! قد اعتضت بنو افلی مذاکره هذا الشیخ» و در روایت دیگری به همین مضمون این چنین آمده است: «لمّا قدم أبوزرعه نزل عند أبی، فکان کثیر المذاکره له، فسمعت أبی یوماً یقول: ما صلّیت غیر الفرض، استأثرت بمذاکره أبی زرعه علی نوافلی». خطیب بغدادی شافعی، تاریخ بغداد أو مدینه السلام: ج۱۰، ص۳۲۷، شرح حال ابوزرعه، ش۵۴۶۹؛ سمعانی شافعی، الأنساب:ج۳، ص۲۴، باب الراء و الألف؛ ابن عساکر دمشقی شافعی، تاریخ دمشق الکبیر: ج۴۰، ص۱۳، شرح حال ابوزرعه، ش۴۵۶۰؛ مزی، تهذیب الکمال فی أسماء الرجال: ج۱۲، ص۲۲۵، شرح حال ابوزرعه، ش۴۲۴۴؛ ذهبی سلفی، سیر أعلام النبلاء:ج۱۳، ص۶۸، شرح حال ابوزرعه، ش۴۸ و تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام:ج۲۰، ص۱۲۶، حوادث و وفیات ۲۶۴ هجری قمری، شرح حال ابوزرعه، ش۱۰۰؛ ابن کثیر دمشقی سلفی، البدایه و النهایه:ج۱۱، ص۴۰، حوادث ۲۶۴ هجری قمری؛ محمد بن ابی یعلی، طبقات الحنابله:ج۱، ص۱۹۹، شرح حال ابوزرعه، ش۲۷۱ و ابن حجر عسقلانی شافعی، تهذیب التهذیب:ج۷، ص۲۹، شرح حال ابوزرعه رازی، ش۶۲٫
[۳]– «قال عبدالله بن أحمد بن حنبل لأبیه: یا أبتِ! من الحفاظ؟ قال: یا بنی! شباب کانوا عندنا من أهل خراسان و قد تفرّقوا. قلت: من هم یا أبت؟ قال: محمد بن اسماعیل ذاک البخاری و عبیدالله بن عبدالکریم ذاک الرازی و عبدالله بن عبدالرحمن ذاک السمرقندی و الحسن بن شجاع ذاک البلخی». خطیب بغدادی شافعی، تاریخ بغداد أو مدینه السلام:ج۱۰، ص۳۲۷، شرح حال ابوزرعه، ش۵۴۶۹؛ سمعانی شافعی، الأنساب:ج۳، ص۲۴، باب الراء و الألف؛ ابن عساکر دمشقی شافعی، تاریخ دمشق الکبیر: ج۴۰، ص۱۵، شرح حال ابوزرعه، ش۴۵۶۰؛ مزی؛ تهذیب الکمال فی أسماء الرجال: ج۱۲، ص۲۲۶، شرح حال ابوزرعه، ش۴۲۴۴؛ محمد بن ابی یعلی، طبقات الحنابله:ج۱، ص۲۰۰، شرح حال ابوزرعه، ش۲۷۱ و ذهبی سلفی، سیر أعلام النبلاء: ج۱۳، ص۷۸، شرح حال ابوزرعه، ش۴۸٫
[۴]– «قال أحمد بن حنبل: صحّ من الحدیث سبعمائه ألف حدیث و کسر و هذا الفتی (یعنی أبازرعه) قد حفظ ستمائه ألف حدیث». خطیب بغدادی شافعی، تاریخ بغداد أو مدینه السلام: ج۱۰، ص۳۳۲، شرح حال ابوزرعه، ش۵۴۶۴؛ سمعانی شافعی، الأنساب:ج۳، ص۲۴، باب الراء و الألف؛ ابن عساکر دمشقی شافعی، تاریخ دمشق الکبیر:ج۴۰، ص۱۵، شرح حال ابوزرعه، ش۴۵۶۰؛ مزی، تهذیب الکمال فی أسماء الرجال: ج۱۲، ص ۲۲۸، شرح حال ابوزرعه، ش ۴۲۴۴؛ ذهبی سلفی، سیر أعلام النبلاء: ج۱۳، ص۶۹، شرح حال ابوزرعه، ش۴۸ و تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام:ج۲۰، ص۱۲۷، حوادث و وفیات ۲۶۴ هجری قمری، شرح حال ابوزرعه، ش۱۰۰؛ محمد بن ابی یعلی، طبقات الحنابله: ج۱، ص۲۰۱، شرح حال ابوزرعه، ش۲۷۱ و ابن حجر عسقلانی شافعی، تهذیب التهذیب:ج۷، ص۳۰، شرح حال ابوزرعه رازی، ش۶۲٫
[۵]– «قال اسحاق بن راهویه: کلّ حدیث لایعرفه أبوزرعه لیس له أصل». خطیب بغدادی شافعی، تاریخ بغداد أو مدینه السلام: ج۱۰، ص۳۳۲، شرح حال ابوزرعه، ش۵۴۶۹؛ سمعانی شافعی، الأنساب:ج۳، ص۲۴، باب الراء و الألف؛ ابن عساکر دمشقی شافعی، تاریخ دمشق الکبیر: ج۴۰، ص۱۷، شرح حال ابوزرعه، ش۴۵۶۰؛ مزی، تهذیب الکمال فی أسماء الرجال: ج۱۲، ص۲۲۶، شرح حال ابوزرعه، ش۴۲۴۴؛ ذهبی سلفی، سیر أعلام النبلاء: ج۱۳، ص۶۸، شرح حال ابوزرعه، ش۴۸ و تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام:ج۲۰، ص۱۲۸، حوادث و وفیات ۲۶۴ هجری قمری، شرح حال ابوزرعه، ش۱۰۰؛ محمد بن ابی یعلی، طبقات الحنابله:ج۱، ص۲۰۱، شرح حال ابوزرعه، ش۲۷۱ و ابن حجر عسقلانی شافعی، تهذیب التهذیب:ج۷، ص۲۹، شرح حال ابوزرعه رازی، ش۶۲٫
[۶]– «ما سمع أذنی شیئاً من العلم إلّا وعاه قلبی و أنّی کنت أمشی فی سوق بغداد، فأسمع من الغرف صوت المغنیّات، فأضع أصبعی فی أذنی، مخافه أن یعیه قلبی». خطیب بغدادی شافعی، تاریخ بغداد أو مدینه السلام: ج۱۰، ص۳۳۲، شرح حال ابوزرعه، ش۵۴۶۹؛ ابن عساکر دمشقی شافعی، تاریخ دمشق الکبیر: ج۴۰، ص۱۸، شرح حال ابوزرعه، ش۴۵۶۰؛ مزی، تهذیب الکمال فی أسماء الرجال: ج۱۲، ص۲۲۷، شرح حال ابوزرعه، ش۴۲۴۴؛ ذهبی سلفی، تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام:ج۲۰، ص۱۳۰، حوادث و وفیات۲۶۴ هجری قمری، شرح حال ابوزرعه، ش۱۰۰ و ابن حجر عسقلانی شافعی، تهذیب التهذیب:ج۷، ص۳۰، شرح حال ابوزرعه رازی، ش۶۲٫
[۷]– «أنّ فی بیتی ما کتبته منذ خمسین سنه و لم أطالع منذ کتبته و إنّی أعلم فی أیّ کتاب هو، فی أیّ ورقه هو، فی أیّ صفح هو، فی أیّ سطر هو». خطیب بغدادی شافعی، تاریخ بغداد أو مدینه السلام:ج۱۰، ص۳۳۲، شرح حال ابوزرعه، ش۵۴۶۹؛ ابن عساکر دمشقی شافعی، تاریخ دمشق الکبیر:ج۴۰، ص۱۸، شرح حال ابوزرعه، ش۴۵۶۰؛ مزی، تهذیب الکمال فی أسماء الرجال: ج۱۲، ص۲۳۰، شرح حال ابوزرعه، ش۴۲۴۴؛ محمد بن ابی یعلی، طبقات الحنابله:ج۱، ص۲۰۱، شرح حال ابوزرعه، ش۲۷۱ و ابن حجر عسقلانی شافعی، تهذیب التهذیب:ج۷،ص۳۰، شرح حال ابوزرعه رازی، ش۶۲٫
[۸]– «کان أحد أئمه الدنیا فی الحدیث». ابن حبان بستی شافعی، الثقات:ج۸، ص۴۰۷، شرح حال ابوزرعه و ابن حجر عسقلانی شافعی، تهذیب التهذیب:ج۷، ص۳۰، شرح حال ابوزرعه رازی، س۶۲٫
[۹]– «قال فضلک الصائغ: دخلت علی الربیع بمصر، فقال لی: من أین أنت؟ قلت: من أهل الری أصلحک الله! من بعض شاکردی أبی زرعه. فقال: ترکتَ أبازرعه و جئتنی! إنّ أبازرعه آیه و إنّ الله عزّوجلّ إذا جعل إنساناً آیه، أبانه من شکله حتّی لا یکون له ثان». خطیب بغدادی شافعی، تاریخ بغداد أو مدینه السلام: ج۱۰، ص۳۳۰، شرح حال ابوزرعه، ش۵۴۶۹؛ ابن عساکر دمشقی شافعی، تاریخ دمشق الکبیر: ج۴۰، ص۲۰، شرح حال ابوزرعه، ش۴۵۶۰؛ مزی، تهذیب الکمال فی أسماء الرجال: ج۱۲، ص۲۲۶، شرح حال ابوزرعه، ش۴۲۴۴ و ذهبی سلفی، سیر أعلام النبلاء:ج۱۳، ص۷۴، شرح حال ابوزرعه، ش۴۸ و تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام:ج۲۰، ص۱۲۹، حوادث و وفیات ۲۶۴ هجری قمری، شرح حال ابوزرعه، ش۱۰۰٫
[۱۰]– ««لا یزال المسلمون بخیر ما أبقی الله لهم مثل أبی زرعه». ابن عساکر دمشقی شافعی. تاریخ دمشق الکبیر: ج۴۰، ص۲۲، شرح حال ابوزرعه، ش۴۵۶۰؛ مزی، تهذیب الکمال فی أسماء الرجال: ج۱۲، ص۲۲۷٫ شرح حال ابوزرعه، ش۴۲۴۴ و ذهبی سلفی، سیر أعلام النبلاء:ج۱۳، ص۷۴، شرح حال ابوزرعه، ش۴۸٫
[۱۱]– «کتبتُ عن رجلین مائتی ألف حدیث، کتبتُ عن ابراهیم الفراء مائه ألف حدیث و عن ابن ابی شیبه عبدالله مائه ألف حدیث» و «أنا أحفظ فی القراءات عشره آلاف حدیث» و «ما جاوز الجسر أفقه من اسحاق بن راهویه و لا أحفظ من أبی زرعه» و «جمع الحفظ و التقوی و الورع و هو یشبه بأبی عبدالله أحمد بن حنبل» و «أبوزرعه أمام» و إنّ أبازرعه أشهر فی الدنیا من الدنیا». به منابع مذکور مراجعه شود.
[۱۲]– «یقول محمد بن مسلم بن واره: رأیت أبازرعه فی المنام، فقلت له: ما حالک یا أبازرعه؟ قال: أحمد الله علی الأحوال کلّها، إنّی حضرت، فوقفت بین یدی الله تعالی، فقال لی: یا عبیدالله! لِمَ تذرّعت (فی) القول فی عبادی؟ قلت: یا ربّ! إنّهم خاذلوا (حاولوا) (حاربوا) دینک. فقال: صدقتَ، ثمّ أُتی بطاهر الخُلقانی، فاستعدیتُ علیه إلی ربّی تعالی. فضُرب الحدّ مائه: ثمّ أمر به إلی الحبس، ثمّ قال: ألحقوا عبیدالله بأصحابه: بأبی عبدالله و أبی عبدالله و أبی عبدالله، سفیان الثوری و مالک بن أنس و أحمد بن حنبل». خطیب بغدادی شافعی، تاریخ بغداد أو مدینه السلام:ج۱۰، ص۳۳۶، شرح حال ابوزرعه، ش۵۴۶۹؛ ابن عساکر دمشقی شافعی، تاریخی دمشق الکبیر: ج۴۰، ص۲۵، شرح حال ابوزرعه، ش۴۵۶۰؛ مزی، تهذیب الکمال فی أسماء الرجال: ج۱۲، ص۲۳۳، شرح حال ابوزرعه، ش۴۲۴۴؛ ذهبی سلفی، سیر أعلام النبلاء:ج۱۳، ص۷۵-۷۶ و ۸۵ شرح حال ابوزرعه، ش ۴۸ و تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام:ج۲، ص۱۳۱، حوادث و وفیات ۲۶۴ هجری قمری، شرح حال ابوزرعه، ش۱۰۰ و صفدی شافعی، الوافی بالوفیات:ج۱۹، ص۲۵۶، شرح حال ابوزرعه رازی، ش۷۴۹۳٫
[۱۳]– . «قلت: إسنادها کالشمس». ذهبی سلفی، سیر أعلام النبلاء:ج۱۳، ص۸۵، شرح حال ابوزرعه، ش۴۸٫
[۱۴]– «قال أبوالعباس المرادی: رأیت أبازرعه فی المنام، فقلت: یا أبازرعه! ما فعل الله بک؟ فقال: لقیت ربّی تعالی، فقال لی: یا أبازرعه! إنّی أوتی بالطفل، فآمر به إلی الجنّه، فکیف بمن حفظ السنن عن عبادی؟ تبوأ من الجنّه حیث شئت». خطیب بغدادی شافعی، تاریخ بغداد أو مدینه السلام: ج۱۰، ص۳۳۶-۳۳۷، شرح حال ابوزرعه، ش۵۴۶۹؛ ابن عساکر دمشقی شافعی، تاریخ دمشق الکبیر:ج۴۰، ص۲۸، شرح حال ابوزرعه، ش۴۵۶۰ محمد بن ابی یعلی، طبقات الحنابله: ج۱، ص۲۰۱، شرح حال ابوزرعه، ش۲۷۱ و ابن عماد حنبلی، شذرات الذهب فی أخبار من ذهب: ج۲، ص۱۴۹، حوادث ۲۶۴ هجری قمری.
[۱۵]– «رئی أبوزرعه فی النوم، فقیل: ما فعل الله بک؟ قال: وقفنی بین یدیه؛ فقلت: یا ربّ! لقد أوذیت فیک. فقال: هلا ترکتَ خلقی علَیّ و أقبلتَ أنت علَیّ». ابن عساکر دمشقی شافعی، تاریخ دمشق الکبیر:ج۴۰، ص۲۷، شرح حال ابوزرعه، ش۴۵۶۰٫
[۱۶]– «ذکر ابراهیم بن حرب العسکری أنّه رأی أبازرعه الرازی و هو یؤمّ الملائکه فی السماء الرابعه، فقلت: بِمَ نلتَ هذه المنزله؟ قال: برفع الیدین فی الصلاه عند الرکوع و عند الرفع منه». ذهبی سلفی، سیر أعلام النبلاء: ج۱۳، ص۷۸، شرح حال ابوزرعه، ش۴۸٫
[۱۷]– ابن عساکر دمشقی شافعی، تاریخ دمشق الکبیر: ج۴۰، ص۲۷، شرح حال ابوزرعه، ش۴۵۶۰٫
[۱۸]– «قال حفص بن عبدالله» اشتهیت أن أرحل إلی أبی زرعه الرازی، فلم یقدر لی، فدخلت الری بعد موته، فرأیته فی النوم یصلّی فی سماء الدنیا بالملائکه، فقلت: عبیدالله بن عبدالکریم؟ قال: نعم! قلت: بم نلت هذا؟ قال: کتبتُ بیدی ألف ألف حدیث، أقول فیها عن النّبیّ صلّی الله علیه و آله و قد قال النّبیّ صلّی الله علیه و آله: من صلّی علیّ صلاه صلّی الله علیه عشراً». خطیب بغدادی شافعی، تاریخ بغداد أو مدینه السلام: ج۱۰، ص۳۳۶، شرح حال ابوزرعه، ش۵۴۶۹؛ ابن عساکر دمشقی شافعی، تاریخ دمشق الکبیر: ج۴۰، ص۲۸، شرح حال ابوزرعه، ش۴۵۶۰ و محمد بن ابی یعلی، طبقات الحنابله:ج۱، ص۲۰۱، شرح حال ابوزرعه، ش۲۷۱٫ ابن عماد حنبلی همین خواب را از ابوالعباس نقل می کند. شذرات الذهب فی أخبار من ذهب: ج۲، حوادث ۲۶۴ هجری قمری.
[۱۹]– «کنّا نبکّر بالأسحار إلی مجالس الحدیث، تسمع من الشیوخ، فبینا أنا یوماً من الأیّام قد بکرت و کنت حدثاً إذ لقینی فی بعض طرق الری فی موضع قد سمّاء أبی و نسیته أنا شیخٌ مخضوبٌ بالحِنّاء، فیما وقع لی، فسلّم علیّ، فرددت علیه السلام، فقال لی: یا أبازرعه! سیکون لک شأن و ذکر، فاحذر آن تأتی أبواب الأمراء، ثمّ مضی الشیخ و مضی لهذا الحدیث دهر و سنین کثیره و صرتُ شیخاً کبیراً و نسیتُ ما أوصانی به الشیخ و کنت أزور الأمراء و أغشی أبوابهم، فبینا أنا یوماً و قد بکرت أطلب دارالأمیر فی حاجه عرضت لی إلیه، فإذا أنا بذلک الشیخ الخضیب بعینه، فی ذلک الموضع، فسلّم علیّ کهیئه المغضب و قال لی: ألم أنهک عن أبواب الأمراء أن تغشاها، ثمّ ولّی عنّی، فالتفتُ فلم أره و کأنّ الأرض انشقت، فابتلعته، فخیّل إلیّ أنّه الخضر، فرجعت من وقتی، فلم أزر أمیراً و لا غشیت بابه و لا سألته حاجه حتّی تکون له الحاجه، فیرکب إلیّ، فربّما أذنت له و ربّما لم آذن له علی قدر ما ینفق». ابی عساکر دمشقی شافعی، تاریخ دمشق الکبیر: ج۴۰، ص۲۴، شرح حال ابوزرعه، ش۴۵۶۰٫
[۲۰]– «إذا رأیتَ الرازی و غیره ینتقص أبازرعه فاعلم أنّه مبتدع». خطیب بغدادی شافعی، تاریخ بغداد أو مدینه السلام: ج۱۰، ص۳۲۹، شرح حال ابوزرعه، ش۵۴۶۹؛ ابن عساکر دمشقی شافعی، تاریخ دمشق الکبیر: ج۴۰، ص۲۳، شرح حال ابوزرعه، ش۴۵۶۰؛ مزی، تهذیب الکمال فی أسماء الرجال: ج۱۲، ص۲۲۸، شرح حال ابوزرعه، ش۴۲۴۴ و ابن حجر عسقلانی شافعی، تهذیب التهذیب:ج۷، ص۳۰، شرح حال ابوزرعه رازی، ش۶۲٫
پاسخ دهید