غلو در ابوزرعه رازی
عبیدالله بن عبدالکریم بن یزید بن فَرّوخ معروف به ابوزرعه رازی در سال 190 یا 200 هجری قمری به دنیا آمده و در روز دوشنبه آخر ذی الحجه سال 264 هجری قمری در ری از دنیا رفته است.
حنابله و سلفیان ابوزرعه رازی را که از معاصرین احمد بن حنبل به شمار می رود، جزو علمای حنابله ذکر کرده و در مورد وی نیز به غلو پرداخته اند.
غلو در حفظ و علم ابوزرعه
ابوزرعه رازی هفت صد هزار حدیث حفظ بود.[1]
هنگامی که ابوزرعه رازی به بغداد مسافرت کرد، احمد بن حنبل برای استفاده بهتر و بیشتر از ابوزرعه رازی نمازهای نافله را ترک کرد و به خواندن نمازهای واجب اکتفا کرد.[2]
احمد بن حنبل حفاظ حدیث را چهار نفر دانسته و ابوزرعه را یکی از این چهار نفر ذکر کرده است.[3]
احمد بن حنبل می گوید: حدود هفت صد هزار حدیثِ صحیح وجود دارد و ابوزرعه شش صد هزار از آن احادیث صحیح را حفظ کرده است.[4]
اسحاق بن راهویه می گوید: هر حدیثی که ابوزرعه آن را تایید نکند، حدیث صحیح و قابل اعتمادی نیست.[5]
ابوزرعه رازی می گوید: هر چیزی را که گوشم می شنید، قلبم نیز آن را حفظ می کرد و به همین خاطر، هنگامی که در بازار بغداد راه می رفتم، وقتی صدای زنان آوازه خوان را می شنیدم، از ترس حفظ آن، دستم را روی گوشم می گذاشتم.[6]
ابوزرعه می گوید: تمام کتاب ها و مطالبی که از پنجاه سال قبل نوشته ام، در خانه ام موجود است. از زمانی که آن ها را نوشته ام هیچ یک از آن ها را مطالعه نکرده ام اما الآن می دانم که هر مطلبی در کدام کتاب و کدام ورق و کدام صفحه و کدام خط قرار دارد.[7]
ابن حبان بستی شافعی می گوید: ابوزرعه یکی از امامان دنیا در علم حدیث بود.[8]
ربیع، ابوزرعه را یکی از آیات و نشانه های خداوند دانسته و کسانی را که ابوزرعه را ترک کرده و برای یادگیری حدیث به مناطق دیگر می رفتند، مؤاخذه کرده است.[9]
محمد بن یحیی نیشابوری می گوید: مادامی که افرادی همچون ابوزرعه رازی در میان مسلمانان زندگی کنند، مسلمانان در خیر و سلامتی بوده و آسیبی به آنان نخواهد رسید.[10] حنابله و سلفیان در معرفی ابوزرعه رازی مطالب دیگری نیز به عنوان مناقب و فضائل وی ذکر کرده اند.
ابوزرعه رازی صد هزار حدیث از ابراهیم فراء و صدهزار حدیث از عبدالله بن ابی شیبه نوشته است.
وی ده هزار حدیث در علم قراءت قرآن و تفسیر حفظ بود.
هیچ شخصی حافظ تر از ابوزرعه از روی پل عبور نکرده است.
در میان حفاظ ابوزرعه رازی به احمد بن حنبل شبیه است.
ابوزرعه رازی امام بود.
ابوزرعه در دنیا از دنیا معروف تر و شناخته شده تر است.[11]
خداوند ابوزرعه را تصدیق کرده و او را وارد بهشت می کند
محمد بن مسلم بن واره می گوید: ابوزرعه رازی را در خواب دیدم و از وضعیت او سؤال کردم. ابوزرعه رازی پس از حمد و سپاس خداوند، پاسخ داد: مرا در مقابل خداوند حاضر کردند. خداوند خطاب به من فرمود: ای عبیدالله! چرا در مورد بندگان من زیاد حرف زدی؟
گفتم: آنان دین تو را خوار و ذلیل کرده بودند.
خداوند نیز حرف مرا تصدیق کرد و چیزی نگفت.
پس از من، طاهر خلقانی را در پیشگاه خداوند حاضر کردند. من از طاهر خلقانی به خداوند شکایت کردند. خداوند دستور داد او را صد ضربه شلاق بزنند و سپس دستور حبس و زندانی شدن او را صادر کرد و به ملائکه دستور داد. مرا نیز در بهشت نزد سفیان ثوری، مالک و احمد بن حنبل ببرند.[12]
ذهبی سلفی از مضمون این رؤیا به وجد آمده و با تشبیه سند آن به خورشید، به تصحیح و تأیید آن می پردازد.[13]
ابوالعباس مرادی می گوید: ابوزرعه را در خواب دیدم و از وضعیت وی پرسیدم. پاسخ داد: خداوند را ملاقات کردم. خداوند به من فرمود: ای ابوزرعه! به دستور من اطفال را که هیچ زحمتی برای دین من نکشیده اند، به بهشت می برند. جایگاه کسانی که مانند تو برای حفظ سنن و قوانین الهی زحمات زیادی کشیده اند، روشن است. هر کجای بهشت را که می خواهی انتخاب کن.[14]
ج) ابوالعباس واعظ رازی می گوید: شخصی ابوزرعه را در خواب دید و از وضعیت وی جویا شد. وی در پاسخ گفت: در مقابل پروردگار ایستادم و به خداوند عرض کردم: من به خاطر حفظ دین تو دچار مشکلاتی شدم و از ناحیه مردم مورد آزار و اذیت قرار گرفتم. خداوند فرمود: چرا بندگانم را به من واگذار نکردی و خودت پیش من نیامدی؟[15]
ملائکه آسمان به ابوزرعه اقتدا می کنند
ابراهیم بن حرب عسکری، ابوزرعه را در خواب می بیند. ابوزرعه در آسمان چهارم مشغول نماز است و ملائکة به او اقتدا کرده و پشت سر او نماز می خوانند. از ابوزرعه می پرسد: چه چیزی باعث رسیدن به این مقام و منزلت شد؟
ابوزرعه در جواب می گوید: هنگام رفتن به رکوع و برخاستمپن از رکوع، دست های خود را بالا می آوردم و همین عمل باعث رسیدن من به این مقام و منزلت شد.[16]
ابن عساکر دمشقی شافعی عین همین خواب را از یزید بن مخلد طرسوسی نقل می کند.[17]
حفص بن عبدالله می گوید: علاقه شدیدی به ملاقات ابوزرعه و استفاده از محضر او را داشتم اما این امر برایم میسر نشد. بعد از وفات ابوزرعه به ری مسافرت کردم. در خواب ابوزرعه را مشاهده کردم که در آسمان دنیا مشغول نماز است و ملائکه نیز به او اقتدا کرده اند. با تعجب پرسیدم: ابوزرعه تو هستی؟
گفت: بله. پرسیدم: چه چیزی تو را به این جایگاه رسانده است؟
پاسخ داد: من یک ملیون حدیث با دست هایم نوشته ام و در تمامی آن ها به پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله صلوات و درود فرستاده ام و پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمودند: هر کس یک صلوات و درود بر بفرستد، خداوند ده صلوات و درود بر او می فرستد.[18]
توصیه حضرت خضر علیه السلام به ابوزرعه
یکی از نزدیکان ابوزرعه رازی به نقل از ابوزرعه می گوید: در دوران جوانی صبح زود برای یادگیری حدیث از منزل خارج شده و در جلسات علمای حدیث حاضر می شدیم. در یکی از روزها هنگام رفتن به جلسه درس و یادگیری حدیث، در میان راه با پیرمردی که ریش هایش را حنا زده بود، برخورد کردم. پیرمرد به من سلام کرد. من نیز جواب سلامش را دادم. پیرمرد مرا خطاب کرده و گفت: ای ابوزرعه! در آینده به جایگاه بزرگ و رفیعی خواهی رسید اما توصیه می کنم از رفت و آمد با اُمرا بپرهیز. من نیز توصیه او را شنیدم و از هم جدا شدیم. سال های زیادی از این ماجرا گذشت. من به دوران پیری رسیده بودم و توصیه آن پیرمرد را نیز فراموش کرده بودم. روزی صبح زود برای مطرح کردن مشکلی، راهی خانه یکی از اُمرا شدم. ناگهان در مکانی که سال ها قبل پیرمرد را دیده بودم با همان پیرمرد مواجه شدم. پیرمرد در حالی که عصبانیت و ناراحتی در چهره اش موج می زد، به من سلام کرده و گفت: مگر تو را از رفت و آمد با امرا نهی نکردم؟ پیرمرد پس از گفتن این جمله، از من روی گردانده و غایب شد. هر چه نگاه کردم، چیزی ندیدم. مثل این که زمین دهن باز کرده و او را بلعیده بود. به دلم خطور کرد که این پیرمرد حضرت خضر علیه السلام بود. از وسط راه برگشتم و از آن زمان به بعد رفت و آمد خود با امرا را قطع کردم.[19]
دشمنی با ابوزرعه نشانه بدعت و کفر
ابوحاتم رازی می گوید: اگر کسی با ابوزرعه رازی دشمنی داشته و او را دوست نداشته باشد و از او بدگویی کند، از اهلِ بدعت بوده و مسلمان نیست.[20]
منبع: کتاب شناخت وهابیت/نجم الدین طبسی
[1]– «قیل أنّه کان یحفظ سبعمائة ألف حدیث». ابن کثیر دمشقی سلفی، البدایة و النهایة:ج11، ص40، حوادث 264 هجری قمری.
[2]– «قال عبدالله بن أحمد بن حنبل: لمّا ورد علینا أبوزرعة، نزل عندنا، فقال لی أبی: یا بنی! قد اعتضت بنو افلی مذاکرة هذا الشیخ» و در روایت دیگری به همین مضمون این چنین آمده است: «لمّا قدم أبوزرعة نزل عند أبی، فکان کثیر المذاکرة له، فسمعت أبی یوماً یقول: ما صلّیت غیر الفرض، استأثرت بمذاکرة أبی زرعة علی نوافلی». خطیب بغدادی شافعی، تاریخ بغداد أو مدینة السلام: ج10، ص327، شرح حال ابوزرعه، ش5469؛ سمعانی شافعی، الأنساب:ج3، ص24، باب الراء و الألف؛ ابن عساکر دمشقی شافعی، تاریخ دمشق الکبیر: ج40، ص13، شرح حال ابوزرعه، ش4560؛ مزی، تهذیب الکمال فی أسماء الرجال: ج12، ص225، شرح حال ابوزرعه، ش4244؛ ذهبی سلفی، سیر أعلام النبلاء:ج13، ص68، شرح حال ابوزرعه، ش48 و تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام:ج20، ص126، حوادث و وفیات 264 هجری قمری، شرح حال ابوزرعه، ش100؛ ابن کثیر دمشقی سلفی، البدایة و النهایة:ج11، ص40، حوادث 264 هجری قمری؛ محمد بن ابی یعلی، طبقات الحنابلة:ج1، ص199، شرح حال ابوزرعه، ش271 و ابن حجر عسقلانی شافعی، تهذیب التهذیب:ج7، ص29، شرح حال ابوزرعه رازی، ش62.
[3]– «قال عبدالله بن أحمد بن حنبل لأبیه: یا أبتِ! من الحفاظ؟ قال: یا بنی! شباب کانوا عندنا من أهل خراسان و قد تفرّقوا. قلت: من هم یا أبت؟ قال: محمد بن اسماعیل ذاک البخاری و عبیدالله بن عبدالکریم ذاک الرازی و عبدالله بن عبدالرحمن ذاک السمرقندی و الحسن بن شجاع ذاک البلخی». خطیب بغدادی شافعی، تاریخ بغداد أو مدینة السلام:ج10، ص327، شرح حال ابوزرعه، ش5469؛ سمعانی شافعی، الأنساب:ج3، ص24، باب الراء و الألف؛ ابن عساکر دمشقی شافعی، تاریخ دمشق الکبیر: ج40، ص15، شرح حال ابوزرعه، ش4560؛ مزی؛ تهذیب الکمال فی أسماء الرجال: ج12، ص226، شرح حال ابوزرعه، ش4244؛ محمد بن ابی یعلی، طبقات الحنابلة:ج1، ص200، شرح حال ابوزرعه، ش271 و ذهبی سلفی، سیر أعلام النبلاء: ج13، ص78، شرح حال ابوزرعه، ش48.
[4]– «قال أحمد بن حنبل: صحّ من الحدیث سبعمائة ألف حدیث و کسر و هذا الفتی (یعنی أبازرعة) قد حفظ ستمائة ألف حدیث». خطیب بغدادی شافعی، تاریخ بغداد أو مدینة السلام: ج10، ص332، شرح حال ابوزرعه، ش5464؛ سمعانی شافعی، الأنساب:ج3، ص24، باب الراء و الألف؛ ابن عساکر دمشقی شافعی، تاریخ دمشق الکبیر:ج40، ص15، شرح حال ابوزرعه، ش4560؛ مزی، تهذیب الکمال فی أسماء الرجال: ج12، ص 228، شرح حال ابوزرعه، ش 4244؛ ذهبی سلفی، سیر أعلام النبلاء: ج13، ص69، شرح حال ابوزرعه، ش48 و تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام:ج20، ص127، حوادث و وفیات 264 هجری قمری، شرح حال ابوزرعه، ش100؛ محمد بن ابی یعلی، طبقات الحنابلة: ج1، ص201، شرح حال ابوزرعه، ش271 و ابن حجر عسقلانی شافعی، تهذیب التهذیب:ج7، ص30، شرح حال ابوزرعه رازی، ش62.
[5]– «قال اسحاق بن راهویة: کلّ حدیث لایعرفه أبوزرعة لیس له أصل». خطیب بغدادی شافعی، تاریخ بغداد أو مدینة السلام: ج10، ص332، شرح حال ابوزرعه، ش5469؛ سمعانی شافعی، الأنساب:ج3، ص24، باب الراء و الألف؛ ابن عساکر دمشقی شافعی، تاریخ دمشق الکبیر: ج40، ص17، شرح حال ابوزرعه، ش4560؛ مزی، تهذیب الکمال فی أسماء الرجال: ج12، ص226، شرح حال ابوزرعه، ش4244؛ ذهبی سلفی، سیر أعلام النبلاء: ج13، ص68، شرح حال ابوزرعه، ش48 و تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام:ج20، ص128، حوادث و وفیات 264 هجری قمری، شرح حال ابوزرعه، ش100؛ محمد بن ابی یعلی، طبقات الحنابلة:ج1، ص201، شرح حال ابوزرعه، ش271 و ابن حجر عسقلانی شافعی، تهذیب التهذیب:ج7، ص29، شرح حال ابوزرعه رازی، ش62.
[6]– «ما سمع أذنی شیئاً من العلم إلّا وعاه قلبی و أنّی کنت أمشی فی سوق بغداد، فأسمع من الغرف صوت المغنیّات، فأضع أصبعی فی أذنی، مخافة أن یعیه قلبی». خطیب بغدادی شافعی، تاریخ بغداد أو مدینة السلام: ج10، ص332، شرح حال ابوزرعه، ش5469؛ ابن عساکر دمشقی شافعی، تاریخ دمشق الکبیر: ج40، ص18، شرح حال ابوزرعه، ش4560؛ مزی، تهذیب الکمال فی أسماء الرجال: ج12، ص227، شرح حال ابوزرعه، ش4244؛ ذهبی سلفی، تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام:ج20، ص130، حوادث و وفیات264 هجری قمری، شرح حال ابوزرعه، ش100 و ابن حجر عسقلانی شافعی، تهذیب التهذیب:ج7، ص30، شرح حال ابوزرعه رازی، ش62.
[7]– «أنّ فی بیتی ما کتبته منذ خمسین سنة و لم أطالع منذ کتبته و إنّی أعلم فی أیّ کتاب هو، فی أیّ ورقة هو، فی أیّ صفح هو، فی أیّ سطر هو». خطیب بغدادی شافعی، تاریخ بغداد أو مدینة السلام:ج10، ص332، شرح حال ابوزرعه، ش5469؛ ابن عساکر دمشقی شافعی، تاریخ دمشق الکبیر:ج40، ص18، شرح حال ابوزرعه، ش4560؛ مزی، تهذیب الکمال فی أسماء الرجال: ج12، ص230، شرح حال ابوزرعه، ش4244؛ محمد بن ابی یعلی، طبقات الحنابلة:ج1، ص201، شرح حال ابوزرعه، ش271 و ابن حجر عسقلانی شافعی، تهذیب التهذیب:ج7،ص30، شرح حال ابوزرعه رازی، ش62.
[8]– «کان أحد أئمة الدنیا فی الحدیث». ابن حبان بستی شافعی، الثقات:ج8، ص407، شرح حال ابوزرعه و ابن حجر عسقلانی شافعی، تهذیب التهذیب:ج7، ص30، شرح حال ابوزرعه رازی، س62.
[9]– «قال فضلک الصائغ: دخلت علی الربیع بمصر، فقال لی: من أین أنت؟ قلت: من أهل الری أصلحک الله! من بعض شاکردی أبی زرعة. فقال: ترکتَ أبازرعة و جئتنی! إنّ أبازرعة آیة و إنّ الله عزّوجلّ إذا جعل إنساناً آیة، أبانه من شکله حتّی لا یکون له ثان». خطیب بغدادی شافعی، تاریخ بغداد أو مدینة السلام: ج10، ص330، شرح حال ابوزرعه، ش5469؛ ابن عساکر دمشقی شافعی، تاریخ دمشق الکبیر: ج40، ص20، شرح حال ابوزرعه، ش4560؛ مزی، تهذیب الکمال فی أسماء الرجال: ج12، ص226، شرح حال ابوزرعه، ش4244 و ذهبی سلفی، سیر أعلام النبلاء:ج13، ص74، شرح حال ابوزرعه، ش48 و تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام:ج20، ص129، حوادث و وفیات 264 هجری قمری، شرح حال ابوزرعه، ش100.
[10]– ««لا یزال المسلمون بخیر ما أبقی الله لهم مثل أبی زرعة». ابن عساکر دمشقی شافعی. تاریخ دمشق الکبیر: ج40، ص22، شرح حال ابوزرعه، ش4560؛ مزی، تهذیب الکمال فی أسماء الرجال: ج12، ص227. شرح حال ابوزرعه، ش4244 و ذهبی سلفی، سیر أعلام النبلاء:ج13، ص74، شرح حال ابوزرعه، ش48.
[11]– «کتبتُ عن رجلین مائتی ألف حدیث، کتبتُ عن ابراهیم الفراء مائة ألف حدیث و عن ابن ابی شیبة عبدالله مائة ألف حدیث» و «أنا أحفظ فی القراءات عشرة آلاف حدیث» و «ما جاوز الجسر أفقه من اسحاق بن راهویة و لا أحفظ من أبی زرعة» و «جمع الحفظ و التقوی و الورع و هو یشبه بأبی عبدالله أحمد بن حنبل» و «أبوزرعة أمام» و إنّ أبازرعة أشهر فی الدنیا من الدنیا». به منابع مذکور مراجعه شود.
[12]– «یقول محمد بن مسلم بن وارة: رأیت أبازرعة فی المنام، فقلت له: ما حالک یا أبازرعة؟ قال: أحمد الله علی الأحوال کلّها، إنّی حضرت، فوقفت بین یدی الله تعالی، فقال لی: یا عبیدالله! لِمَ تذرّعت (فی) القول فی عبادی؟ قلت: یا ربّ! إنّهم خاذلوا (حاولوا) (حاربوا) دینک. فقال: صدقتَ، ثمّ أُتی بطاهر الخُلقانی، فاستعدیتُ علیه إلی ربّی تعالی. فضُرب الحدّ مائة: ثمّ أمر به إلی الحبس، ثمّ قال: ألحقوا عبیدالله بأصحابة: بأبی عبدالله و أبی عبدالله و أبی عبدالله، سفیان الثوری و مالک بن أنس و أحمد بن حنبل». خطیب بغدادی شافعی، تاریخ بغداد أو مدینة السلام:ج10، ص336، شرح حال ابوزرعه، ش5469؛ ابن عساکر دمشقی شافعی، تاریخی دمشق الکبیر: ج40، ص25، شرح حال ابوزرعه، ش4560؛ مزی، تهذیب الکمال فی أسماء الرجال: ج12، ص233، شرح حال ابوزرعه، ش4244؛ ذهبی سلفی، سیر أعلام النبلاء:ج13، ص75-76 و 85 شرح حال ابوزرعه، ش 48 و تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام:ج2، ص131، حوادث و وفیات 264 هجری قمری، شرح حال ابوزرعه، ش100 و صفدی شافعی، الوافی بالوفیات:ج19، ص256، شرح حال ابوزرعه رازی، ش7493.
[13]– . «قلت: إسنادها کالشمس». ذهبی سلفی، سیر أعلام النبلاء:ج13، ص85، شرح حال ابوزرعه، ش48.
[14]– «قال أبوالعباس المرادی: رأیت أبازرعة فی المنام، فقلت: یا أبازرعة! ما فعل الله بک؟ فقال: لقیت ربّی تعالی، فقال لی: یا أبازرعة! إنّی أوتی بالطفل، فآمر به إلی الجنّة، فکیف بمن حفظ السنن عن عبادی؟ تبوأ من الجنّة حیث شئت». خطیب بغدادی شافعی، تاریخ بغداد أو مدینة السلام: ج10، ص336-337، شرح حال ابوزرعه، ش5469؛ ابن عساکر دمشقی شافعی، تاریخ دمشق الکبیر:ج40، ص28، شرح حال ابوزرعه، ش4560 محمد بن ابی یعلی، طبقات الحنابلة: ج1، ص201، شرح حال ابوزرعه، ش271 و ابن عماد حنبلی، شذرات الذهب فی أخبار من ذهب: ج2، ص149، حوادث 264 هجری قمری.
[15]– «رئی أبوزرعه فی النوم، فقیل: ما فعل الله بک؟ قال: وقفنی بین یدیه؛ فقلت: یا ربّ! لقد أوذیت فیک. فقال: هلا ترکتَ خلقی علَیّ و أقبلتَ أنت علَیّ». ابن عساکر دمشقی شافعی، تاریخ دمشق الکبیر:ج40، ص27، شرح حال ابوزرعه، ش4560.
[16]– «ذکر ابراهیم بن حرب العسکری أنّه رأی أبازرعة الرازی و هو یؤمّ الملائکة فی السماء الرابعة، فقلت: بِمَ نلتَ هذه المنزلة؟ قال: برفع الیدین فی الصلاة عند الرکوع و عند الرفع منه». ذهبی سلفی، سیر أعلام النبلاء: ج13، ص78، شرح حال ابوزرعه، ش48.
[17]– ابن عساکر دمشقی شافعی، تاریخ دمشق الکبیر: ج40، ص27، شرح حال ابوزرعه، ش4560.
[18]– «قال حفص بن عبدالله» اشتهیت أن أرحل إلی أبی زرعة الرازی، فلم یقدر لی، فدخلت الری بعد موته، فرأیته فی النوم یصلّی فی سماء الدنیا بالملائکة، فقلت: عبیدالله بن عبدالکریم؟ قال: نعم! قلت: بم نلت هذا؟ قال: کتبتُ بیدی ألف ألف حدیث، أقول فیها عن النّبیّ صلّی الله علیه و آله و قد قال النّبیّ صلّی الله علیه و آله: من صلّی علیّ صلاة صلّی الله علیه عشراً». خطیب بغدادی شافعی، تاریخ بغداد أو مدینة السلام: ج10، ص336، شرح حال ابوزرعه، ش5469؛ ابن عساکر دمشقی شافعی، تاریخ دمشق الکبیر: ج40، ص28، شرح حال ابوزرعه، ش4560 و محمد بن ابی یعلی، طبقات الحنابلة:ج1، ص201، شرح حال ابوزرعه، ش271. ابن عماد حنبلی همین خواب را از ابوالعباس نقل می کند. شذرات الذهب فی أخبار من ذهب: ج2، حوادث 264 هجری قمری.
[19]– «کنّا نبکّر بالأسحار إلی مجالس الحدیث، تسمع من الشیوخ، فبینا أنا یوماً من الأیّام قد بکرت و کنت حدثاً إذ لقینی فی بعض طرق الری فی موضع قد سمّاء أبی و نسیته أنا شیخٌ مخضوبٌ بالحِنّاء، فیما وقع لی، فسلّم علیّ، فرددت علیه السلام، فقال لی: یا أبازرعة! سیکون لک شأن و ذکر، فاحذر آن تأتی أبواب الأمراء، ثمّ مضی الشیخ و مضی لهذا الحدیث دهر و سنین کثیرة و صرتُ شیخاً کبیراً و نسیتُ ما أوصانی به الشیخ و کنت أزور الأمراء و أغشی أبوابهم، فبینا أنا یوماً و قد بکرت أطلب دارالأمیر فی حاجة عرضت لی إلیه، فإذا أنا بذلک الشیخ الخضیب بعینه، فی ذلک الموضع، فسلّم علیّ کهیئة المغضب و قال لی: ألم أنهک عن أبواب الأمراء أن تغشاها، ثمّ ولّی عنّی، فالتفتُ فلم أره و کأنّ الأرض انشقت، فابتلعته، فخیّل إلیّ أنّه الخضر، فرجعت من وقتی، فلم أزر أمیراً و لا غشیت بابه و لا سألته حاجة حتّی تکون له الحاجة، فیرکب إلیّ، فربّما أذنت له و ربّما لم آذن له علی قدر ما ینفق». ابی عساکر دمشقی شافعی، تاریخ دمشق الکبیر: ج40، ص24، شرح حال ابوزرعه، ش4560.
[20]– «إذا رأیتَ الرازی و غیره ینتقص أبازرعة فاعلم أنّه مبتدع». خطیب بغدادی شافعی، تاریخ بغداد أو مدینة السلام: ج10، ص329، شرح حال ابوزرعه، ش5469؛ ابن عساکر دمشقی شافعی، تاریخ دمشق الکبیر: ج40، ص23، شرح حال ابوزرعه، ش4560؛ مزی، تهذیب الکمال فی أسماء الرجال: ج12، ص228، شرح حال ابوزرعه، ش4244 و ابن حجر عسقلانی شافعی، تهذیب التهذیب:ج7، ص30، شرح حال ابوزرعه رازی، ش62.