با دقت در این‌گونه آیات و روایات به خوبی آشکار می‌شود؛ گاهی درک صحیح و برداشت منطقی از برخی آیات و روایات برای برخی از مردمان مشکل می‌شود و گرفتار پریشانی در فکر و سرگردانی در رفتار می‌شود و گنان می‌برند سرنوشت اجباری برای انسان رقم خورده است و همه چیز مانند هدایت و گمراهی و عزت و خواری از سوی خداست و انسان نقشی ندارد.

از مهمترین این‌گونه آیات به دو نمونه اشاره می‌شود، در قرآن می‌خوانیم:

«وَتُعِزُّ مَن تَشَاء وَتُذِلُّ مَن تَشَاء»؛[۱] «[خداوندا] هر کس را که بخواهی عزت می‌دهی و هر کس را بخواهی ذلیل و خوار می‌گردانی»

«تُضِلُّ بِهَا مَن تَشَاء وَتَهْدِی مَن تَشَاء»؛[۲]«[پروردگارا] هر کس را بخواهی به وسیله آن [آزمایش و عذاب] گمراه می‌کنی و هر کس را بخواهی هدایت می‌کنی».

در حالی که با کمی‌دقت در ادامه این آیات می‌خوانیم:

«وَمَا یُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَاسِقِینَ»؛[۳] «ولی تنها فاسقان را با آن گمراه می‌کند».

چه بسا بتوان گفت؛ خداوند متعال در این‌گونه آیات چند نکته مهم را هدف‌گیری کرده است:

نخست آن که؛ در برابر مدعیان مشرک و برخی سردمداران اهل کتاب که ادعای مالکیت و حاکمیت نسبت به دیگران داشته‌اند، خداوند اعلام می‌دارد مالکیت وحاکمیت مطلق از آن خداوند است.

نکته دوم؛ اگرچه برخی مشرکان و فاسقان به ناحق حاکم و مالک شده‌اند، اما تمام نیرو و توان انسان‌ها حتی مشرکان و فاسقان نیز از آن خداست و به عبارت دیگر همه هستی به اراده تکوینی خداوند برپاست اگرچه به اراده تشریعی خداوند و امر و نهی او، انسان‌های خطاکار و ظالم نکوهیده و سزاوار مجازات می‌باشند.

نکته سوم؛ این‌گونه آیات هشداری به حاکمان ظالم و امیدی است به مستضعفان مظلوم که اگرچه براساس برخی شرایط و کوتاهی‌ها، برخی به ناحق حاکم و مالک شده‌اند، اما این موقعیت‌ها اعتباری و زودگذر است و مالک و حاکم حقیقی و پایدار خداوند است و در دنیا و آخرت می‌تواند آنان را خوار و ذلیل کند و مستضعفان را عزیز گرداند.

بنا بر آنچه گفته شد؛ عزت و ذلت وهدایت و گمراهی همگان از سوی خداست، اما به گزاف و بدون حساب نیست بلکه از سوی خداوند دانا و حکیم است و متناسب با لیاقت‌ها و قابلیت و شرایط می‌باشد و در ایجاد شرایط و یا سرعت و تأخیر حوادث نقش انسان‌ها و اختیار و انتخاب آنان بسیار مؤثر و کارساز می‌باشد.

به عبارت دیگر این‌که خداوند عزت و ذلت را به خود نسبت داده است به این معنا نیست که انسان برای به دست آوردن عزت و ذلت هیچ نقشی ندارد و در این خصوص هیچ تلاشی نباید بکند، بلکه خداوند متعال راه‌های به دست آوردن عزت و دوری از ذلت را بیان فرموده است: این آیات در بیان این موضوع می‌باشد که به انسان راه صحیح را بیاموزد و بیان کند که عزت در شهرت، پول، ‌مقام و… نیست اگر هم این امور عزتی بیاورند، عزتی کاذب است که در واقع ذلت و خواری است، با نگاهی در تاریخ به خوبی می‌توان دریافت که هیچ یک از شاهان به بزرگی و نام نیک از آنها یاد نمی‌شود گرچه در ایام زندگانی خود عزتی توخالی و پوچ به واسطه قدرت و پول به دست آورده بودند، چه بسیار از علمایی که نه قدرت ظاهری داشتند و نه مقام ظاهری و نه ثروت، ولی در بین مردم از چنان عزت و قدرتی برخوردار بودند که شاهان از مقام آنها در هراس بوده‌اند.

در قرآن کریم آیات فراوانی وجود دارد که عزت و ذلت را به عملکرد افراد منسوب کرده است مثلاً در سوره انفال می‌خوانیم:

«این بدان سبب است که خدا چنین نبوده است که نعمتی را که به قومی‌ارزانی داشته تغییر دهد مگر این‌که آنان وضع خودشان را تغییر دهند و بدان سبب است که خدا شنوا و داناست»[۴]

از این نوع آیات استفاده می‌شود ذلت و عزت دادن و گرفتن خداوند متعال همه به مشیّت اوست حساب و قانون دارد تا مردم صالحی خودشان به سوی فساد گرایش پیدا نکنند خدا لطفش را از آنها برنمی‌گرداند.[۵]

خلاصه آن‌که گرچه عزت و ذلت دست خداوند متعال می‌باشد ولی راه به دست آوردن عزت و دوری از ذلت را به بشر آموخته است لذا در قرآن کریم می‌فرماید:

«به درستی که گرامی‌ترین شما باتقواترین شما می‌باشد»[۶]

یا در سوره منافقین می‌فرماید:

«و برای خداست عزت و برای پیامبرش و برای مؤمنین ولی این موضوع را منافقین نمی‌فهمند.»[۷]

چه زیبا نبی اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«ان الله تعالی یقول کلّ یوم:‌ انا ربّکم العزیز، فمن اراد عزّ الدارین فلیطع العزیز»[۸]

خداوند متعال هر روز می‌فرماید:

«من پروردگار عزیز شما هستم پس هرکس عزت دنیا و آخرت را می‌خواهد، اطاعت عزیز را انجام دهد».

امام علی(علیه السلام) می‌فرماید:

«قرآن نازل شده عزتی است که هوادارش شکست نمی‌خورند.»[۹]

بنابراین انتخاب و تصمیم انسان و عمل و رفتار او نقش اساسی در عزت و یا خواری او دارد.

 

منبع:نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها / مؤلف:علیرضا حیدرزاده/پرسش وپاسخ دانشجویی


[۱] – آل‌عمران (۳)، ‌آیه ۲۶٫

[۲] – اعراف (۷)، ‌آیه ۱۵۵٫

[۳] – بقره (۲)، ‌آیه ۲۶٫

[۴] – انفال(۸)، آیه ۵۳؛ رعد(۱۳)، آیه ۱۱٫

[۵] – رجوع گردد به: فیض‌الاسلام، نهج‌البلاغه، خطبه قاصعه.

[۶] – حجرات(۴۹)، آیه ۱۳٫

[۷] – منافقون(۶۳)، آیه ۸٫

[۸] – هندی، علاءالدین، کنزالعمال، ج ۱۵، ص ۷۸۴٫

[۹] – فیض الاسلام، نهج‌البلاغه، خطبه ۱۹۸٫