«… وقتی وارد سوریه شدیم، مردم از ما انتظار داشتند وارد عملیات بشویم. ما هم یک گردان نیرو را آماده کردیم تا با آنها علیه اسرائیل وارد عملیات بشویم. وقتی این گردان را برای وارد شدن به عملیات آماده کردیم – این خیلی درد است! – حتّی یک دستگاه آمبولانس نداشتیم. نیروهای ما در آنجا به استعداد سه گردان بودند و تنها خودرویی که به ما داده شد، یک دستگاه پژو سواری مدل ۵۰۴ بود که آن هم تحویل من و حاج احمد [متوسّلیان فرمانده قوای محمّد رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) بود؛ همین! آمبولانس نداشتیم، خودرو نداشتیم، حتّی مهمّات هم نداشتیم. دولت سوریه به ما فشار میآورد. حاج احمد و من در جوابشان گفتیم: ما بچّههایمان را میفرستیم روی کوههای شما، تا سنگ بردارند و از آن بالا، توی سر اسرائیلیها بکوبند! بچّههای ما این شهامت را دارند. اگر از این میترسید که بچّههای ما روحیهی عملیات ندارند، بروید از صنفِ نجارهای بازارتان سؤال کنید! ما به نجّارهای دمشق سفارش تهیّهی هزار عدد تابوت را داده بودیم. دستور دادیم هزار تا تابوت آماده کنند و آنها هم آماده کرده بودند. ما را از جنگ نترسانید! به ما نگوئید که شما هم مثل ارتش عراق که در جنگ ۱۹۶۷ به سوریه آمد و کاری نکرد، فقط آمدهاید شعار جنگیدن بدهید، نه! ما آمدهایم بجنگیم! منتها، مهمّاتِ ما از ایران نرسیده، آمبولانس نداریم که زخمیهای خودمان را به عقب تخلیه کنیم. شما چه دارید؟ بعد دیدیم سوریها در چارت سازمانی ارتش خودشان پیش بینی نکرده بودند که هر گردانشان ۱۶ کشته میداد و ۳۰ نفر زخمی. بعد به همین اندازه برایشان آمبولانس فراهم میکردند. بگذریم که اصلاً اهلِ جنگ نیستند!»[۱]
در هالهای از غبار، ص ۱۷۸ و ۱۷۹٫
[۱]. نوار سخنان شهید همت، جلسهی جمعبندی عملیات رمضان، اهواز، مرداد ۱۳۶۱٫
پاسخ دهید