اختلاف فاحش سن خواستگاران رد شده با سن مبارک حضرت زهرا سلاماللهعلیها حاکی از آن است که آنها باید برای این اقدام هدف خاصی را به دنبال داشته باشند. هدفی که آنها را وادار میکرد که یا خود را به این جایگاه برسانند و یا اینکه دوستان خود را در این موقعیت بگمارند. تهیه و تنظیم: مرتضی میرکو
با نگاهی به تاریخ اسلام درمیابیم که اختلاف فاحشی میان سن حضرت زهرا سلاماللهعلیها و برخی خواستگاران ایشان وجود داشت. این فاصله سنی گاهی به چند ده سال مثلا سی و یا چهل سال میرسید. در حالی که سن مبارک ایشان هنوز به نه یا ده سالگی هم نرسیده بود!
آیا علت عجله کردن ابیبکر، عمر، و ابن عوف و دیگر اشراف قریش در خواستگاری از حضرت فاطمه سلاماللهعلیها، شوق رسیدن به مزیتها بود؟ آیا آنها میخواستند به واسطه خویشاوندی با رسول خدا صلیاللهعلیهوآله به نیتهای دنیوی خود دست پیدا کنند؟ به طوری که با نفوذشان بر دیگران و ستم ورزیدن به آنان به جایگاهی برسند که لایق آن نبوده و برای آن تلاش درخوری نیز ننمودهاند. به خصوص که آنها شروع یک دین جدید را میدیدند. دینی که محدودهاش در حال گسترش بود. تا حدی که داشت به خارج از سیطرۀ نفوذ قریشی و مکی کشیده میشد.
و یا اینکه آنها میخواستند به افتخار تقرب به پیامبر صلیاللهعلیهوآله رسیده و از برکات وجودی ایشان استفاده کنند که به خاطر کسب رضایت و محبت رسول خدا صلیاللهعلیهوآله، به قرب الهی برسند؟!
پاسخ این سؤال را زمانی در مییابیم که وقایع و اتفاقات بعد از وفات رسول خدا صلیاللهعلیهوآله را بررسی میکنیم. بیشک وقتی مصیبتهایی که پس از وفات پیامبر صلیاللهعلیهوآله اکرم بر سر پارۀ تنشان و سرور زنان جهانیان آمده است را نظاره میکنیم، به این نتیجه میرسیم که هدف آنها از خواستگاری حضرت زهرا سلاماللهعلیها، بهره بردن از برکات معنوی، دست یافتن به توفیق بهترین خصلتها و خصوصیات رفتاری، تقرب به خدا، و کسب رضای الهی نبوده است.
بلکه آنها تمام تلاش خود را کردند تا به اهداف بزرگ و مهمی برسند. اهدافی که نشان از فعالیت بسیارشان در زمان حیات رسول خدا صلیاللهعلیهوآله داشت. تا آنجا که این اقدامات به اوجش رسید و سبب شد تا پیامبر صلیاللهعلیهوآله را در زمان بیماریشان به هذیان گویی متهم کنند و سپس به خانۀ فاطمه سلاماللهعلیها هجوم آورده، او را زده، جنینش را سقط کرده و بعد ارث و مالی را که از پدرش هدیه گرفته بود را غصب کنند. و…
حال نکات مهمی از تصمیم رسول خدا صلیاللهعلیهوآله عاید ما میشود
نکته اول
به طور قطع این تصرف نبوی از خود پیامبر سرچشمه نگرفته بود. و این تصمیم، نظر شخصی رسول خدا صلیاللهعلیهوآله نبود. یعنی وحی، دستور این ازدواج را صادر کرده بود تا کسی به مخیله اش نیز خطور نکند که فاطمه سلاماللهعلیها به رابطه خویشاوندی و مزیت خواستگاران توجه داشته است.
نکته دوم
آیا دستور خدا بر رد کردن آن دو و خواستگار قبلی به خاطر وجود شرایط و حالات نفسانی خواستگاران و اختلاف جایگاه آنان با ذات پاک و طاهر آن معصومه بود؟ و یا خداوند به خاطر اینکه اساساً ازدواج فرد ناقص و خطاکار با معصوم کمال یافتهای، چون فاطمه زهرا سلاماللهعلیها صحیح نمیباشد، چنین منعی را وارد ساخته است؟ چراکه اگر یک معصومه با غیر معصومی در زیر یک سقف گرد هم آیند، دیگر آن زن طاهر از کمالش باز میماند. و نیز موجب نافرمانی از شوهر خود میشود. که سرانجام دود این کارها در چشم هر دو شریک زندگی میرود. بنابرین از خدواند حکیم بعید است که جواز این ازدواج را صادر کند و بنده خویش را آزار دهد.
نکته سوم
آیا می توانیم بگوییم که بی شک ازدواج الهی علی و فاطمه سلاماللهعلیهما گواهی می دهد که علی مزیت ها و ویژگی هایی داشت که درست نقطۀ مقابل دیگر خواستگاران مردود شده از جانب خدا بود؟
اگر این کمال، ویژگی آشکاری باشد که عقل و فطرت سالم آدمی آن را درک میکند و او را نسبت به امام، رهبر و خلیفه بعد از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله مطمئن می سازد، این شهادت الهی از ادلهای خواهد بود که خلافت و امامت بعد از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله را در علی علیهالسلام منحصر می سازد.
نکته چهارم
به طور قطع این ازدواج الهی به خاطر هیچ یک از نسبت های خانوادگی، تعصبات قبیله گرایی و یا انس، الفت و کشش های عاطفی نبود. همانا این سیاست الهی به رسول خدا صلیاللهعلیهوآله اختصاص دارد. کما اینکه پیامبر اکرم فرمودند « همانا من بشری مثل شما هستم که با شما ازدواج و شما نیز با من ازدواج می کنید اما ازدواج فاطمه سلاماللهعلیها با علی علیهالسلام از آسمان ها نازل شده است.»[۱]
منبع:علامه سید جعفر مرتضی عاملی صفحات ۱۷-۱۹ جلد سوم کتاب الصحیح من سیره الامام علی علیهالسلام
[۱]– الکـافی ج۵ ص۵۶۸ و من لا یحضره الفقیـه ج۳ ص۲۴۹ و (ط مرکـز النشر الإسلامی) ج۳ ص۳۹۳ و وسائل الشیعه (ط مؤسسه آل البیت) ج۲۰ ص۷۴ / )ط دار الإسلامیه) ج۱۴ ص۴۹ و مکارم الأخلاق للطبرسی ص۲۰۴ و بحار الأنوار ج۴۳ ص۱۴۴ و جامع أحادیث الشیعه ج۲۰ ص۸۲ و شرح إحقاق الحق (الملحقات) ج۶ ص۶۱۴٫
پاسخ دهید