در تفسیر التبیان شیخ طوسی در ذیل آیه ۸ سوره ممتحنه این عبارت آمده است: «و قال ابن الزبیر: هو عام فی کل من کان بهذه الصفه، و الذی علیه الاجماع و المفسرون بان بر الرجل من شاء من اهل دار الحرب قرابه کان او غیر قرابه لیس بمحرم، و انما الخلاف فی اعطائهم الزکاه و الفطره و الکفارات، فعندنا لا یجوز. و فیه خلاف». منظور از این عبارت چیست؟

پاسخ اجمالی

شیخ طوسی در تفسیر آیه شریفه «لا یَنْهاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذینَ لَمْ یُقاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ اَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا اِلَیْهِمْ اِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطین»؛[۱] چنین آورده: ابن زبیر می گوید: «این حکم درباره کسی که این صفت را داشته باشد، عمومیت دارد». آن چیزی که بر آن اجماع وجود دارد و مفسران هم آن را پذیرفته اند، این است که نیکی کردن به کافرانی که در دارالحرب[۲] زندگی می کنند، حرام نیست؛ چه آن شخص جزو نزدیکان او باشد و چه نباشد. در واقع اختلافی که بین علما وجود دارد، درباره این است که آیا می توان از زکات و فطریه و کفاره به آنان داد یا نه؟ ما معتقدیم که این کار جایز نیست. و البته در این موضوع اختلاف نظر وجود دارد.[۳]
آنچه کلام ابن زبیر است، همان بخش اول آن است؛ یعنی «هو عام فی کل من کان بهذه الصفه» اما ادامه کلام برای شیخ طوسی است. آن طور که شیخ طوسی در کتاب «الخلاف» خود نقل کرده، برخی از علمای اهل سنت جایز می دانند که همه یا بخشی از این موارد زکات و زکات فطره و کفارات به غیر مسلمان داده شود.[۴]

 

 

منبع:اسلام کوئست


پی نوشت:

[۱]. ممتحنه، ۸: «خدا شما را از نیکى کردن و رعایت عدالت نسبت به کسانى که در راه دین با شما پیکار نکردند و از خانه و دیارتان بیرون نراندند نهى نمی کند، چرا که خداوند عدالت پیشگان را دوست دارد».  

[۲]. به سرزمینى گفته می شود که کافران در آن سکونت دارند و احکام کفر در آن جا نافذ و جارى است. جمعی از پژوهشگران زیر نظر هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت(ع)، ج  ۳، ص ۵۷۰، مؤسسه دائره المعارف فقه اسلامی، قم، چاپ اول، ۱۴۲۶ق.

[۳]. طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، با مقدمه: شیخ آقابزرگ تهرانی، تحقیق: قصیرعاملی، احمد، ج ۹، ص ۵۸۳، دار احیاء التراث العربی، بیروت، بی تا.

[۴]. شیخ طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، محقق و مصحح: خراسانی، علی، شهرستانی، سید جواد، طه نجف، مهدی، عراقی، مجتبی، ج ۴، ص ۲۲۴،  دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ اول، ۱۴۰۷ق.