با نگاهی اجمالی به تاریخ و شرح حال حکّام اموی مقارن با امامت صادقین(علیهما السلام)، به سفاکی این حکّام و خفقان حاکم بر جامعۀ در آن دوره پی می‌بریم. قیام زیدبن علی و فرزندش یحیی‌بن زید، و به دار آویخته شدن آن‌ها،۱ به شهادت رساندن شیعیان و نیز احادیثی که از سوی امام باقر(علیه السلام) دربارۀ تقیّه و سفارش به آن صادر شده،۲ تصویری روشن از خفقان و فساد و تبهکاری حاکمان وقت ارایه می‌دهد. در عصر امام باقر(علیه السلام)، شیعیان تنها در زمان حکومت عمربن عبدالعزیز یعنی از سال ۹۹هـ. تا ۱۰۱هـ از فضای آرام‌تری، بهره‌مند بودند. امام با استفاده مناسب از فرصت به فعالیت علمی، مذهبی و ترویجی پرداخته و پایه‌های علوم شیعی را بنیان نهادند.
 
امام صادق(علیهما السلام) معاصر با حکومت ده خلیفۀ اموی و دو خلیفۀ عباسی (سفاح و منصور دوانیقی) بوده است.از مسایلی که جوّ خفقان حاکم بر حکومت عباسی را نشان می دهد، وصیت امام صادق(علیه السلام) در تعیین پنج نفر به عنوان وصی پس از خود، به منظور حفظ جان امام موسی کاظم(علیه السلام) است. امام پنج نفر را به این ترتیب به عنوان وصی معرفی کرده است: ابوجعفر منصور دوانیقی، محمدبن سلیمان، عبدالله و موسی‌بن جعفر و حمیده.۳ امام صادق(علیه السلام) فقط در زمان انتقال خلافت امویان به عباسیان، دوران حکومت سفاح۴ و نیز سه سال آخر پایانی حیات پر برکتشان (۱۴۵ – ۱۴۸) که منصور شهر بغداد را بنا نمود و بدانجا رفت،۵ تا حدودی آزادی عمل داشتند و در دیگر دوران، تحت فشار و حکامّ اموی و عباسی بودند.
شرایط علمی- فرهنگی
با این خفقان حاکم بر جامعه و تعداد اندک یاران حقیقی،۶ مسلماً شرایط قیام مسلّحانه به سود مکتب تشیع نخواهد بود؛ لذا روش‌های اتخاذ ‌شده از سوی اهل‌بیت(علیهم السلام) در جهت خنثی سازی نقشه‌ها و سیاست‌های خلفا و نیز تحکیم، ترویج و تبلیغ مذهب حقّۀ تشیع در میان مسلمانان بود. ایشان به بسترسازی فرهنگی و علمی مشغول شدند؛ برای یاران و اصحاب خویش چهرۀ حاکم جبار و ستم‌گر را توصیف می‌نمودند، اصحاب را از معاشرت و مراجعه به آنان برحذر می‌داشتند. به دلیل فشارهای حکام بر شیعیان استفاده از تقیه را به عنوان یک سپر تدافعی به شیعیان توصیه می کردند. لذا بیش‌ترین احادیث تقیه‌ای، به عصر صادقین(علیهما السلام) باز می‌گردد.۷ ایشان هم‌چنین به تبیین اصل ولایت و امامت و نشان دادن جایگاه ممتاز آن به شیعیان و مصادیق واقعی و انحصاری اهل‌بیت(علیهم السلام) می‌پرداختند.۸ این عمل در پی به حاشیه راندن ولایت و امامت حضرات معصومین(علیهم السلام) و واکنشی در مقابل بنی‌عباس بود که می‌گفتند ما اهل‌بیت هستیم و وراثت با وجود فرزند دختر به عمو  می‌رسد.۹
حدیث در عصر صادقین(علیهما السلام)
در زمان امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) ما شاهد کثرت راویان و محدثان شیعی و حتی غیر شیعی هستیم که از این دو بزرگ‌وار نقل حدیث کرده اند. این کثرت نقل، مرهون تلاش بسیار و هم‌چنین ترغیب‌ها و تشویق‌های آن حضرات در زمینه حدیث و هم‌چنین صادر شدن حکم حکومتی از سوی عمربن عبدالعزیز مبنی بر جواز و بلکه امر به کتابت حدیث می‌باشد. شیخ طوسیe در رجال خود اصحاب امام باقر(علیه السلام) را که از آن حضرت نقل حدیث کرده‌اند ۴۶۳ مرد و زن برشمرده است و اصحاب امام صادق(علیه السلام) را نیز ۳۲۲۳ نفر ذکر کرده است. زید زرّاد از امام باقر(علیه السلام) نقل کرده است که فرموده‌اند: «اعرف منازل الشیعه علی قدر روایتهم و معرفتهم، فإنّ المعرفه هی الدرایه و بالدرایه للروایه یعلوا المؤمن إلی أقصی درجات الایمان.»۱۰ و از امام صادق(علیه السلام) روایت شده، که فرموده‌اند: «اکتب و بثّ علمک فی إخوانک، فان متّ فأورث کتبک بنیک فإنّه یأتی علی الناس زمان هرج لایأنسون فیه إلا بکتبهم.»۱۱

اهل‌بیت(علیهم السلام) و کتابت حدیث
صادقین(علیهما السلام) علاوه بر تشویق شاگردان و اصحاب خویش به نقل و کتابت حدیث، خود نیز به این امر اهتمام داشتند. مثلاً برای امام باقر(علیه السلام) در ذیل کتب تفسیر، کتاب امام باقر(علیه السلام) را نام برده‌اند که ابوالجارود آن را روایت نموده است.۱۲ ایشان هم‌چنین کتابی را به یکی از خلفای بنی‌امیه نگاشته‌اند که ظاهراً قسمتی از آن کتاب در کافی ذکر شده است.۱۳ رساله الإهلیجیه امام صادق(علیه السلام) که ردیّه‌ای است بر ملحدین و کتاب التوحید امام صادق(علیه السلام) که با املای حضرت بر مفضل‌بن عمر نگاشته شده است.۱۴ نیز رسائل دیگری که برای اصحاب خود در زمینه‌های متعدد نوشته‌اند از نمونه‌های پرداختن امام باقر(علیه السلام) و امام صادق(علیه السلام) به امر حدیث و کتابت آن است.۱۵
تألیف کتب از سوی اصحاب
بسیاری از این شاگردان به تألیف کتب حدیثی و جمع‌آوری احادیث اقدام می‌نمودند. از جمله این شاگردان که دارای تألیف بوده‌اند: جابربن یزید جعفی، سلام‌بن ابی‌عمره خراسانی، نصربن مزاحم منقری(صاحب کتاب مقتل الحسین)، سلیمان‌بن داود منقری خراسانی، ردبن مسمع بن عبدالملک، مسمع‌بن عبدالملک، مسعده‌بن صدقه، عمروبن خالد ابوخالد واسطی و… آقای میرخانی در کتاب خود، ۳۷۳ نفر از شاگردان امام صادق(علیه السلام) را که دارای تألیفات هستند بر حسب حروف الفبا گزارش نموده‌اند.۱۶
از جمله نتایج مجالس خصوصی و عمومی اصحاب با صادقین(علیهما السلام)، تدوین اصول اربعمأه بود که از پایه‌های کتب حدیثی به‌شمار می‌روند. در بیان تعداد اصول اربعمأه باید گفت: اول کسی که تعداد اصول را ۴۰۰ تا عنوان کرد شیخ مفید (ره) است که ما این خبر را از طریق ابن‌شهرآشوب در معالم العلماء به دست آورده‌ایم.۱۷ ولی متأسفانه از این اصول جز تعداد اندکی از آن‌ها به دست ما نرسیده است. آن‌چه که دربارۀ این اصول مهم است آن است که این اصول از ارکان و پایه‌های جوامع حدیثی شیعه محسوب می‌گردد و زمان تدوین آن‌ها نیز به عصر امام صادق(علیه السلام) باز می‌گردد و دیگر آن‌که کثرت و فراوانی آن‌ها، که دالّ بر اهتمام اصحاب و نیز اهل‌بیت(علیهم السلام) به کتابت و نقل احادیث است، حائز اهمیت است.
مجالس درس صادقین(علیهما السلام)
کثرت اصحاب و ترویج علوم مختلف از سوی ایشان در زمان صادقین(علیهما السلام) نتیجه مجالست و استفاده آن‌ها از مجالس درسی این دو امام همام می‌باشد. صادقین(علیهما السلام) در مجالس درس خود با در نظر گرفتن نوع مخاطب خود(خواص یا عامی) به بیان مسایل و آموزش مباحث مختلف می‌پرداختند. با توجه به شواهد روایی ـ تاریخی در زندگی صادقین(علیهما السلام) دو گونه مجلس جهت القای درس وجود داشته است که انتخاب هر یک از آن‌ها برای صادقین(علیهما السلام) و مخاطبین ایشان به شرایط سیاسی و اجتماعی بستگی داشت. از جمله:
الف) مجالس عمومی: بر طبق پاره‌ای از شواهد، ملاقات‌های عمومی صادقین(علیهما السلام) با مردم و نیز القای خطب و مواعظ از سوی آنان بیش‌تر در یکی از این مراکز بوده است: مسجد نبوی: بنا به قرائن تاریخی در آن زمان محدثان و فقهاء در مسجد نبوی به تشکیل حلقه‌های درسی اقدام کرده و به نقل حدیث یا صدور فتوی می‌پرداخته‌اند. طبق پاره‌ای از شواهد مسجد نبوی از مراکز اصلی ملاقات‌های آن دو بزر‌گوار با عامه مردم خصوصاً شیعیان آن‌ها بوده است.۱۸ افراد از نقاط گوناگون برای گرفتن درس فقه، حدیث، فلسفه، تفسیر، لغت و دیگر علوم گرد آن حضرات جمع می‌شدند.۱۹ ـ حلقه درسی در منزل: آن دو بزرگوار به صورت جمعی یا فردی در خانه‌ی خود، پذیرای مراجعین – شیعه و غیر شیعه- بوده و به سؤالات آن‌ها پاسخ می‌داده‌اند. غالباً روایاتی که مَطلع آن‌ها عبارات: «دخلت علی ابی‌جعفر» یا «دخلت علی ابی‌عبدالله» می‌باشد، همگی بیان‌گر ورود راوی بر امامان باقر و صادق(علیهما السلام) در خانه و سرای آن دو بزرگوار می‌باشد.۲۰ ـ دیدارها و مناظره‌ها در حج: صادقین(علیهما السلام) از حج و مواقف آن در جهت تماس با خواص یاران خود و حتی دیدار با مخالفان مذهب، استفاده‌های زیادی می‌کرده‌اند. فلسفه‌ی این عمل، کم شدن کنترل‌های حکومتی بوده است.
ب) مجالس خصوصی: منظور از مجالس خصوصی؛ نشست‌ها، ملاقات‌ها و احیاناً اجتماعاتی است که آن دو بزرگوار به طور فردی یا جمعی با شیعیان خود به ویژه خواص یاران خود- بدون نیاز به رعایت برخی ملاحظات سیاسی، بر خلاف مجالس عمومی- داشته‌اند. این گونه جلسات اکثراً‌ در خلوت‌ها، زوایا و به صورت غیررسمی برگزار می‌شد. گاه با استفاده از لحظه‌های خلوت شب یا ساعات اولیه پس از ظهر ـ که رفت و آمد کم‌تر بوده است ـ امامان شاگردان خود را به حضور طلبیده و مطالبی را به آن‌ها می‌آموختند۲۱ آن‌گونه که زراره متذکر می‌شود او معمولاً در فاصله‌ی ظهر و عصر به طور خصوصی با امام باقر(علیه السلام) دیدار می‌نموده تا امام به دور از تقیه به بیان فتوای حقیقی خود بپردازد.۲۲
شیوه آموزشی صادقین(علیهما السلام) در برخورد با اصحاب
این دو بزرگوار با توجه به استعداد و جنبه‌ای که در هر کدام از اصحاب خود مشاهده می‌نمودند به تقویت همان بعد در شخصیت او روی می‌آوردند. به عنوان مثال امام باقر(علیه السلام) به ابان‌بن تغلب اجازه داد تا در مسجد بنشیند و برای مردم فتوی دهد و نیز امام صادق(علیه السلام) به پاره‌ای از یاران خود اصول بحث و مناظره را تعلیم نموده و به آنان اجازه داد تا با مخالفان مذهب به مناظره برخیزند، از جمله: زراره، هشام‌بن حکم، ابان‌بن تغلب و هشام بن سالم و حمران و…۲۳ ملاحظه مطلع روایات کتب اربعه نشان می‌دهد که بسیاری از روایات این کتب با کلمۀ «سألت» شروع می‌شود و این حکایت از آن دارد که صادقین(علیهما السلام)، برای شاگردان خود میدانی از تحقیق و پژوهش باز نموده و خود بر کیفیت رشد علمی آنان نظارت داشته‌اند. از جمله علومی که صادقین(علیهما السلام) به آن‌ها اهتمام داشته و در آن‌ها به تربیت شاگرد پرداخته‌اند، عبارت‌اند از: علم حدیث، علم تفسیر در قرآن کریم، علم کلام، علم فقه و سایر علوم دیگر.۲۴ شاگردان صادقین(علیهما السلام) در پرتو تربیت آن دو بزرگوار در اکثر رشته‌های دینی ورزیده و متخصص شدند و هر کدام توانستند در بستر آموزش مردم یا مناظرات دینی، معرف خوبی برای امامانشان باشند.
برخی شاگردان صادقین(علیهما السلام)
شایسته است با توجه به نقش اصحاب صادقین(علیهما السلام) در ترویج و نشر حدیث نام برخی از ایشان را ذکر کنیم:
شاگردان امام باقر(علیه السلام): جابربن یزید جعفی۲۵ که اهل کوفه بود. وی مورخ و مفسر شیعی و یکی از نخستین مؤلفان تک‌نگاری‌های متعدد بود. محمدبن مسلم۲۶ که اهل کوفه و از فقهای نام‌دار شیعه بود. ابان‌بن تغلب۲۷ که او نیز اهل کوفه بود و محضر سه امام سجاد، باقر و صادق(علیهم السلام) را درک کرد. ابوحمزه ثابت‌بن دینار۲۸ که از اهالی کوفه بود و امام سجاد، امام باقر، امام صادق و امام کاظم(علیهم السلام) را ملاقات کرد.
شاگردان امام صادق(علیه السلام): زاره‌بن اعین۲۹ که اهل کوفه بود و از اصحاب برجستۀ امام باقر(علیه السلام) و امام صادق(علیه السلام) بود. هشام‌بن حکم۳۰ که اهل کوفه بود و از امام صادق(علیه السلام) و امام کاظم(علیه السلام) روایت می‌کند. عبیدالله‌بن علی‌بن ابی‌شعبه الحلبی۳۱ که اهل کوفه بود. او کتابی در فقه تألیف کرد و به امام صادق(علیه السلام) عرضه کرد و امام او را تحسین نمود. حَریزبن عبدالله سجستانی۳۲ که عرب و اهل کوفه بود.
اصحاب اجماع
نظریه اصحاب اجماع از جمله آرای مهم در علم رجال است، که توسط کشی مطرح شده است. ایشان ۳ گروه از یاران ائمه(علیهم السلام) را که از قدر و جلالت بیش‌تری برخوردار بوده‌اند را به عنوان فقهای مبرز شیعه معرفی نموده است. دو گروه از این فقها در شمار یاران امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) هستند: گروه اول که شامل شاگردان مشترک صادقین(علیهما السلام) هستند؛ زرارهبن اعین، معروف‌بن خرّبوذ، ابو‌بصیر اسدی، برید العجلی، فضیل‌بن یسار و محمد‌بن مسلم الطائفی.۳۳ دستۀ دوم، که یاران امام صادق(علیه السلام) هستند: جمیل‌بن درّاج، عبدالله‌بن مسکان، عبدالله بن بکیر، حماد‌بن عثمان، حماد‌بن عیسی و ابان‌بن عثمان.۳۴ دستۀ سوم یاران امام کاظم و امام رضا(علیهما السلام) هستند که در این‌جا مورد نظر نیست.
بحث اصحاب اجماع خود توضیحی مفصل می‌طلبد که در این پژوهش مجال آن نیست. اما نکته‌ای که می‌توانیم ذیل موضوع مورد بحث خود استفاده نماییم، اهمیت و اعتبار رجالی این دسته از شاگردان امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) است که این اعتبار در سایۀ تلاش‌های حدیثی و علم‌پژوهی آن‌ها فراهم شده است.
مقابله با انحرافات فکری در جامعه
نکته دیگری که در عصر حدیثی صادقین(علیهما السلام) باید بدان توجه نمود، فعالیت‌های دفاعی این دو بزرگوار در مقابله با تبلیغ و ترویج مذاهب اربعه فقهی و کلامی و نیز ادعاهای غلات می‌باشد. در این دوران بازار فقه پر رونق بود و تکاپوی گسترده‌ای در زمینۀ مسایل فقهی شکل گرفته بود. رؤسای مذاهب اربعه چون: مالک، ابوحنیفه، شافعی و ابن‌حنبل در تبلیغ و ترویج و نیز توسعه مذهب و فقه خود سعی بلیغ داشتند. اضافه بر مکاتب مختلف فقهی، فرقه‌های منحرف کلامی؛ غلات، مرجئه، زنادقه، معتزله، کیسانیه، خوارج، جبریه، مفوضه، زیدیه، اسماعیلیه و… نیز در این دوران مشغول فعالیت بودند. این افراد با شیعیان تعامل برقرار کرده و درصدد اثبات حقانیت خود و ابطال آرای شیعیان برمی‌آمدند. در برابر حضور و فعالیت این فِرَق، اهل‌بیت(علیهم السلام) ناگزیر به مقاومت و دفاع بودند. صادقین(علیهما السلام) بر دو محور: آگاه نمودن شیعیان و هشدار به آن‌ها دربارۀ این افکار و اعمال مسموم و امر به برحذر بودن از آن‌ها٬ – مبارزۀ مستقیم با منحرفین و از صحنه خارج نمودن آنان با ایشان مقابله می کردند. در باب محور اول، روایاتی از حضرات معصومین(علیهم السلام) نقل شده که در آن‌ها شیعیان را از برخی از فرق چون مرجئه و غلات و از برخی از افراد چون مغیرهبن سعید برحذر داشته‌اند. امام صادق(علیه السلام) فرموده‌اند: «با فرقه‌های مخالف معاشرت نکنید خدا آنان را لعنت کند، خداوند همه این ملت‌های کفر و شرک را لعنت کند که بندگی آنان اساس خدایی ندارد.»۳۵ یا امام باقر(علیه السلام) در باب معرفی و شناساندن ماهیت بنان می‌گوید: «خدا بنان را لعنت کند او بر پدرم علی‌بن حسین دروغ می‌بست من شهادت می‌دهم که علی‌بن حسین بندۀ صالحی بود.»۳۶
در باب محور دوم فعالیت‌های صادقین(علیهما السلام) می‌توان به مناظرات گستردۀ آن‌ها در عرصه‌های مختلف یا شاگردان ایشان اشاره کرد که به دستور ائمه(علیهم السلام) به مناظره می‌پرداختند. مرحوم مجلسی(ره) مجموعۀ مناظرات امام صادق(علیه السلام) را با مخالفان آورده است. در شرح زندگانی امام باقر(علیه السلام) نیز بخشی را به مناظرات امام باقر(علیه السلام) با مخالفان اختصاص داده است. این دورۀ زمانی با وجود آشوب‌ها و فراز و نشیب‌های بسیار و علی‌رغم محدودیت‌ها و فشارهای روحی و روانی که از ناحیۀ حکام و فرق مختلف بر اهل‌بیت(علیهم السلام) و یاران‌شان تحمیل شد، با موفقیت‌ها و شکوفایی‌های چشم‌گیری مقارن شد و شیعه این پیروزی و موفقیت را مدیون امام باقر و صادق(علیهما السلام) است. اقدامات این دو بزرگوار در غنی‌سازی فرهنگ شیعی سبب شد که این مکتب با نام امام صادق(علیه السلام)، که زمینۀ فعالیت وی گسترده‌تر از پدرشان بود، اشتهار یابد و مذهب شیعه را مکتب جعفری و شیعۀ اثنا‌عشری را شیعۀ جعفری بخوانند.

 

 

منبع: سخن تاریخ


۱٫    یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، نجف، المکتبه الحیدریه، ۱۳۸۴ هـ. ج۲، ص۳۰۵٫ص۲۲۵.
۲٫    «
إنَّ التقیه من دینی و دین آبائی و لا دینَ لمن لا تقیه له»، نعمان ‌بن محمد ابن حیون، دعائم الاسلام، تحقیق: محمد عبدالغفار، القاهره، مکتبه مدبولی، بی‌تا، ج۱، ص۹۵.
۳٫   
الطوسی، محمد بن حسن، الغیبه، قم، مؤسسه المعارف الإسلامیه، ۱۴۱۱ق. ص۱۲۹.
۴٫   
جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۱ش. ج۲، ص۲۷۸.
۵٫   
خطیب بغدادی، ابی بکر احمدبن علی، تاریخ بغداد أو مدینه السلام، ، بیروت، دار الکتب العلمیه، بی‌تا، ج۱، ص۸۷.
۶٫   
الکلینی، ابوجعفر محمد بن یعقوب، الکافی، تصحیح: علی اکبر غفاری، بیروت، داصعب- دار التعارف، چاپ چهارم، ۱۴۰۱، ج۲، ص۲۴۲، ح۴.
۷٫   
همان، ص۴۱۲٫ قال الصالدق: إنّ أبی کان یقول: «ما من شیءٍ اَقرَّ لعین أبیک من التقیه، إنَّ التقیه لجنه للمؤمن
۸٫   
امام صادق(علیه السلام) (علیه السلام) می‌فرمایند: «نحن اصل کلّ خیرٍ.»کلینی، الروضه من الکافی، ح۳۳۶٫ «قال الباقر: بُنی الإسلام علی خمسه اشیاء: علی الصلاه و الزکاه و الحج و الصوم و الولایه. قال زراره: فقلتُ و أیّ شی ءٍ من ذلک أفضل؟ فقال: الولایه أفضل لأنّها مفتاحُهنَّ و الوالی هو الدلیل علیهن.»کلینی، پیشین، ج۲، ص۱۸، ح۵.
۹٫    «
کان العباس عمّه و وارثه اولی الناس به.» مسعودی، پیشین، ج۱، ص۲۱.
۱۰٫   
مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، تهران، شرکت طبع بحار الانوار، بی‌تا، ج۱، ص۱۰۶ و ج۲، ص۱۸۴.
۱۱٫   
کلینی، پیشین، ج۱، ص۵۲، ح۱۱؛ مجلسی، پیشین، ج۲، ص۱۰۵.
۱۲٫   
الطوسی، پیشین، ص۳۶.
۱۳٫   
کلینی، پیشین، ج۵، ص۳.
۱۴٫   
آقا بزرگ تهرانی، محمد محسن، الذریعه إلی تصانیف الشیعه، بیروت، دارالأضواء، ۱۴۰۳ق. /۱۹۸۳ م. ج۲، ص۴۸۴.
۱۵٫   
ر.ک: المعجم المفهرس لألفاظ أحادیث بحار الأنوار، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۱ش. ج۱، ص۴۰ .
۱۶٫   
میرخانی، سید احمد، سیر حدیث در اسلام، تهران، انتشارات گنجینه، [بی‌تا]، ص۹۷ ـ ۲۷ .
۱۷٫   
معارف، پژوهشی در تاریخ حدیث شیعه،نشر ضریح، ۱۳۷۴، ص۱۷۳.   
۱۸٫   
همان، ص۲۳۴.
۱۹٫     
معارف، مجید، پژوهشی در تاریخ حدیث شیعه، انتشارات ضریح۱۳۷۴، ص۹۶، غروی نائینی، نهله، تاریخ حدیث شیعه (تا قرن پنجم)، انتشارات شیعه‌شناسی۱۳۸۶، ص۱۸۴.
۲۰٫   
از جمله این روایات، مجلسی، بحار الانوار، ج۴۷، ص۷۲ تا۶۶.
۲۱٫   
معارف، مجید، تاریخ عمومی حدیث، انتشارات کویر۱۳۷۷، ص۲۳۶، معارف، پژوهشی در تاریخ حدیث شیعه، ص۱۰۴ تا ۱۰۵.
۲۲٫   
نجاشی، رجال، مؤسسه نشر الاسلامى،۱۴۱۸ ه ق، رقم۷.
۲۳٫   
کشی، اختیار معرفه الرجال، رقم ۳۲۸، ۴۹۴.
۲۴٫   
غروی نائینی، نهله، تاریخ حدیث شیعه (تا قرن پنجم هجری)، ص۱۹۳ـ ۱۸۵.
۲۵٫   
رجال نجاشی، ص۱۲۹، رقم۳۳۲ و رجال کشی، ص۱۹۱.
۲۶٫   
رجال نجاشی، ص۳۲۴، رقم۸۸۲ و رجال کشی، ص۲۳۸، رقم۴۳۳.
۲۷٫   
رجال نجاشی ، ص۱۱، رقم۷ و رجال کشی، ص۳۳۰ و رجال طوسی، ص۱۱۰، رقم۱۰۶۶.
۲۸٫   
رجال نجاشی ، ص۱۱۶، رقم۲۹۶ و رجال کشی، ص۲۰۱ و رجال طوسی، ص۳۳۴، رقم۴۹۵۹.
۲۹٫   
رجال نجاشی، ص۱۷۵، رقم۴۶۳ و رجال کشی، ص۱۳۳ و رجال طوسی، ص۱۹۱، رقم۵۰۱۰.
۳۰٫   
رجال نجاشی، ص۴۳۴، رقم۱۱۶۴ و رجال کشی، ص۲۵۵.
۳۱٫   
رجال نجاشی، ص۲۳۱، رقم۶۱۲.
۳۲٫   
رجال نجاشی، ص۱۴۵، رقم ۳۷۵ و رجال کشی، ص۳۸۴.
۳۳٫   
رجال کشی، رقم ۴۰۳.
۳۴٫   
همان، رقم ۷۰۵.
۳۵٫   
کلینی، پیشین، ج۲، ص۴۱۰، ح۶.
۳۶٫   
همان، ص۳۶۷، رقم۵۴۱.