جلد اول، از مقدمه خوب «دکتر حامد حنفی داود»، استاد ادبیات عرب در قاهره برخوردار است، و مقدمه‏ای که خود مؤلف برکتابش نگاشته است.

از آنجا که امام صادق(ع) بخشی از دوران خلافت امویان و بخشی از دوره بنی عباس را درک کرده است، در آغاز کتاب، به ترسیمِ سیمای بنی‏امیّه و فتنه ‏انگیزی هایشان پرداخته و دوران تحول خلافت از امویان به مروانیان را معرفی کرده و ویژگیهای عصری را که امام صادق(ع) به دنیا آمد(خلافت عبدالملک بن‏مروان)، بازگو کرده است.

تشریح دوران خلافت سفّاح و منصور دوانیقی و برخوردهای آنان با اولاد پیامبر و مشکلاتی را که امام صادق(ع) در هر دو دوره داشت، از مطالب دیگر این بخش است.

اشاره شد که شخصیّت امام صادق(ع) همواره مورد توجه بوده است. در بخشی از کتاب به شخصیّت امام صادق(ع) و سخن عالمان بزرگ درباره عظمت علمی آن حضرت اشاره شده است. کسانی همچون زیدبن علی، منصور دوانیقی، مالک بن انس، ابوحنیفه، ابن ابی‏العوجاء، ابن حیّان، شافعی، جاحظ، هیثمی، زرکلی، میرعلی هندی، خفاجی، زرقانی، یافعی، مناوی، فریدوجدی، پطرس بستانی، عارف ثامر و… دهها چهره دیگر از متقدّمان و متأخّران، با طیف‏های فکری و اعتقادی گوناگون، از جمله افرادی‏اند که دیدگاههایشان درباره پیشوای ششم آورده شده است.

مکتب امام صادق(ع)

مؤلف، فرآورده‏های علمی محضر امام صادق(ع) را به یک «دانشگاه اسلامی» تشبیه می‏کند و میراث عظیم فکری، فقهی، حدیثی، تفسیری و کلامی آن حضرت را مایه غنای فرهنگ اسلامی و شیعی می‏شمارد و در بخشی از کتاب، به معرفی مکتب علمی امام صادق(ع) و دست پروردگان او و راویانی که از چشمه پرفیض دانش حضرتش بهره گرفته و به جامعه انتقال داده‏اند، پرداخته است. اشاره به برخی تألیفات و آثار این شاگردان، از جمله ابان بن تغلب، جمیل بن درّاج، حمّاد بن عثمان، حارث بن مغیره و هشام بن حکم در همین بخش دیده می‏شود.

معاصران سیاسی

تحلیل مواضع سیاسی امام صادق(ع) با خلفای عصرخویش و شیوه‏های عملی خلفای معاصر حضرت، بحث سودمند دیگری در جلد اول کتاب است. امام صادق(ع) به لحاظ نداشتن یاران کافی برای جهادی آشکار، بیشتر تلاش علمی داشت و مبارزه منفی را با سلطه‏ های جائر زمان خود برگزیده بود. سخنانِ گاهی نیشدار و با کنایه امام با خلفای زمان خویش، نشانه این شیوه است. وقتی منصور دوانیقی از آن حضرت می‏خواهد که با دستگاه خلافت، رفت و آمد و ارتباط بهتری داشته باشد، پاسخ حضرت بسیار زیباست. می‏فرماید: «نه نزد ما از دنیا چیزی است که از تو برآن بیمناک باشیم، و نه نزد تو چیزی از آخرت است که به آن امیدوار شویم. نه تو در نعمتی هستی که برای تهنیت گویی به خدمت آییم و نه وضع خود را نقمت‏بار می‏بینی که تسلیت بگوییم. با این حساب، برای چه با تو رفت و آمد و رابطه داشته باشیم؟» (ص ۱۰۸)

دوری گزیدن مردم از خاندان رسول خدا(ص) و عملی نکردن به سفارش آن حضرت در باره «ثقلین»، سبب شد داعیه‏دارانی به عنوان صاحبان مکتب و مذهب مطرح باشند و از سوی خلافت مورد حمایت قرار گیرند و مذهب رسمی و دولتی تلقّی گردند.

نکاتی از زندگی و سیاست زمامداران هم عصر او، یعنی عبدالملک بن مروان، ولید، سلیمان بن عبدالملک، عمربن عبدالعزیز، یزید بن عبدالملک، هشام بن عبدالملک، ابراهیم بن ولید، مروان و… از جمله نکات این بخش است.

مذاهب اربعه

دوری گزیدن مردم از خاندان رسول خدا(ص) و عمل نکردن به سفارش آن حضرت در باره «ثقلین»، سبب شد داعیه‏دارانی به عنوان صاحبان مکتب و مذهب مطرح باشند و از سوی خلافت مورد حمایت قرار گیرند و مذهب رسمی و دولتی تلقّی گردند. این بود که مذاهب چهارگانه اهل‏سنت پیش آمد، با همه جمودها و خامی‏ها و کاستی‏هایی که داشت.

جلوه علوم صادق آل محمد(ص)، با شناخت رؤسای این مذاهب و محتوای آنها، روشن‏تر می‏شود. در بخشی از همین جلد، تاریخچه پیدایش مذاهب اهل‏سنّت و زندگی پیشوایان آن چهارمذهب و ویژگیهای هرکدام به طور مبسوط بیان شده است، علاوه بر مذاهب و مکاتب گوناگونی که در قلمرو پهناور کشورهای اسلامی، در بغداد و مصر و جاهای دیگر پدید آمد که نزدیک به بیست مذهب می‏شود.

آشنایی با مذاهب چهارگانه حنفی، مالکی، شافعی و حنبلی و ویژگیهای فکری و فقهی آنان و شرح حال ائمه این مذاهب و تدوین کتابهای حدیثی و صحاح آنان از مطالب غنی در این بخش از کتاب است که دامنه آن به مجلّدات بعدی هم کشیده می‏شود.

مذهب جعفری

مذهب اهل‏بیت (که به مذهب جعفری شهرت یافته است.) درسایه تلاش امام باقر(ع) و امام صادق(ع) میراث گرانبهایی را به یادگار گذاشت. عوامل گوناگونی در این که این مکتب جلوه کند و گسترش یابد، نقش داشت. دولتهای عباسی و اموی با همه کوششهایشان نتوانستند مانع رشد و گسترش فرهنگ غنی اهل‏بیت: شوند.پدیده‏هایی چون تفکر غلات هم نتوانستند مکتب اهل‏بیت: را مخدوش سازند.

اسدحیدر، با تأکید براین که مذهب جعفری با قوّت ومحتوا و دورنمایه خودش، بدون تکیه به قدرت حکومتی یا عوامل تبلیغی، گسترش یافت و بذر آن در حجاز، عراق، شام، جبل عامل، حلب، مصر، هند، ترکیه و… بارور شد و هواداران این مذهب ناب و راستین در همه جای جهان پراکنده شدند، به نمونه‏ها و مواردی از رواج این مکتب در آمریکا، روسیه، افغانستان، یمن و… اشاره می‏کند و دردمندانه یاد می‏کند که تاریخ تشیع، آن‏گونه که شایسته است، مورد کاوش و بررسی و تحلیل قرار نگرفته است واطلاعات گسترده و کافی از وضعیت شیعه و پیروان اهل‏بیت: در سطح جهان در دست نیست و مؤلفانِ کتابهای «ملل و فرق و مذاهب» نیز آن گونه که باید، شیعه و معتقدات و پیروان و مناطق شیعه نشین را معرفی نکرده‏اند.

* * *

جلد دوم کتاب، با بحث مبسوط‏تری درباره شیعه و مذهب جعفری آغاز می‏شود و به نقد برخی گفته‏ها و نوشته‏های خام یا مغرضانه دیگران می‏پردازد و معرفی شایسته‏ای از کسانی که اصحاب امام صادق و حاملان علم و فقه و حدیث او بودند، به عمل می‏آورد. شخصیت‏های بارزی همچون: ابان بن تغلب، مؤمن‏الطّاق و هشام بن حکم در این بخش، به طور بارزتری مورد توجه قرار می‏گیرد.

در همین جلد (از ص ۲۶۹ به بعد) نمونه‏های جالبی از رهنمودهای علمی، روایات اخلاقی، سیره و اخلاق شخصی و تعالیم ارزشمند حضرت صادق(ع) عرضه شده است.رهنمودهای راهگشای آن حضرت برای شیعه و پیروان اهل‏بیت(ع): در مسائل سلوکی، اجتماعی، برخورد با دیگران، شیوه‏های جدال علمی و مباحثه، موضعگیری در برابر قدرت‏ها و حکومت‏های وقت، در این بخش دیده می‏شود و از «دعوت ساکت و آرام» که شیوه امام صادق(ع) بود، یاد می‏کند و شاهدهای ارزنده‏ای از روحیات و ویژگیهای رفتاری وسلوکی حضرت می‏آورد و در بخشی با عنوانِ «فصولٌ من حِکمه» کلمات قصار و حکمت بار وی را تقدیم خوانندگان می‏کند.

این جلد، با تحلیلی مبسوط، با «مشکل غلات» که امام با آنان مواجه و درگیر بود، ادامه می‏یابد و در بخش پایانی، به زندگی، آراء، افکار و حیات علمیِ احمدبن حنبل می‏پردازد.

نقد دیدگاههای مستشرقین

جلد سوم کتاب «الامام الصادق و المذاهب الاربعه»، بانقل و نقد آراء مستشرقین و مؤلفانی که درباره شیعه و معتقدات این مذهب سخن گفته‏اند، فصل جدیدی را در کتاب می‏گشاید و از کج اندیشی، بغض و کینه توزی و غرض ورزی‏های آنان در گزارش‏های تاریخی درباره شیعه، پرده برمی‏دارد و مظلومیت شیعه را در این عرصه هم ترسیم می‏کند.

باگذر از این بخش، مطالبی هم درباره رنج‏ها و محنت‏ها و مشکلاتی را که امام صادق(ع) با آنها مواجه بود، ـ چه از سوی خلفا، چه از طرف فرقه‏های مختلف، ـ دارد و بازهم فصلی روشن و نورانی درباره سخنان حکیمانه امام صادق(ع) می‏آورد و قضاوتها و دیدگاههای دیگران را درباره مقام علمی، اخلاص، زهد، سخاوت، صبر و شکیبایی، حلم و بردباری، شجاعت، فراست و هیبت امام(ع) نقل می‏کند.

نقد دیدگاههای «ابوزهره» درکتابی که در باره امام صادق(ع) نوشته است و ردّ مطالب نادرست او فصل دیگری از این جلد است.

فقه در عرصه بررسی تطبیقی

از آنجا که وجه شاخص جعفری با مذاهب دیگر، در قلمرو فقه بوده است، در بخش عظیمی از جلد سوم، به فقه از دیدگاه شیعه و اهل سنت می‏پردازد و با یک بررسی تطبیقی و مقایسه‏ای در ابوابی مانند وضو، غسل، تیمّم، نجاسات، نماز و… به تمایزات این دو دیدگاه می‏پردازد.

از آنجا که مبنای هر فقه و منابع استنباط حکم، بر اصول و پایه‏هایی استوار است، در فصلی هم به «منابع فقه» در شیعه و سنّت می‏پردازد.

و بالاخره بازهم به نقد تفکّرات و دیدگاههای مؤلّفان و خاورشناسان و محقّقان غربی و نقد شخصیت موهوم و غیر واقعی «عبداللّه بن سبا» می‏پردازد.

در بخش پایانی کتاب، تحت عنوان «رجال الصّحاح الشیعه» (از ص ۴۹۷ تا ۵۸۲) به معرفی چهره‏هایی از راویان شیعه می‏پردازد که در کتب صحاح اهل‏سنت و در لابلای احادیث، از روایات آنان نقل شده است و این را، علی رغم آن همه خصومت با شیعه در عصر خلفا و بایکوت کردن راویان شیعی و فراموشاندن مکتب اهل‏بیت: و القاء شبهه و دروغ نسبت به شیعه و هواداران اهل‏بیت، مهمّ می‏شمارد و می‏گوید: با همه آن اوضاع نامناسب، وقتی به کتابهای حدیثی معتبر نزد اهل‏سنت مراجعه می‏کنیم، نام راویان شیعه و احادیث آنان را در این کتابها به وفور مشاهده می‏کنیم. آنگاه فهرستی از این نامها را با توضیحاتی درباره تعداد احادیثشان و موارد نقل شده می‏آورد. کسانی همچون: ابان بن تغلب، احمدبن مفضّل، ابراهیم بن یزید، اسحاق بن منصور، اسماعیل سدی، اسماعیل بن خلیفه، اصبغ بن نباته، بسّام صیرفی، جعفر بن زیاد، جابر بن یزید، حارث همدانی، حمّاد بن عیسی، حکم بن عتیبه، ربیع بن انس، سعید بن عمرو، سلیمان بن مهران، شریک بن عبداللّه، عبداللّه بن عمر، عبدالرزاق، عدی بن ثابت، محمدبن فضیل، یحیی بن عیسی و… تنها بخشی از این مجموعه نورانی ناقلان و حاملان علوم اهل‏بیت‏اند.

مؤلف بزرگوار، در پایان با اظهار تأسف از شیوه قلم بدستانی که با جعل و دروغ و تحریف و تبلیغات بی‏پایه علیه شیعه، به تفرقه افکنی در امت اسلام و بدبین ساختن نسل جوان و اهل مطالعه به پیروان اهل‏بیت: می‏پردازند، دعوتی فراگیر به وحدت دارد و در آخرین صفحه کتابش چنین می‏آورد:

«…دعوت ما به یکپارچگی صفوف و آراستگی به مبادی اسلام است که ضامن همبستگی اجتماعی است و این از خواسته‏ها و مطالبات اساسی ما در شرایط خاص است، و این خطرناک‏ترین مرحله است که باید از آن گذشت. ما باید به ندای اسلام که به وحدت دعوت می‏کند، گوش فرادهیم، کینه‏ها را از دلها بزداییم، گردنه‏های عبورناپذیری را که کینه‏های کهن پدید آورده، از سر راه برداریم و به خواسته دینمان که اخوّت و همیاری است، تحقّق ببخشیم. امروز باید واقع بین باشیم و با بحث علمی، سطح مباحثات علمی را در حدّی که طلیعه نسل حاضر مسلمان می‏طلبد، بالاببریم و از احساسات دوری کنیم. انتظارمان از حاملان رسالت اسلامی و صاحبان قلمهای آزاد و مربّیان نسل کنونی آن است که در برابر تاریخ، احساس مسئولیت کنند و بارسنگین این تکلیف را بردوش کشند…».

 منبع: سخن تاریخ