یکی از تفاسیر کهن فارسی است که برای نخستین بار در سال ۱۳۷۵ش با تحقیق نجیب مایل هروی توسط شرکت انتشارات علمی و فرهنگی با همکاری دفتر نشر میراث مکتوب منتشر شده است.
این کتاب، از جهت ادبی و واژگان نکاتی در بردارد که در پژوهشهای ادبی باید بحث شود. امّا هدف از این یادداشت، بررسی محتوایی آن است. نقد کتاب بر این اساس، فرصتی مبسوط میطلبد که فعلا مقدور نیست. لذا در این فرصت کوتاه به درج یادداشت مختصری اکتفا میشود که زمانی کوتاه پس از انتشار کتاب نوشته شد.
بخشی از خطاها و تحریفهای اعتقادی و عملی این تفسیر چنین است:
۱ – اثبات امکان رؤیت خدای متعالی (۱/۱۲ و ۴۱، ۲/۶۷۰ و ۷۶۸، ۳/۹۷۹)
۲ – امامت، از ضروریات دین نیست (۱/۱۸)
۳ – اجماع امت، حق است (۱/۱۹)
۴ – قبول حدیث عشره مبشّره در شمار اصول اعتقادی است و نسبت دادن آن به حضرت امیر (۱/۲۰، ۳/۱۴۳۱)
۵ – آمین گفتن در نماز بعد از قرائت حمد، سنت است (۱/۵۶)
۶ – بیان احکام فقه شافعی ذیل آیات مربوط (۱/۱۴۷ و ۲۴۳، ۲/۵۶۲ و ۷۸۳ و ۷۸۵ و۹۰۹)
۷ – پیامبر، ابوبکر را امیر الحاج قرار داده است (۱/۲۱۰)
۸ – تحریف شأن نزول آیۀ لیله المبیت (۱/۲۱۸)
۹ – نسبت دادن جبر به امیرالمؤمنین(علیه السلام) (۱/۲۸۸)
۱۰ – تحریف بحث راسخون فی العلم (۱/۳۳۵)
۱۱ – اختلاف امت، رحمت است. (۱/۳۹۸)
۱۲ – أولی الأمر یعنی دو خلیفه یا همه صحابه (۲/۵۰۱)
۱۳ – جبرئیل، نام فاروق را بر خلیفه دوم نهاد (۲/۵۰۳)
۱۴ – آیه {انّما ولیّکم الله} در شأن خلیفه اول است (۲/۵۹۰)
۱۵ – کتمان و انکار غدیر (۲/۶۰۴)
۱۶ – رد ایمان حضرت ابوطالب، و نسبت دادن اشعار توحیدی آن جناب به دیگران (۲/۶۴۱ و۹۱۰)
۱۷ – اثبات جبر و ردّ اختیار (۲/۶۸۰ و۶۹۶ و۷۲۸ و۸۱۶، ۳/۱۰۱۵ و۱۲۶۰)
۱۸ – حدیث جعلی نجات پیامبران و امتهایشان در روز عاشورا (۲/۷۶۵، ۳/۱۰۰۰ و۱۰۲۲)
۱۹ – حدیث جعلی تشبیه خلیفه اول به حضرت ابراهیم و عیسی، تشبیه خلیفه دوم به حضرت نوح و موسی. (۲/۸۳۵)
۲۰ – نسبت دادن اولین مسلمان به خلیفه اول (۲/۸۹۸)
۲۱ – برکت سقیفه برای اسلام و استدلال بر صحت آن (۲/۹۱۶)
۲۲ – نفی عصمت پیامبران: ۱/۸۱، ۲/۷۸۵ و ۹۶۵، ۳/۱۰۶۸ و۱۱۱۲ و۱۳۷۵ و۱۴۱۰ و۱۴۲۰ و ۱۴۲۵
۲۳ – وصف ابوبکر به صدّیق و مستندات آن (۳/۱۲۴۸)
۲۴ – اهل ذکر که باید اسرار قرآن را از آنها پرسید، علمای اهل کتاب هستند (۳/۱۴۰۲)
۲۵ – اهلبیت علم مخصوصی در مورد قرآن ندارند، و علم قرآن به تساوی میان همه پخش شده است (۳/۱۴۳۵)
۲۶ – استناد به اسرائیلیات در این کتاب بسیار زیاد است. از باب نمونه چند مورد ذکر میشود:
۱/۵۷ و۶۵ و۹۱ و۱۰۱ و۱۰۶ و۱۱۵ و۱۳۲ و۲۳۰ و۲۶۸ تا ۲۸۳ (قصه طالوت) و ۳۰۲ و ۳۰۷ و ۳۳۶ و ۳۵۳ و ۳۶۰ و ۳۶۶ و ۳۹۰ و ۳۹۵ و ۴۲۹٫
۲/۵۷۷ و۶۳۰ و۷۴۳ و۷۴۷ و۷۷۰ و۷۹۱ و۹۲۲٫
۳/۹۹۶ و۱۰۵۰ و۱۰۶۱ و۱۰۷۲ و۱۰۸۲ و۱۰۸۸ و۱۰۹۹ و ۱۱۰۴ و۱۱۲۴ و۱۲۵۳ و۱۲۶۶ و۱۲۷۰ و۱۳۰۰ و۱۳۳۵ ۱۳۶۰ و۱۳۷۴ و۱۴۱۶٫
۲۷ – نسبت دادن مطالب ناروا به شیعه امامیه: ۱/۱۸۷ و۳۹۸، ۲/۶۹۹، ۳/ ۱۲۳۰٫
۲۸ – جعل فضائل برای خلفا و وابستگان آنها (به جز موارد بند ۴، ۷، ۱۳، ۱۹، ۲۰ و۲۳ در همین یادداشت) ۱/۳۱۳ و۲۴۶ و۴۴۶، ۲/۵۰۶ و۸۱۰ و۸۳۵ و۸۴۴ و۸۶۴، ۳/۱۰۹۰٫
آنچه نوشته شد، بخشی از مطالب قابل نقد در این کتاب است که به نام تفسیر قرآن عرضه شده است. امید است این یادداشت، به عنوان مقدمهای برای تدوین یک نقد جدّی مورد استفاده قرار گیرد.
پاسخ دهید