در آیه ۱۲۴ سوره مبارکه بقره چه نکات بلاغی به کار رفته است؟

پاسخ اجمالی

در این آیه شریفه می خوانیم: «وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی‏ قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمین»‏؛[۱] [به خاطر آورید] هنگامى که خداوند، ابراهیم را با وسایل گوناگونى آزمود. و او به خوبى از عهده این آزمایش ها برآمد. خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پیشواى مردم قرار دادم!» ابراهیم عرض کرد: «از دودمان من [نیز امامانى قرار بده!]» خداوند فرمود: «پیمان من، به ستمکاران نمی رسد! [و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند، شایسته این مقامند]».
برخی از اندیشمندان علوم قرآنی و بلاغت گفته اند این آیه شریفه مصداق «حُسن المراجعه» است.
[۲] این بیان، از اختراعات «ابن ابى الاصبع مصرى (م ۶۵۶ق)‏» است،[۳] در حالی ‏که مفهوم آن را در کتاب هاى بسیارى از اندیشمندان علوم قرآنی و بلاغی با عنوان «السؤال و الجواب» می توان یافت.[۴] حقیقت این است که این نکته بلاغی، اثر چندانى در علم بدیع ندارد، و به علم نحو و اسلوب حکایت نزدیک تر می باشد.
به هر حال؛ ابی الاصبع مصری می گوید: مراجعه، عبارت است از این که سخنور، گفت وگویى که میان او و مخاطبش و یا میان دو نفر دیگر واقع شده را با موجزترین عبارت و بلیغ ترین اشاره و زیباترین گفت وگو و معتدل ترین و آسان ترین سبک، و نغزترین و محکم ترین عبارت در یک بیت یا چند بیت و یا در یک یا چند جمله نثر حکایت کند.
[۵] در ادامه این بحث، این آیه شریفه را مثال می آورد: «قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ‏»؛ و می گوید: «پس این قطعه کلام را که تعداد لفظ هایش سیزده کلمه است ببین، و انواع بلاغتى که دربردارد، در حالی ‏که قسمتى از یک آیه می باشد ملاحظه کن که آن جمله فنونى از کلام از قبیل: خبر، و استخبار (استفهام)، و امر، و نهى، و وعد و وعید را دربرگرفته است.
امّا خبر آن، «إِنِّی جاعِلُکَ» است که خداوند با این جمله خبریّه که در حقیقت وعد است، انتصاب حضرت ابراهیم(ع) را به خلافت به او اعلام داشته است. استخبار در آن کلام، ضمن خبر است؛ زیرا استخبار فرع بر خبر می باشد چون خبر با افزودن ادات استفهام بر سر آن، استخبار می شود. امر در «وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی» تحقّق یافته است؛ زیرا معناى آن – و الله اعلم- درخواست‏ مقام خلافتى است که خود آن براى ذریّه اش وعده داده شده بود. پس گویى، ابراهیم(ع) گفته: «ربّ و اجعل ذلک لبعض ذرّیّتى» و هر طلبى امر است، ولی در صورتی ‏که از طرف خداى – سبحانه و تعالى- باشد، و اگر از طرف بنده باشد، رعایت حُسن ادب با پروردگار – عزّ و جلّ- ایجاب می کند، دعا نامیده شود، و لفظ امر بر آن اطلاق نمی گردد، هرچند در اصل وضع امر است، و امر به شئ بنابر اصحّ دو قول، نهى از ضدّ آن است؛ بنابراین، گویى معناى آن کلام «و تحرم بعض ذرّیّتى ذلک» است. امّا وعید آیه، «لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ» است، پس حاصل معناى آن کلام این است که ستمکاران ذرّیه ات به مقام خلافت نمی رسند، و محرومیّت از آن، منتهاى وعید است… معناى آن جمله این است که من در علم ازلى خود تو را امام قرار داده ام، و این نکته براى آن است که ابراهیم خلیل(ع) به تحقّق آن وعده اطمینان یابد، چراکه آن وعده اى است که در علم خدا گذشته، و خداى -سبحانه و تعالى- خلاف وعده اش عمل نمی کند، و علمش تغییر نمی یابد».
[۶]

 

 

  منبع:اسلام کوئست


پی نوشت:

[۱]. بقره، ۱۲۴٫

[۲]. ر. ک: میدانی دمشقی، عبد الرحمن بن حسن، البلاغه العربیه، ج ۲، ص ۴۷۶، دمشق، بیروت، دار القلم، الدار الشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۶ق.

[۳]. ابن حجه حموی، تقی الدین أبوبکر بن علی، خزانه الأدب و غایه الأرب، ج ۱، ص ۲۱۸، بیروت، دار و مکتبه الهلال، ۲۰۰۴م.

[۴]. ر. ک: سیوطی، جلال الدین، الاتقان فی علوم القرآن، ج ‏۱، ص ۵۸۲، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ دوم، ۱۴۲۱ق؛ صبحى صالح‏، مباحث فی علوم القرآن، ص ۲۰۵، قم، منشورات الرضى‏، چاپ پنجم‏، ۱۳۷۲ش.

[۵]. مصرى‏، ابن ابى الاصبع، بدیع القرآن، ترجمه، میر لوحى‏، سید على، ص ۳۵۰، مشهد، آستان قدس‏، ۱۳۶۸ش.

[۶]. همان، ص ۳۵۱ – ۳۵۲٫