روز جمعه مورخ ۰۵ اسفند ماه ۱۴۰۱، نماز عبادی – سیاسی جمعه تهران به امامت حضرت «آیت الله کاظم صدیقی» امام جمعه موقت تهران و با رعایت شیوهنامههای بهداشتی در مصلی امام خمینی(ره) تهران برگزار شد که مشروح این جلسه تقدیم حضورتان می گردد.
- خطبه اوّل
- انسان اگر همراه خداوند باشد، آرامش خواهد یافت
- تأثیر حضرت امام حسین (علیه السلام) در فرهنگسازی شهادت
- اخلاص اهلبیت (سلام الله علیهم اجمعین) در انجام کارهای خود
- خطبه دوّم
- سپاه پاسداران از بطن مردم جامعه و از بهترینهای آنها تشکیل شد
- نظام اسلامی از مُعجزات خداوند متعال به شمار میآید
- شکست دشمنان در ایجاد فتنههای علیه انقلاب اسلامی
- توان بینظیر موشکی و پَهپادی سپاه پاسداران در برابر تهدیدات دشمنان انقلاب
- کمک نظام جمهوری اسلامی به مردم سوریه و ترکیه در زلزله اخیر
- درخواست ملّت از وزارت امورخارجه برای برخورد قاطعانه با اقدام دولت آلمان
- ۲۲ بهمنِ تاریخی که ملّت ایران خَلق کردند
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]».
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
خطبه اوّل
«أُوصِیکُمْ عِبَادَ اللَّهِ وَ نَفسِی بِتَقْوَى اللَّهِ[۲]». از آنجایی که امروز و در همهی روزهای جمعه هم میهمان حضرت امام زمان (ارواحنا فداه) هستیم و همیشه نیز میهمان حضرت امام زمان (ارواحنا فداه) هستیمُ ولی سُفرهی ویژهی ایشان در روزهای جمعه یکی شُکوه اجتماع نماز جمعه است. باور داشته باشید که این پذیرایی حضرت امام زمان (ارواحنا فداه) است و شما بحمدالله بر سر سُفرهی حضرت امام زمان (ارواحنا فداه) اجتماع الهی دارید. اما امروز علاوه بر اینکه روز جمعه است و جمعه روز عید همیشگی مسلمانان است، با میلاد پُر برکت سالار آزادگان، سیّد شهیدان و سَرور جوانان بهشت مصادف شده است که بهشتیها همگی چوان هستند و سیادت حضرت امام حسین (علیه السلام) در آنجا برای ما شناخته خواهد شد که حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) چه عظمت و چه سیادتی خواهند داشت. لذا در این خطبه چند جملهای راجع به سالار شهیدان صحبت خواهیم کرد. این میلاد را به امام زمانمان (ارواحنا فداه) تبریک عرض میکنم و میلاد سُفرهگُستر نیایش و دعا، حضرت زینالعادین و سیّدالساجدین و میلاد قمر مُنیر بنیهاشم، پَرچمدار معرفهالحجّه، پَرچمدار عشق به وَلی، پَرچمدار وفا، پَرچمدار ایثار، چشمهی غیرت حضرت اباالفضل العبّاس (علیه السلام) و میلاد مسعود آیینهی تمامنمای خداوند و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، حضرت علی اکبر (علیه السلام) و میلاد سراسر خیر و برکت عالَم بشریّت حضرت حجّت ابنالحسن المهدی (عَجّل الله تعالی فرجه الشریف) و میلاد پَرچمدار اعلان پیروزی عاشورا، حضرت رقیّه (سلام الله علیها) را که روز میلاد آن بزرگوار هم ضریح مقدّس حضرت رقیّه (سلام الله علیها) از حرم مطهر حضرت صالح ابن موسی (علیه السلام) به مزار شهیدان گُمنام در محلهی اُزگُل منتقل خواهد شد و انشاءالله دلدادگان به عاشورا، در تکریم این بانوی سهساله که بر عالَمیان حجّت شدند، حضور پیدا کنند.
انسان اگر همراه خداوند باشد، آرامش خواهد یافت
بنده راجع به حضرت امام حسین (علیه السلام) سه نکتهی قرآنی عرض میکنم. یکی این است که حضرت امام حسین (علیه السلام) نَفس مُطمئنّه هستند و همهی تلاش و کوشش در زندگی، رسیدن به یک آرامش است. یک نفر گُمان میکند که پول برای انسان آرامش به همراه میآورد، یک نفر گُمان میکند که سِمَت اینگونه است؛ ولی خالق متعال خودشان در قرآن کریم نُسخهی واقعبینانهای را پیچیدهاند و فرمودهاند: «الَّذِینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ[۳]»؛ حضرت امام حسین (علیه السلام) هم خودشان ذکرالله بودند، قرآن ناطق بودند؛ «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ[۴]»؛ قرآن کریم ذکر است. حضرت امام حسین (علیه السلام) قرآن ناطق هستند و خودِ ذکر هستند. و هم اینکه فرموده است: «فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ[۵]»؛ که بر حسب روایات منظور از اهل ذکر، حضرات معصومین (سلام الله علیهم اجمعین) و حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) هستند. حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) هم نَفس مُطمئنّه هستند و هم نَفسی هستند که خداوند متعال ایشان را پَسندیده است و او نیز در دل خود جز خداوند را نپَسندیده است؛ «رَاضِیَهً مَرْضِیَّهً[۶]». اگر ما میخواهیم امام حسینی زندگی کنیم، باید خداوند را از یاد نبریم تا خداوند به ما آرامش بدهد و از این اضطرابها، پریشانیها، غُصّههای بیجا، بحثهای بیفایده، ناسازگاریها، پَروندهسازیها، شایعهپَراکنیها، کینهها، کُدورتها، قطعِ رَحمها و همهی اینها بدبختیهایی است که خدا فراموشی برای جامعه پیش میآوردند. اگر با خداوند باشیم، خداوند با ماست و اگر خداوند با ما باشد، همهچیز همراه ماست و کمبودی نخواهیم داشت تا دچار مشکلی بشویم.
تأثیر حضرت امام حسین (علیه السلام) در فرهنگسازی شهادت
نکتهی دوّم مسألهی شهادت است که چه برکتی دارد. شهدای ما در طول دوران دفاع مُقدّس، در مدّت دفاع از حَریمحَرم و در خاموشکردن آتش فتنهها، چه اعجازی انجام دادند و شهدای ما نقش اوّل را ایفا کردند و مظهر این عشق به شهادت، حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) هستند. پروردگار متعال فرموده است: «مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا[۷]»؛ حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) در روز عاشورا وقتی مُکرراً به بالین شهدا میآمدند، این آیهی کریمه را تلاوت میفرمودند: «مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ»؛ خداوند متعال چگونه تَکریم میکند کسانی را که علاقهی به شهادت دارند؛ «الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ». یکی مردانگی اینهاست، دوّم صداقت اینهاست و سوّم وفای به عَهدی است که انسان در قافلهی شهیدان در یکایک آنها میبیند. اینها عَهد وَفاداری به ولایت، به امامت و به خلافت الهی داشتند و هیچ فَراز و نَشیبی اینها را از رهبری الهی جُدا نکرد. این آیهی کریمه که میفرماید: «مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ»؛ عدّهای از کسانی که در خطّ قرار داشتند، رسیدند؛ «وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ»؛ وقتی که مشاهده کردند که اینها رفتند و قُلّه را فَتح کردند، اینها هم حَسرت میخورند و سعی میکنند خودشان را به آنجا برسانند. حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) مظهر و جِلوهی این حقیقت هستند. برای لقاءالله بیتاب بودند، فَرحهاللّقاء میخواستند و این باب را که ایران ما به برکت شهدا این عزّت و افتخار را پیدا کرده است و جُبران غُربت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در غدیر را به جای آوردهاند و پَرچم ولایت را به اهتزاز درآوردند. این پَرچم رهبری که امروز به دست نایب امام زمان (ارواحنا فداه) است، همان پَرچم است و خط هم همان خط است، ولی شهدا در این جهت نقش برتری را به خود اختصاص دادهاند.
اخلاص اهلبیت (سلام الله علیهم اجمعین) در انجام کارهای خود
موضوع سوّم انفاق است. اینها خلأهای ما هستند و همیشه به آن نیاز داریم. بَشریّت اینها را باید داشته باشد. پروردگار حکیم فرموده است: «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِینًا وَ یَتِیمًا وَ أَسِیرًا[۸]»؛ یک مسأله این است که شکمها را سیر کردند. مسألهی دوّم این است که به قیمت گُرسنگی خودشان این کار را کردند. مسألهی سوّم اخلاص آنهاست. «إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزَاءً وَ لَا شُکُورًا[۹]»؛ هرکه با غیر خداوند مُعامله کرد، گرفتار خُسران شد. اگر کسی بخواهد معلّم، الگو و اُسوهای را پیدا کند که هیچکاری برای غیر خداوند انجام نداده است، این الگو سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام)، شهدای کربلا و ائمهی اطهار (سلام الله علیهم اجمعین) هستند که قرآن کریم نشانهی کارهای خداپَسند آنها را در اختیار ما قرار داده است تا به دنبال حضرت امام حسین (علیه السلام) برویم و حسینی بشویم.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ * بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ * قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ * اللَّهُ الصَّمَدُ * لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ * وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ[۱۰]».
خطبه دوّم
«اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمینَ اللّهُمَّ صَلِّ وَ سلّم عَلَی سَیِّدِ أَنْبِیَائِکَ وَ أفضَلِ رُسُلِکْ سَیِّدِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ صَلِّ عَلَی سَیِّدِ الْوَصِیِّینَ أمیرِ المُؤمِنینِ عَلِیِّ بنِ أَبِی طَالِب وَ صَلِّ عَلَى الصِّدِّیقَهِ فَاطِمَهَ سَیِّدَهِ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ وَ صَلِّ عَلَی سِبْطَیِن نَبِیِّ الرَّحْمَهِ وَ سِیِّدی شِبَابِ أَهلِ الجَنَّهِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَینِ وَ صَلِّ عَلَی سادات الْمُسلّمینَ عَلِیِّ بنِ الْحُسَیْنِ وَ مَحَمَّدِ بْنِ علیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَ عَلیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدِ بْنِ علیٍّ و علیِّ بنِ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنِ الزّکی وَ الخلفِ الصالح حجتِک القَائِمِ اُمنائِک فی بِلادک».
«بِهِم نَتَوَلّی وَ مِن اَعدائِهِم نَتَبَرأ إِلَیَ اللهِ تَعالی سُبحانَه، وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ، أُوصِیکُمْ عِبَادَ اللَّهِ وَ نَفسِی بِتَقْوَى اللَّهِ». خودم و همهی مؤمنان، برادران و خواهران با کَرامت خودم را به حفظ حَریم الهی، به اتّصاف به اخلاقالله، به جدیّت در جِلوهی خداوند شدن، رنگ خداوند گرفتن، صِبْغَهَ اللَّه و بندگی ریشه در رُبوبیّت خداوند متعال دارد. هر کسی بنده باشد، خداوند متعال بندهی خودش را به عنوان آیینهی خودش قرار میدهد. خداوند را بنده باشیم و از اسارت نَفس و زَرق و بَرق دنیا خودمان را جُدا کنیم و از آلودگی به گناهان که گناه آتش است، گناه ظُلمت است، گناه زشتی است، گناه پَلیدی است؛ ولی خطرناکتر از همهی اینها، این است که گناه انسان را از چشم خداوند متعال میاندازد. خداوند متعال دیگر انسان را به حضور نمیپَذیرد. وقتی «أَحَاطَتْ بِهِ خَطِیئَتُهُ[۱۱]» بشود، دیگر کار از کار میگذرد و دیگر نمیتوان کاری کرد.
سپاه پاسداران از بطن مردم جامعه و از بهترینهای آنها تشکیل شد
در این خطبه مطالب متنوّعی زمینه دارد تا مطرح بشود. نکتهی اوّل این است که امروز، روز پاسدار است و این افتخار پاسداران انقلاب اسلامی ماست و این تناسب و سِنخیّت که روز طلوع وجود نازنین پَرچمدار عشق و شهادت و مبارزه و مقابلهی با استکبار، سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام)، سپاه پاسداران در امروز جِلوهی خودش را به رُخ عالَمان میکشد. سپاه پاسداران از روزهای اوّل تأسیس برآمده از متن مردم، پاکسِرشتترینها، شهادتطلبترینها، بیشائبهترین جوانان ما آمدند و در سپاه پاسداران حضور پیدا کردند و در همان روزهای اوّل به دلیل نَهاد پاک و عشق به امام راحل (رضوان الله تعالی علیه) و ولایت و عشق به شهادت، به قدری قِداست پیدا کردند که در اوّلین مانور حضوری که در شهر تهران به سوی میدان حضرت امام حسین (علیه السلام) حرکت میکردند، روز گذشته استاندار تهران که خودشان سابقهی این افتخار را دارند، میگویند که من نیز در آن جمع حضور داشتم و نُقل میپاشیدند و گُل نثار میکردند. پیرزنی آمد و این آرایش نظاممند صفوف سپاه پاسداران را به هم ریخت و قاطی در این جمعیّت شد و مشغول جمعکردن نُقلهای پاشیده شد. جلو رفتند و به ایشان گفتند که این نُقلها بر روی خاک ریخته شده است و مصرف آن خوب نیست؛ او گفت: من برای تبرّک آمدم تا اینها را جمع کنم. به این اندازه قِداست وجود داشت که چهرهی یک سپاهی، چهرهی جناب «قنبر» خادم حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و چهرهی خواصّ یاران حضرات معصومین (سلام الله علیهم اجمعین) را به خود گرفتهاند.
نظام اسلامی از مُعجزات خداوند متعال به شمار میآید
نظام اسلامی که یک پَدیدهی خارِق عادت توأم با کَرامت است و قطعاً جزء مُعجزات قرآن کریم و اسلام ناب به شمار میآید. در این تشکیل نظام بر اساس شرع اَنور و با مَبانی دینی که هم پَرچمدار آن به حُکم الهی این پَرچم را در دست گرفته است و به وظیفهی تحصیل قدرت برای مکتب عمل مینماید و تمرکز قدرت معنوی در وجود او به اطرافیان و همهی مؤمنان میرسد و هم اینکه وظیفهی همهی مسئولین این است که مردم را با خداوند آشنا کنند و کار نظام دینی، نجات بَشر از مَکاره دنیا و مَکاره آخرت است؛ «رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَهً[۱۲]». تفاوت اینها با دولتهای سکولار و دولتهای مادی و ظاهری، این است که آنها وعدههای دنیا به مردم خود میدهند، ولی اسلام آمده است و دنیایی متناسب با آخرت برای ما تأمین نماید. دنیای استکبار، دنیای مُستغرق در شَهوات و مَست در قُدرت دنیا، چنین چیزی را برنمیتابید و از روز اوّل شرق و غرب و قدرتهای سُلطهگر خواستند تا چنین نظامی متولّد نشود. زورشان نرسید و این مولود به دنیا آمد. جنگ نیمهسختی را راه انداختند که در دوران کودکی این انقلاب را نابود نمایند. قومیّتها را دامن زدند و اختلافات داخلی را در برنامهی خودشان قرار دادند، ولی این آتش نیز با تدبیر ولایت و حضور شهادتطلبان زیر پَرچم ولایت و از همهی اینها مهمتر، جهاد تبیین رهبری و بنیانگذار جمهوری اسلامی آیت الله العظمی حضرت امام خمینی (اعلی الله مقامه الشریف) و تریبونهای نماز جمعهای که جزء اَرمغانهای انقلاب برای کشور ما بود و ایفای رسالت دقیق صاحبان تریبون در مقاطع مختلف، فطرتهای پاک از این خطر عبور کردند و دشمن ناچار شد که در یک جنگ جهانی ما را درگیر خطر نظامی خطرناکی بکند و یک تهدید وحشتناک را به راه انداختند که همهی دنیا به جنگ با انقلاب اسلامی و این کودک نوپا آمدند. ۸ سال جنگ که همهی قدرتها در یک کَفهی ترازو قرار داشتند و یک قدرت تازه متولّد شده در کَفهی دیگر ترازو قرار داشت. اما مشاهده کردید که «یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ[۱۳]» بود؛ «کَمْ مِنْ فِئَهٍ قَلِیلَهٍ غَلَبَتْ فِئَهً کَثِیرَهً بِإِذْنِ اللَّهِ[۱۴]».
شکست دشمنان در ایجاد فتنههای علیه انقلاب اسلامی
بعد از دوران ۸ سالهی جنگ تمام عیار اقتصادی و نظامی و شکست دشمن و پیروزی نظام الهی، اینها یک رویکرد جدیدی را در پیش گرفتند و آن هم جنگ فرهنگی بود. تهاجم فرهنگی، شبیخون فرهنگی و بالاخره ناتوی فرهنگی را در پیش گرفتند و در سال ۱۳۷۸ در کوی دانشگاه آن آشوب را برپا کردند و در سال ۱۳۸۸ آن فتنهی عظیم را به راه انداختند. با همهی تمهیداتی که در تجربهشان قرار داده بودند و همهی تجارب تاریخیشان را برای تغییر هویّت و تغییر شناخت و انحراف فکری مردم ما به کار گرفته بودند، مطمئن بودند که بدون جنگ نظامی، نظر خود مردم از درون نسبت به انقلابشان تغییر میکند و به جای حمایت، به جنگ با نظام خودشام میپردازند. به فضل الهی ملاحظه کردید که از این بُحرانها و طوفانهای سَهمگین جهانی علیه انقلاب اسلامی با رهبری الهی مُنتصب به وجود اَقدس حضرت حجّت (ارواحنا فداه) که مرجع عالیقدر و رهبر حکیمی مانند حضرت آیت الله العظمی امام خامنهای (اَطال الله عُمره الشریف)، تمام تارهای عنکبوتی تبلیغات بیمبنای سَهمگین هنرمندانهی دشمنان را با یک سخنرانی و با یک افشاگری و با یک روشنگری دلها را قُرص و محکم کردند و اشخاصی هم از این بیانات عَرشی رهبر عزیزشان الهام گرفتند و دیدید که در این جنگ فرهنگی که مُطمئن بودند که مخصوصاً در نسل جوان هویّت اسلامی و هویّت ملّی را به یک هویّت حیوانی و غربی تبدیل کردهاند، ملاحظه کردید که در آنجا نیز متحمّل شکست شدند.
توان بینظیر موشکی و پَهپادی سپاه پاسداران در برابر تهدیدات دشمنان انقلاب
در تمام این میدانهای جنگ تمام عیاری که دنیای کُفر با جبههی توحید و نظام اسلامی داشت، نقش سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، نقش بیبَدیل بوده است. شما مشاهده میکنید که پس از «جنگ اُحُد[۱۵]» و صدر اسلام، در دنیا برای اوّلین بار است که فرماندهان شهید میشوند. این اعجاز مَکتب است. در همهجای دنیا فرماندهان در ستاد حضور دارند و در صحنهی درگیری و جنگ با دشمن حضور ندارند؛ اما فرماندهان سپاه ما، شهید همّت ما، شهید باکری ما، شهید بروجردی ما و شهید چمران ما فرماندهانی بودند که خودشان در خطّ مقدّم جبهه عاشقانه حضور پیدا کرده بودند و حماسه آفریدند و خون ملّت را به جوش آوردند و از آن سو پس از جنگ خطرناک ۸ ساله که ما از نظر تجهیزات دفاعی و جنگی با دنیا نابرابر بودیم، شهید حسن طهرانی مقدّم که جزء سپاهیان بودند، با غیرت دینی عَزم بر این میبندند که ما فاقد موشک هستیم و در این جهت باید دست بَرتر داشته باشیم. به فضل الهی هم در مسألهی ساخت موشک موفّق میشود و هم وقتی که به رهبر و فرماندهی خودش این پیروزی را عرضه میکند، رهبر عزیز و فرماندهی الهی میفرمایند: ما به این اکتفا نمیکنیم و این موشکها خواستهی ما را تأمین نمیکند؛ ما از شما موشک نقطهزن میخواهیم که در این امر هم امروز ملاحظه میکنید که در هر نقطهای بخواهیم دشمنمان را در مقابلهی با خودمان مغلوب کنیم و از بین ببریم، در «عین الاسد» و در جاهای دیگر اثر آن مبدأ نورانی حاج حسن طهرانی مقدّم و تجلّی پُر از درخشش سردار عزیزمان آقای حاجیزاده را میبینید که جمهوری اسلامی ایران در یک جایگاهی از اقتدار نظر موشکی و پَهپادی قرار گرفته است که هیچ قدرتی نمیتواند مُنکر این اقتدار ما باشد و امروز همه به برکت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از ایران حساب میبرند.
در مسألهی هستهای سَهم شهید فخریزاده که از جمعی سپاه پاسداران بودند و در سازندگی شما بحمدالله قَدمبهقَدم ریزش رحمت الهی از باران وجود سپاه پاسداران ایران را تماشا میکنید و به آن میبالید و حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) هم به دست و بازوی اینها بوسه میزدند و به این بوسه افتخار میکردند و افتخار حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) که آن را فتحالفتوح نامیدهاند، تربیت جوانانی از این دست بوده است.
کمک نظام جمهوری اسلامی به مردم سوریه و ترکیه در زلزله اخیر
این بَلایای طبیعی برای ما هم عبرت و بیداری است و هیچکسی نمیداند که فردا چه حادثهای اتّفاق خواهد افتاد. اما درخشش نظام ما هم در کمک به زلزلهزدگان در داخل کشور که در شهر خوی اتّفاق افتاد و نیروهای جهادی، سپاهی و ارتشی با مدیریت خوب جمعیّت هلال احمر در سریعترین زمان ممکن توانستند آرامشی برقرار نمایند و در حدّ امکان به نیازها پاسخ مُثبت بدهند. حضور رئیسجمهور مردمی و جهادی ما با یک وسیلهی بسیار ساده و بدون اطلاعرسانی قبلی در متن مردم زلزلهزدهی خوی برگ زَرّینی بر افتخارات نظام اضافه کرد و در خارج از کشور هم با ملّت کشور ترکیه و خصوصاً در کشور سوریه حضور نقشآفرین و مؤثر برادران عزیز ما برای آنها موجب امتنان بود و دعای خیرشان نسبت به رهبری عزیز و ملّت ما جزء غنایم دُنیوی و ذخایر اُخروی ما به حساب میآید.
درخواست ملّت از وزارت امورخارجه برای برخورد قاطعانه با اقدام دولت آلمان
نکتهی دیگری که اگر گُمان میکنم اگر مطرح نشود، جَفاست؛ به دلیل ضیق وقت از مطالبی که یادداشت شده است، عبور میکنیم؛ ولی اعدام سرکردهی یک گروه خونخوارِ جنایتکارِ با دست خونین و با قَساوت قلبی که نشان دادند و در شهر شیراز حسینیه را مُنفجر کردند، تعداد زیادی از عزاداران حسینی را به خاک و خون کشیدند، مَجروحین زیادی از آنها به جای ماند و در چندین عملیات انفجاری و تروریستی حضور داشتند و نقشههای فراوانی برای تخریب و انفجار در مراکز مختلف همراه داشتند، در دادگاه عَلنی با حضور وکیل لازم محکوم به اعدام شدند، ولی دولت کشور آلمان و رسانههای ضدّ بَشریّت خواستند این مسأله را به چالش بکشند و وقاحت دولت آلمان که کاردار ایران را احضار میکند و بعضی از دیپلُماتهای ایرانی را اخراج مینماید که توقّع ملّت عزیز ما این است که وزارت امورخارجهی ما هم برخورد عزّتمندانهای درخور کار وقیحانهی آنها به عمل بیاورند.
۲۲ بهمنِ تاریخی که ملّت ایران خَلق کردند
حضور نمایندگان مردم در مجلس خُبرگان، در محضر شریف نایب امام زمان (ارواحنا فداه) و زَعیم عالیقدرمان و آن بیانات مهم که مجلس خُبرگان نمادی از آمیختگی جُمهوریّت و اسلامیّت است. از طرفی آرای مردم پُشتوانهی این نمایندگان است و از سوی دیگر فُقها و عُلماء نمایندگان مردم هستند. هم این نماد و هم نقش اینها، نقشی بیبَدیل و بسیار مهمی است.
در نهایت هم ۲۲ بهمن امسال نشان داد که مردم عزیز ما در مدّت ۴۴ سال به نشانهی وَفا و به نشانهی اینکه برای خدا انقلاب کردهاند و به پا خواستهاند و قیام لله کردهاند، قَدردان انقلاب خود بودهاند و هر سال انقلاب خود را جشن گرفتهاند و در یک مانور عملیاتی دشمنان را مأیوس و دوستان انقلاب را امیدوار کردند. اما امسال به گونهی دیگری بود که مقام معظم رهبری (مُدّ ظلّه العالی) از آن به عنوان ۲۲ بهمن تاریخی یاد بردند. به دلیل شَرارتهایی که در پاییز امسال انجام شد و رخنهای که در بعضی از جوانان ما کرده بودند، دنیا میخواست تا چنین ۲۲ بهمنی به وجود نیاید؛ ولی به کوری چشم دشمنان و با بصیرت و رشادت ملّت قهرمان ایران، امسال مردم با شکوهتر از همهی سالهای قبل و با عَزمی راسخ در شرایط نامناسب اقتصادی به میدان آمدند و آن انگیزهی الهی خودشان و پایداریشان در دفاع از نظام اسلامی و اسلامیّت و ولایت و در مقابلهی با شَرارت همهی اَشرار جهان برای نابودی همهی فتنهها به میدان آمدند و اعلان کردند تا ظهور امام زمان (ارواحنا فداه) در این مسیر ثابتقدم خواهند بود.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ * بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ * وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا * فَسَبِّـحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ اسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کَانَ تَوَّابًا[۱۶]».
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ الی ۲۸٫
[۲] الکافی (ط – الإسلامیه)، جلد ۳، صفحه ۴۲۲
[۳] سوره مبارکه رعد، آیه ۲۸٫
[۴] سوره مبارکه حجر، آیه ۹٫
«إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ».
[۵] سوره مبارکه نحل، آیه ۴۳٫
«وَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِکَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِی إِلَیْهِمْ ۚ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ».
[۶] سوره مبارکه فجر، آیه ۲۸٫
«ارْجِعِی إِلَىٰ رَبِّکِ رَاضِیَهً مَرْضِیَّهً».
[۷] سوره مبارکه احزاب، آیه ۲۳٫
[۸] سوره مبارکه انسان، آیه ۸٫
[۹] سوره مبارکه انسان، آیه ۹٫
[۱۰] سوره مبارکه توحید.
[۱۱] سوره مبارکه بقره، آیه ۸۱٫
«بَلَىٰ مَنْ کَسَبَ سَیِّئَهً وَ أَحَاطَتْ بِهِ خَطِیئَتُهُ فَأُولَٰئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ».
[۱۲] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۰۱٫
«وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَهً وَ فِی الْآخِرَهِ حَسَنَهً وَ قِنَا عَذَابَ النَّارِ».
[۱۳] سوره مبارکه فتح، آیه ۱۰٫
«إِنَّ الَّذِینَ یُبَایِعُونَکَ إِنَّمَا یُبَایِعُونَ اللَّهَ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ ۚ فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّمَا یَنْکُثُ عَلَىٰ نَفْسِهِ ۖ وَ مَنْ أَوْفَىٰ بِمَا عَاهَدَ عَلَیْهُ اللَّهَ فَسَیُؤْتِیهِ أَجْرًا عَظِیمًا».
[۱۴] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۴۹٫
«فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِیکُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنِّی وَ مَنْ لَمْ یَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّی إِلَّا مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَهً بِیَدِهِ ۚ فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلَّا قَلِیلًا مِنْهُمْ ۚ فَلَمَّا جَاوَزَهُ هُوَ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ قَالُوا لَا طَاقَهَ لَنَا الْیَوْمَ بِجَالُوتَ وَ جُنُودِهِ ۚ قَالَ الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلَاقُو اللَّهِ کَمْ مِنْ فِئَهٍ قَلِیلَهٍ غَلَبَتْ فِئَهً کَثِیرَهً بِإِذْنِ اللَّهِ ۗ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرِینَ».
[۱۵] غزوه احد از غزوههای مشهور پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با مشرکان مکه که در سال سوم هجری در کنار کوه اُحُد به وقوع پیوست. قریشیان پس از شکست در غزوه بدر و به خونخواهی کشتگان بدر، آماده نبردی دیگر به فرماندهی ابوسفیان، با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و مسلمانان شدند. نقشه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و بزرگان مهاجران و انصار برای رویارویی با حمله قریش آن بود که از مدینه خارج نشوند و همان جا دفاع کنند، ولی جوانان و حمزه عموی پیامبر، خواهان جنگ در بیرون مدینه بودند. سرانجام پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تصمیم گرفت برای جنگ از شهر خارج شود. نتیجه اولیه این جنگ، شکست مشرکان بود؛ اما گروهی از تیراندازان که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آنان را به فرماندهی عبدالله بن جبیر بر کوه عینین در سمت چپ کوه احد قرار داده بود، به گمان پیروزی، کوه را ترک کردند. مشرکان نیز با عبور از همین منطقه، از پشت به مسلمانان حمله کردند و آنان را شکست دادند. در این جنگ، خسارت سنگینی به مسلمانان رسید؛ از جمله شهادت حدود هفتاد نفر از مسلمانان، شهادت حمزه بن عبدالمطلب و مُثلهشدن وی، جراحت بر صورت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و شکستن دندان وی.
در سال سوم هجری، یک سال پس از شکست سختی که مسلمانان در جنگ بدر بر مشرکان وارد کردند، قریش به فرماندهی ابوسفیان به خونخواهی کشتگان بدر، آماده نبردی دیگر با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و مسلمانان شدند. ابوسفیان برای این جنگ، کسانی همچون عمرو بن عاص و ابن زبعری و ابوعزّهرا به جلب همکاری دیگر قبایل برانگیخت. او در این جنگ با لشکری حدود سه هزار نفر، به سمت مدینه حرکت کرد. بنا بر گزارش واقدی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در قبا ـ جایی در نزدیکی مدینه ـ بود که به وسیله نامهی پنهانی عمویش عباس بن عبدالمطلب از خروج مشرکان برای نبرد آگاه شد، اما در روایات دیگر به این نامه اشارهای نشده است.
در پنجم شوال، مشرکان به عُرَیض ـ ناحیهای در نزدیکی احد ـ رسیدند. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به وسیله یکی از اصحاب از شمار و نیز تجهیزات آنها آگاهی یافت. تنی چند از بزرگان اوس و خزرج چون سعد بن معاذ، اسید بن حضیر و سعد بن عباده با گروهی، از بیم هجوم مشرکان تا بامداد جمعه در مسجد پاسداری میدادند. روز جمعه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با اصحاب درباره چگونگی دفاع مشورت کرد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بسیار مایل بود که مسلمانان از شهر خارج نشوند. بزرگان مهاجران و انصار نیز چنین میخواستند. بهویژه افرادی که تجربه جنگهای پیشین در شهر مدینه را داشتند، توصیه میکردند که مسلمانان از شهر بیرون نروند ولی جوانان و حتی صحابی بزرگی چون حمزه بن عبدالمطلب خواهان جنگ در بیرون مدینه بودند. سر انجام پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نظر گروه اخیر را پذیرفت.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با لشکر هزار نفری مسلمانان از مدینه بیرون شد، و شب را در شیخان ـ جایی میان مدینه و احد ـ منتظر ماند و بامداد روز بعد به راه افتاد. هنوز اندکی از ورود لشکر مسلمانان به احد نگذشته بود که عبدالله بن ابی، به سبب آنکه توصیه او را مبنی بر موضعگیری در مدینه نپذیرفته بودند، با گروهی دیگر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را ترک کرد. و شمار مسلمانان از هزار تن به ۷۰۰ تن کاهش یافت. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) لشکر را مرتب کرده کوه احد را پشت سر نهاد و عدهای تیرانداز به فرماندهی عبدالله بن جبیر بر کوه عینین که سمت چپ احد بود گماشت. مشرکان نیز صف آراستند: بر سمت راست خالد بن ولید و بر سمت چپ عکرمه پسر ابوجهل فرماندهی داشت. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پیش از آغاز جنگ خطبه ای خواند و به تیراندازان تأکید کرد تا مراقب پشت سر مسلمانان باشند و هیچگاه موضع خود را ترک نکنند. در آغاز پیکار، یکی از جنگجویان مشرکان به نام طلحه بن ابی طلحه مبارز طلبید. علی (علیه السلام) به کارزار او رفت و سر انجام به خاکش افکند، مسلمانان شادمان از نخستین پیروزی، تکبیر گویان یکباره به صف مشرکان حمله بردند. مسلمانان به سرعت غالب آمدند و مشرکان فرار کردند.
تیراندازانی که بر سمت چپ لشکر گمارده شده بودند، به طمع غنیمت، جایگاه خود را ترک کردند و اصرار عبدالله بن جبیر که آنان را به فرمانبرداری از دستور پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرا میخواند، سودی نبخشید. خالد بن ولید که پیشتر نیز به تنگهای که تیراندازان مدینه در دست داشتند، توجه کرده، ولی کاری از پیش نبرده بود. اینبار به تنی چند از تیراندازان باقی مانده هجوم برد و عکرمه نیز با او همراه شد و همگی از پشت سر به لشکر مسلمانان که در حال تعقیب پیادگان لشکر مشرکان بودند، تاختند. در این میان کسی ندا داد که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) کشته شده است. این خبر سخت موجب تضعیف روحیه مسلمانان شد چنانچه مسلمانان پراکنده شدند و حتی برخی به سوی کوه پناه بردند. گفتهاند در گرماگرم نبرد، چند تن از مشرکان قصد جان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را کردند که بر اثر آن، دندان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شکست و صورت ایشان شکاف برداشت. در حالی که تنها شمار اندکی از یاران در کنار پیامبر باقی مانده بودند و پیامبر زخمهای متعدد برداشته بود به شکاف کوه پناه برد. به روایت شیخ مفید از ابن مسعود: پریشانی مسلمین به جایی رسید که همگی گریختند و جز علی بن ابی طالب، کسی با رسول خدا باقی نماند. سپس چند نفر، از جمله: پیش از همه عاصم بن ثابت و ابودجانه و سهل بن حنیف به رسول خدا پیوستند.
پس از جنگ اُحُد به فاطمه (سلام الله علیها) خبر دادند پدرش در جنگ آسیب دیده است؛ سنگی به چهره او رسیده و چهرهاش را خونین ساخته است. او با دستهای از زنان برخاست و آب و خوردنی بر پشت خود برداشت و به رزمگاه رفت. زنان، مجروحان را آب میدادند و زخمهای آنان را میبستند و فاطمه (سلام الله علیها) با کمک امام علی (علیه السلام) جراحت پدر را شستشو میداد. خون بند نمیآمد. پاره بوریایی را سوزاند و خاکستر آن را بر زخم گذاشت تا جریان خون قطع شود. غزوه احد شنبه ۷ شوال ۳ ق /۲۶ مارس ۶۲۵م اتفاق افتاد. برخی نیز گفتهاند در ۱۵ شوال همان سال رخ داده است.
[۱۶] سوره مبارکه نصر.
پاسخ دهید