روز جمعه مورخ ۲۵ اسفند ماه ۱۴۰۲، نماز عبادی – سیاسی جمعه تهران به امامت حضرت «آیت الله کاظم صدیقی» امام جمعه موقت تهران و با رعایت شیوهنامههای بهداشتی در مصلی تهران برگزار شد که مشروح این جلسه تقدیم حضورتان می گردد.
- خطبه اوّل ـ ادامهی تفسیر سورهی مبارکهی حَمد
- نکاتی در ارتباط با روزه و ماه مبارک رمضان
- خطبه دوّم
- برخی اقدامات مؤثر دولت سیزدهم در زمینه رَفع مشکلات
- حفظ عزّت و استقلال مردم در برابر هَجمههای سنگین دشمنان
- حضور عزّتآفرین مردم در انتخابات اَخیر کشور
- اعتراض به اقدام دولتهای مسلمان در ارتباط با جنایات غَزّه
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]».
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
خطبه اوّل ـ ادامهی تفسیر سورهی مبارکهی حَمد
«أُوصِیکُمْ عِبَادَ اللَّهِ وَ نَفسِی بِتَقْوَى اللَّهِ[۲]». در خُطبهی اوّل در مَحضر سورهی مبارکهی حَمد بودیم. از «شیخ بَهائی[۳]» (اعلی الله مقامه الشریف) که از اَرکان عُلمای مَکتب جعفری است، از اُعجوبههای تاریخ است و قَبر شریف ایشان هم بر اساس مُشاهدات و مَناماتی که اهل آن یافتهاند، مَطاف مَلائکه است و کسی که خواب دیده بود، از وجود حضرت امام رضا (علیه السلام) نَقل کرد که ایشان فرمودند: شیخ بَهائی دَربانِ ماست. لذا موقع ورود به حرم حضرت ثامنالحُجج (روحی فداه و علیه و علی آبائه التحیّات و البَرکات) از شیخ بَهائی (اعلی الله مقامه الشریف) اذن بگیرید و با نظر ایشان وارد بشوید. آثار شیخ بَهائی (اعلی الله مقامه الشریف) هم در مُهندسی، هم در ریاضی، هم در فقه، هم در عرفان و هم در عُلوم مُختلفه و هم در تَفسیر دیدنی است که این کتاب «العُروه الوُثقی[۴]» تَفسیر سورهی مبارکهی حَمد است. در این عبارت «أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ[۵]» ایشان ۸ نعمت را نام میبَرند. میگویند که نعمت یا دُنیوی است و یا اُخروی است. هر کدام از اینها یا اِکتسابی است، یا موهبتی است؛ هر کدام از اینها یا روحانی است و یا جسمانی است. حال سه نعمت در «أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ»، مُنعم علیهم نعمتهایی که خداوند متعال آن نعمتها را خاصّ قرار داده است، باید ما هم همراه پیامبران و صدیقان و شهیدان در آن کاروان به سوی مَقصد اَعلی، لِقاءالله و عالَم آخرت حالت عُروج و پرواز داشته باشیم. لذا باید توجّه کنیم و ببینیم در این «أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ»، مُنعم علیهم چه کسانی هستند و نعمتی که به اینها داده شده است، چه نعمتی است که خداوند منّان در هر نمازی هر مُوحّدی را به این اَمر توجّه میدهد که این نعمت را در تمام نمازهایمان از خداوند متعال طلب میکنیم. مهمترین نعمت در قرآن کریم مسألهی هدایت است. لذا خداوند متعال بعثت را فرمود: «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ[۶]»؛ مَعلوم میشود که نعمتی بالاتر از راهنمایی و راهبری وجود ندارد. دوّم نعمت ولایت است. این هدایت ظاهری، این هُشدار، این بیدارگری، این فَراخوانی بدون آن باطن استمرار نخواهد داشت و باطن هم از آن نَقشی و طَرفی برنمیبندد. لذا «وَ أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَکُمْ[۷]»؛ علی (علیه السلام) جان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است و ولایت جان اسلام و قرآن است. خداوند منّان نعمت ولایت را «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی[۸]»، این نکته که ما در نمازها وصل به علی (علیه السلام) و اولاد علی (علیه السلام) میشویم، قَطرهی وجودمان به اُقیانوس بیکرانِ وجود ائمهی اطهار (سلام الله علیهم اجمعین) اتّصال پیدا میکند و اگر با حُضور قلب و با توجّه وقتی میگوییم: «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ * اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ * صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ[۹]»، در هر نمازی آرزوی ما این است که به امام زمانمان (ارواحنا فداه) برسیم. این است که با آقایمان همراه باشیم، این است که آقایمان را راضی بداریم، این است که بدانیم آقایمان در چه مسیری سِیر میکنند، از چه چیزهایی خوششان میآید، ما هم در خط رضای امام زمانمان (ارواحنا فداه) حرکت کنیم.
نکاتی در ارتباط با روزه و ماه مبارک رمضان
در ارتباط با ماه مبارک رمضان مهمترین مسألهی روزه این است که اینکه در ماه رمضان روزه واجب شده است، بعد در ماه رمضان قرآن کریم نازل شده است، بین روزه و قرآن کریم تناسب هست. لذا فرمودند: «ألصَّوم وَ ألقُرآن یُشَفِّعانِ فِی القیامه»؛ هم روزه در روز قیامت شفاعت میکند و هم قرآن کریم یکی از شُفعای روز قیامت ا(سلام الله علیها) روزه ظرف باطن را جَلا میدهد، آیینهی جان را صیقَل میدهد و وقتی ظرف تمیز شد، غُبار و آلودگی رفت، کلام الهی بر دل مینشیند و اثر میکند. «إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ[۱۰]»؛ روزه تولیدِ تقوا میکند. وقتی تقوا آمد، عمل صالح از بندگان خدا در دل پارسا مورد قبول قرار میگیرد. وقتی دل، دل شد، دل خانهی خدا شد، حال قرآن کریم بر این دل نور میدهد، شَفا میدهد، ذکر میشود. عَناوینی که برای قرآن کریم هست، قرآن هم نور است، هم ذکر است، هم شفا هست، هم رحمت است، هم فُرقان است، هم مَجید است، هم عَظیم است، هم کَریم است. این همه صفات عظیمی که در قرآن کریم هست، اگر دل ما آمادگی داشته باشد، این قرآن دل ما را با صفات خودش مُتّصف میکند.
نکتهی دوّم این است که در میان عبادتها روزه است که رِقّت قلب میآورد و خداوند متعال در دلهای شکسته است. «أنا عِندَ المُنکسرِهِ قُلُوبُهُم[۱۱]»؛ دل که شکست، سیمِ دل با خدا ارتباط پیدا میکند. لذا هم حدیث قُدسی است که فرمود: «جَوِّع نَفسَکَ تَرَنی»؛ اینقَدر پُر نخورید. پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) همیشه گُرسنه بودند. وقتی هم غذا میخوردند، آنقَدر نمیخورند که سیر بشوند. سیر نشده دست از غذاخوردن برمیداشتند.
«اندرون از طعام خالی دار ***** تا در او نور معرفت بینی[۱۲]».
نکتهی سوّم در مسألهی روزه اتّحاد جهانی مسلمانهاست که همه با دستور خداوند هم اوقات خوابشان، هم اوقات بیداریشان و هم اِمساکشان هماهنگ میشود. این روزه یک زنجیرهای است که دلهای همهی مُوحّدان عالَم را همرنگ میکند، همه رنگ خدا میگیرند، همه از گناهان فاصله میگیرند، همه گُرسنگی و تشنگی را تحمّل میکنند، همه با مُناجات و دعا برمیخیزند، همه در نمازهای مساجد پُرشور شرکت میکنند و این از عَظیمترین بَرکات ماه مبارک رمضان ایجاد وحدت و اتّحاد است و هر آنچیزی که مردم را ناراحت کند، مردم مأیوس کند و آن امنیّت روانی مَتن مردم خُصوصاً مؤمنین و مُتدینین را دَغدغهمند کند و ناراحت کند، این ایذاء است، این ظُلم است، این ایجاد تَفرقه است، این ایجاد ظُلمت است و این جامعه را دستخوش تَنشها قرار دادن است. از وجود نازنین نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در سفر مِعراج هدایای ماندگاری برای اُمّت آوردهاند. در آن زیارتی که خداوند مَنّان نَصیب پیامبرش کرد و اَحدی به آن نوع زیارت خداوند متعال نائل نشده است، خداوند متعال به حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) خطاب میکند: «یا أَحْمَدُ لَیسَ شَیءٌ مِنَ الْعِبَادَهِ أَحَبَّ إِلَی مِنَ الصَّمْتِ وَ الصَّوْمِ[۱۳]»؛ در میان عبادتها خداوند متعال مُخاطبتاً به خود پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) این گوهر گرانبها را اِلقاء فرمود تا اُمّت بر سر این سُفره مَصونیّت پیدا بکنند و از آفات، تَفرقه، نَمامیها، بدبینیها، کینهها، پروندهسازیها خَلاص بشوند. فرمود: محبوبترین عمل در میان عبادتها دو چیز است که نزد من خیلی مَحبوب است. یکی صَمت است. صَمت یعنی آدم سکوت کند و گوش بدهد؛ «الصَّمْتِ وَ الصَّوْمِ»؛ دوّم هم روزه است. این روزه در کنار صَمت تکامُل پیدا میکند. زبان است که روز را خراب میکند. نَمامی، غیبت، تُهمت، اینها در روایات نام بُرده شده است که روزه را بیخاصیّت میکند.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ * إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ * وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا * فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ اسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کَانَ تَوَّابًا[۱۴]».
خطبه دوّم
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمینَ اللّهُمَّ صَلِّ وَ سلّم عَلَی سَیِّدِ أَنْبِیَائِکَ وَ أفضَلِ رُسُلِکْ سَیِّدِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ صَلِّ عَلَی سَیِّدِ الْوَصِیِّینَ أمیرِ المُؤمِنینِ عَلِیِّ بنِ أَبِی طَالِب وَ صَلِّ عَلَى الصِّدِّیقَهِ فَاطِمَهَ سَیِّدَهِ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ وَ صَلِّ عَلَی سِبْطَیِن نَبِیِّ الرَّحْمَهِ وَ سِیِّدی شِبَابِ أَهلِ الجَنَّهِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَینِ وَ صَلِّ عَلَی سادات الْمُسلّمینَ عَلِیِّ بنِ الْحُسَیْنِ وَ مَحَمَّدِ بْنِ علیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَ عَلیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدِ بْنِ علیٍّ و علیِّ بنِ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنِ الزّکی وَ الخلفِ الصالح حجتِک القَائِمِ اُمنائِک فی بِلادک».
«بِهِم نَتَوَلّی وَ مِن اَعدائِهِم نَتَبَرأ إِلَیَ اللهِ تَعالی سُبحانَه، وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ، أُوصِیکُمْ عِبَادَ اللَّهِ وَ نَفسِی بِتَقْوَى اللَّهِ». تقوا هم توشه است و هم لباس است. آبروی آدم با لباس حفظ میشود. برهنگی بیآبرویی است. بیحجابی ارزان دادن آن ارزش والای بانوان است. لذا لباس وِقار است، لباس آبروست، لباس زینت است، لباس مُجوّز ارتباط با دیگران است، لباس نشانهی اجتماعی بودن است. اما این بدن ما لباس ماست و این لباس روی بدن لباسِ لباس است. ما که از دنیا میرویم، مَلکالمُوت که میآید و ما را با خودش میبَرد و اُمیدواریم که با سلام و صلوات بگویند: «سَلَامٌ عَلَیْکُمْ بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ[۱۵]»؛ انشاءالله شرمنده نرویم، سرافکنده نرویم. وقتی این بدن که لباس ماست از روح ما جُدا میشود، در آنجا چه لباسی برای ما پوشش است؟ چه لباسی برای ما آبرو و اعتبار است؟ قرآن کریم فرموده است: «وَ لِبَاسُ التَّقْوَى ذَلِکَ خَیْرٌ[۱۶]»؛ این لباس پارسایی است، لباس پاکیزگی است، لباس پَرهیز از گناهان و حَرامخوری و اَمثال این مسائل است. خوشا به حال کسی که آبرومند از دنیا میرود. اگر کسی را در اینجا بیآبرو کردند، گاهی بیآبرویی اینجا آبروی آنجاست. اما خدا نکند که انسان در خانهی اَبدش اعتبار و آبرویی نداشته باشد، خداوند و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و مَلائکه او را تَحویل نگیرند.
برخی اقدامات مؤثر دولت سیزدهم در زمینه رَفع مشکلات
در این خُطبه مطالبی که اِقتضاء دارد به مَحضر شما روزهداران و شما رونَق انقلاب، رونَق دین، رونَق تقوا مَطرح بشود، اوّلاً یک تذکّر است. سال به اتمام میرسد. در پایان سال مُحاسبهی سود و زیان است که سرمایهی عُمر را در این سال چه کردیم. آیا چیزی برای آخرتمان از عُمرمان ذخیره کردیم یا همه را هَدر دادیم؟ ماه، ماهِ اسفند است، روزهای آخر اسفند است و داریم به بَهار طبیعت در بَهار مَعنویّت با بَهار قرآن با رَبیعالاَنام آقای خودمان، امام زمانمان (ارواحنا فداه)، انشاءالله همهی اینها برای ما بهار خواهد بود. هم بَهار طبیعت، هم اُنس با قرآن کریم، هم اُنس با روزه و مناسبتهای خاصّ ماه رمضان و هم در میان این بهارها آن چیزی که همیشه دلتان را بَهاران میکند، وجود نازنین امام زمان (ارواحنا فداه) است. نکند ایشان را از یاد ببَریم؟ نکند بیمِهر باشیم و ارتباطمان با او کم باشد؟ حال یک مُحاسبهی فردی و یک مُحاسبهی اجتماعی است. مقام مُعظم رهبری آیت الله العُظمی امام خامنهای (اطال الله عُمره و روحی فداه) امسال را سال رُشد تولید و مَهار تورُّم نامگذاری کردند. ایشان چهقَدر حکیم هستند! چهقَدر کارشناسی ایشان دقیق است. میداند که اگر اقتصاد کشور و چرخ تولید راه بیُفتد، خیلی از این بگومگوها و دوقُطبیها و بهانهجوییهایی که برای بیکارهاست که مینشینند و مردم را ناراحت میکنند، اینها کنار میرود. هرکسی کاری، تولیدی و مَنفعتی را به جامعه ارائه بکند، نمیرسد که پای مردم را بگیرد و زمین بیندازد. حالا در مسألهی رُشد تولید و مسألهی و مَهار تورُّم بنده چند نکتهای را به مَحضر شما در مَحضر رئیسجمهور عزیزمان آیت الله رئیسی عرضه میدارم. رئیس دولت، رئیس قُوّهی اجرایی با حُضور مُستقیم در بُنگاههای تولیدی و اقدامات مُؤثّر و پیگیریهای مُستمر توانستند بالغ بر شش هزار بُنگاه اقتصادیِ راکد یا نیمهفَعّال را به بَهرهوَری و فعالیّت دربیاورند. این یکی از پیروزیهای بسیار خوب است. ایشان کارهای نیمهکاره را جُزء کارهای اصلی در دولتشان به حساب آوردند. لذا بهجای اینکه کارخانه تأسیس کنند، سُراغ بیماری کارخانهها رفتند و آنها را درمان کردند و وقتی این شش هزار مرکز تولید و بُنگاه تولید راه میاُفتد، در کاهش بیکاری چهقَدر تَأثیر دارد. نرخ بیکاری در این دولت رو به کاهش است. در بعضی از استانها در اثر رُشد تولید افرادی که از آن استان بیایند و مَشغول کار بشوند، نداشته است. ۱۵ هزار نفر افراد را از استانهای دیگر جَذب و در آنجا مَشغول کردهاند.
در مسألهی نفت و معادن زیرزمینی پیشرفتهای خوبی نَصیب این مردم به برکت فعالیّتهای این دولت شده است و در مسألهی مهار تَورُّم و رُشد نَقدینگی، کاهش یافته است. یکی از عوامل تَورُّم از نظر کارشناسان مسألهی نَقدینگی بود و مَهار نَقدینگی خودش کارِ بسیار مهمّ و دقیقی بوده است که توانستهاند آن را کاهش بدهند و این شاخص خوبی است.
نرخ بیکاری تا ۶/۷ درصد کاهش داشته است. در حالیکه نرخ بیکاری در سَنوات قبل و در دولتهای قبل بالا بود.
یکی از مسائلی که در این دولت قابل توجّه است و جُزء امتیازات و نُمرات کارنامهی این دولت است، عبارت است از اختصاص ۱۰۰ درصد بودجهی عُمرانی. در دولتهای قبل بودجهی عُمرانی را کم میدیدند و به سایر نیازها توجّه میکردند؛ ولی در این دولت مسألهی عُمران و آبادانی که لازمهی اشتغال در اَبعاد مُختلف است، وقتی عُمران راه میاُفتد، مسألهی آجر، آهک، شیشه، آهن، فولاد، کارگر، کارشناس، معمار و مُهندس همهی اینها به کار میاُفتند. بنابراین کار بسیار کار درست و بهجایی بوده است.
انضباط مالی دولت در این سالها جُزء امتیازات این دولت است. لذا اِستقراض از بانک مرکزی برای ادارهی اُمور در این مُدّت برای این دولت پیش نیامده است. سابقین از بانک مرکزی برداشت میکردند و دولت مَقروض بانک مرکزی میشد.
اِستمرار سفرهای کاری رئیسجُمهور به استانها، گِرهگُشایی از یکطرف و اُنس با مردم، شنیدن درد مردم از زبان خودشان؛ زیرا ایشان گُزارش مأمور را کافی نمیدانند، خودشان را در مَتن مردم میبینند. مشکلات مردم را از خودِ مردم میشنوند و چون این سفرهای مُستمر سفرهای کاری هم بوده است، وقتی تکرار میشود برای مرتبهی دوّم که میروند، مشکلاتی که در سفر قبل از زبان خود مردم شنیدند یا وَعدههایی که دادند، اینها را به فَضل الهی عملی ساختند. از جُمله در سفر به بندرعبّاس یک مشکل ۳۵ ساله را تصمیمگیری کردند و این را برای استان تأمین کردند.
یک صلواتی مرحمت بفرمایید.
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم
حفظ عزّت و استقلال مردم در برابر هَجمههای سنگین دشمنان
رسیدگی به زلزلهزدهها، سیلزدههای استان سیستان و بلوچستان و زلزلهزدههای خوی حُضور جهادی داشتند. خودِ رئیسجُمهور در میان آسیبدیدگان و دردمندان اوّلین کسی هستند که دردها را لَمس میکنند. اما باید گفت هم مردم و هم دولت به این مقداری که رسیدند، رَفع مشکلات نشده است. باید این سرکِشیها و کمکها ادامه پیدا کند. ماه مبارک رمضان هم که ماه ایثار است، ماه نِثار است و الحمدلله مردم ما هم در همهی امتحانات، هم در انتخابات و هم در راهپیماییها سربلند بودند. انتخابات و ما اَدراکَ ما انتخابات؟ انتخابات مقام مُعظم رهبری (مُدّ ظلّه العالی) رهبر حَکیممان، نایب امام زمانمان (ارواحنا فداه) این تَعبیر را کردند که حُضور پای صندوقهای رأی حُضور در میدان جهاد بود. هرکسی آمد، مُقابلهی با دشمن بود، مُقابلهی با شیطان بزرگ بود، مُقابلهی با بَدخواهان کشور بود، مُقابلهی با کسانی بود که دوست نداشتند کشور ما مُستقل باشد و مردم ما خودشان در تَصمیمات کُلّی حُضور داشته باشند. علیرَغم یکسال تَبلیغات بیسابقهی مُتنوع و مُجهّز همهجانبهی دشمنان خارجی از طریق ماهوارهها، از طریق شبکههای مَجازی و برخی از ضدّ انقلابهای داخلی کشور، دیدید که چگونه در طَبل یأس میکوبیدند و میدَمیدند که به مردم بگویند برای چه رأی میدهید؟ چه فایدهای دارد؟ اما مردم ما فَهیم هستند. نه به این شایعات و نه به این تَبلیغات دشمن هیچگاه استقلال و عزّت و ولایتمَداریشان را از دست ندادند.
حضور عزّتآفرین مردم در انتخابات اَخیر کشور
حُضور عزّتسازِ حماسی شما مردم عزیز ایران، مردم رَشید و با بَصیرت ایران در نقاط مختلف از روستاها تا شهرها و مراکز استانها، اوّلاً حُضورتان دینداری بود؛ ثانیاً ولایتمَداری بود؛ ثالثاً بَصیرت و دشمنشناسی بود؛ رابعاً زمانشناسی بود. در دهان دشمنها زدید و علیرَغم گرفتاریهای مَعیشتی قِشر عظیمی از مردم، غالب شور و شَعفی که در انتخابات بود، برای همین پابرهنهها بود، برای همین قِشر پایین جامعه بود. مُرفّهین بیدرد بودند که خودشان را کنار کشیدند؛ وگرنه مردم ما نشان دادند که بخاطر گرانی و اَمثال اینها که لازمهی یکسِری عَوامل هست، تَحریم و سابقهی سوء مُدیریت و اَمثال اینها با وجود این همه مشکلات و آن همه تَبلیغات، حُضور ۴۱ درصدی واقعاً یک جَهاد مَقبول و یک سرافرازی ثابت در تاریخ انتخابات بود.
اعتراض به اقدام دولتهای مسلمان در ارتباط با جنایات غَزّه
اما مسألهی دیگر، مسألهی غَزّه است که مسألهی اوّل جهان اسلام مسألهی فلسطین است. در این مُدّتهای اَخیر صهیونیستهای نِکبت خدازدهی در حال فُروپاشی کامل به فرماندهان ما در کشور سوریه و قسمتهای دیگر حمله کردند. اما ضربهی متقابل را هم در سوریه، هم در عراق، هم در پاکستان، هم در لُبنان و در همهجا بیپاسخ نبود و دست برتر برای جبههی مُقاومت و پُشتیبانِ جبههی مُقاومت ایران سرافراز و رهبر حکیمِ همیشه حاضر در صحنهی پیامبرگونهی ما بود. در جنگ غَزّه این مشکلاتی که برای مردم درست شده است، دو مسأله را برجسته میکند. یکی جنایت بیحدّ حَصر و ظرفیّت آمریکا و نوچهاش، این مولودِ نامَشروعش اسرائیل است. اینها در جنایت حَدّ نمیشناسند. لذا هم مردم بیدفاع را میکُشند، هم مریضهای بیمارستان را مورد تَهاجُم قرار میدهند، هم کودکان را از بین میبَرند، هم زنان در حال زایمان چه مُصیبتهایی در آنجا دارند. نه غذا هست، نه آب هست، نه دارو هست، نه امنیّت هست، نه سرپَناه هست. خدا میداند که اگر آدم خون گریه کند، جای دارد. مگر اینها انسان نیستند؟ مگر اینها مسلمان نیستند؟ چرا این دولتهای عَربی که اسمشان را مُسلمان گذاشتهاند و بر خلاف این شُعار پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) که فرمودند: «مَنْ أَصْبَحَ لاَ یَهْتَمُّ بِأُمُورِ اَلْمُسْلِمِینَ فَلَیْسَ مِنْهُمْ[۱۷]»؛ چرا با اسرائیل قَطع رابطه نمیکنند و بعضی از کشورهای خدازَده به اسرائیل کمک میکنند و در این مسائل رویارویی مُقاومت دارند به ضَرر مُقاومت کار میکنند. مقام مُعظم رهبری (مُدّ ظلّه العالی) به حق فرمودند که اینها به همین زودی مُقاومت پوزه و بینی اسرائیل را به خاک خواهد مالید. «أَلَیْسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ[۱۸]»؛ انشاءالله آن روز نزدیک است و آن روز این کشورهایی که به میدان نیامدند، بیغیرتی نشان دادند، بیاهمیّتی نشان دادند، بیدینی نشان دادند، با کُفّار همراه شدند، مسلمانها را تَضعیف کردند و در خون این کودکان سَهیم شدند، آن روز روزِ حَسرت و پَشیمانی آنهاست.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ * قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ * اللَّهُ الصَّمَدُ * لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ * وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ[۱۹]».
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ الی ۲۸٫
[۲] الکافی (ط – الإسلامیه)، جلد ۳، صفحه ۴۲۲.
[۳] محمد بن عزّالدین حسین (۹۵۳ق ـ۱۰۳۱ق) متخلص به بهائی و معروف به شیخ بهائی و بهاءالدین عاملی، فقیه، محدث، حکیم و ریاضیدان شیعه عصر صفوی بود. شیخ بهائی بیش از ۱۰۰ کتاب در زمینههای مختلف تالیف کرده است. جامع عباسی و اربعین از جمله آثار اوست. آثاری نیز در معماری بر جای گذاشته که منارجنبان اصفهان، تقسیم زایندهرود اصفهان، گنبد مسجد امام اصفهان و نقشه حصار نجف، از آن جمله است. وی سفرهای بسیاری به نقاط مختلف دنیا کرد و سفر مشهوری نیز همراه شاه عباس صفوی با پای پیاده به مشهد داشته است. او مقام شیخ الاسلامی بالاترین منصب رسمی دینی در حکومت صفویه را بر عهده داشت. بیشتر تحصیلات بهائی، در قزوین بود که آن زمان حوزه علمی فعّالی داشت. پس از قزوین، در اصفهان به تحصیل خود ادامه داد. اولین و مهمترین استاد بهائی، پدرش بود که نزد وی تفسیر و حدیث و ادبیات عرب و مقداری معقول خواند واز او اجازه روایت دریافت کرد. شهرت علمی و موقعیت اجتماعی بهائی موجب شد شاگردان بسیاری داشته باشد. امینی، سید محسن امین در اعیان الشیعه از سید نعمتالله جزایری نقل می کند که شاگردان شیخ بهایی درایام تعطیل از شیخ بیشتر بهره میبردند زیرا در این ایام شیخ برایشان از علوم مختلف، اخبار نادر، اشعار و حکایات برایشان نقل میکرد.
بهائی پس از مدتی برای سفر حج، از شیخ الاسلامی کناره گرفت و مسافرت طولانی خود را آغاز کرد و در ۱۰۲۵ق به اصفهان بازگشت و از آن پس تا آخر عمر همراه شاه عباس بود. وی در این سفر، به عراق و حلب، شام و مصر و سَراَندیب (سِیلان)، حجاز و بیت المقدس رفته و در سفر خود، توانست بسیاری از علما و بزرگان صوفیه را ببیند. بهائی در سفرهای خود، ناشناس و در کسوت فقر و درویشی سیر کرده و با ارباب ادیان و مذاهب اسلامی به بحث و احتجاج پرداخته و در بعضی موارد تقیه میکرده است. او در راه بازگشت از حج به تبریز رفت و حدود یک سال در آنجا ماند. وی سفری نیز به کَرْک نوح در جبل عامل داشته و در آنجا با شیخ حسن صاحب معالم (متوفی ۱۰۱۱ق) دیدار کرده است. از آثار وی چنین برمی آید که وی به شهرهای دیگری چون کاظمین، هرات، آذربایجان و قم و شیروان مسافرت کرده است. از سفرهای تاریخی شیخ بهائی، سفر پیاده او به مشهد است. بار اول، در ۲۵ ذیالحجه ۱۰۰۸ق بود. در این زمان، شاه عباس به شکرانه فتح خراسان، از طوس تا حرم امام رضا (علیه السلام) را پیاده رفت و شیخ بهایی نیز او را همراهی کرد. سه سال بعد، شاه عباس به سبب نذری که داشت دوباره با پای پیاده از اصفهان به مشهد رفت و ۳ ماه در این شهر ماند که در این سفر نیز شیخ بهائی همراه او بود.
بهاءالدین عاملی چند روز قبل از مرگ با جمعی از همراهان و شاگردان خود به زیارت قبر بابا رکن الدین شیرازی رفت و مکاشفهای برایش روی داد که از آن نزدیک بودن مرگش را استنباط کرد. محمدتقی مجلسی، که خود از همراهان شیخ بوده، این مکاشفه را گزارش کرده است. بهائی از آن پس خلوت گزید و بعد از ۷ روز بیماری از دنیا رفت و طبق وصیتش او را به مشهد انتقال دادند و در مَدْرس سابق خودِ او در پایین پای امام رضا (علیه السلام) به خاک سپردند. اسکندر منشی، وقایعنگار روزانه شاه عباس، و نیز مظفر بن محمدقاسم گنابادی، منجم معروف آن عصر، در تنبیهات المنجمین که چند ماه پس از مرگ بهائی نوشته، سال وفات شیخ بهایی را ۱۰۳۰ق ذکر کردهاند. اما نظام الدین ساوجی، شاگرد بهائی و تمامکننده جامع عباسی، وفات وی را در ۱۰۳۱ق ذکر کرده است و بسیاری از تذکرهنویسان از وی پیروی نمودهاند.
[۴] مؤلف کتاب العروه الوثقی، بهاء الدین محمد بن حسین حارثی عاملی، شیخ بهایی (۹۵۲ – ۱۰۳۰ ق) میباشد. وی از نوابغ علمای شیعه و مفسران امامیه و ادیب شاعر و ریاضیدان میباشد. در این نوشته تفسیر سوره حمد و چند مبحث فقهی همچون اینکه سوره ضحی و الم نشرح و همین طور سوره فیل و ایلاف یک سوره هستند و نظر فقها مبنی بر تواتر در قرائت نماز بیان شده است. تـفـسیر مورد بحث در بیان و تفسیر آیات قرآن کریم است که شامل سوره الفاتحه و قسمتی از سوره بقره میباشد. این تفسیر به شیوه جامع ادبی و روان تالیف شده است. این کتاب بیش از آنکه فقهی باشد رنگ و بوی تفسیری دارد و به همین نام نیز ملاصدرای شیرازی و میرزا ابراهیم بن صدر دارای تفاسیری میباشند. (ذ/ ۴/ ۲۸۲). علاوه بر این کتاب، در تفسیر، «عین الحیاه» و «حاشیه البیضاوی» از شیخ بهایی در دسترس هست. (ذ/ ۴/ ۳۶۵). از تاریخ تالیف کتاب اطلاع دقیقی در دست نیست ولی بنا به آنچه در الذریعه آمده است با توجه به اینکه در آن به حاشیه اش بر تفسیر البیضاوی اشاره کرده است این کتاب پس از آن حاشیه نوشته شده است.
[۵] سوره مبارکه فاتحه، آیه ۷٫
«صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لَا الضَّالِّینَ».
[۶] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۱۶۴٫
«لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ إِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُبِینٍ».
[۷] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۶۱٫
«فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَکُمْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَکُمْ وَ أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ».
[۸] سوره مبارکه مائده، آیه ۳٫
«حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَهُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزِیرِ وَ مَا أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ وَ الْمُنْخَنِقَهُ وَ الْمَوْقُوذَهُ وَ الْمُتَرَدِّیَهُ وَ النَّطِیحَهُ وَ مَا أَکَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَکَّیْتُمْ وَ مَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَ أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ۚ ذَٰلِکُمْ فِسْقٌ ۗ الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ ۚ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا ۚ فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَهٍ غَیْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ ۙ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ».
[۹] سوره مبارکه فاتحه، آیات ۵ الی ۷٫
[۱۰] سوره مبارکه مائده، آیه ۲۷٫
«وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ابْنَیْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَ لَمْ یُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّکَ ۖ قَالَ إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ».
[۱۱] تمهیدات، ۲۴٫
[۱۲] سعدی، گلستان، باب دوم در اخلاق درویشان، حکایت شماره ۲۲٫
[۱۳] فرازی از حدیث شریف معراج.
«…یا أَحْمَدُ اجْعَلْ هَمَّک هَمّاً وَاحِداً فَاجْعَلْ لِسَانَک وَاحِداً وَ اجْعَلْ بَدَنَک حَیاً لَا تَغْفُلْ أَبَداً مَنْ غَفَلَ عَنِّی لَا أُبَالِی بِأَی وَادٍ هَلَک یا أَحْمَدُ اسْتَعْمِلْ عَقْلَک قَبْلَ أَنْ یذْهَبَ فَمَنِ اسْتَعْمَلَ عَقْلَهُ لَا یخْطِئُ وَ لَا یطْغَی یا أَحْمَدُ أَنْتَ لَا تَغْفُلُ أَبَداً مَنْ غَفَلَ عَنِّی لَا أُبَالِی بِأَی وَادٍ هَلَک یا أَحْمَدُ هَلْ تَدْرِی لِأَی شَیءٍ فَضَّلْتُک عَلَی سَائِرِ الْأَنْبِیاءِ قَالَ اللَّهُمَّ لَا قَالَ بِالْیقِینِ وَ حُسْنِ الْخُلُقِ وَ سَخَاوَهِ النَّفْسِ وَ رَحْمَهٍ بِالْخَلْقِ وَ کذَلِک أَوْتَادُ الْأَرْضِ لَمْ یکونُوا أَوْتَاداً إِلَّا بِهَذَا یا أَحْمَدُ إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا جَاعَ بَطْنُهُ وَ حَفِظَ لِسَانَهُ عَلَّمْتُهُ الحِکمَهَ وَ إِنْ کانَ کافِراً تَکونُ حِکمَتُهُ حُجَّهً عَلَیهِ وَ وَبَالًا وَ إِنْ کانَ مُؤْمِناً تَکونُ حِکمَتُهُ لَهُ نُوراً وَ بُرْهَاناً وَ شِفَاءً وَ رَحْمَهً فَیعْلَمُ مَا لَمْ یکنْ یعْلَمُ وَ یبْصِرُ مَا لَمْ یکنْ یبْصِرُ فَأَوَّلُ مَا أُبَصِّرُهُ عُیوبُ نَفْسِهِ حَتَّی یشْغَلَ بِهَا عَنْ عُیوبِ غَیرِهِ وَ أُبَصِّرُهُ دَقَائِقَ الْعِلْمِ حَتَّی لَا یدْخُلَ عَلَیهِ الشَّیطَانُ یا أَحْمَدُ لَیسَ شَیءٌ مِنَ الْعِبَادَهِ أَحَبَّ إِلَی مِنَ الصَّمْتِ وَ الصَّوْمِ فَمَنْ صَامَ وَ لَمْ یحْفَظْ لِسَانَهُ کانَ کمَنْ قَامَ وَ لَمْ یقْرَأْ فِی صَلَاتِهِ فَأُعْطِیهِ أَجْرَ الْقِیامِ وَ لَمْ أُعْطِهِ أَجْرَ الْعَابِدِینَ یا أَحْمَدُ هَلْ تَدْرِی مَتَی یکونُ لِی الْعَبْدُ عَابِداً قَالَ لَا یا رَبِّ قَالَ إِذَا اجْتَمَعَ فِیهِ سَبْعُ خِصَالٍ وَرَعٌ یحْجُزُهُ عَنِ الْمَحَارِمِ وَ صَمْتٌ یکفُّهُ عَمَّا لَا یعْنِیهِ وَ خَوْفٌ یزْدَادُ کلَّ یوْمٍ مِنْ بُکائِهِ وَ حَیاءٌ یسْتَحِی مِنِّی فِی الْخَلَاءِ وَ أَکلُ مَا لَا بُدَّ مِنْهُ وَ یبْغِضُ الدُّنْیا لِبُغْضِی لَهَا وَ یحِبُّ الْأَخْیارَ لِحُبِّی إِیاهُمْ یا أَحْمَدُ لَیسَ کلُّ مَنْ قَالَ أُحِبُّ اللهَ أَحَبَّنِی حَتَّی یأْخُذَ قُوتاً وَ یلْبَسَ دُوناً وَ ینَامَ سُجُوداً وَ یطِیلَ قِیاماً وَ یلْزَمَ صَمْتاً وَ یتَوَکلَ عَلَی وَ یبْکی کثِیراً وَ یقِلَّ ضَحِکاً وَ یخَالِفَ هَوَاهُ وَ یتَّخِذَ الْمَسْجِدَ بَیتاً وَ الْعِلْمَ صَاحِباً وَ الزُّهْدَ جَلِیساً وَ الْعُلَمَاءَ أَحِبَّاءَ وَ الْفُقَرَاءَ رُفَقَاءَ وَ یطْلُبَ رِضَای وَ یفِرَّ مِنَ الْعَاصِینَ فِرَاراً وَ یشْغَلَ بِذِکرِی اشْتِغَالًا وَ یکثِرَ التَّسْبِیحَ دَائِماً وَ یکونَ بِالْعَهْدِ صَادِقاً وَ بِالْوَعْدِ وَافِیاً وَ یکونَ قَلْبُهُ طَاهِراً وَ فِی الصَّلَاهِ ذَاکیاً وَ فِی الْفَرَائِضِ مُجْتَهِداً وَ قَیماً عِنْدِی مِنَ الثَّوَابِ رَاغِباً وَ مِنْ عَذَابِی رَاهِباً وَ لِأَحِبَّائِی قَرِیباً وَ جَلِیساً یا أَحْمَدُ لَوْ صَلَّی الْعَبْدُ صَلَاهَ أَهْلِ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ صَامَ صِیامَ أَهْلِ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ طَوَی مِنَ الطَّعَامِ مِثْلَ الْمَلَائِکهِ وَ لَبِسَ لِبَاسَ الْعَارِی ثُمَّ أَرَی فِی قَلْبِهِ مِنْ حُبِّ الدُّنْیا ذَرَّهً أَوْ سُمْعَتِهَا أَوْ رِئَاسَتِهَا أَوْ حُلْیتِهَا أَوْ زِینَتِهَا لَا یجَاوِرُنِی فِی دَارِی وَ لَأَنْزِعَنَّ مِنْ قَلْبِهِ مَحَبَّتِی وَ عَلَیک سَلَامِی وَ مَحَبَّتِی».
[۱۴] سوره مبارکه نصر.
[۱۵] سوره مبارکه رعد، آیه ۲۴٫
[۱۶] سوره مبارکه اعراف، آیه ۲۶٫
«یَا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَیْکُمْ لِبَاسًا یُوَارِی سَوْآتِکُمْ وَ رِیشًا ۖ وَ لِبَاسُ التَّقْوَىٰ ذَٰلِکَ خَیْرٌ ۚ ذَٰلِکَ مِنْ آیَاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ».
[۱۷] الکافی، جلد ۲، صفحه ۱۶۴٫
«عَنْهُ عَنْ سَلَمَهَ بْنِ اَلْخَطَّابِ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ سَمَاعَهَ عَنْ عَمِّهِ عَاصِمٍ اَلْکُوزِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ أَنَّ اَلنَّبِیَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَالَ: مَنْ أَصْبَحَ لاَ یَهْتَمُّ بِأُمُورِ اَلْمُسْلِمِینَ فَلَیْسَ مِنْهُمْ وَ مَنْ سَمِعَ رَجُلاً یُنَادِی یَا لَلْمُسْلِمِینَ فَلَمْ یُجِبْهُ فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ».
[۱۸] سوره مبارکه هود، آیه ۸۱٫
«قَالُوا یَا لُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّکَ لَنْ یَصِلُوا إِلَیْکَ ۖ فَأَسْرِ بِأَهْلِکَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّیْلِ وَ لَا یَلْتَفِتْ مِنْکُمْ أَحَدٌ إِلَّا امْرَأَتَکَ ۖ إِنَّهُ مُصِیبُهَا مَا أَصَابَهُمْ ۚ إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ ۚ أَلَیْسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ».
[۱۹] سوره مبارکه اخلاص.
پاسخ دهید