در عملیات «علی اشمر» فرض شده بود که کاروان صهیونیستها قبل از اذان ظهر رد میشود؛ اما کاروان تأخیر میکند و وقت اذان ظهر میرسد. در حالی که او متنظر بود که کاروان سر برسد و خودش را منفجر کند و به شهادت برسد، برای نماز برمیخیزد، و کاروان میرسد و میگذرد! برادران با دستگاه بیسیم با او تماس میگیرند، او پاسخ نمیدهد. گمان میکنند که نظرش برگشته یا اتفاق بدی برایش رخ داده است. اندکی بعد او با بیسیم تماس میگیرد. از او میپرسند که چرا گذاشتی کاروان رد شود؟! میگوید: «داشتم نماز میخواندم. منتظر میمانم تا کاروان برگردد.» و کاروان برگشت و عملیات موفقیتآمیز انجام شد.
این حادثه، ما را به یاد جریان امیر مؤمنان علیه السلام در «لیله الحریر» میاندازد؛ شب معروفی در جنگ صفین که از دشوارترین شبهای جنگ بود و امیر مؤمنان علیه السلام در حال خواندن نماز بود که کسی نزد او آمد و گفت: «یا امیر المؤمنین، چه وقت نماز است؟» ایشان فرمود: «ما برای این نماز با آنها میجنگیم!»
منبع: کتاب «سید عزیز»- نشر یازهرا سلام الله علیها
پاسخ دهید