بیش از ۴ سال از حضورش در مناطق جنگی سوریه میگذرد؛ از ماجراجویی در سرزمین ویرانهها و آوارهها. او را باید خطرنگار جنگ نامید؛ خبرنگاری که روزگاری، مخالفان در سوریه برای ترورش جایزه تعیین کرده بودند. از بغداد و دمشق گرفته تا قنیطره و زینبیه؛ هر جایی که نشانی از خطّ مقاومت هست را به چشم دیده و روایتگری کرده است. حسن شمشادی، خبرنگار صدا و سیما درعراق و سوریه که حالا علاوه بر حرفه خبریاش، در کالبد تحلیلگری نیز فرو رفته است. روزها و ماههای متمادی در خطّ مقدّم جنگ با تروریستها حاضر بوده و ریز و درشت ماجرا را میداند. او که گفتههای بسیاری از تحوّلات سوریه دارد، این بار نه از جنگ نظامی، که سراغ جنگ رسانهای در سوریه رفته است. از جبهههای فعّال رسانهای رد این کشور میگوید؛ از تکنیکها و تاکتیکها، حاصل گفتگوی اصفهان زیبا با وی را در ادامه میخوانید.
- اوضاع جنگ رسانهای در سوریه و تقابل جبهههای مختلف در این زمینه چگونه است؟
- اگر بخواهیم نگاهی واقع بینانه داشته باشیم، به نظر شما کدام یک از این دو جبهه توانسته است با موفّقیّت به اهداف خود دست یابد؟
- در جبهه مخالفان بشّر اسد، آیا همچون میدان نظامی، میان برخی رسانههای عربی و غربی ائتلافی صورت گرفته است یا اینکه هر یک از آنها اهداف جداگانهای را دنبال میکنند؟
- مهمترین تاکتیکهای رسانهای جبهه مخالف نظام کنونی سوریه چیست؟
- در گذشته، گروههای تروریستی برای دستیابی به اهداف خود هیچ گاه مانند رسانه متمرکز نمیشدند؛ به نظر شما دلیل اصلی اینکه گروهی همچون داعش رسانه را به عنوان یکی از بازوان قدرت خود قرار داده و از این طریق به دنبال ایجاد رعب و وحشت است چیست؟
- تبلیغات رسانهای داعش از بعد دیگری نیز برخوردار است؛ اینکه آنها برای جذب نیرو از کشورهای مختلف، تاکتیکهای رسانهای ویژهای را به کار میبرند تا افراد را به نوعی شست و شوی مغزی دهند. با وجود وحشتی که از این گروه در سر تا سر دنیا ایجاد شده است، چگونه میشوند که برخی اینگونه شیفته داعش میشوند و به آن میپیوندند؟
- عملکرد رسانهها در داخل جمهوری اسلامی ایران، به ویژه رسانه ملّی در قبال بحران سوریه را چگونه ارزیابی میکنید؟
- بحث امنیّت ملّی کشور و علّت حضور ایرانیهای مدافع حرم در آنجا، کمتر مطرح و رسانهای میشود و امکان پرداختن بیشتر به آن وجود دارد.
اوضاع جنگ رسانهای در سوریه و تقابل جبهههای مختلف در این زمینه چگونه است؟
از ابتدای بحران سوریه ما شاهد جنگ رسانهای بودهایم. رسانههایی که در ابتدا همسویی ظاهری خود را با انقلابیون و بعدها گروههای تروریستی اعلام کردند. اساسا اتّفاقات خیلی کوچکی که در جای جای سوریه رخ میداد را بسیار برجسته کرده و از تاکتیکهای خبری و رسانهای استفاده میکردند تا به مخاطبان خودشان القا کنند که سراسر سوریه در جنگ و آتش و ناآرامی است و تمام مردم این کشور در مخالفت با رییس جمهور و نظام سوریه به پاخاستهاند؛ در حالی که چنین چیزی وجود خارجی نداشت. علی رغم اینکه در مناطقی از سوریه اعتراضات و درگیریهای بود، امّا در جبهه مخالف نظام سوریه و شخص بشّار اسد که هنوز هم بعد از ۵۶ ماه این خط را رها نکرده است، اینگونه القا میشد که تمام ۲۳ میلیون مردم این کشور به خیابان ریختهاند. آنها اینگونه القا میکردند که شخص رییس جمهور در مقابل ۲۳ میلیون نفر ایستاده و هر کس که در درگیریها کشته میشود، صرفا از مردم عادّی و بیگناه است و هیچ تروریستی هم در این کشور وجود ندارد.
جبهه مقابل، امّا جبههای بود که نشان داد زندگی در سوریه جریان دارد و اکثریّت مردم این کشور در کنار رییس جمهوری و نظام سوریه هستند؛ در حقیقت، واقعیّت زندگی و همچنین حرکتهای اعتراضی را به تصویر کشید.
این دو جبهه از ابتدای بحران سوریه مقابل یکدیگر قرار گرفتهاند و اکنون و در آستانه پنج سالگی این بحران هم همچنان مسیر گذشته خود را دنبال میکنند؛ عدّهای به دنبال سرنگونی نظام سوریه هستند و عدّهای دیگر، به حمایت از مردم، نظام و محور مقاومت در این کشور میپردازند.
اگر بخواهیم نگاهی واقع بینانه داشته باشیم، به نظر شما کدام یک از این دو جبهه توانسته است با موفّقیّت به اهداف خود دست یابد؟
واقعیّت امر این است که امپراطوری رسانهای که در جبهه مخالفان دولت بشّار اسد قرار دارد، بسیار پرحجم، گسترده و پر هزینه توانسته است سیستم رسانهای دنیا را قبضه کند. علاوه بر این، آنها اینگونه القا میکنند که هر چه میگویند درست است و لاغیر. امّا با وجوئد تمام این گستردگیها و اقداماتی که صورت گرفته است، به ددلیل اینکه ماهیّت آنچه که در سوریه اتّفاق افتاده چندان شناخته شده نبود، همه حرف آنها را باور کردند. امّا با گذشت زمان، قصّه تغییر کرد و مخاطبان رسانههای حامی گروههای مسلّح و تروریستی کم کم اعتماد خود نسبت به آنها را از دست دادند و به جبهه مقابل که اتّفاقاً از لحاظ تعداد در اقلیّت هم هستند، روی آوردند؛ یعنی زمان باعث شد که دروغگویی و تاکتیکهای رسانهای که آنها به کار بستند جای خود را به واقعگرایی جبهه مقابل دهد و البتّه، نقش خبرهای کذب و شایعاتی که آنها بارها و بارها منتشر کردند نیز در وقوع این امر مؤثّر بود؛ زیرا که با تکذیب این اخبار، ماهیّت غیر واقعی آنها بیش از پیش آشکار میشد.
در جبهه مخالفان بشّر اسد، آیا همچون میدان نظامی، میان برخی رسانههای عربی و غربی ائتلافی صورت گرفته است یا اینکه هر یک از آنها اهداف جداگانهای را دنبال میکنند؟
آنها قطعاً ائتلاف نانوشتهای با یکدیگر دارند و نوعی تقسیم کار میانشان صورت گرفته است. برای مثال، هدایت اذهان مخاطبان انگلیسی، فرانسوی و اسپانیایی زبان برعهده رسانههای غربی قرار گرفته و جهان عرب، خاورمیانه و منطقه به رسانههای عرب زبان سپرده شده است. شاید بتوان گفت که رسانههای عبری نیز در این ائتلاف حضور دارند؛ زیرا صهیونیستها هم به صورت مستقیم یا غیر مستقیم در حمایت از تروریستها عمل میکنند. وقتی همه این رسانهها را به طور کلّی رصد میکنیم متوجّه میشویم که خطّ فکری همه آنها یکی است.
مهمترین تاکتیکهای رسانهای جبهه مخالف نظام کنونی سوریه چیست؟
رسانههای حاضر در این جبهه از انواع و اقسام تاکتیکها استفاده میکنند؛ اوّلاً بر روی احساسات مردمی در دنیا متمرکز میشوند. برای مثال عموم مردم دنیا حقّ طلب هستند. اینها از این موضوع سوء استفاده کرده و القا میکردند که تمام افراد معترض سوری، به دنبال حقوق خود هستند. عموم مردم حامی مظلوم هستند؛ اینها از این مساله هم به عنوان یک تاکتیک استفاده کرده و تمامی افرادی که در این ماجراها آسیب میدیدند را مظلوم معرّفی میکردند. شایعه پراکنی و دورغ پردازی نیز یکی دیگر از تاکتیکهای آنها بود تا از طریق آن، به نظام سوریه ضربه وارد کنند. برای نمونه، خبر سقوط دمشق و حلب، کشته شدن بشّار اسد و… نیز از این دست شایعاتی بود که بارها مخابره میشد. علاوه بر این، آنها از تاکتیک بزرگ نمایی و یا کوپک نمایی نیز برای رسیدن به اهداف خود استفاده میکنند. در خصوص استفاده از سلاحهای شیمایی نیز به گونهای خبر رسانی کردند تا نشان دهند که این اقدام از سوی دولت و ارتش سوریه صورت گرفته است. در حالی که گروههای تروریستی داعش و جبهه النّصره بعدها خود مسوولیّت این امر را بر عهده گرفته و به صورت غیر مستقیم به نقش عربستان به نقش عربستان در این موضوع اشاره کردند.
در گذشته، گروههای تروریستی برای دستیابی به اهداف خود هیچ گاه مانند رسانه متمرکز نمیشدند؛ به نظر شما دلیل اصلی اینکه گروهی همچون داعش رسانه را به عنوان یکی از بازوان قدرت خود قرار داده و از این طریق به دنبال ایجاد رعب و وحشت است چیست؟
گروه داعش از اتاق فکرهای بسیار قدرتمندی برخوردار است. بخش عمدهای از اینکه داعش، داعش شده است، به همین بحث رسانهای آنها باز میگردد. آنها از کوچکترین اقدامات شبه نظامیانشان، پوشش رسانهای گستردهای را در سطح دنیا در فضای مجازی، شبکههای تلویزیونی و سایتها انجام میدهند تا قبل از اینکه در هر نقطهای از دنیا اسم داعش بیاید، ترس از این گروه سراغ انسان بیاید؛ یعنی طوری در دنیا القا شود که داعش گروه بسیار قدرتمندی است با نیرو و تسلیحات فراوان.
طبیعتاً، بهرهگیری از رسانه، بخش اعظمی از تاکتیکهای این گروه تروریستی در منطقه و جامعه بین الملل است؛ زیرا میخواهد خود را در دنیا مطرح کند. اگر چه نباید فراموش کرد که قصّه ساخت داعش و استفاده گسترده از رسانهها، نقش صهیونیستها در شکل گیری این گروه را آشکارتر میسازد؛ زیرا اعضای این گروه به دنبال آن هستند تا با استفاده از رسانه به عنوان یک ابزار بسیار قوی، چهره اسلام را در جهان تخریب کنند که متأسّفانه باید گفت تا حدّ زیادی نیز در این زمینه موفّق بودهاند.
تبلیغات رسانهای داعش از بعد دیگری نیز برخوردار است؛ اینکه آنها برای جذب نیرو از کشورهای مختلف، تاکتیکهای رسانهای ویژهای را به کار میبرند تا افراد را به نوعی شست و شوی مغزی دهند. با وجود وحشتی که از این گروه در سر تا سر دنیا ایجاد شده است، چگونه میشوند که برخی اینگونه شیفته داعش میشوند و به آن میپیوندند؟
بخشی از اتاق فکرهایی که پیشتر به آنها اشاره کردم، وظیفه جذب نیرو را به عهده دارند و طعمههای خود را از طریق رسانه و همچنین شبکههای مجازی انتخاب میکنند؛ طعمههایی که ممکن است از داخل کشورهای اسلامی بوده یا اینکه از دل غرب و مسیحیّت بیرون آمده باشند. داعش، نیروهایی را برای جذب انتخاب میکند، ساعتها و هفتهها برای آنها وقت میگذارد و ذهن آنها را شست و شو میدهد. سپس از طریق رسانه، پیوستند این افراد به خلافت خود را در بوق و کرنا میکند تا نشان دهد که افراد از همه کشورها علاقهمند به تفکّرات این گروه هستند. این در حقیقت یک چرخه است؛ نیروهایی که به داعش پیوستند وارد اتاقهای فکر میشوند و افراد تازهای را به چرخه معرّفی میکنند.
عملکرد رسانهها در داخل جمهوری اسلامی ایران، به ویژه رسانه ملّی در قبال بحران سوریه را چگونه ارزیابی میکنید؟
حقیقت این است که در شش ماه ابتدای بحران سوریه، ما در این زمینه آنگونه که باید و شاید نتوانستیم عملکرد موفّقی را داشته باشیم. البتّه این هم نه تنها رسانه ملی، که مجموع سازمانها و نهادهای کشور را در برمیگرفت؛ زیرا آنها از اتّفاقی که در سوریه رخ میداد؛ غافلگیر شده بودند و به واسطه همین موضوع سردرگمی در سیاستگذاری و اقدامات اجرایی همه این سازمانها دیده میشد، بنابراین رسانه ملی نیز بخشی از این ماجرا بود. البتّه بعد از آن شش ماه، همه دستگاههای کشور از این سردرگمی خارج شدند و فعّالیّت رسانهای کشور هم قدری بهبود پیدا کرد تا اینکه پوشش تحوّلات سوریه پررنگتر و تحلیلها دقیقتر شدهاند و جبهه مقابل دولت اسد را هم به میدان تحلیلها وارد کردیم، امّا این به معنای آن نیست که ما صد درصد موفّق بودهایم و نمیتوانیم بهتر از این شویم. برای اینکه اطّلاعات بیشتری را در اختیار مخاطبان خود قرار داده و آنها را اقناع کنیم که در سوریه چه میگذرد و نقش جمهوری اسلامی در آنجا چیست و چه اهدافی را دنبال میکند، کارهای بسیار بیشتری را میتوانیم انجام دهیم. بحث امنیّت ملّی کشور و علّت حضور ایرانیهای مدافعان حرم در آنجا، کمتر مطرح و رسانهای میشود و امکان پرداختن بیشتر به آن وجود دارد، بنابراین نمیتوان گفت که رسانه ملّی صد درصد موفّق بوده، اگر چه که در عین حال نمیتوان عملکرد آن را ناموفّق دانست.
پاسخ دهید