تأثیر امام در تبلور فقه جعفری و گسترش اسلام ناب امری مسلم در میان شیعیان است. می‌دانیم که شیعه تا زمان امام صادق(ع) حتی از احکام ابتدایی و ساده فقهی بهره‌مند نبود و بسیاری از شیعیان ناگزیر بودند، بخاطر عدم آشنایی با مسائل فقهی، به مکاتب فقهی به دیگران مراجعه کنند. و عدم دسترسی به علوم اهل بیت تا زمان امام صادق(ع) یکی از نقاط ضعف تشیع در تاریخ قبل از صادقین یا باقرین(علیهم السلام) است از زمان امام صادق(ع) است که شیعه با فقه و فقاهت، تکالیف و استنباط احکام شرعی آشنا می‌شود، و به تعبیر دیگر «تفقه» در دین پیدا می‌کند.

 


با این توضیح ‌باید توجه کرد که امام صادق(ع) در آشنا کردن جامعه آن روز با فقه چه نقش مؤثری داشتند. مسلماً در مکتب امام صادق(ع) در مدرسه و درس امام صادق(ع) هزاران فرهیخته و دانشمند و عالم اسلامی شرکت و رشد ‌کرده‌اند که آثار آن فراتر از تشیع می‌باشد، بعنوان مثال «جابربن حیان» در عصر امام صادق(ع) و پس از رحلت آن حضرت تعداد زیادی از رشته‌های علوم را به رشته تحریر در آورد که برخی از آنها را به امام صادق(ع) عرضه و منسوب کرده است. در رشته‌های تجربی، فیزیک و شیمی و امثال اینها کتابهای جابر زینت بخش کتابخانه‌های بزرگ دنیاست. لکن آنچه بیشتر از همه در مدرسه امام صادق(ع) اهمیت داشت، علمی بود که به تعبیر امام زین العابدین (ع)، از انسان درباره آن بازخواست می‌شود، یعنی علم به فرایض و احکام و مسائل فقهی.

 


بنابراین مدرسه امام صادق(ع) یک مدرسه گسترده و دارای رشته‌های مختلف علوم بود. فقه و احکام اسلامی مسلماً یکی از برجسته‌ترین رشته‌هایی بود که امام صادق(ع) شاگردان بسیاری را تربیت کردند، مانند «محمد بن مسلم»، «زراره بن اعین» و ابان تعداد زیادی که دهها هزار حدیث را فرا گرفتند و هر حدیث شامل چندین حکم شرعی و احیاناً به چند رشته علمی تعلق داشت بود. اینها ناقلان فقه برای اعصار بعدی بودند. در هر حال یکی از عمده‌ترین نقش‌های علمی امام صادق(ع) در عرصه تمدن سازی بسط و توسعه فقه و نظام حقوقی اسلام است که در این زمینه امام صادق(ع) نقش بسیار مهمی راایفا کردند. و بعد از ایشان فقه شیعه، سرآمد مذاهب فقهی گردید چرا که بسیاری از سران مذاهب مشهور اهل تسنن خود دانش آموخته مکتب امام صادق(ع) بودند.

 


مالک و «ابوحنیفه» از بزرگترین فقهای مذاهب اهل تسنن از محضر امام باقر و امام صادق(ع) (علیهم السلام)، بهره‌های فراوان برده‌اند اما شافعی و احمد بن حنبل چون در دروه‌های بعد از امام صادق(ع) بوده‌اند، بدون واسطه نتوانسته‌اند از محضر امام صادق(ع) استفاده کنند، اما با واسطه بهره‌های فراوان برده‌اند؛ شافعی که از محضر مالک استفاده کرده است ، می‌توان گفت که با واسطه از شاگردان ا مام محسوب می‌باشد ـ بطور کلی سران مذاهب فقهی اهل سنت از تربیت شدگان با واسطه یا بی‌واسطه مکتب فقهی امام صادق(ع) هستند.

 


دلایل بسیاری که از نکات برجسته ویژگیهای مکتب فقهی امام صادق(ع) همین فتح باب اجتهاد است. امام صادق(ع) حتی در زمان خویش که عصر امام معصوم است به دانش آموختگان فقهی خود توصیه می‌کرد در صورت عدم دسترسی به امام معصوم اجتهاد بکنند و بر اجتهاد خود عمل کنند؛ حتی نتایج اجتهاد خود را به دیگران هم انتقال بدهند و دیگران نیز مجاز بودند در صورت عدم دسترسی به امام معصوم به فقهایی که در حد شاگردان امام صادق(ع) بودند، مراجعه کنند، از آنها فتوی بگیرند و طبق آن عمل کنند. این مطلبی که اکنون به سادگی بر زبان می‌آوریم، مسأله بسیار مهمی در توسعه فقه در آن زمان به شمار می‌رود. یعنی اگر امام صادق(ع) چنین اجازه‌ای را نمی‌داد، فقه به شکل فقه بسته، محدود و جامد می‌بود که نمی‌توانست در زمان و با زمان پیش برود.

 


امام صادق(ع) حتی در عصر خویش این توصیه را می‌کند. روایت ابان در این زمینه گویا است. وقتی ابان در خصوص حکم شکستگی پا به نتیجه مطلوبی نمی‌رسد و خدمت امام صادق(ع) رسیده و سؤال می‌‌کند چگونه بر موضع شکسته مسح نماید و امام صادق(ع) با یک لحن سرزنش آمیز به ابان می‌گوید‌ «یا ابان، مسأله، چنان نیست که تو این همه زحمت بر خود هموار کنی و بیایی از من سؤال کنی. این گونه مسائل را شما می‌توانید به قرآن مراجعه کنید «یا ابان یعرف هذا و اشباهه من کتاب الله» به واسطه فقاهت و دانشی که آموخته‌اید درک کنید قرآن می‌فرماید ‌«و ما جعل علیکم فی الدین من حرج» حرج در دین برداشته شده است،

 


وقتی پا شکسته و باند پیچی شده است و نمی‌توان آن را باز کرد و به بشره و پوست پا مسح کرد، کافی است روی باندی که بر روی پا قرار گرفته، مسح کرد. در این جا می‌بینیم امام صادق(ع) با تبیین و تعالیم قاعده لاحرج، راه استفاده از اجتهاد را می‌آموزد حتی راه قاعده سازی را هم می‌آموزد، امام صادق(ع) به ابان اخطار می‌کند که به آیات مراجعه کند و قواعد فقهی را از آنها استخراج نماید «ما جعل علیکم فی الدین من حرج» مبنای قاعده لاحرج می‌شود. قاعده لاحرج مصادیق بسیار زیادی دارد که شخص فقیه می‌تواند با استفاده از این قاعده در موارد آن، احکام شرعی را استنباط کند.
در هر حال باز به همان مسأله اجتهاد که به برکت وجودی امام صادق(ع) به شیعه تعلیم شده، برمی‌گردیم در فتح باب اجتهاد نه تنها توسط خود امام صادق(ع) در توسعه فقه نقش عظیمی را ایفا کرده، بلکه اجازه داد که شاگردان امام هم این نقش را ایفا بکنند و در طول تاریخ نیز اثر مضاعف گذارند. یعنی شاگردان بلا‌واسطه امام باقر(ع)، شاگردان بعدی و شاگردان ائمه بعدی در طول تاریخ تا برسد به زمان غیبت و بعد از غیبت، فقها همواره با این مبنای اجتهاد توانسته‌اند فقه را توسعه دهند.

 


ما اگر بخواهیم مثال ساده‌ای از توسعه فقه بر اساس اجتهادی که فقها از امام صادق(ع) آموخته‌اند، بیاوریم باید کتابهای یکی از قدما را که در زمینه فقه نوشته شده با یکی از کتابهای فقهی که در قرون اخیر نوشته شده مقایسه کنیم و ببینیم کمیت و کیفیت آن چگونه است. مثلاً فرض کنید «المقنعه» شیخ مفید که بعد از زمان غیبت است یا «المبسوط» شیخ طوسی را با اینکه سالها بعد از غیبت است، با کتابهای فقهی قرون اخیر مثل «جواهر»، کتابهای مرحوم حاج آقا رضا همدانی و امثال اینها مقایسه کنیم یا با کتبی که از مرحوم استاد آیت الله خویی یا امام خمینی رضوان الله تعالی علیهما باقی مانده مقایسه کنیم می‌بینیم که فقه از لحاظ کمی و کیفی تا چه اندازه در طول تاریخ تحول پیدا کرده است.
این توسعه و به اصطلاح تولید علم در فقه جزو آثار پر برکت اجتهادی است که از امام صادق(ع) به تشیع رسیده است.
با توجه به اینکه شیعه امام صادق(ع) هستیم الزاماً وظایف سنگینی را به دوش داریم و باید در عرصه رشته‌های مختلف علوم اهل بیت که در خدمت دین و اشاعه فرهنگ دینی و مباحث دین پژوهی به نحوی می‌تواند به فرهنگ و معارف اهل بیت توسعه دهد گام برداریم.

 

منبع:پسرمان