حجت الاسلام کاشانی روز سه شنبه مورخ ۱۲ دی ماه ۱۴۰۲ مصادف با شب ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها در هیئت میثاق با شهدا به سخنرانی با موضوع “نقش الگوهای میانی در پیشبردِ اهدافِ اهل بیت علیهم السلام” پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم میشود.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم»
«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[۱]
«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۲]
«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى».[۳]
مقدّمه
هدیه به پیشگاهِ باعظمتِ حضرت ختمیمرتبت صلی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت مکرّم ایشان سلام الله علیهم أجمعین، علی الخصوص امیرالمؤمنین علیه أفضل صلوات المصلّین و صدیقه طاهره سلام الله علیها صلواتی هدیه بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.
عرض ادب و ارادت و خاکساری و التجاء و استغاثه به محضر پُرخیر و برکتِ حضرت بقیّه الله الأعظم روحی و ارواح من سواه و فداه و عجّل الله تعالی فرجه الشّریف صلوات دیگری محبّت بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.
هدیه به روح مطهّر امام امّت، شهیدان عظیم الشأن، هر کسی که در طول تاریخ قدمی برداشته است و قطرهی اشکی ریخته است و درهمی خرج کرده است و قلمی زده است و گامی برداشته است، شهید بزرگوار شهید سلیمانی رضوان الله تعالی علیه، شهید سید رضی موسوی، و همهی مادرانی که در طول تاریخ در محبّت و عنایت و توجّهِ ما به اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین نقش داشتهاند، صلوات دیگری محبّت بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.
تبیین بحث
من عرض خود را بخاطرِ دو مناسبت در دو بخش تقدیم میکنم.
یکی از مشکلاتِ جدّیِ ما، که خدا به شیعیان بصورت خاص الطاف فراوانی کرده است که این مشکل بین آنها کمرنگتر شود و البته خیلی تا اصلاح آن فاصله هست، مسئلهی توجّه و نگاهِ جامعه به مادر است، میخواهم گوشهای از این موضوع را عرض کنم.
یا به جهتِ مردسالارانه بودن، یا مردانه عمل کردن، یا آموزش ندیدن، ما متأسفانه فقط چند خودروی بی یا کمکیفیتِ محدود، برای انتخابِ مردم نگذاشتهایم، ما حتّی در الگو هم دچارِ محدودیت برای انتخاب هستیم، بویژه برای بانوان. اصلاً جامعه را با معرّفیِ متکثرِ الگوهای مردانه به سمتی بردهایم که زنِ بااستعداد را به سمتِ دور شدن از اولویتهای اصلیِ خودش بکشانیم، مقصر ما هستیم، یا ما هم مقصر هستیم.
جامعه نمیتواند بدونِ الگو زندگی کند؛ در اینجا هم منظور بنده الگوی درجهی یک نیست، یعنی امام و پیامبر و زهرای مرضیه سلام الله علیهم أجمعین.
ما برای اینکه بخواهیم یک جامعه را اداره کنیم به الگوی میانی نیاز داریم.
الگوی میانی یعنی چه؟ یعنی آن کسی که چند کار برای ما انجام میدهد، یک: به ما میگوید که آن الگوهای اصلی که افرادِ ویژهای بودند، پایهی و مبنای آنها عصمت و علم مفصل بود، سر در عرش داشتند، قابل قیاس نبودند و دین ما را از قیاس با آنها نهی کرده است، نه اینکه از آنها بعنوانِ نقطهی دوردستِ آرمانی از آنها تبعیّت نکنیم، اما ارتباط گرفتن با آنها در نوعِ عمل کردن، خیلی مشکل است، چون فاصله خیلی زیاد است.
لذا الگوی میانی لازم است، همانقدری که سرِ جای خود برای مبانی و اخذ به امام نیاز داریم، به عمّار و مالک هم نیاز داریم، در همین فضا به شهید سلیمانی و امثال او هم نیاز داریم. برای اینکه اگر یک نفر آمد و دید که این دین شعارهایی داده است، اولاً آیا توانسته است تاحدی توسطِ غیرمعصومین اجراء شود و موفق شود؟ این یکی از جهاتِ اهمیّتِ عمّارهاست. آیا امروز آن حرفها قابل پیاده شدن است؟ شهید سلیمانیها و همّتها برای پاسخ به این سؤال هستند.
واضح است که منظور بنده این نیست که مثلاً شهید همّت، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه باشد؛ اما آیا میشود یک شخص معمولی از جنس ما را دید که با همین معارفِ عمومی بتواند به اندازهی خودش یک انسانِ متعالی شود؟ بدون اینکه ما بخواهیم برای او ادّعای عصمت کنیم.
ادلِ دلیل برای امکان وقوع چیزی، وقوع آن است. یا ممکن است و یا واقع شده است، ما او را دیدهایم و با او زندگی کردهایم؛ برای همین هم خواندنِ خاطراتِ شهدا مفید است. این موضوع خیلی مهم است.
شما هر نگاه و جهانبینی و منظومهی فکری را در جهان ببینید، برای آن قهرمان معرّفی میکند، حال چه واقعی باشد و چه قلابی، چون آن فکر باید بالاخره یک الگو و مَثَلِ اعلی داشته باشد، وگرنه مدام دچارِ شبهه است که آیا میشود یا نه.
در بیماریها وقتی خدای نکرده کسی بیماری صعب العلاج دارد، فکر کنید کسی یک مریضی دارد که از هر شصت میلیون نفر یک نفر این مریضی را دارد، مسلّماً این شخص مشکلات روحی زیادی پیدا میکند. یعنی ما به شباهتسازی و الگو نیاز داریم.
یکی از نقشهای خواص اینجاست.
الگویی که خواستیم به جامعه معرّفی کنیم، اگر نگاه کنید عمدتاً مردانه است، مسلّماً خیلی راحتتر هم هست. مثلاً شما نمیتوانید از یک بانو پرترهای در خیابان بگذارید، واضح است که اینها محذوراتی دارد.
بعد چون همیشه هم کارِ آسانتر را بیشتر دوست داریم، تنوع را کم کردیم، وقتی میخواهیم به جامعهای الگو معرّفی کنیم، فقط شهید معرّفی میکنیم.
نباید الگوها را محدود کنیم
امیدوارم ان شاء الله روزی شما در جلسهای که بزرگداشت شهادت من است جمع شده باشید، هم شما آن جلسه را ببینید، هم من از آن بالا شما را ببینم.
اما اینکه ما جهاد را فقط در قامت شهید همّت و شهید سلیمانی ببینیم، خسارتِ برای جامعه است. اینکه ما جهاد را به یک قسم از جهاد محدود کنیم، این کار ظلم به استعدادهای جامعه است.
الان حتّی الگوی طلبههای ما هم شهید همّت است، اینکه اگر الگویشان شهید همّت باشد خوب است، ولی شهید همّت بجز بخشی از جهاد، تناسبی با زندگی آنها ندارد. نمیخواهم بگویم شهید همّت نمیتواند الگو باشد، ولی الگوی یک دانشجوی پزشکی باید یک پزشکِ مجاهد باشد، تا او بتواند خوب درس بخواند. مثلاً شیخ مفید، شیخ صدوق، سیّد مرتضی، علّامه حلّی…
ما فقط پراید به دست مردم ندادهایم، الگوهایمان را هم محدود کردهایم، و این موضوع باعثِ آسیب به الگوهایمان هم شده است. نه اینکه شهید همّت الگو نیست، ان شاء الله خدای متعال مرا با او محشور کند، ان شاء الله نور او به من هم برسد، نه اینکه او کم و کوچک باشد، اما یک طلبه باید میرحامد حسین و علامه طباطبایی و این نوع مجاهدان، که یک نفر از آنها امام خمینی رضوان الله تعالی علیه شده است که شهید همّت را هم او درست کرده است، باید این شخص الگوی طلبه باشد، یک پزشک هم باید الگوی متناسب داشته باشد، برای الگوهای جهادی هم شهدا بصورت الگوهای عمومی باشند، شهدا روی سر ما جا دارند، من نمیخواهم شهید همّت را نفی کنم، اما آن الگوی دیگر نیست.
طلبه شدهای که چکار کنی؟ اگر میخواستی شهید همّت شوی باید به سپاه میرفتی، البته اگر میخواستی تمامهمّت شوی. زمانی میگوید الگوی جهادی من شهید همّت است، در اینصورت پزشک هم میتواند شهید امّت را بعنوان الگو درنظر بگیرد.
این موضوع برای ما خسارت است که بخشی از الگوهای جامعه را از دست دادهایم، خسارت است که بزرگان ما در غربت از دنیا میروند و ما آنها را نمیبینیم، برای این خسارت است که متکثّر نمیشوند. شهید مانع نیست، ما مانع هستیم، ما محدود کردهایم.
ندیده شدنِ نقشِ «مادری» در جامعه
این موضوع برای بانوان به مراتب بیشتر است. این خانم میگوید اگر من بخواهم شهید سلیمانی بشوم باید چکار کنم؟ آیا مثلاً من میتوانم فرماندهی نیروی قدس شوم؟
نه اینکه شهید سلیمانی الگو نباشد، اما مادریِ یک مادر به اندازهی فرماندهی نیروی قدس، اگر جهادی دیده بشود که حقاً همین هست، آنوقت دیگر او نمیگوید که من باید چکار کنم؟ او نمیگوید الآن که سه فرزند دارم هم بروم و لیسانس ادبیات اخذ کنم که شاید بتوانم کاری کنم!
بنده مخالفِ درس خواندن نیستم، ز گهواره تا گور، بدون اینکه به دنبالِ کاغذ مدرک باشی، دانش بجوی. بخاطر دانایی دانش بجوی، ان شاء الله تا زمانی که زنده هستیم.
اما آن چیزی که شهید سلیمانی فرماندهی نیروی قدس بود، اگر قرار بود آن زمانی که سوریه در خطر بود بیاید و مثل من کتابخانهداری کند، بعد میگفت که بخاطر خدا و معارف اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین این کار را میکنم… تو فرماندهی آن نیرو هستی! چرا آنجا را ترک کردی و به اینجا آمدی؟
آن کاری که باید یک مادر انجام بدهد، که آدم تربیت کند. کشاورز و تولیدکننده که محترم هستند، هر کاری که درآمد حلالی دارد شرافت دارد، اما این کار، کار است، کارآمدی و کارآفرینی است، ولی مادر را مانند بیکاران میبینند! مرد هم به خانه میرود و میگوید از صبح تا شب سگدو زدهام!
سگدو زدهای که زدهای! این مادر در حالِ تربیتِ آدم است!
آن بانو باید قدردان باشد، ولی آن بانو هم در حال تربیتِ آدم است.
این آرزوی من است که زمانی در جلساتی که بانوان را برای صحبت کردن میآورند، بگویند فلان کس پشت تریبون میآید که مادرِ چهار فرزند است، دیگر نگویند «و دکتر». از نظر من این یعنی بگویند فلان پزشک لبوفروشی هم دارد. اصل این است که این بانو «مادر» است، حال زمان دارد و در کنارِ این کارِ اصلی پزشک یا معلم یا… شده است.
اگر شما نگاه میکنید و میگویید حجاباستایلها و بلاگرهای محجبه… چون ما عرصهای نگذاشتهایم که این شخص در کار اصلی خود باشد، باید در جایی دیده شود تا قهرمان شود. همه به دنبال این هستند که دیده شوند، چون ما ندیدهایم او مجبور است نمایش بدهد، ما ندیدهایم که او بروز میدهد، او نباید بروز بدهد، ولی راه این است که ما هم قدری ببینیم!
جامعهی ما نقشِ مادری را بعنوانِ سرلشکری مجاهدتِ در لشکرِ امام زمان ارواحنا فداه نمیبیند.
لذا بانویی که در خانه مشغولِ بچهداری است، مدام به دنبال این است که کاری است که بگوید یک کارِ مفید هم انجام بدهم! اصلاً این از عجایب است! چه کاری مفیدتر از این کاری که انجام میدهی؟
چون دیده نشده است، چون این موضوع جهاد تعریف نشده است، چون این الگو قلمداد نشده است.
جالب است که ما در این موضوع الگو داریم، علّتِ جمع شدن برای حضرت امّ البنین سلام الله علیها چیست؟ این است که ایشان یک مادرِ موفق است.
فرزندانِ همسران امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به کربلا نیامدند، اما همهی فرزندانِ حضرت امّ البنین سلام الله علیها به کربلا آمدند! روزِ بزرگداشتِ یک مادر است، نه یک مادری که فوق لیسانسِ فلسفه هم دارد.
من با خواندنِ فلسفه یا درس خواندن مخالف نیستم، میخواهم بگویم مادری آنقدر بزرگ است که در کنارِ آن نباید این دیگری را گفت، مانند این است که بگویند چقدر ثروت داری؟ بگوید صد میلیارد تومان و یک اسکناسِ هزار تومانی! مسلّماً اصلاً این را در کنار آن نمیگویند.
بعد میگویند: چرا شما فرزنددار نمیشوید؟
آن روزی که میخواستیم فرزندداری را نابود کنیم، ببینیم چه کار ضدّفرهنگی گستردهای کردیم! امروز باید کارِ فرهنگیِ گسترده کنیم، اولِ کارِ فرهنگی گسترده این است که در جامعهی ما بصورتِ واقعی، بین مسئولان، در رسانهها، در گروههای حساس مانند دانشجویان این دانشگاه، مادری سرلشکری حساب شود.
وقتی یک مادر میخواهد الگو شود، باید بگوید که ان شاء الله خدای متعال روزی کند که من بتوانم سربازان بیشتری برای امام زمان ارواحنا فداه تربیت کنم؛ نه اینکه من شهید سلیمانی شوم! اصلاً امکان این موضوع برای او نیست، و اگر شاید مادر آن مسیر را برود، روز قیامت ببیند حتّی از شهید سلیمانی هم بالاتر رفته است، ما که نمیدانیم، کمالات که اندازه ندارد تا ما متر کنیم.
باید الگوها را متناسب با جامعه مطرح کرد.
مسلّماً بعضی از الگوها مانند موضوعات بین المللی، بین صنفی هستند، مانند شهید سلیمانی، مانند شهید همّت. اعتراضِ بنده آن جایی است که انحصار موضوع را خراب میکند، وگرنه اگر الگوهای مختلف سرِ جای خود بود، آنوقت الگوهای بین صنفی «شهدا» میشدند، روی سر ما هم جا دارند و قابل الگو بودن هم هستند.
برای نخبهی علمی، یک شهید باید با چهار عنایت الگو شود، نباید این همانی کرد. علامه طباطبایی را الگوی خودت قرار بده! یا هر کس دیگری.
من بخاطر علامه طباطبایی طلبه شدهام، دوست داشتم در تیمِ علامه طباطبایی باشم، برای همین هم نام علامه طباطبایی را بردم، البته نشدم و هیچ ربطی هم به علامه ندارم، در همین حد که در تیم و طرفدار ایشان باشم.
یکی از ظلمهای ما این است که عمدهی الگوهای ما مردانه است.
خانمها و آقایان سر جای خود بروند و به شهدا توسّل کنند، اما اگر شما موفقیت را در شهادت معرّفی کنید، چند مشکل پیدا میکنید. مجبورید که در مناسبتهای تقویمی، رحلتها را هم شهادت کنید! انگار که این یک عدمِ کمال است!
نمیگویم شهادت بزرگ نیست، اما مگر امام خمینی رضوان الله تعالی علیه شهید در معرکه است؟ این همه آدم تربیت کرده و به میدان فرستاده است.
اگر ما در الگوی خود انحصار ایجاد کنیم، از همان الگوی منحصر هم درست استفاده نمیکنیم، چون عدّهای با آن الگو تناسب ندارند، آسیب میخورد.
چون شبی است که اسماً به مادران توجّه میشود، جامعهی ما وقتی عظمتِ سپهبد شهید سرباز قاسم سلیمانی که چه عظمتی دارد، مادری را هم در همین عظمت دید، که البته به نظر من حتّی بالاتر است، آنوقت خواهید دید که دوباره باید عدّهای بلند شوند و بگویند چند بچه کافی است!
چون وقتی شما کمال را درست تبیین کنید، انسانها به سمتِ کمال حرکت میکنند.
اگر در جامعهای ثروت مهم است، عدّهای سعی میکنند به سمت آن بروند، حتّی بصورتِ افراطی. یعنی اگر چیزی ارزشِ عملی تلقّی بشود، اصلاً اگر شما جلوی او را هم بگیرید، بصورت مخفیانه برای کسب آن تلاش میشود.
الآن رمزارزها محدودیتهایی دارد، دورههایی عدّهی زیادی به سمت آن هجوم میبردند، چرا؟ چون فکر میکنند که باعثِ ثروت میشود.
اگر ما بصورت درست نقشِ مادری را در جامعه تبیین میکردیم، لازم نبود الآن در مورد نقش مادری حرف بزنیم. وقتی کمال و زیبایی را ببیند به سمتِ آن حرکت میکند. تا زمانی که ما با الگوها را درونی نکنیم و کمال الگوها را خوب نشان ندهیم، این اتفاق رخ نمیدهد.
در این زمینه هم الگوهای تراز یک ما فراوان است، و ما در این زمینه نسبت به غیرشیعیان خیلی جلو هستیم، بنده دههی اول محرم کتابی روی منبر آوردم و نشان دادم که یک خانم مکشّفه از مذهب دیگری در تونس میگوید: زنِ مسلمان در نگاه ما یک توسریخورِ گریهکن است، اما در نگاهِ مکتبِ اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین زن یک مادر است که حافظ و حامیِ خانوادهی خود است، معلوم نیست کلاسِ خطابه به کجا رفته است، ولی از آن مایهای که دارد اگر خطبه هم بخواند (فدکیّه و خطبه حضرت زینب کبری سلام الله علیها را میگوید) خطبه ایست که شبیه آن را در عرب نداریم. اصلاً من کاری به این موضوع ندارم که آیا جعلی است یا نه، برای این بانوان خطبههایی نوشته شده است، اما برای دیگران حتّی ادّعا و نوشته هم نشده است!
این بزرگواران چه ویژگیهایی داشتند؟ چقدر در غیر از موارد ضروری، در انظار بودند؟ الآن بحث من این نیست که آیا بانوان به انظار بیایند یا نه، بحث من در آن اصلهاست.
برای این بزرگواران که کارگاه شجاعت برگزار نشده است، ولی شما بیباکتر از صدیقه طاهره سلام الله علیها و حضرت زینب کبری سلام الله علیها پیدا نمیکنید. بعد یک مرحله جلوتر میآیید، مادران و همسران شهدای صفین.
زمانی الگو در جامعهی ما الگوست که همان اندازهای که شهید سلیمانی رضوان الله تعالی علیه را معرّفی کردهایم، مادرِ شهید و همسر شهید را هم معرّفی کنیم. متوجّه هستم که این معرّفیها هم محذوراتی دارد، منظور بنده این نیست که مجسمهی آن بزرگواران را بسازیم و عکسشان را بصورت پرتره روی در و دیوار بزنیم، حداقل اینهمانیِ ذهنی ایجاد شود، آنوقت شما میبینید که اوضاع خیلی تفاوت پیدا میکند.
این چیزی که از آقای جوادی حفظه الله نقل شده است که همسرِ من یک مرتبه هم چیزی را با یک دست به من تعارف نکرد، همیشه با دو دست…
همهی حجب و حیای بین زن و شوهر از بین میرود، درست است که هفتاد جلد تفسیرِ آیت الله جوادی به چشم میآید، اما به نظر من آقای جوادی در تشییع همسرِ خود، شاید تبلیغی از گوشهای از دین کرد که در هفتاد جلد تفسیرِ خود نکرده بود، برای اینکه اگر این مرد هفتاد جلد تفسیر نوشت، یک پشتیبان در خانه داشت.
تفاوت این دو نفر هم این است که آقای جوادی با هفتاد جلد تفسیر و دوازده جلد ادبِ فناء مقرّبان و پنج جلد عقلانیت شهود و بیش از ده جلد شرح اسفار و… ابراز کرده است، آن زن در خانه دیده نشده است. شاید او را بیشتر بخرند و بگویند تو هر کاری که کردی برای خدا کردی و کسی تو را ندید.
فرقِ مادرِ شهید با شهید این است که شهید در معرکه اولاً دشمن را میبیند و خط آتش دشمن را هم میبیند، ولی زنِ در خانه خطِ آتشِ دشمن را به این پُررنگی و راحتی نمیبیند، باید خیلی بیدار باشد که بفهمد دشمنی هست و دوستی، جبههی حقی هست و باطلی.
یا شخصی ابراز دارد، منبر میرود، کتاب مینویسد، او را با دست نشان میدهند، اما آن همسر یا مادر اینگونه نیست. پس آن بانو باید بیشتر دیده شود، «دیده شود» یعنی احساس کند که دیده میشود، ما که نباید توقع داشته باشیم که بانوان جامعه همگی حضرت مریم عذراء سلام الله علیها و زهرای مرضیه سلام الله علیها باشند!
هر وقت در هر خانهای، خانمِ خانهدارِ فرزندداری احساس کرد که عمر او در حالِ تلف شدن است، مردِ آن خانه و جامعه و حکومت مقصر هستند.
بعداً ببینید که ما چقدر در این الگوسازیها کمکاری کردهایم.
چه شد که این فرد مجتهدِ مسلّم شد؟ اساتیدِ او چه کسانی بودند؟
اگر شرایط بود باید این سؤال پیش بیاید که… چون محذورات فراوانی برای بانوان هست، اگر شرایط باشد باید پرسید که مادر او چه کسی بود؟ همسر او چه کسی بود؟
اگر بخواهند بگویند کسی موفق بود، میپرسند که اساتید او چه کسانی بودند!
اینکه عرض میکنم الگوهای ما مردسالارانه است، خواسته و ناخواسته محدودیتهای خیلی زیادی برای بانوان ایجاد کردهایم، یعنی آنها را کلاً ندید گرفتهایم! بعد زمانی که بانوان بخواهند خودشان را بروز بدهند، میگویند: چرا اینها اینطور هستند؟ اول خودت را مؤاخذه کن که آنقدر ندیدهای که در آنجا کسی هم مانند من گیج بود و پای او سُر خورد و به ابراز و ارائه و نمایش رسید. اگر این شخص دیده میشد و قدر او دانسته میشد، تقویت میشد. ما خیلی فاصله داریم.
من موضوع را اینطور نگاه میکنم که وقتی میخواهیم الگو معرّفی کنیم میگوییم رتبهی یک کنکور، فوق تخصص جراحی، سه فرزند هم دارد! انگار علیرغم این سه بار سنگینی که وَبالِ این شخص بوده است، او توانسته است به این قلهها برسد! توجّه نمیشود که قلّههای این شخص، سه فرزندِ او هستند. ما برعکس میبینیم و تبلیغ هم میکنیم!
یکی از جهاتی که مجرّب است و بزرگان میگویند اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین به مادرانشان اهتمام دارند… اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین به دنبال این نبودند که مادرانشان را معرّفی کنند، بجز صدیقه طاهره سلام الله علیها که جهت معرفتی دارد و در دفاع از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه موضوعیت دارد… که مثلاً بگویند اسم آنها چه بود و کجا بودند و چطور زندگی میکردند و چه خصوصیاتی داشتند… اما شما از خیلی از اهل تجربه بپرسید، میگویند توسّل به مادرِ امام مجرّب است؛ پس این امام نسبت به مادرِ خود قدردان است که مجرّب است!
عراقیها وقتی کارشان به دشواری بسیار زیاد برسد، میگویند «الحمدلله حضرت امّ البنین سلام الله علیها هست»! مجرّب است، به حرم حضرت اباالفضل العباس علیه السلام میروند و میگویند اگر این اتفاق نیفتد به مادر شما شکایت میکنیم!
این موضوع یعنی میدانند که حضرت امّ البنین سلام الله علیها برای قمر بنی هاشم سلام الله علیه مهم است.
این باورِ ماست، یعنی میخواهم بگویم ما از نظرِ زیرساختی و از نظرِ تئوریک، همه چیز داریم، اما در عرصهی عمل پیاده هستیم.
روزی ما درست عمل کردهایم که بلاگرهای ما مادریِ مهربانِ درستِ خودشان را نمایش بدهند. من با نمایش دادن موافق نیستم، ولی نمایش آن چیزی است که در جامعه «ارزش» تلقّی میشود. یعنی معلوم است که ما این موضوع را به «ارزش» تبدیل کردهایم و جامعه هم آن را معرّفی میکند. یعنی آن کسی هم که خطا میکند سعی میکند خودش را بعنوانِ یک مادر معرّفی کند؛ آنوقت معلوم است که ما به جایی رسیدهایم.
اگر مادری محترم شود، و بعد از آن همسری محترم شود، تعداد ازدواج بیشتر خواهد شد، چون ارزش است.
وگرنه الآن گاهی اوقات نسبت به موضوع ازدواج توهین و تحقیر صورت میگیرد، چون ارزش ندارد، چون با یک چیزِ بیارزش طرف است، نه با یک شاهکارِ در اهداف، نه با یک طریق القدس، نه با یک عملیاتی برای اینکه من به اوجِ کمالِ الهی برسم، نه با یک مسیرِ جهاد.
این موضوع سخت است، خیلی هم کار میخواهد، اینکه یک نفر در خانه با یک بچهی کوچکی که زبان هم نمیفهمد مدارا کند و او را از محبّت سیراب کند، عملیاتِ سختی است، به چشم هم نمیآید.
اگر من در میدان یک تانک را بزنم همه تکبیر میگویند، تانک زدنهای یک مادر در تربیتهای فرزندش به چشم نمیآید! اتفاقاً اینجا باید بیشتر هم تلاش کرد.
آنوقت شما خواهید دید که آن مادر که ارزشِ مادریِ خودش را میداند، برای اینکه فرزندانش درست تربیت شوند، عفیفانهتر زندگی میکند. در جامعهای که مادر محترم شود، چشمهای هرزه هم به سمتِ عفّت بیشتر خواهند رفت، چون در نگاهِ جامعه این کار قبیح محسوب میشود.
مکتب شهید سلیمانی رضوان الله تعالی علیه
جملهای هم راجع به شهید سلیمانی رضوان الله تعالی علیه در این موضوع عرض کنم و بحث را اینجا نگه خواهم داشت.
شهید سلیمانی رضوان الله تعالی علیه هم به اندازهی خودش ویژگیهای عجیبی داشت، من به این موضوع کاری ندارم که تبلیغاتِ رسمی ما سعی میکند آنقدر او را رتوش کند که به یک کسی غیر از خودش تبدیل شود.
جذابیت شهید سلیمانی به همان چیزی بود که بود، زیارت عاشورایی که خوانده غلطِ اعرابی دارد، ولی معلوم نیست که من تا آخر عمر خود اگر هزار مرتبه زیارت عاشورا بخوانم، یک قدم به اوجی که او گرفته، رسیده باشم. شهید سلیمانی معصوم نبود، اما بعضی از رفتارهای سیرهی معصومان را به اندازهی توان خودش، در محدودهی خودش انجام داده بود و عمل کرده بود، خدای متعال هم به او برکت داده بود.
جای خالی شهید سلیمانی کجاست؟ آن جاهایی است که سعی کرد ساختارهایی که دست و پای ما را بسته است را بشکند!
شاید الآن هم کسانی مثل او باشند، ان شاء الله خدای متعال آنها را به جامعهی ما معرّفی کند، ما که نمیدانم، ولی الآن جای خالی ایشان احساس میشود، چرا؟ چون ما الآن کمبودِ آن کسی را داریم که میتواند برادر بزرگ و پدرِ جمع باشد، که برای این گروه و آن صنف و این حزب نباشد، لطیف باشد، برای او به این راحتی و به این زودی، چیزی تکراری نشود.
شما بروید و ببینید امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در دورهی حکومت خود که امپراطور جهان اسلام است، با آن سعهی حکومت، سختیها، مشکلات، معاویه و صفین و خوارج و… یک نفر رفته است که مالیات اخذ کند و بیاید، میخواهد گاو و گوسفند بیاورد، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به او نامه نوشته است که چطور از مردم مالیات بگیر…
یک مرتبه به آن نامه نگاه کنید، ای کاش مسئولان مالیاتی ما این نامه را نگاه میکردند.
در منطقِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، مسئول مالیاتی با دزد طرف نیست، با مردم مسلمان طرف است! با مردمِ کریم طرف است! مردم مکرّم هستند.
نمیخواهم بگویم مالیات نگیرند، آنجا هم حضرت نمیفرمایند مالیات نگیر، فرمود: مالیات بگیر ولی در نهایت احترام. نامهی ۲۵ نهج البلاغه را نگاه کنید.
بعد میفرماید: این حیواناتی که میآوری، مدام روی یک شتر ننشین.
اصلاً این میزان از لطافت عجیب است!
نشستنِ خودت را روی شترها تقسیم کن، مادر و فرزند را جدا نکن، یعنی اگر گلّه را چند بخش کردی، مادر و فرزند را در یک گلّه قرار بده. این حیوانات را خسته نکن، اگر کنار مسیر علف بود و این حیوانات خواستند بخورند، عجله نکن و اجازه بده بخورند. وقتی این حیوانات به ما رسیدند خسته نباشند، شاداب باشند!
این موضوع برای لطافتِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است.
بنده صحتسنجی نکردهام، در گزارشی میگویند اینطور است، اگر به فرض اینطور بوده خیلی ویژه است، که شهید سلیمانی پیغام داده است در این منطقهای که ما محاصره هستیم، آهوهایی هم هستند، که بخاطر محاصره به غذا دسترسی ندارند، چیزی هم برای این آهوها بریزید، ما به دعای اینها هم نیاز داریم.
همه چیز مهم است، مخلوقات خدا هستند، مهم هستند.
آدمی که ضجّهی وحشیترین انسانهای روی زمین که داعشیها بودند را درآورده است، باید روحیهی خشنی داشته باشد. شهید سلیمانی عاملِ مرگِ چند هزار داعشی است؟ اما این آدم مهربان و دلسوز است.
اینکه ما در زیارت جامعه کبیره به ائمه علیهم السلام عرض میکنیم: «طَاطَاَ کُلُّ شَریفٍ لِشَرَفِکُم» هر کسی به شما برسد ناخودآگاه خاضع میشود، اینطور نیست که با زور اینطور شوند، بلکه از بس شما بزرگ هستید اینطور میشوند، از بس که زیبایی و کمال میبینند خاضع میشوند. شما در برابرِ عظمتِ یک عظیم، تکویناً خاضع میشوید.
جای شهید سلیمانی رضوان الله تعالی علیه خالی است.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بیش از سی سال با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود، روزانه با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دو جلسهی خصوصی داشتند، از کودکی در آغوشِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم قربان صدقهی او میرفت و نمیتوانست دوری او را تحمّل کند، اما با این تفاسیر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه انگار بندهای در برابرِ مولاست.
اگر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در یکی از جنگهای عصرِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم شهید شده بود فکر میکردند که سخنرانی بلد نیست، چون امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در حضور پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم صحبت نمیکرد.
از ویژگیهای امام خمینی رضوان الله تعالی علیه که به نظر من از پرواز کردن و راه رفتن روی آب مهمتر است این است که چهارده سال نجف بود، هر روز که به حرم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مشرّف میشد، میگویند حالِ ایشان مانند روز اول بود، برای ایشان تکراری نشد.
اینها علاماتِ کمال است.
هم من و هم شما این فیلم را دیدهایم که وقتی شهید سلیمانی رضوان الله تعالی علیه به دفتر کار خود میآید…
من از این موضوع تعجّب میکنم، چون در دفتر کار و کتابخانهی من تعدادی تابلوی عکس علما هست، گاهی ممکن است ده روز یکی از آن عکسها را ندیده باشم، وقتی انسان مدام رد میشود، برای چشم انسان تکراری میشود…
شهید سلیمانی رضوان الله تعالی علیه جلوی تابلوی یک شهید میایستد و با او حرف میزند، جلوی تابلوی حرم سیّدالشّهداء صلوات الله علیه میایستد و دست خود را به سینه میگذارد و اشک او جاری میشود، انگار که در حرم ایستاده است. این آدم لطیف است!
جامعه به یک فرماندهی سپاه، فرماندهی نیرو، فرماندهی میدان، فرماندهی گردان…
چرا امیرالمؤمنین صلوات الله علیه جذاب است؟ چون «جُمِعَتْ فی صِفاتِکَ الاْضْدادُ»… امیرالمؤمنین صلوات الله علیه با کسی قابل قیاس نیست، اینها یک ارزن از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شبیهسازی کردهاند و شما میبینید چه اتفاقی افتاده است…
این جامعه همان جامعه است، منتها کاشانی نتوانسته است بگوید من مسیر حاج قاسم را میروم، بخدا قسم اگر من راست بگویم و مردم باور کنند که من مسیر حاج قاسم را میروم، عبای مرا هم تبرّک میکنند، چون مردم زیبایی و کمال را دوست دارند، در من و فلان مسئول باور نمیکنند!
دعا
خدایا! این شبی را که دلِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را شاد کردی، دلِ حضرت خدیجه غرّاء سلام الله علیها را شاد کردی، دلِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را شاد کردی، خدایا! سرورِ دنیا و آخرتِ ما و کس و کار و امواتِ ما قرار بده.
خدایا! این جمع ما را لشکر نصرتِ امام زمان ارواحنا فداه قرار بده.
خدایا! ما را جزو کسانی که مادریِ مادران شیعهی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین را در عالم، جزو گرامیترین مناسک میکنند قرار بده.
صلواتی عنایت بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.
[۱]– سوره مبارکه غافر، آیه ۴۴٫
[۲]– سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫
[۳]– الصّحیفه السّجّادیّه، ص ۹۸٫
پاسخ دهید