دانشمندان علم الحدیث در این زمینه بحث کردهاند که دانستن مورد صدور حدیث و زمینههایی که در فهم حدیث دخالت دارد ـ مانند سؤالی که منجر به جواب معصوم شده ـ در فهم معنای صحیح حدیث و دلالت آن، نقش اساسی دارد. و ندانستن آن یا بی توجهی به آن یا تقطیع حدیث سبب میشود که به معنای دیگری از حدیث برسیم که گاهی با جهت گیری کلّی دین منافات دارد.
مثالهای متعدّد در این زمینه آوردهاند، که به یک مثال توحیدی برای تبیین مطلب بسنده میکنیم:
شاید بتوان تلاش دشمنان را در کتمان خطبه مفصل غدیر، در همین راستا دانست؛ چرا که هر کس متن کامل خطبه را بخواند، برای او کمترین تردیدی نمیماند که «مولی» در بیان پیامبر، معنایی جز ریاست و سیادت در تمام شؤون دنیا و آخرت ندارد. و راه استوار، منحصر در قبول ولایت اهل بیت و تبرّی از دشمنان است.
ولی با تقطیع حدیث و انحصار آن در یک جمله (من کنت مولاه…) میتوان آن را به سوی معانی دیگر کلمه مولی کشانید.
باری، این اصل در مورد احادیث مربوط به امامت نیز کاربرد دارد که در اینجا دو نمونه بیان میشود.
۱ – تفسیر سورۀ حمد :
در تفسیر آیه {غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلا الضَّالِّینَ}، در تفسیر تبیان، از امام صادق(علیه السلام) روایت کرده که فرمود: «هم الیهود هم النصاری».
بر اساس این حدیث در تمام تفاسیر، همین مصادیق برای مغضوب و ضالّ یاد شده است.
البتّه منکر مصادیق متعدّد برای یک آیه نمیتوان شد. ولی اگر دقیقتر به همین حدیث بنگریم، به نکته عمیقی در باب امامت میرسیم. و آن اینکه:
شیخ طوسی، متن کامل حدیث را در کتابهای دیگر خود (تهذیب و استبصار) آورده، و در تبیان، خلاصه آن را نقل کرده است. متن کامل حدیث به نقل وحید بهبهانی چنین است:
«وصحیحه معاویه بن وهب أنه قال للصادق(علیه السلام): أقول: آمین إذا قال الإمام: {غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلا الضَّالِّینَ}. فقال: هم الیهود والنصاری».[۱]
وحید بهبهانی پس از نقل حدیث مینویسد:
وهذه تنادی بأعلی صوتٍ عدم رضاه(علیه السلام) بهذا القول فیه إلی حدّ ألجأه إلی أن قال ما قال، ولم یرخّص. ولیس ذلک إلاّ لکون العامّه شعارهم ذلک، ففی کلام یکون القائل هو الیهود والنصاری.[۲]
خلاصه اینکه بر اساس متن کامل حدیث، مغضوب وضالّ، یعنی عامّه، در خروج از اسلام و ایمان به یهود و نصاری تشبیه شدهاند. این حقیقت، در زیارت جامعه کبیره به بیان امام هادی(علیه السلام) چنین آمده است:
ـ وعلی من جحد ولایتکم غضب الرحمان.
ـ وضلّ من فارقکم.
این دو جمله، به ترتیب، معانی دو بخش آیه یاد شده را بیان میکند. البته مؤیّدات دیگر برای آن وجود دارد که به ملاحظه اختصار، از بیان آن صرفنظر میشود.
۲ – معنای صحیح تفرقه :
گاهی بر اساس حدیث حضرت امیر المؤمنین(علیه السلام) که فرمود: «ایاکم والفرقه»، به این نتیجه میرسند که باید درباره حقایق امامت سکوت کرد تا وحدت امّت خدشه دار نشود. و هر کس در باب امامت سخن بگوید، این نهی حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) را نادیده گرفته است.
برای فهم بهتر این نهی حضرت، باید به چند نکته توجّه شود:
۱ – این جمله خطاب به خوارج است، که از پیرامون امام حقّ پراکنده شده بودند و به افتراق (دوری از حجّت الله) روی آورده بودند، نه خطاب به مؤمنان که مدّعای بحقّ خود را فراموش کنند.
۲ – این نهی حضرت، دقیقاً بیان دیگری از آیه شریفه است که فرموده: { وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلا تَفَرَّقُوا}. یعنی اینکه از اعتصام به حبل متین الهی تفرقه حاصل نشود. طبق احادیث معتبر فراوان، مراد از حبل الله، قرآن و اهل بیت(علیهم السلام) است؛ یعنی همان یادگارهای گرامی پیامبر که در حدیث ثقلین، امّت را برای رهایی از ضلالت، به آنها سپرده و به تمسّک به آنها امر فرموده است.
۳ – امام امیرالمؤمنین(علیه السلام) در کلامی بلند، حکمت بعضی از اصول و فروع دین را بیان میدارد، از جمله اینکه میفرماید: «جعل الله… والإمامه نظاماً للأمّه، والطاعه تعظیماً للإمامه».[۳]
همین مضمون در خطبه فدکیه حضرت صدیقه کبری ـ سلام الله علیها ـ نیز آمده است: «جعل الله… و إمامتنا أماناً من الفرقه».
همین مضمون در بیان امام هادی(علیه السلام) در زیارت جامعه کبیره به این تعبیر آمده است: «وبموالاتکم تمّت الکلمه… وائتلفت الفرقه».
بدیهی است که حدیث «ایّاکم والفرقه» در راستای دیگر کلمات خاندان عصمت است و جدا از کلّ آن هدف اساسی نیست.
۴ – اساساً حق و باطل، نه بر مبنای تعداد پیروان آنها، بلکه بر مبنای انطباق با حقّ باید تعریف شود.
لذا در حدیث است که: «جماعه أمتی أهل الحق و إن قلّوا، والفرقه أهل الباطل وإن کثروا».[۴]
آیات فراوان قرآن، اکثریت باطل را مذمّت میکند، مثلا: أکثرهم مشرکون (یوسف/۱۰۶)، أکثرهم فاسقون (مائده ۵۹ و توبه ۸)، أکثرهم لا یعلمون (اعراف ۱۸۷، یوسف ۲۱)، أکثرهم لا یؤمنون (هود ۱۷)، أکثرهم الکافرون (نحل ۸۱).
در برابر، گروه اندک شمار پیروان حقّ را میستاید: وقلیل من عبادی الشکور (سبأ / ۱۳)، وما آمن معه إلاّ قلیل (هود / ۴۰).
حاشا از حجت خدا و قرآن ناطق که داعی به سوی این جمعیت و اتحاد با دشمنان
حبل الله باشد.
۵ – مبنای حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) در سکوت و صبر، همان است که در روایات فراوان آمده و در اینجا فقط به دو نقل از ابن ابی الحدید اکتفا میشود.
شارح معتزلی نهج البلاغه مینویسد: «لو وجدت أربعین ذوی عزم…. ذکره نصر بن مزاحم وذکره کثیر من أرباب السیره».[۵]
نیز از حضرت امیر(علیه السلام) روایت کرده که فرمود: «فنظرت فی معسکری ولیس فیها خمسون رجلاً».[۶]
برای تأیید این حقیقت و حُسن ختام این یادداشت، به چند جمله از زیارت غدیریه صادره از امام هادی(علیه السلام) توجه شود که محدث قمی در هدیه الزائرین، بر صحّت سند آن تأکید کرده و خواندنش را در هر زمان، از نزدیک و دور توصیه میکند.
امام هادی(علیه السلام) خطاب به جدّش امیرالمؤمنین(علیه السلام) میفرماید:
و أشهد أنک ما اتقیت ضارعا، و لا أمسکت عن حقک جازعا، و لا أحجمت عن مجاهده عاصیک ناکلا، و لا أظهرت الرضا بخلاف ما یرضى الله مداهنا، و لا وهنت لما أصابک فی سبیل الله، و لا ضعفت و لا استکنت عن طلب حقک مراقبا.
معاذ الله أن تکون کذلک، بل إذ ظلمت فاحتسبت ربک، و فوضت إلیه أمرک، و ذکرت فما ذکروا، و وعظت فما اتعظوا، و خوفتهم الله فما یخافوا.[۷]
پی نوشت ها :
[۱]. شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ۲/۷۵، ح ۲۷۸؛ شیخ صدوق، الاستبصار، ۱/۳۱۹، ح ۱۱۸۸؛ شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ۶/۶۷، ح ۷۳۶۳.
[۲]. بهبهانی، وحید، مصابیح الظلام، ۷/۲۴۵ ـ ۲۴۶.
[۳]. در بعضی از چاپهای متأخّر نهج البلاغه، در این عبارت تحریف روی داده و به جای «الإمامه»، کلمه «الأمانه» آوردهاند، بدون توجه به اینکه در عبارت بعدی بار دیگر «للإمامه» آمده و باید پیوند میان دو جمله حفظ شود.
[۴]. شیخ صدوق، معانی الأخبار، ص ۱۵۴ ـ ۱۵۵؛ همو، الأمالی، مجلس ۵۴ حدیث ۳، روایت ۵۳۶.
[۵]. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ۲ / ۲۲ و ۴۷.
[۶]. همان، ۶ / ۹۸.
[۷]. شیخ مفید، مزارکبیر منسوب به شیخ مفید (تصحیح احمدعلی مجید الحلی)، ۱۴۶.
پاسخ دهید